خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 20 نخستنخست 12312 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 293
    1. Top | #16
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط lesseducated نمایش پست ها
      داد با اجازت امضاتو پست میکنم... خیلی خوشم اومد ازش
      بسی قبل کنکور دانش بجوی ...
      بکن بعد کنکور دانش به جوی !
      خیلی ممنون ! غافلگیر شدم !
      این شعر هم برای اینکه اسپم نباشه :

      در راه رسيدن به تو گيرم كه بميرم
      اصلا به تو افتاد مسيرم كه بميرم

      يك قطرهء آبم و در انديشهء دريا
      افتادم و بايد بپذيرم كه بميرم

      يا چشم بپوش از من و از خويش برانم
      يا تنگ در آغوش بگيرم كه بميرم

      اين كوزه ترك خورد!چه جاي نگرانيست
      من ساخته از خاك كويرم كه بميرم

      خاموش مكن آتش افروخته ام را
      بگذار بميرم كه بميرم كه بميرم

      فاضل نظری

    2. Top | #17
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bahat-ghahram
      نمایش مشخصات

    3. Top | #18
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط lesseducated نمایش پست ها
      این یکی خیلی جالبه،
      دود اگر بالا نشیند،کسر شان شعله نیست.................جای چشم ابرو نگیرد،گرچه او بالاتر است!
      این یک بیت خیلی زیبا در مورد اسلوب معادلست!!!!!

    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      امضای منم باحاله!!!!!!


      من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
      زحمتم می دهد از بس که سخن شیرین است!!!


    5. Top | #20
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط lesseducated نمایش پست ها
      مجنون و خدا

      يك شبي مجنون نمازش را شكست.......................................... .................................................. ....بي وضو در كوچه ي ليلا نشست
      عشق آن شب مست مستش كرده بود............................................ ................................................. ارغ از جام الستش كرده بود
      سجده اي زد بر لب درگاه او.............................................. .................................................. ............پر ز ليلا شد دل پر آه او
      گفت يا رب از چه خوارم كرده اي.............................................. .................................................. .......بر صليب عشق دارم كرده اي
      جام ليلا را به دستم داده اي.............................................. .................................................. ............وندر اين بازي شكستم داده اي
      نشتر عشقش به جانم ميزني........................................ .................................................. .................دردم از ليلاست آنم ميزني
      خسته ام زين عشق ،‌ دل خونم مكن............................................ .................................................. .......من كه مجنونم تو مجنونم مكن
      مرد اين بازيچه ديگر نيستم........................................ .................................................. .........................اين تو و ليلاي تو ... من نيستم
      گفت اي ديوانه ليلايت منم............................................ .................................................. .......................در رگ پيدا و پنهانت منم
      سال ها با جور ليلا ساختي........................................ .................................................. ..........................من كنارت بودم و نشناختي
      عشق ليلا در دلت انداختم.................................... .................................................. .................................صد قمارعشق يكجا باختم
      كردمت آواره صحرا نشد............................................ .................................................. .............................گفتم عاقل ميشوي اما نشد
      سوختم در حسرت يك يا ربت............................................ .................................................. ......................غير ليلا بر نيامد از لبت
      روز و شب او را صدا كردي ولي............................................ .................................................. ...................ديدم امشب با مني گفتم بلي
      مطمئن بودم به من سرميزني.................................... .................................................. .............................در حريم خانه ام در ميزني
      حال اين ليلا كه خوارت كرده بود............................................ .................................................. ..................درس عشقش بي قرارت كرده بود
      مرد راهش باش تا شاهت كنم............................................ .................................................. ....................صد چو ليلا كشته در راهت كنم
      بجای علامت سوال ها بنویس (((فا)))!!!

    6. Top | #21
      پاسخگوی ارشد

      نمایش مشخصات
      فغان، که نیست به جز عیب ِ یکدگر جُستن

      نصیب ِ مردم عالَم ز آشنایی ِ هم ...





      همه لطف خداست.

    7. Top | #22

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
      رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

      ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
      تو بمان و دگران وای به حال دگران

      رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
      هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

      میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
      محرم ما نبود دیده کوته نظران

      دل چون آینه اهل صفا می شکنند
      که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

      دل من دار که در زلف شکن در شکنت
      یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

      گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
      لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

      ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
      ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

      سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
      کاین بود عاقبت کار جهان گذران

      شهریارا غم آوارگی و دربدری
      شورها در دلم انگیخته چون نوسفران


    8. Top | #23
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      این شعر به نظرم خیلی قشنگه

      شنیدستم که مجنون جگر خون
      چو زد زین دار فانی خیمه بیرون

      دم آخر کشید از سینه فریاد
      زمین بوسید و لیلی گفت و جان داد

      هواداران زمژگان خون فشاندند
      کفن کردند و در خاکش نهادند

      شب قبر از برای پرسش دین
      ملائک آمدند او را به بالین

      بکف هر یک عمود آتشینی
      که ربت کیست دینت چه دینی است

      دلی جویای لیلی از چپ و راست
      چو بانگ قم به اذن الله برخاست

      چو پرسیدند مَن رَبُک ز آغاز
      بجز لیلی نیامد از وی آواز

      بگفتا کیست ربت گفت لیلی
      که جانم در ره جانش طفیلی


      بگفتندش به دینت بود میلی
      بگفتا آری آری عشق لیلی

      بگفتندش بگو از قبله خویش
      بگفت ابروی آن یار وفا کیش

      بگفتند از کتاب خود بگو باز
      بگفتا نامه آن یار طناز

      بگفتندش رسولت کیست ناچار
      بگفت آن کس که پیغام آرد از یار

      بگفتند از امام خویش می گوی
      بگفت آن کس که روی آرد بدان کوی

      بگفتند از طریق اعتقادات
      بگو از عدل و توحید و معادات

      بگفتا هست در توحید این راز
      که لیلی را به خوبی نیست انباز

      بود عدل آنکه دارم جرم بسیار
      از آن هستم به هجرانش گرفتار

      بخنده آمدند آن دو فرشته
      عمود آتشین در کف گرفته

      ندا آمد که دست از وی بدارید
      به لیلی در بهشتش وا گذارید

      که او را نشئه ای از جانب ماست
      که من خود لیلی و او عاشق ماست

      شنیدم گفت مجنون دل افکار
      ملائک را سپس فرمود آن یار

      تو پنداری که من لیلی پرستم
      من آن لیلای لیلی می پرستم


      کسی را کو به جان عشق آتش افروخت
      وفاداری ز مجنون باید آموخت
      تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...

    9. Top | #24
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دست به دست مدعی شانه به شانه می روی
      آه که با رقیب من جانب خانه می روی
      بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم
      گرم تر از شراره آه شبانه می روی
      من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو
      بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی
      در نگه نیاز من موج امید ها تویی
      وه که چه مست و به یخبر سوی کرانه می روی
      گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد
      تا به مراد مدعی همچو زمانه می روی
      حال که داستان من بهر تو شد فسانه ای
      باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می روی؟
      تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...

    10. Top | #25
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دل داده ام بر باد . بر هرچه بادا باد !
      مجنون تر از ليلي ٬ شيرين تر از فرهاد

      اي عشق ! از آتش اصل و نصب داري
      از تيره ي دودي، از دودمان باد

      آب از تو طوفان شد ، خاک از تو خاکستر
      از بوی تو آتش در جان باد افتاد

      هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
      هر کوه بی فرهاد ، کاهی بدست باد

      هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
      ارث پدر ما را اندوه مادر زاد

      از خاک ما در باد بوی تو می آید
      تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
      تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...

    11. Top | #26
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
      چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

      یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم
      پرده برانداختی کار به اتمام رفت

      ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
      سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

      مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق
      خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

      عارف مجموع را در پس دیوار صبر
      طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

      گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
      حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

      هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
      آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

      ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
      راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

      همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
      می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت
      تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...

    12. Top | #27
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش
      دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش.

      ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
      کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
      تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...

    13. Top | #28
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد
      و ا فزون شده جفای تو این نیز بگذرد

      زین بیش نیک بود به من بنده رای تو
      گر بد شدست رای تو این نیز بگذرد

      گر هست بی گناه دل زار مستمند
      در محنت و بلای تو این نیز بگذرد

      وصل تو کی بود نظر دلگشای تو
      گر نیست دلگشای تو این نیز بگذرد

      گر دوری از هوای من و هست روز و شب
      جای دگر هوای تو این نیز بگذرد

      بگذشت آن زمانه که بودم سزای تو
      اکنون نیم سزای تو این نیز بگذرد

      گر سر گشتی تو از من و خواهی که نگذرم
      گرد در سرای تو این نیز بگذرد
      تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ...

    14. Top | #29
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خودم هم خوب میدانم که در یادت نمیمانم!
      ولی این شعر نیما را برایت باز میخوانم...
      گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم!!!

    15. Top | #30
      کاربر نیمه فعال

      bazande
      نمایش مشخصات
      گرگ‌ها خوب بدانند، در این ایل غریب
      گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز

      گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
      توی گهواره‌ي چوبی، پسری هست هنوز

      آب اگر نیست نترسید که در قافله‌مان
      دل دریایی و چشمان تری هست هنوز

      خانم زهرا رهنورد
      بگو دل را که گرد غم نگردد
      اَزیرا غم به خوردن کم نگردد
      «مولانا»




    صفحه 2 از 20 نخستنخست 12312 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن