خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7
    1. Top | #1
      همکار سابق انجمن

      نمایش مشخصات

      ادبیات و عربی ترکیبی !!!!!

      سلام
      دیشب(شب یلدا!) رفتیم جایی مهمونی
      بعد از صرف شام و چای و شیرینی و میوه و آجیل (!!!!) بنا به این شد که تفالی بزنیم به جناب حافظ !
      قرار شد از یه نفر شروع بشه و هر نفر فال نفر قبلی رو بگیره و بخونه.
      یه 5-6 نفری که خوندن نوبت رسید به من(یعنی نفر بعدیم باید فالم رو می گرفت و بلند برای همه می خوند)
      آقا ما نیت کردیم و یه فاتحه ای خوندیم، گفتیم بوخون!
      این بنده خدا هم فال ما رو گرفت. دیدیم داره میخنده. نفس ها در سینه حبس شده بود،
      همه بهش گفتن بخون ببینیم واسه چی میخندی؟ این بنده خدا هم شروع کرد به عربی خوندن ))))
      مصرع دومو که خوند همه غش کردن از خنده :

      سلیمی منذ حلت بالعراقی/الاقی من نواها ما الاقی !

      یعنی فقط کم مونده بود حافظ به ما فحش بده ))
      )ما که نمیدونستیم الاقش با قافه!(
      هیچی دیگه هزار جور انگ زدن به ما وسط مجلس !
      منم مصمم شدم ته و توی این شعره رو در بیارم.
      تا این که امروز ظهر مصرع اولشو تو گوگل سرچ کردم اینا رو پیدا کردم گفتم هم به درد تقویت عربیتون میخوره هم تقویت ادبیاتتون !!!


      460.png

      معاني لغات غزل
      سُلَيمي: (مُصغّر سَلمي) از عرايس شعر عرب مانند ليلي.
      مُنْذُ: (حرف جرّ) به معناي (از) و براي ابتداي زمان به كار مي رود.
      حَلَّت: (فعل ماضي مفرد مؤنث غايب) از حلول به معناي نزول كرد، فرود آمد، رحل اقامت افكند، منزل كرد.
      بِالعِراق: در عراق، عراق عجم، منظور اصفهان و توابع است و منظور از عراق عرب بغداد مي باشد.
      اُلاقي: (فعل مضارع متكلم وحده) ملاقات مي كنم و در اينجا به معناي برخورد مي كنم، مصادف و دچار مي شوم، مي كَشَم.
      مِن: (حرف جرّ) از.
      نوا: بُعد، فراق.
      ها: (ضمير متصل غايب مؤنث) او، آن.
      ما: (اسم موصول و مفعول صريح براي فعل اُلاقي) آنچه.
      ما اُلاقي: آنچه مي كَشَم.
      اَلا: (حرف تنبيه) به معناي اي، حرف ندا.
      ساروان: ساربان، مركب از سار به معني سر و وان به معناي بان، يعني محافظ.
      محمل: كجاوه، پالكي.
      الي: (حرف جرّ) به سوي.
      ركبان: (جمع راكب) سواران.
      كُم: (ضمير مذكر متصل جمع) شما.
      طال: (فعل ماضي مفرد غايب) طول كشيد، دراز شد، زياد شد.
      اشتياقي: اشتياق من، آرزوي من.
      زنده رود: زاينده رود.
      خرد در زنده رود انداز: از عقل دست بردار، عقل را دور بينداز.
      گلبانگ: لحني از موسيقي و در اينجا به معناي آواز خوش.
      جوانان عراقي: جوانان اصفهاني، جوانان عراق عجم.
      ربيع: بهار، اولين فصل سال.
      ربيع العمر: بهار زندگاني.
      في: (حرف جرّ) در.
      مَرعي: چراگاه.
      حِمي: (با كسر اول) قُرُق گاه، جايگاه حفاظت شده از ورود اغيار.
      حِماكُم: قُرُقگاه شما، قُرُق شده شما.
      حَما: (با فتح اول) فعل ماضي مفرد مذكر غايب به معناي محافظت و حمايت و صيانت.
      كَ: (ضمير) تو.
      حَماكَ الله: (جمله دعائيه) خدا تو را حمايت و حفظ كند.
      يا: (حرف ندا) اي.
      عهد: زمان، روزگار.
      التلاقي: (مصدر) ملاقات كردن، ديدار كردن.
      رطل: واحد وزن مايعات در قديم معادل نيم من و كنايتاً به پيمانه شراب بزرگ گفته مي شود.
      گران: بزرگ، سنگين، حجيم.
      سقاكَ الله: خداوند تو را سيراب كند، خداوند به تو بنوشاند.
      كأس: كاسه پر، جام شراب پر.
      دهاق: پر، لبريز، سرشار، مملو، لبالب.
      سماع: شنيدن نواي موسيقي.
      سماع چنگ: شنيدن آواز چنگ.
      دست افشاني: رقص و انجام حركات موزون با دستها همنواي با آواز موسيقي.
      مي باقي: باقيمانده مي، كنايه از بقيه سهميه شرابي است كه ساقي بنا به تشخيص خود و ظرفيت مشتري متدرجاً به او مي دهد.
      برفشانم: نثار كنم، هديه كنم، به پايشان بريزم.
      عمر باقي: بقيه عمر، عمر بازمانده.
      تعساً: (مصدر) هلاك شدن، هلاك شود، كشته شود، از رو به زمين بخورد (نفرين).
      لِ: (حرف جرّ) براي.
      ايام: روزها.
      اَلا تعساً لِاَيامِ الفراقِ: محو و نابود باد ايام فراق.
      دُموع: (جمع دمع) اشكها.
      دُموعي: اشكهاي من.
      بعدُكُم: بعد از شما، به دنبال شما.
      لا: (ادات نهي) نه.
      لا تحقروها: (فعل متعدي نهي جمع مخاطب) آن را حقير و كوچك مشماريد.
      فَ: (حرف تعطيل و عطف) پس.
      بحر: دريا.
      عميق: ژرف.
      سواقي: (جمع ساقيه) به معناي جويبارهاي كوچك.
      نيك خواهان: خيرخواهان.
      مُتَّفِق: هم عقيده و هم مشرب و همراه.
      امور اتفاقي: پيشامدهاي گاهگاهي، رويدادهاي مناسبي كه گهگاه اتفاق مي افتد.
      بساز: ساز كن.
      صوت عراقي: آهنگ و آواز عراقي، لحن عراقي، پرده عراقي، در دستگاه عراق كه مقام نهم از دوازدهم مقام اصل است (حافظ و موسيقي).
      بس خوشي: بسيار خوش منظر و زيبايي.
      دختر رَز: (استعاره) شراب.
      گه گه سزاوار طلاقي: گاهي بايد تو را ترك و از تو دوري كرد.
      مسيحاي مجرد: حضرت مسيح كه تأهل اختيار نكرد.
      برازيدن: سزاوار بودن، شايسته بودن.
      وثاق: خانه، جايگاه امن.
      هم وثاقي: هم منزلي.
      غزلهاي عراقي: غزلهاي ابراهيم شيخ فخر الدين عراقي فرزند شهريار از مشايخ عرفا و معاصر سعدي و مريد شيخ شهاب الدين سهروردي (610-688 ه.ق).

