خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 910
    نمایش نتایج: از 136 به 142 از 142
    1. Top | #136
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      ﺑﺎﻧﻮﻱ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍﻱ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﭘﺮ ﻣﺎﺭﮐﺘﻬﺎﻱ ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ؛
      ﺧﺮﯾﺪﺵ ﮐﻪ تموم ﺷﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺭﻓﺖ ﭘﺸﺖ
      ﺻﻨﺪﻭﻕ .
      ﺻﻨﺪﻗﺪﺍﺭ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﯿﺤﺠﺎﺏ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎً
      ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ
      ﺑﻮﺩ .
      ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺗﻤﺴﺨﺮ
      ﺑﻬﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
      ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎﺭﮐﺪ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭﺍ
      ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ
      ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻣﺘﮑﺒﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ
      ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ
      ﻣﯿﺎﻧﺪﺍﺧﺖ .
      ﺍﻣﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺑﺮ
      ﭼﻬﺮﻩ ﺩﺍﺷﺖ
      ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﻱ ﻧﻤﯿﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ
      ﺑﺎﻋﺚ
      ﻣﻴﺸﺪ ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﺸﻪ
      ﺑﺎلاخره
      ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎ
      ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮﻱ
      ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﻭ
      ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ
      ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﻱ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺩﺍﺭﻱ
      ﯾﮑﯽ ﺍﺯ
      ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑلاتیه ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻠﺶ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ
      ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ!
      ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻧﻪ
      ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻪ
      ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ !
      ﺍﮔﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺩﯾﻨﺖ ﺭﻭ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﺪﻱ ﯾﺎ
      ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ
      ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ .
      ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍﺟﻨﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ
      ﺑﻮﺩ ﺗﻮﻱ
      ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻗﺪﺍﺭ
      ﮐﺮﺩ…
      ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ
      پﺎﺳﺦ ﺧﺎﻧﻢ
      ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻭ
      ﭼﺸﻤﺎﻥ
      ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺍﻭ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ
      ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ
      ﻫﺴﺘﻢ…
      ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .
      ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﻭﻃﻨﻢ ﻫﺴﺖ
      ﺷﻤﺎﺩﯾﻨﺘﻮﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﺪﻭﻣﺎخریدیم

    2. Top | #137
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات



      درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:
      شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم.

      خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.

      پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام.

      این را بگفت و روانه شد.
      خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.

      معراج السعادت (ملااحمد نراقی)


      از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی,
      از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی.

      خواجه عبدالله انصاری


    3. Top | #138
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

    4. Top | #139
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      جنایتکاری که آدم کشته بود، در حال فرار با لباس ژنده خسته به دهکده رسید.
      چند روزچیزى نخورده بود وگرسنه بود. جلوى مغازه میوه فروشى ایستاد و به سیب هاى بزرگ و تازه خیره شد، اما پولى براى خرید نداشت. دودل بود که سیب را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدایى کند. توى جیبش چاقو را لمس مى کرد که سیبى را جلوى چشمش دید! چاقو را رها کرد... سیب را از دست مرد میوه فروش گرفت. میوه فروش گفت: «بخور نوش جانت، پول نمى خواهم.»
      روزها، آدمکش فرارى جلوى دکه میوه فروشى ظاهر میشد. وبى آنکه کلمه اى ادا کند، صاحب دکه فوراً چند سیب در دست او میگذاشت .یک شب، صاحب دکه وقتى که مى خواست بساط خود را جمع کند، صفحه اوّل روزنامه به چشمش خورد .عکس توى روزنامه را شناخت .زیر عکس نوشته بود: «قاتل فرارى»؛ و جایزه تعیین شده بود.
      میوه فروش شماره پلیس را گرفت... موقعی که پلیس او را مى برد،به میوه فروش گفت : «آن روزنامه را من جلو دکه تو گذاشتم . دیگر از فرار خسته شدم. هنگامى که داشتم براى پایان دادن به زندگى ام تصمیم مى گرفتم به یاد مهربانی تو افتادم.
      "بگذار جایزه پیدا کردن من، جبران زحمات تو باشد"


      گابریل_گارسیا_مارکز

      tahminehmilani-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B6%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B0-0001.jpg
      [صحنه ی ما غزل پوش
      صدا صدای گوگوش ....

    5. Top | #140
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      33ed.jpg


    6. Top | #141
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      d8c91f394a6c4132b2eb525216826fe9.jpg
      مهم نیست زندگی منو به کجا میبره... همیشه منو با یه لبخند پیدا میکنی..

    7. Top | #142
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      در سال قحطی ، صاحبدلی پریشان حال ، غلامی را دید که بسیار شادمان بود .
      پرسید : چطور در چنین وضعیتی شادمانی می کنی ؟!
      گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی که برای او کار میکنم روزی مرا می دهد .
      صاحبدل به خود گفت :
      شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد ؛
      و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزگارم هستم ...!

    صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 910

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن