سلام.قصد هیچ گونه امری نیست جز کمی تامل و اصلاح !!
از دوستان عزیز خواهشمندم تاپیک رو از مسیر اصلیش منحرف نکنن!! سپاس
با توجه به اینکه این پست به صورت مرتب آپدیت میشود بر همین اساس مطلب جدید آیکون
را میگیرد.
__________________________________________________ _________________________________
پ ن :دوست عزیز؛سخنان و حرفایی که توی این تاپیک گفته میشه صرفا جهت تامل و اصلاح می باشد.چرا که جنگ؛جنگ نرم است و عزم راسخ می طلبد.من و شما اگه به فکر نباشیم و کاری نکنیم شک نکن ضربه ی اون رو به زودی میخوریم.پس چشمت رو روی حقیقت باز کن و بی تفاوت نباش!! یاحق

ساپورت یعنی ...
جذابیت برایم مهم بود. برای همین احساس می کردم با ساپورت هر روز جذاب تر و خوشتیپ تر از قبل دیده می شوم. این را از نگاه های مردم می فهمیدم. برای همین هر روز ساپورت های چسبان تر و جذاب تری به پا و هر روز نگاه افراد بیشتری را به خودم جذب می کردم.گمانم این بود که مرتکب هیچ گناهی در دنیا نشده ام و از تمام دختران پاک تر هستم. این خیال تمام عمر با من بود تا آنکه از این دنیا بار سفر بستم و در صحرای محشر و روزقیامت نامه اعمالم را به دست چپم دادند. خدای من چه می دیدیم. گناهانی که حتی یکبار مرتکب آن نشده بودم. گناه زنا و شهوت رانی و فساد و ... زبان به اعتراض گشودم که این چه عدالتی است؟ من حتی فکر یکی از این گناهان هم به افکارم خطور نکرده بود.

و خداوند عالم فرمودند مگر ما در سوره نور آیه 19 خطاب به شما نگفتیم که :إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
کسانى که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکى براى آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند مىداند و شما نمىدانید.
به فکر فرو رفتم و به روز هایی که با تکبر و غرور ساپورت به پا می کردم تا زیبا تر شوم و نگاه های مردم را بخودم جذب می کردم افتادم. تازه فهمیده بودم ساپورت یعنی چشم های هیز شمارا خریداریم...
پ,ن : این داستان ممکن است برای شما اتفاق بیفتد. مراقب به گناه انداختن دیگران باشید...
منبع : معبر سایبری فندرسک
نقاشی در بوم های شیطانی
گمان می کرد زیبایی یعنی بزک کردن خود در مقابل آینه. آنقدر بزک می کرد که چهره واقعی اش در پشت نقاب آبرنگ ها گم می شد. این وسواس هر روزش بود. اعتماد به نفس را در بتونه کاری کردن معنا می کرد.
اما هروقت راهی خیابان می شد نگاه های هوسناکی از کنارش عبور می کردند که حسابی رنجش می داد. خود را در میان آن نگاه های شوم همچون لقمه غذایی میدید برای سیر کردن چشم های گرسنه رهگذران.از این تحقیری که خودش به خودش تحمیل کرده بود عذاب می کشید. اینبار وقتی جلوی آینه ایستاد با خودگفت : من بنده ای هستم که خداوند هنگام خلق من به خودش تبارک الله گفت. پس چرا خودم را برای نگاه های گرسنه کوچک کنم؟ چرا کاری کنم که بجای رضای خالق موجب رضای شیطان است؟
بوم شیطانی آینه را که هر روز خود را در آن نقاشی می کرد از دیوار اتاق برداشت و چادرش را به سر کرد. با متانت راهی خیابان شد، اینبار نه کسی به او نگاه هوسناک می کرد و نه کسی او را همچون لقمه غذایی برای سیر کردن چشم های گرسنه می دید. با آرامش و اعتماد به نفس قدم بر میداشت چرا که سپری داشت به سادگی چهره و قداست حجاب و عفاف...
پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: هر گاه زنی در حالی که آرایش کرده و معطر است از خانهاش خارج شود و همسرش از این عمل او خشنود باشد برای آن همسر برابر هر قدمی که آن زن برمیدارد خانه ای از آتش ساخته میشود.
پس بالهای زنانتان را کوتاه کنید(و به آنان قدرت جولان ندهید). در بلندی بالهایشان پشیمانی است و کیفر آن آتش است و در کوتاهی بالهای آنان خشنودی و سرور و بی حساب وارد بهشت شدن است.
وصیت مرا درباره زنانتان حفظ کنید تا از دشواری حساب (روز قیامت) نجات یابید و هر کس وصیت من را حفظ نکند نزد خدا چه حال بدی خواهد داشت!
«جامع الاخبار، صفحه 158»
منبع : معبر سایبری فندرسک
نتیجه احتکار محبت ...
امام صادق(عَلَیْهِ السَّلامُ) می فرمایند:
اِنَّ اللّهَ لَیَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ ؛
بدون تردید ، خداوند بر بنده خود به خاطر شدّت محبّت به فرزندش، رحم میکند.(کافى ، جلد 6، ص50 )
وقتی به دلیل اکثر روابط بین دختر و پسر نگاه می کنیم اصلی ترین دلیل این رابطه رو در کمبود محبت دختر می بینیم. وقتی پدر و مادر ها و یا برادر ها در خانواده محبت خودشون رو از دختر احتکار می کنند، دختر خانواده این محبت را از دیگران گدایی خواهد کرد. متأسفانه این احتکار محبت بیشتر در خانواده های مذهبی دیده میشه. هروقت بحث کمک به مسجد پیش میاد همه میگن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است اما وقتی حرف از محبت به وسط میاد این چراغ به همه جا رواست بجز خانه.

محبت آنچنان نیرویی داره که هر کسی رو میتونه رام کنه. برای مثال شما سه بار جمله عزیزم رو به یک نفر بگید و ببینید چقدر راحت خام شما میشه. حالا چه عیبی داره همین جمله رو به دختر خانواده یا به خواهر خودمون بگیم؟ بهتر ازین هست که عزیزم و قربونت بشم رو یه پسر نامحرم بهش بگه. چرا میخوایم این محبت رو از عزیزانمون احتکار کنیم؟ امروزه با پیشرفت تکنولوژی و اومدن فناوری های ارتباطی مثل تلفن همراه، پیامک، ایمیل و ... راه های ارتباط بین دختر و پسر مخصوصاً در فضای مجازی بسیار باز شده. اما وقتی دختری که گوشش پر باشه از این ابراز محبت ها هرگز این محبت رو از دیگران گدایی نخواهد کرد.:yahoo (1):
پسرانی که ضعف دختر و دخترانی که ضعف پسر دارند
اولش همه میگن عشقه. من عاشقتم و جز تو هیچکسی رو ندارم. اما نمیدونم چرا تو این عشق دیگران رو هم سهیم می کنند. پسره اینقدر ضعف دختر داره که از صد کیلومتری دختر می بینه راهش رو کج می کنه و میره تو مسیری که دختره راه میره. یا اگه صدتا تاکسی خالی از کنارش رد بشه تو تاکسی میشینه که دختر توش نشسته باشه. یا خدا نکنه چندتا دختر گروهی کنار هم راه برن، دیگه نمیشه کنترلش کرد، اینقدر محو تماشا میشه که اگه 18 تا 18 چرخ هم از روش رد بشن اصلاً متوجه نمیشه.دختره هم برا نشون دادن معشوقه هاش و چشم رو هم چشمی با دوستش هر دقیقه به یکی ازونا میس میندازه تا بگه ببین چقدر کشته و مرده دارم. حالا خبر نداره همون کشته مرده هاش با صد نفر دیگه مثل خودش هستن. یا موقعی که با دوستاش میخواد بره بیرون اینقدر بتونه کاری میکنه که از کنار هر پسری رد شد بهش نگاه کنه و پزش رو پیش دوستاش بده.
این دو گروه تو خیال خام خودشون فکر می کنند که خیلی مهم هستند و هرجا که میرن همه براشون دست و پا میشکنن. اما خبر ندارن که پسرا دنبال لذت های جنسی هستند و دخترا هم دنبال خالی کردن جیب پسرا. یعنی هردوتا گروه بشدت ساده تشیف دارند و فکر می کنند همدیگه رو رنگ می زنند و زرنگند.
از لحاظ روانشناسی این دخترها و پسرها نسبت به هم اعتیاد دارند. افراد براشون مدتی کوتاه مهم هستند و خیلی زود دلشون زده میشه و میرن دنبال کیس جدیدتر.اما آخرش تا کجا؟ تا کی؟ تا چه تعداد؟ اول و آخرش باید به یکی اعتماد کرد که بشه باهاش زندگی کنن. اما چطور میشه به کسی اعتماد کرد که با صد نفر بوده و هیچ اعتمادی نیست که بعد از ازدواج با صدتای دیگه نباشه؟ درواقع پایه و اساس زندگی این افراد همیشه بر بی اعتمادی بنا خواهد شد و حتی بعد از ازدواج هم دست به خیانت خواهند زد...
امر به معروف با چشـــم ها
مثل هر روز خسته از دانشگاه بر می گشتم و توی پیاده روی شلوغی که سوسوی چراغ های تبلیغاتی مغازه هاش چشم عابر ها رو خیره می کرد با صلابت و سر بلند بدون توجه به افرادی که از کنارم رد می شدند به سمت خونه می رفتم که یکدفعه پیاده روی شلوغ در نقطه ای کچل شد و حس ششمم بهم گفت یکی داره نگاهت می کنه. چشام رو چرخوندم و نگاهم گره خورد به نگاه دختر خانمی که حسابی بزک کرده بود و حجاب مناسبی نداشت و روسریش رو شل کرده بود و دنبال نگاهی می گشت که نگاهش کنه.
نمیدونم چی شد یاد حدیث پیامبر(ص) افتادم که فرمودند: «اگر کسی برسد به ناموس مردمی که در کوچه رد می شود به حرمت حرف خداچشمش را زمین بگذارد، خداوند به آنچه در کره ی زمین خلق کرده است،به ملائک می گوید برایش ثواب بنویسند» افتادم و چشمام رو ازش برداشتم و خیره کردم به سنگ فرش پیاده رو. به چند قدمی دختر بدحجاب که رسیدم و دوباره چشمام رو بالا گرفتم و چشمام رو به نقطه ای دور خیره کردم ولی با گوشه چشمام حواسم بهش بود که متوجه شدم تند تند داره موهاش رو میده عقب و روسریش رو سفت می کنه...
فهمیدم ناخواسته با حفظ نگاهم باعث شده بودم اون دختر بد حجاب متوجه اشتباهش بشه و حجابش رو درست کنه. امر به معروف حتماً نباید زبانی باشه بلکه با اعمال و رفتارمون هم میتونیم امر به معروف کنیم...
یاد بگیریم به همسر خود عشق بورزیم ...
چند وقت پیش کتاب داستان ازدواج چهارده معصوم (ع) از سیدهادی میراشرفی رو می خوندم که بخش مربوط به ازدواج امام حسین (ع) با خانم رباب و عشق بازی های زیبای این بزرگواران نظر من رو به خودش جلب کرد. اوج عشق رباب به امام حسین (ع) آنقدر زیاد بود که هیچوقت این عشق و دوستداشتن و علاقه رو از امام محروم نمی کردند اما هیچوقت نتوانستند در مقابل عشق و علاقه ای که امام حسین (ع) به ایشان داشتند عشقی بالاتر بیارند.
امامی که از سوی بعضی ها به خشونت و ستیزه جویی متهم میشود در نهایت لطافت برای همسر و دخترش چنین شعری می سراید و ازاین بابت افتخار میکند:لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ «به جان تو سوگند! من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آنها را دوست دارم و تمامی دارایی ام را به پای آنها میریزم و هیچ کس نباید در این باره مرا ملامت کند.»شدت علاقه رباب به امام حسین (ع) تا حدی بود که بعد از واقعه عاشورا این بانوی بزرگوار از فرط غصه و گریه، بیش از یک سال زنده نماند.
متأسفانه معضلی که این روزها زوج های ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داده امتناع از عشق ورزیدن به همدیگه هست. به عنوان نمونه چند روز پیش تو دانشگاه یکی از خانم های همکلاسی دوران کاردانی رو دیدم و با هم احوال پرسی کردیم. به واسطه آشنایی که با همسر ایشون داشتم خبر شوهرشون رو گرفتم. اما شروع کرد به گلایه از وضع زندگی با شوهرش. می گفت حتی محبت هم از من دریغ می کنه. حتی میخوام برم خونه مادرم میگه حق نداری پاتو اونجا بزاری و ....
به اون خانم گفتم اجازه هست تو زندگیتون دخالت کنم و مشکل رو حل کنم؟ گفت با اخلاقی از شوهرم میشناسم بعید میدونم شدنی باشه. گفتم شما کاری که من میگم انجام بدین. همین الآن یک پیامک به ایشون بزنید و بگین سلام عزیزم خسته نباشی شوهر خوبم. اگه اجازه میدی امروز یه سر به مادرم بزنم.همکلاسی سابقم ناراحت شد و گفت : من به اون همچین حرفی بزنم؟ عمراً. گفتم دیدی عیب از شماست. شما که محبت رو از همسرت دریغ می کنی توقع داری بهت محبت کنه و باهات کنار بیاد؟ شما این پیامک رو بفرست تا متوجه بشی منظورم چی هست. ایشون پیامک رو فرستاد. چند لحظه بعد شوهرش جواب پیامکش رو داد.متن پیامک شوهرش : سلام عزیزم. ممنون خانم خوبم. اجازه منم دست شماست اما بزار از سر کار برگشتم خودم می برمت.بهش گفتم یعنی یه محبت کوچیک اینقدر سخت بود؟ لبخند زد و گفت حق باشما بود.پ,ن1 : خانم ها و آقایون یادتون نره اگه شما به همسرتون محبت نکنین، هستند کسایی که جای شما محبت کنن. از من گفتن بود.پ,ن2 : یکی نیست بگه آخه توکه ازدواج نکردی چرا به دیگرون مشاوره میدی. والا
ساپورت مردانه ، هویت زنانه
یادمان هست زمانی که مانتو وارد ایران شد بسیار گشاد و بلند بود اما بعضی ها گفتند اسراف در اسلام حرام است و نباید این قدر پارچه حرام کنیم پس هر سال سانتی از مانتو را کم کردند تا اینکه الآن اسمش را نمی توان مانتو گذاشت و بهتر است بگویم پیراهن.
کم کم همین اتفاق نیز برای شلوار خانم ها افتاد. شلوار گشاد و راحت جای خودش را به ساپورت داد و اول ساپورت را در خانه ها می پوشیدند وبعد راه به مهمانی ها باز کرد و کم کم وارد کوچه و خیابان شد.
شاید کشف حجاب نرم بهترین نامی باشد که بتوان روی این نوع کشف حجاب گذاشت. یعنی همه چیز به آرامی و با مرور زمان صورت می گیرد و یکباره به اوج و شدت خود می رسد. ابتدا چشم ها و افکار را عادت می دهند و بعد از عادت چشم ها و افکار ضربه نهاییرا وارد می سازند.
و حالا که چشم ها و افکار ما را عادت داده اند هر روز به فکر زدن ضربه ای تازه به فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی ما هستند و این بار نوبت به بی هویتی مردان ماست.
ساپورت مردانه ضربه جدیدیست که به وسیله آن می خواهند غیرت مردانه ما را هدف بگیرند. اصولاً ساپورت ماهیتی زنانه دارد و پوشیدن آن توسط مردان درست مانند آن است که مردان لباس زنانه به تن کنند.
اولین نشانه های این کشف حجاب نرم را می توان در برنامه بفرمایید شام شبکه من و تو دید. در یکی از برنامه های بفرمایید شام که با حضور چهار نفر در دور یک میز شکل می گیرد این بار دو زن و دو مرد حضور داشتند که با الزام این شبکه انگلیسی زن ها لباس مردان و مردان لباس زن ها را به تن کردند.
ساپورت مردانه آن قدر ضایع است که بعضی ها برای اینکه از مد عقب نیفتند حاضرند در بعضی مواقع خفت بکشند و هر ذلتی را قبول کنند تا از مد عقب نیفتند بسیار جالب است. گروه دیگری که از این نوع پوشش زنانه استفاده خواهند کرد مردان ********* هستند.
اما همان طور که بیان شد این نوع پوشش برای مردان آن قدر ضایع است که حتی در کشورهای غربی نیز از این نوع پوشش توسط مردان استقبال نشده است.
حتی ساپورت زنانه آن قدر که توسط زنان ما استفاده می شود در کشور های غربی استفاده نمی شود و این نشانگر این است که استفاده کنندگان از ین نوع پوشش عقده مدگرایی دارند و دچار کمبو مد هستند.
کلامی از ناخدای انقلاب : فرهنگ مثل هوایی است که چه بخواهیم چه نخواهیم باید تنفس کنیم، بنابراین اگر تمیز باشد یا آلوده، اثر متفاوتی را برجامعه و کشور خوا هد داشت. همه رفتارهای روزمره، عادات و «نگاه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی» مردم از فرهنگ آنها الهام می گیرد، بنابراین باورهای فرهنگی به همه مسائل و عرصه های دیگر سایه می اندازد و مهمتر است. مسئولان فرهنگی، باید با حساسیت و هوشیاری مراقب رخنه های بسیار خطرناک فرهنگی باشند و به وظایف ایجابی و دفاعی خود در این زمینه عمل کنند.
|
پ,ن : آشنایی دارم که در تهران زندگی میکنه. تعریف می کرد چندسال پیش که با دوچرخه از سرکار به سمت خونه بر می گشته بین راه شلوارش میره لای زنجیر دوچرخه و زمین می خوره و در اثر همین زمین خوردن پایین شلوارش چاک میخوره و مجبور میشه ادامه راه رو پیاده بره به سمت خونه. فردای اون روز راه میفته بره سر کار که می بینه تمام بچه های محلشون همه پایین شلواراشون رو چاک دادن و طی سه روز کل تهران پایین پاهاشون رو چاک میدن و کمتر از یک هفته این مد چاک دادن پایین شلوار به کل کشور میرسه و اینجوری بود که فامیل ما به یکی از طراحان مد تبدیل میشه. خواستم بگم وقتی کمبود مد توکشور باشه مردم هر تغییر ندونسته رو مد به حساب میارند.
هدف شبکه های اجتماعی تحت موبایل تنها جاسوسی نیست!!؟؟
وقتی دیدم همه برنامه هایی مثل ویچت، وایبر ، واتس اپ، تانگو، لاین و اینستاگرام روی گوشی های خودشون نصب می کنن برام جالب شد تا ببینم این برنامه ها چی دارن که اینقدر مردم رو به خودشون جذب کرده. اوایل همه اون هایی که شماره من رو داشتن کیف می کردن که به به فلانی هم وارد این برنامه ها شده و شروع به خوش آمد گویی می کردن. اما لحن صحبت کردن همه خیلی خودمونی بود. حتی خانم های نامحرمی که یا همکلاسی بودن یا برای کارهای اداری شماره ام رو داشتن. برام جالب بود که تو این فضا هیچکس هیچکس رو غریبه نمیدونست.
اما بعد چند وقت استفاده از این برنامه ها پرده ها کنار رفت و ماهیت اصلی اون هارو کشف کردم که باعث شد سریعاً تمام این شبکه های اجتماعی رو از روی گوشی همراهم حذف کنم.
اصل ماجرا چه بود؟ (اسامی استفاده شده غیر واقعی می باشند) یک روز تصمیم گرفتم برم به پروفایل افرادی که جزء دوستانم به من اضافه شده بودن. رفتم تو پروفایل آقا حمید یکی از بچه های گل و مذهبی که یکدفه چشمم افتاد به نظرات یکی از مطالب ارسالیش. چندتا دخترخانم جوون که عکس های بی حجابی رو آواتارشون گذاشته بودن برای آقا حمید نظر گذاشته بودن و آقا حمید ماهم براشون نوشته بود: ممنون نازی جون. به سلام فاطی کوچولو چه عجب کجایی دختر؟چند لحظه مات و مبهوت بودم که این همون حمید بچه مثبت خودمونه که الان با دخترای نامحرم و بی حجاب اینجوری داره حرف میزنه؟ حتی اگه فامیلشونم باشه نه حمیدی که میشناسم اینجور پسریه نه اینکار شرعاً درسته. خیلی ناراحت شدم.
بیخیال حمید شدم و رفتم تو پرو فایل سعید از دوستای گل روزگار که یهوو دیدم اوه اوه عکس شخصی با خانمش که لباس مناسبی نداشته رو انتشار داده که سریع پریدم بیرون. پیش خودم گفتم سعید از تو بعید بود تواینقدر با غیرت بودی آخه چرا؟
گفتم سعید هم بیخیال که چشمم افتاد به پروفایل یکی از همکلاسی های خانم و که خیلی خانم سرسنگینی بود. تا وارد شدم دیدم برا هر مطلب ارسالیش چندین پسر عتیقه لایک و نظر گذاشتن و اون خانم همکلاسی هم با شوخ طبعی و بدون رعایت حریم محرم و نامحرم شروع به شوخی های دور از شأنش کرده بود.
تو پروفایل هرکسی می رفتم یا عکس مناسبی نداشت یا چیزهایی میدیدم و میخوندم که کلا با اون شخصیتی که از اون طرف انتظار داشتم زمین تا آسمون فرق داشت. بله تازه متوجه شده بودم هدف اصلی این شبکه های موبایلی تنها جاسوسی نیست بلکه اون ها حریم های بین مردم رو هدف قرار داده اند. وقتی بین من و دوستم حریم ها شکسته بشود زمینه های بی اعتمادی و شک بوجود میاد و حیا از بین میره!وقتی بی اعتمادی و شک بوجود بیاد کم کم به سمت جامعه ای خواهیم رفت که هیچ اعتمادی در اون نیست.
منبع : معبر سایبری فندرسک