خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 25 از 26 نخستنخست ... 15242526 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 361 به 375 از 390
    1. Top | #361
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      مراقب باشین پس تو این ماجرای پارتنر

      مامان بابا نشین

      ک پاره میشین


      پای دوست داشتنت ایستاده‌ام...
      مثلِ درختِ کاج
      روبروی پاییز...









    2. Top | #362
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      [COLOR="Black"][SIZE="3"]مروز اخرین روزیه که بیستو یک سالمه.ذهنم میپره همش : )

    3. Top | #363
      کاربر نیمه فعال

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      _کجا هستی؟
      _توی باغ، خانم! دنبال پروانه میگردم.
      _برو بیرون سراغ پروانه هایت!‌ تو هیچوقت چیزی نخواهی شد.


      آنچه هنوز تلخ ترین پوزخندِ مرا بر می انگیزد "چیزی شدن" از دیدگاه آنهاست _آنها که میخواهند ما را در قالب های فلزی خود جای بدهند. آنها با اعدادِ کوچک به ما حمله میکنند. آنها با صفرِ مُطلقشان به جنگ با عمیق ترین و جاذب ترین رویاها می آیند_

      "نادر ابراهیمی/بار دیگر شهری که دوستش میداشتم"

      {نفس عمیق}
      کتاب فوق العادی بود برای گذران روزهای ساکن.
      وقتی مثل من دانشجوی نیمسال دوم یه دانشگاه باشی، اولین چیزی که احساس میکنی (شاید اولین چیزی که احساس "کردم") اینه که... چرا؟
      بعد به این فکر میکنی که تایم زیادی برای استراحت کردن داری.
      و بعد به این که خب این تایم رو چه طور سپری کنم؟

      یکی از راه هایی که انتخاب کردم کتاب خوندن بود.
      و چقدر سخت...
      چقدر سخت...
      منی که حداقل برای سه سال، با کتاب های خشک درسی انس گرفته بودم.
      چقدر با کتاب های خوش آهنگ و لطیف بیگانه بودم.

      مثل قبل نشد
      همون لذت همچنان پابرجا بود...
      ولی اشتیاق؟

      با صفرهای مطلقشان به جنگ با رویاهای عمیق و جاذب آمدند و من... دوباره با رویاهایم برخاستم.

      پ.ن: خودتون رو توی جنگ با کنکور گم نکنید.
      پ.ن2:به متن نوشته شده توسط فرد توجه نکنید
      پ.ن3:زیاد درس بخونین ولی مواظب خودتون باشید
      پ.ن4: وی پی نوشت دوست داش
      پ.ن5: کتاب رو بخونین، اونایی که کنکورین بعد کنکور، اونایی که دیگه استرس و اینا رو ندارن الان. چرا که نه؟
      پ.ن6: آرزوی موفقیت واسه تک تک اونایی که این متن رو میخونن.
      ~ Because in the End ~
      __
      We are all just Dreams__
      * In an Endless Universe *

      (Infinity#)

    4. Top | #364
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      اونجوری که من دیدم احساسات روزانه هم خاطرات روزانس !
      خاطره ی امروزم : از صبح پشت سیستم و وب گردی !!!

    5. Top | #365
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      از صب تا الان رسما هیچی نکردم
      کلا تو اتاق بودم
      هنوز غذا هم نخوردم
      صبونهx
      ناهار x
      شام x
      به کل حوصلم سر رفته
      اومدم اینجا که دوستای قدیمیمو ببینم که دیدم خییلیاشون نیستن
      همین الانشم که دارم تایپ میکنم اتاق تاریکه؛ و یه موزیک الکترونیک هم داره پخش میشه.

    6. Top | #366
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ah.at نمایش پست ها
      از صب تا الان رسما هیچی نکردم
      کلا تو اتاق بودم
      هنوز غذا هم نخوردم
      صبونهx
      ناهار x
      شام x
      به کل حوصلم سر رفته
      اومدم اینجا که دوستای قدیمیمو ببینم که دیدم خییلیاشون نیستن
      همین الانشم که دارم تایپ میکنم اتاق تاریکه؛ و یه موزیک الکترونیک هم داره پخش میشه.

      زنده ای دکتر؟ ی روزه کامل هیچی نخوردین؟
      چ خوب ک سر زدین ب انجمن

    7. Top | #367
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دیروز واقعا روز مزخرفی بود هوا ن اینوری بود ن اونوری فجیح گرم بود دلتنگی داشت دیوونم میکرد و بد رو اعصابم بود
      از صب تا شبش فقط سرگردون بودم و ی ۳ ساعتیم درس خوندم سر شبم رفتم حرم

    8. Top | #368
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      از اول هفته چقد دردسر میاد برام واقعا قانون جذب هر چی ب اتباقات منفی فکر میکنی برات پیش میاد
      دیشب خبر تصادف شنیدم و اونقدر با خودم فکرای بیخود کردم ک اگه من تصادف میکردم چی میشد و اینا ک اخرش امروز خودم تصادف کردم و شوکه شدم و دستم متاسفانه اسیب دید و دچار ضرب دیدگی بدی شد بماند ک چقد غر زدم سر رانندهه بخاطر این ک حتی نگفت تا درمانگاه ببرمتون و الانم با کلی مسکن و اینا یکمم دردم کم شده

    9. Top | #369
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      امروز یکی داشت پیشم میگفت
      قدیما مهم بود که بچت دختر میشه یا پسر
      این روزا اصن مهم نیست بچت دختر میشه یا پسر، جفتشونو خدا میده! مهم اینه که اصلا بچه نداشته باشید
      .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
      صدا آدما هِی میره تو مُخ
      گُر میگیریم لایِ حسرت مدام
      ...
      .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-


    10. Top | #370
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ی روز پر از درس
      ۸ تا ۸ کلاس داشتمو و دارم همچنان و وحشتناک خسته ام اما همین الان داشتم چتامو با دوستام میخوندم و یاداوری خاطرات
      بعضی ویسا خیلییی خوبن مخصوصا ک بدونی دوستت چقد حرص میخوره از دستتو در عین حال ته مایه خندشم گرفته کلا حالم عالییی شد واقعا دوست خوب مخصوصا از نوع خلو چلش نعمتیه
      واقعا خیلی ذوق مرگ میشم وقتی دوستامو انقد حرص میدم کل انرژی روزم کامل میشه

    11. Top | #371
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ی روز بارونی توپپپپپپپپپپ
      خیلی خوبه ک دوستات مثل خودت پایه باشن امروز بارون فوق العاده ای میومد با دوستم از ظهر ساعت ۱۲ رفتیم پیاده کوهسنگی و زیر بارون قدم زدن تو هوای سرد بعد ناهار و ی آش رشته داغ رفتیم پارک ملت و کلیم اونجا قدیم زدیم و دیوونه بازی تا ۶ خیلیییییییییی عالیییییی بود روز فوق العاده خوب با کلی حس خوب و قشنگ

    12. Top | #372
      کاربر نیمه فعال

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      تو تاریکی بیدار شدم کسی خونه نبود
      نمیدونستم امروز فرداس یا دیشبه
      ولی بارون خوبی داشت مشهد لذت بردم تا حدی
      کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
      که دون همتانند بی مغز و پوست
      کسی نیک بیند به هر دو سرای
      که نیکی رساند به خلق خدا


    13. Top | #373
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      امروز بعد یک ماه برگشتم شهرمون، تو هوای خیلی سرد بجای ماشین موتورو برداشتم رفتم سوپری رفیقم الات نیکوتین گرفتم و رفتم بام شهر
      اونجا یه کافه خیلی کوچیک هست، یه چای نبات هم گرفتم و نشستم به تماشای شهر
      سه ماه تابستون هرشب بام شهر و با همین لیوان چایی بودم، بعد از یک ماه نبودن واقعا لذت بخش بود!
      هوا هم بسی سرد بود و گرمای زیر کاپشن لذت‌بخش بود
      .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
      صدا آدما هِی میره تو مُخ
      گُر میگیریم لایِ حسرت مدام
      ...
      .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-


    14. Top | #374
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      دیروز تولد خواهر کوچیک ترم بود
      خواهر بزرگترم که شاغله یه تولد لاکچری گرفت واسش
      بهترین کافی شاپ شهر کلا رزرو و کیک خیلی بزرگ و کلی مهمون و منو باز با عکاس حرفه ای
      هم خوشحال بودم واسش که همچین تولدی داره
      هم دلم گرفت که من که 6سال ازش بزرگترم هیچ وقت چنین تولدی نداشتم
      در واقع کل تولدام شامل خانواده خودم بود و یه کیک کوچیک
      ولی عوضش تصمیم گرفتم امسال حتما از چیزی که میخوام قبول شم تا هم واسه خودم و هم واسه جفت خواهرام همچین تولدایی بگیرم

    15. Top | #375
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر

      نمایش مشخصات
      صب کنید کنکور قبول شم بعد 99میام یه خاطراتی از دوران افسردگی و اسکل بازی هام تعریف میکنم یه مدت خودم از خودم خجالت کشیدم دیگ از اوج اسکل بودنم خخخخالبته تحت تاثیر افسردگی بود خبدست خودم نبودhttps://forum.konkur.in/images/smili...hoo%20(56).gif

    صفحه 25 از 26 نخستنخست ... 15242526 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن