خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 12 1211 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 167
    1. Top | #1
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Mariz
      نمایش مشخصات

      مـــادَر..♥♥..♥♥..♥♥

      لالایی هام یادت نره


      459351_kl3mjr7o.jpg


      پسرم بزرگ شدی
      لالایی هام یادت نره

      چه قدر برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      چقدر نوازشت کنم
      تا تو به باور برسی

      این دو تا دستای منه
      تو اون روزای بی کسی

      وقتی مامان قصه هات
      خم شده پیش روی تو

      اگه چروک صورتم
      می بره آبروی تو

      لالایی هام یادت نره
      لالایی هام یادت نره

      بذار برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      بذار برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      اون که تو اوج خستگیش
      خنده رو لباش بودی

      شب که به خونه می رسید
      سوار شونه هاش بودی

      لالایی هام یادت نره
      لالایی هام یادت نره

      بذار برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      بذار برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      لالا لالا گلکم
      لالایی کن دلبرکم

      خواب پریشون نبینی
      ای غنچه بانمکم

      لالا لالا گلکم
      لالایی کن پسرکم

      چشماتو گریون نبینم
      گریه نکن دردونکم

      لالایی هام یادت نره
      لالایی هام یادت نره

      بذار برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      بذار برات قصه بگم
      دوباره خوابت ببره

      مامان اگه دلش پره
      از دست دنیا دلخوره

      امون زندگیش تویی
      وقتی که غصه میخوره

      لالایی هام یادت نره
      لالایی هام یادت نره


      باید انداختش دور...همین.

      قلب آهنی

    2. Top | #2
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Mariz
      نمایش مشخصات




      ادعای عشق می کنیم
      و فراموش کرده ایم
      رنگ چشمان
      مادرمان را !

      باید انداختش دور...همین.

      قلب آهنی
      ویرایش توسط Amiir : 11 اسفند 1392 در ساعت 21:13

    3. Top | #3
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Mariz
      نمایش مشخصات



      آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن.
      وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
      وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن …
      به سلامتی همه مادرای دنیا…

      باید انداختش دور...همین.

      قلب آهنی

    4. Top | #4
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر

      نمایش مشخصات




      به ياد آر چشمانی را كه بر تو نگران بودند


      به ياد آر دستهايی را كه با نوازشهای خود


      دردهای تو را تسكين مي داد


      به ياد آر دلی را كه به خاطر تو زخمها خورده است ...


      آن وقت زانو بر زمين بگذار و محبت مـــــادر را سپاس دار ...

      ویرایش توسط SHINER : 12 اسفند 1392 در ساعت 01:28

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      تویی مادر؟

      اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرت‌خواهی کنم هی می‌گفت مینا ‌جان تویی؟ هی می‌گفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز می‌گفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    6. Top | #6
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Mariz
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ساحل نمایش پست ها
      تویی مادر؟

      اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرت‌خواهی کنم هی می‌گفت مینا ‌جان تویی؟ هی می‌گفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز می‌گفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد.

      چشمای منم خیس شد... (

      به سلامتی تویی که خدا میدونست بهشتشو زیر پای چه موجود مقدسی قرار میده...خدایا نگهدارش باش...
      باید انداختش دور...همین.

      قلب آهنی

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات


      با کدامین واژه تو را ستایش کنم که هر چه می گردم جمله ای نمی یابم
      که خوبیهای تو را معنی کند و بیانگر همهً خوبیهای تو باشد
      تو یی که بر کویر زندگیم یک باره باران مهر می شوی و غمهایم را می شویی
      تو یی که هر وقت دلتنگ می شوم آغوش پر مهرت را بر رویم می گشایی وبا
      دستان نوا ز ش گر ت غبار غم از چهره ا م می زدایی هر گاه تو را استوار بر سجا ده
      نمازت می بینم اشک در چشمانم حلقه می بندد و آ ن گاه هست که می خواهم با
      یک بغل گل سرخ تو را در آغوش بگیرم و بگوییم
      دوستت دارم ای مادر
      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      اشک مادر


      پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟
      مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!
      پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟
      پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!



      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      تولدت مبارک


      ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری(یا شاید هم دختری) را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر(یا دختر) با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

      مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر(یادختر) از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد..
      (اما دخترا هیچوقت اینطوری با مادراشون صحبت نمیکنن)
      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...
      ویرایش توسط maryaam_M5R : 11 اسفند 1392 در ساعت 21:49

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      مادرامون فرشته های روی زمین هستند.بیاید قدرشونو بیشتر بدونیم
      مامانم سه روز خونه نبود افسردگی گرفتم...
      خدایا عمر همه مادرا رو طولانی کن وهمیشه سالمو سلامت نگهشون دار.
      مواظبشون باش

      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    13. Top | #13
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Mariz
      نمایش مشخصات
      madaram.jpg



      مادر بی تو تنها وغریبم
      اتاق خالیم بی توچه سرد
      مادر، مادر خوب و قشنگم
      بدون تو دل من پر درد
      فضای خونه بی بویه تو هیچه
      صدای تو هنوز اینجا می پیچه
      مادر مادر
      هنوزم تو دلم تموم قصه هات جوونه
      خاله سوسکه دیگه، شعرآشتی مثل قدیما نمی خونه
      مادر،مادر، شبا با صدای لالایی های تو خوابیدم
      لالایی مادرم حالا نوبت توست،تو بخواب امیدم
      مادر، مادر
      مادر، مادر
      باید انداختش دور...همین.

      قلب آهنی
      ویرایش توسط Amiir : 11 اسفند 1392 در ساعت 21:42

    14. Top | #14
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ساحل نمایش پست ها
      تولدت مبارک


      ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
      مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد..

      ای خدا ما پسرا گناهمون چیه ک تو داستان هم باید بد باشیم!!

      راستی مطمئن هستید ک طرف پسر بود

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه

      divoone-shodam
      نمایش مشخصات
      خسته ام از جانی که گرفتار تن است...

    صفحه 1 از 12 1211 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن