گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا باهم بنالیم از سرٍ درد
عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد!
ه.ا.سایه
انزلی، فروردین ۱۳۵۳
گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا باهم بنالیم از سرٍ درد
عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد!
ه.ا.سایه
انزلی، فروردین ۱۳۵۳
بايد خودم را ببرم خانه
بايد ببرم صورتش را بشويد
ببرم دراز بكشد
دلداري اش بدهم كه فكر نكند
بگويم كه ميگذرد غصه نخور
بايد خودم را ببرم بخوابد
"من" خسته است
#عليرضا_روشن
به یادت داغ بر دل می نشانم
ز دیده خون به دامن می فشانم
چو نی ، گر نالم از سوز جدایی
نیستان را به آتش می کشانم
به یادت ای چراغ روشن من
زداغ دل بسوزد دامن من
ز بس در دل، گل یادت شکوفاست
گرفته بوی گل ، پیراهن من
همه شب خواب بینم ، خواب دیدار
دلی دارم ، دلی بی تاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار
سری داریم و سودای غم تو
پری داریم و پروای غم تو
غمت از هرچه شادی دلگشاتر
دلی داریم و دریای غم تو
از غم دوست در این میکده فریاد کشمسالها میگذرد ، حادثهها میآید
دادرس نیست که در هجر رُخش داد کشم
داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست
که بَرش شکوه برم ، داد ز بیداد کشم
شادیم داد ، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منّت آنرا که به من داد کشم
عاشقم ، عاشق روی تو ، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
در غمت ای گل وحشیِ من ای خسرو من
جور مجنون ببرم ، تیشة فرهاد کشم
مُردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید بَرِ اُستاد کشم
انتظار فرج از نیمة خُرداد کشم
روح الله موسوی الخمینی
آواز میخونم مردم میگن دیوونم
مردم که تورو ندیدن آخ که مگه میدونن
هوات مثه بهاره
چشات ترانه داره
تا تو به شب نخندی غصه داره ستاره
بارون ِ دونه دونه
به من میگن دیوونه
ببار روی دردام
کی دردمو میدونه
میخوام دیوونه باشم اصن اونکه هیچی ندونه باشم
اما تا دنیا دنیاست باهات اونکه میمونه باشم..تاب میزنه موهات
مثله آب میون ِ رود
عاشـقتم بزار بگن
فلانی دیوونه بود..عاشقی یجور مریضیه
بخدا یجور ناپرهیزیه
عاشق دیوونست بیماره
عاشق مریض ِ خوداذاره آره
دیوونمو دیوونگیمو دوست دارم
دیوونستو دیوونگیشو دوست دارم
عاقلا با عقل ِ هم حال کنید
میخوام دیوونه باشم
میخوام دیوونه باشم اصن اونکه هیچی ندونه باشم
اما تا دنیا دنیاست باهات اونکه میمونه باشم..تاب میزنه موهات
مثله آب میون ِ رود
عاشـقتم بزار بگن
فلانی دیوونه بود..
×سینا حجازی البته این متن یه اهنگه ×
ویرایش توسط Un-known : 21 تیر 1394 در ساعت 01:12
چه زیباست
اگر حاجت دلت..
با حکمت خدایت...
یکی باشد
برفتم بر در شمس العماره
همانجایی که دلبر خانه داره
:troll (25):
The only way to deal with an unfree world is to become so absolutely free that your very existence is an act of rebellion
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
میشدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوجی نبود
باری ما جفت و طاقی ساده بود
قهر میکردم به شوق آشتی
عشقهایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
كاش قلبم درد پنهاني نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشت
كــــاش برگ آخر تقويم عشق
خبر از يك روز باراني نداشت
كاش مي شد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت
كاش ميشد عشق را تفسير كرد
دست و پاي عشق را زنجير كرد
من تمـــــام شــــــــعرهایم را
در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !
و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی
...
دســـــــــت خالی ,حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد!
نقــــــاش میشوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا
خواهـــــــم کشید.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)