از استرس مداوم بترسید
استرس مزمن به رفتارهای مرتبط با قشر پیشانی مانند انعطاف پذیری روانی و توجه فرد آسیب می رساند.
کسانی که استرس مزمن و مداوم را تجربه کرده اند، می دانند که استرس می تواند عواطف، احساسات و توانایی تفکر را تحت تاثیر قرار دهد.
تحقیقی که اخیرا در دانشکده پزشکی نیویورک انجام شد، مکانیسم عصبی ارتباط بین استرس مداوم و تضعیف حافظه را مشخص نمود. نتایج این مطالعه در نشریه نورون به چاپ رسیده است. این بررسی همچنین نشان داد که استرس می تواند یک عامل محرک در بروز بسیاری از بیماری های روانی باشد.
هورمون های استرس، بخش قشر پیشانی در مغز را تحت تاثیر قرار می دهند. این بخش از مغز عملکردهایی مانند حافظه و تصمیم گیری را کنترل می کند.
مطالعات قبلی نشان داده بودند که استرس مزمن به رفتارهای مرتبط با قشر پیشانی مانند انعطاف پذیری روانی و توجه فرد آسیب می رساند.
برای انجام تحقیق اخیر، اثر منفی استرس تکرار شونده بر گیرنده های گلوتامات مورد بررسی قرار گرفت. سیستم انتقال پیام گلوتامات، نقش حیاتی در عملکرد قشر پیشانی دارد. نتایج نشان داد که در پاسخ به استرس مزمن، گیرنده های گلوتامات به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می یابند و در نتیجه فرآیندهای شناختی و ادراکی مربوط به قشر پیشانی با اختلال روبرو می شود.
محققان معتقدند که مکانیسم مولکولی که موجب ارتباط استرس با کاهش گیرنده های گلوتامات می شود باید مشخص گردد، زیرا با مهار و توقف این مکانیسم می توان از کاهش گیرنده های گلوتامات و در نتیجه اختلال در حافظه جلوگیری نمود. یافته مهم این پژوهش این بود که استرس مداوم و طولانی مدت موجب کاهش گیرنده های گلوتامات و اختلال در عملکرد طبیعی قشر پیشانی می شود. در نتیجه حافظه و قدرت تصمیم گیری فرد به میزان زیادی کاهش می یابند.***
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
7 دلیل برای خستگی تان که نمی دانستید!
«خیلی خسته ام»! جمله ای آشنا و البته آزاردهنده است که در طول روز بارها و بارها تکرارش می کنید و احتمالا دنبال باعث و بانی اش می گردید. البته همیشه کاسه و کوزه ها سر کوتاهی شب ها، استرس های کاری، دشواری کارهای خانه، بی خوابی و درگیری های روزمره شکسته می شود اما خستگی زیاد همیشه از بی خوابی ناشی نمی شود بلکه عوامل دیگری هم هستند که ناگهان باک انرژی تان را به صفر می رسانند. اینگونه می شود که همیشه از خستگی و بیحالی گله می کنید بدون اینکه دلیل واقعی آن را بدانید. با اینحال نگران نباشید، ما به شما کمک می کنیم تا 7 عامل خستگی را بهتر بشناسید.
1- بریده بریده نفس می کشید
همین حالا به تنفس تان دقت کنید؛ منقطع ودم و بازدم تان کوتاه و سطحی است؟ معمولا بیشتر افراد اینگونه نفس می کشند اما بدن از این نوع نفس کشیدن ناراضی است چون به میزان کافی اکسیژن دریافت نمی کند. در نتیجه مونواکسید کربن موجود در خون بسیار بیشتر شده و احساس خستگی می کنید. برای اکسیژن رسانی به بدن باید یاد بگیرید با شکم تان نفس گیری کنید. همین حالا دست تان را روی دیافراگم تان بگذارید، با بالا آوردن شکم، عمیق نفس بکشید و سپس رها کنید و هوا را با خالی کردن شکم بیرون دهید. البته این یک تمرین اغراق شده است تا شیوه نفس عمیق کشیدن را یاد بگیرید. به هر حال، روی تنفس تان تمرکز داشته باشید و نفس عمیق بکشید.
2- خواب و بیداری تان معلوم نیست
ساعت بیولوژیکی بدن نیاز به برنامخه ثابتی دارد. اگر خواب و بیداری تان زمان مشخصی ندارد، دچار حالتی می شود که انگار در ابرها راه می روید و کاملا منگ و خسته اید، در این صورت کارایی تان را نیز از دست می دهید.
درست است که آخر هفته ها و روزهای تعطیل برنامه خواب همه به هم می ریزد اما با اینحال باید سعی کنید زمان خواب و بیداری تان را تنظیم کنید. نتایج پژوهش های اخیر نشان می دهند افرادی که ساعت مشخصی برای خواب و بیداری ندارند حتی اگر به میزان کافی هم خوابیده باشند، باز هم احساس خستگی می کنند.
3- هیچ برنامه تلویزیونی را از دست نمی دهید
اگر وقتی به خانه برمی گردید جلوی تلویزیون ولو می شوید و حجتی سر شام هم چشم از این صفحه برنمیدارید، بهترین روش را انتخاب کرده اید تا حسابی خسته شوید چون بدن بی تحرک، نشستن را به منزله آماده شدن برای خواب تلقی می کند؛ در نتیجه احساس کسالت همه وجودتان را می گیرد. از این گذشته، وقتی چشم هایتان را به صفحه تلویزیون یا رایانه می دوزید کمتر پلک می زنید. این کار هم نتیجه ای جز خشکی چشم ها ندارد که بطور مستقیم به خستگی چشم منجر می شود، به همین دلیل خیلی زود خسته می شوید و دلتان می خواهد بخوابید.
برای جلوگیری از این مشکلات فقط کافی است تکانی به خودتان بدهید و حتی هنگام تماشا کردن تلویزیون ورزش کنید. منظورمان همان حرکت های کششی ساده است که در هر حالی می توانید انجام دهید. هنگام پخش آگهی ها چشم از صفحه تلویزیون بردارید، بلند شوید و بدنتان را کش و قوسی دهید، کمی راه بروید، پنجره را باز کنید و نفسی عمیق بکشید. در این صورت احساس بهتری می کنید و خستگی از تنتان می رود.
4- بدنتان با کویر فرقی ندارد
خیلی از ما حتی متوجه نمی شویم که در طول روز چقدر کم آب می خوریمخ، به همین دلیل بدنمان بیشتر اوقات در حالت کم آبی جزیی قرار دارد. هیچ وقت منتظر نمانید تا تشنه تان شود و بعد سراغ نوشیدن آب بروید چون احساس تشنگی یعنی بدن دو تا سه درصد مایعات خود را از دست داده است، در نتیجه دچار منگی و بیحالی می شوید.
احتمالا اگر بگوییم روزانه باید هشت لیوان آب میل کنید وحشت زده می شوید اما نگران نباشید لازم نیست همه این مقدار ترا یکجا سر بکشید. همیشه یک بطری یا یک لیوان آب دم دست تان باشد و در طول روز جرعه جرعه میل کنید. فراموش نکنید که مصرف سوپ، آبمیوه ها یا سبزیجات نیز برای تامین آب بدن مفیدند.
5- مثل خانم هایوشام زندگی می کنید!
اگر عادت دارید همیشه پرده ها را بکشید و محیط اطرافتان را تاریک کنید، انتظار شادابی زیادی نداشته باشید. خورشید فقط برای جذب ویتامین D نیست. اگر به اندازه کافی در معرض نور طبیعی نباشید، بدنتان دچار خستگی، خواب آلودگی و کسالت می شود. مغز ما وقتی در وضعیت تاریک و روشن قرار می گیرد سیگنال هایی به بدن ارسال می کند و آن را به حالت خواب می رساند. به همین دلیل وقتی چند روز متوالی هوا گرفته و ابری است، احساس افسردگی و خستگی زیاد می کنید. حتما هر روز از منزل خارج شده و پیباده روی کنید چون 10 دقیقه راه رفتن در روشنایی بیرون از منزل برای کسب انرژی و خلاص شدن از خستگی کافی است.
6- صبح ها ناشتا می زنید بیرون
اگر روزتان را بدون خوردن صبحانه یا فقط با یک فنجان چای یا قهوه، مشتی مولتی ویتامین رنگ و وارنگ یا کیک و کلوچه و شیرکاکائو آغاز می کنید، خیلی زود باک انرژی تان خالی می شودو تمام روز احساس خستگی می کنید. عادت کنید هر روز صبحانه کامل حاوی پروتئین و کربوهیدرات و یک واحد میوه تازه میل کنید تا خستگی از شما دور شود.
7- این چراغ خواب است یا خورشید؟
اگر شب ها مقابل تلویزیون روشن بخوابید یا نور چراخ خوابتان خیلی زیاد باشد، در طول روز احساس خستگی می کندی چون دراین وضعیت مغز روز و شب را اشتباه می گیرد و به میزان کافی ملاتونین ترشح نمی کند. این هورمون برای خواب خوب و با کیفیت ضروری است. اگر نیازی به چراغ خواب ندارید آن را خاموش یا نور آن را کم کنید. همچنین باید محیط اطرافتان به اندازه کافی تاریک باشد تا طی روز احساس نشاط بیشتری کنید. منبع:مجله تندرستی
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
روان شناسی گریه-علل گریه کردن
روزی چند بار می خندید؟ چند بار گریه می کنید؟ چقدر خوشحال هستید و چقدر احساس غم و اندوه به شما دست می دهد؟ البته قرار نیست هر کسی به طور دقیق بداند چقدر در طول روز می خندد یا چقدر ممکن است گریه کند، اما همین که هر فرد بتواند بموقع ناراحت شود و بموقع هم شاد باشد، یعنی از سلامت روانی برخوردار است.
بله، ناراحت شدن هم اگر درست و بموقع باشد، خوب است و می تواند تبعات مثبتی داشته باشد. آنها که می گویند گریه کردن و غمگین بودن نشانه بیماری و اختلالات روانی است هم باید بدانند متخصصان با چنین نظری موافق نیستند. البته موضوع وقتی خطرناک می شود که فردی همیشه شاد و خوشحال باشد و در هیچ شرایطی به فکر ناراحتی هایش نیفتد. این شادی های بی دلیل و دائم هم نه تنها خوب نیست و ویژگی مثبتی به حساب نمی آید که حتی می تواند نشانه ای از یک بیماری روانی باشد.
هم شاد باشید، هم غمگین چه بخواهیم و چه نخواهیم، غم بخشی از زندگی همه ما انسان هاست و در مواقعی حضور خود را نشان می دهد. بنابراین انکار غم و غصه نه تنها کاری عاقلانه نیست بلکه حتی گاهی غیرممکن است. آن طور که دکتر ابراهیمی مقدم می گوید انسان سالم، انسانی است که از عاطفه ای انعطاف پذیر، متناسب و در عین حال متعادل برخوردار باشد.
به عبارت دیگر، انسان باید در برابر عوامل مختلفی که در دنیای اطرافش وجود دارد؛ مانند غم ها، شادی ها، استرس ها و هیجانات دیگر، واکنش های خاص و متناسب آنها را بروز دهد.
کسانی هم هستند که نه چیزی می تواند شادشان کند و نه به این راحتی ها غمگین می شوند. این روان شناس درباره این افراد می گوید: در بعضی موارد که شخص دچار بیماری های روانی است، ممکن است چنین حالاتی داشته باشد. این افراد نسبت به عوامل مختلف و در برابر احساسات متفاوت فقط یک حالت عاطفی از خود نشان می دهند.
این گروه در مواجهه با عوامل مختلفی که می تواند موجب برانگیختن عواطف و احساسات شان شود، مانند یک دیوار بی روح عمل می کنند. به این معنی که نسبت به تمام عوامل بی تفاوت بوده و واکنش یکسانی بروز می دهند.
به گفته دکتر ابراهیمی مقدم، بعضی از بیماران روانی نسبت به عوامل و عواطف متفاوت هیچ واکنش خاصی نشان نمی دهند، ولی از انسان های سالم انتظار می رود در مواجهه با مسائلی از قبیل فقدان، از دست دادن عزیزان و... واکنش های متناسبی مانند گریه کردن، فغان، اندوهگین شدن و برگزاری دوره های سوگواری داشته باشند. برعکس این موضوع هم صادق است و انسان سالم در برخورد با موضوعات شاد مانند جشن ها، عروسی ها و... هم باید واکنش های متناسب با آن مانند خندیدن و ابراز هیجانات مثبتی از قبیل شادمانی را بروز دهد و فقط در چنین شرایطی است که می توان گفت فرد از نظر سلامت روانی در وضعیت خوب و مناسبی قرار دارد.
برون ریزی یا خودخوری؟
خیلی ها گریه کردن را کار نادرستی می دانند. خیلی ها می گویند باید محکم بود و در برابر مشکلات و ناآرامی های زندگی محکم ایستاد. خیلی ها می خواهند غصه ها را به تنهایی تحمل کنند و دم نزنند. خیلی ها برای این که در این زندگی فولاد آبدیده شوند، در برابر ناراحتی ها واکنشی نشان نمی دهند و در مصیبت ها و شرایط سخت زندگی فقط سکوت می کنند، اما همه اینها به چه قیمتی است؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ فکر کرده اید اگر هنگام رویارویی با مصایب زندگی گریه نکنید، واکنشی نشان ندهید و فقط ساکت بمانید، چه چیزهای دیگری را از دست خواهید داد؟
دکتر ابراهیمی مقدم در این باره خاطرنشان می کند: درست است که شادی و خنده در زندگی همه انسان ها ضروری است، اما این موضوع هم نباید نادیده گرفته شود که یک انسان سالم هنگام رویارویی با موقعیت های ناخوشایند و سوگواری ها نیز باید رفتارهای خاص آن موقعیت ها را از خود نشان دهد. به همین دلیل هم در چنین حالاتی گریه کردن، عزاداری، مویه و شیون و... رفتار و واکنشی طبیعی محسوب می شود.
مسلما سکوت کردن و فروخوردن ناراحتی ها و احساسات منفی هم شیوه مناسبی نیست و عواقب این روش، اگر امروز کاری به کارتان نداشته باشد، در آینده ای نه چندان دور شما را درگیر خودش خواهد کرد. این روان شناس در این باره یادآور می شود: شاید یکی از دلایلی که طول عمر خانم ها ۱۰ تا ۱۵ سال بیشتر از طول عمر آقایان است، همین موضوع باشد که خانم ها راحت تر از آقایان گریه می کنند و راحت تر هم می خندند. در حالی که اغلب آقایان به اشتباه فکر می کنند گریه کردن عاملی است که می تواند ارزش شان را از نظر دیگران کم کند و جایگاهشان را تغییر دهد. به همین دلیل هم معمولا در مراسم سوگواری شاهدیم خانم ها گریه و زاری بیشتری می کنند و پس از آن هم به کارهای دیگری مانند پذیرایی از مهمانان می رسند. آقایان اما در چنین مراسمی خیلی گریه نمی کنند و ترجیح می دهند در گوشه ای ساکت بمانند که متاسفانه بعدها ممکن است دچار مشکلات جدی تری مانند سکته، بیماری های قلبی و... شوند.
تاثیر عزاداری های گروهی بیشتر است
گاهی شدت ناراحتی و مشکلی که ایجاد شده، اینقدر زیاد است که حتی حوصله حاضر شدن در جمع و بودن کنار دیگران را هم نداریم، اما دکتر ابراهیمی مقدم می گوید با گروه بودن و در جمع حاضر شدن هنگام سوگواری ها و ناراحتی ها در مقایسه با تنها ماندن و در خلوت نشستن تاثیرات بیشتری دارد. وی می افزاید: زمانی که فرد در گروهی قرار می گیرد و همراه با آنها عزاداری و گریه می کند، کارکردهای مثبت بیشتری را تجربه خواهد کرد. البته هیچ گاه هنگام سوگواری و ناراحتی نباید شخص به خود یا دیگران صدمه ای وارد کند و چنین رفتارهایی به هیچ عنوان جزو واکنش های طبیعی احساس غم و اندوه به حساب نمی آید.
حالا باید به فکر باشید
همان طور که گفته شد، ناراحتی و غصه بخشی طبیعی از زندگی انسان است و هنگام مواجهه با آن هم باید برخورد و واکنش متناسب داشته باشیم.
با این حال، اما گاهی هم ابراز احساسات و عواطف، افراطی می شود و شکل دیگری به خودش می گیرد که شاید بهتر باشد در این مواقع به فکر درمان و برطرف کردن آن باشیم.
دکتر ابراهیمی مقدم با اشاره به این که گریه کردن به صورت واکنشی، به طور معمول و در حد طبیعی نشانه هیچ اختلالی نبوده و برای حفظ سلامت روان خوب است، می افزاید: زمانی که شخص به صورت افراطی و در زمان های متمادی گریه و زاری می کند یا با این که زمان زیادی از عامل ایجاد ناراحتی گذشته است، هنوز هم به این نوع کارها می پردازد، باید به موارد دیگری مانند افسردگی که به این نشانه ها هم مربوط می شود، توجه کنیم و به فکرشان باشیم. در چنین مواقعی هم به گفته این روان شناس، کمک گرفتن از متخصصان و کسانی که در این زمینه می توانند فرد را راهنمایی کنند، بهترین راه حل خواهد بود.
این واکنش ها به نفع تان است
اگر می گویید عزاداری و سوگواری چه فایده ای دارد و اگر فکر می کنید بی توجهی به عامل ایجاد اندوه می تواند چاره کار باشد، خوب است نظر یک روان شناس را بدانید .
دکتر ابراهیمی مقدم در این باره معتقد است: ابراز واکنش های متناسب با موقعیت های ناخوشایند به تسکین آلام، تعدیل ظرفیت و ایجاد احساس روانی مثبت در فرد غمگین منجر خواهد شد.
این استاد دانشگاه ادامه می دهد: بنابراین گریه و زاری در حدی که یک واکنش طبیعی به حساب بیاید، نه تنها به عنوان اختلال شناخته نمی شود که حتی یک رفتار طبیعی برای سازگاری و بقا و بهبود ساختار روانی فرد نیز خواهد بود.
شاید شما هم تجربه های مشابهی داشته باشید. تجربه درددل کردن با دوستان و آرام شدن پس از آن، تجربه احساس آرامش پس از خلوت کردن با خدا و اشک ریختن، تجربه احساس سبکی و آسایش پس از گفت وگویی دوستانه درباره مشکلات و... . به گفته این روان شناس، چنین احساسات مثبتی در فرآیند بهبود حالات روانی فرد نیز تاثیر بسزایی خواهد دارد.
منبع:جام جم آنلاین