      معاني ابيات غزل
      (1) از آن زمان كه سليمي (معشوق من) در عراق (اصفهان) مسكن گزيد، ار دوريش مي كشم آنچه را كه مي‌كشم.
      (2) آهاي، اي ساربان كجاوهِ محبوب، انتظار و اشتياق من به ديدار سوار شدگان و مسافرين شما از حد گذشت.
      (3) عقل را در زاينده رود، به دور بينداز و با آواز خوش جوانان اصفهاني شراب بنوش.
      (4) بهار سرسبز زندگي در چراگاه قرق شده شما حس مي شود اي روزگار وصل، خدا تو را در پناه خويش بگيرد.
      (5) ساقي، بيا و جام بزرگ شراب به من بده، خداوند تو را از جامي لبريز سيراب گرداند.
      (6) شنيدن آواز چنگ و ديدن رقص موزون ساقي، دوباره مرا به ياد جواني مي اندازد (دوره جواني را به ياد من مي آورد) .
      (7) (اي ساقي) از آن سهميه شراب باقي مانده مرا، به من بده تا شنگول و شاداب مانده و عمر باقي مانده را در پاي دوستان نثار كنم.
      (8) دلم از دوري و فراق دوست خون شد. الهي، ايام فراق محو و نابود بادا.
      (9) اشكهاي مرا كه پس از رفتن شما روان است دست كم نگيريد. چه بسا درياهاي ژرف كه از جويبارهاي باريك تشكيل مي شود.
      (10) لحظاتي با دوستان خيرخواه خود همدل و هم جهت باش و رويدادهاي مناسبي را كه برايت پيش مي آيد غنيمت شمار.
      (11) اي رامشگر خوش آواز خوش پرداز، با شعر فارسي، آهنگي را در مقام عراق بنواز.
      (12) اي شراب، تو عروس دلپذير خوش برخوردي اما گاهگاهي ترك تو لازم مي آيد.
      (13) از حضرت مسيح وارسته از تعلقات دنيوي برازنده است كه (در آسمان چهارم) با خورشيد هم خانه شود.
      (14) حافظ، رسيدن به وصال دوست قسمت و نصيب ما نمي شود به خواندن غزل هاي عراقي سرگرم و مشغول باش.


      شرح ابيات غزل
      وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن فعولن
      بحر غزل: هزج مسدّس محذوف
      ٭
      عراقي:
      1- اَلا قُمْ وَ اغتَنِمْ يومَ التِلاقي و در بِالكأسِ و ارْفِق بِالْرِفاقي
      2- فَمالي لَم اَطا سَبْعَ الطِّباقي و لَم اَصْعَدْ علي اَعْلي الْمَراقي
      3- لَقد فاحَ الرّبيعَ و دارِ ساقي وهب نَسيمِ رَوْضات العِراقي
      ٭
      اين غزل در زمان سلطنت شاه شجاع و به هنگامي كه شاه محمود در اصفهان چشم از جهان پوشيد در سال 776 سروده شده است.
      حافظ تحت تاثير غزل هاي عربي شيخ فخرالدين عراقي عارف معاصر سعدي كه مطالع آنها در بالا ياد شد به ويژه غزل سوم، اين غزل را سروده و مصراع دوم بيتي از غزل سوم به شرح زير:‌
      بَليَت الآنَ صبحي بِالبلايا اُلاقي مِن رزايا، ما اُلاقي
      را با اندك تصرفي تضمين كرده است.
      شاه شجاع پس از مرگ شاه محمود برادر خود كه چندين بار عهد شكني نمود به سبب اين كه نامبرده پسر ارشد شاه شجاع را به جانشيني خود برگزيده به برادر نامه پوزش خواهي نوشته بود و سلطان اويس پسر شاه شجاع با رسيدن به حكومت اصفهان خيال استقلال داشته و پدر خود را در جريان امر قرار نداده بود عزم تصرف اصفهان را نموده و سلطان اويس جز تسليم چاره اي نداشت و اين فرزند ارشد شاه شجاع اندكي بعد به عنوان اينكه از اسب افتاده و پايش شكسته بستري و درگذشت! مرگ شاه محمود در نهم شوال 776 و مرگ سلطان اويس در اوايل سال 777 چند ماه بعد از عموي خود به طرزي مشكوك به وقوع پيوست.
      حافظ در بيت دوم اين غزل از ساربان محمل دوست نام برده و اشتياق خود را به مسافران آن ابراز مي دارد كه همان شاه شجاع است كه به اصفهان يا عراق عجم رفته است. حافظ خطاب به شاه شجاع مي گويد خرد در زاينده رود بيانداز و از مجالس عيش و نوش جوانان اصفهاني بهره برداري كن.
      شاعر در بيت ششم به ياد ايام جواني خود مي افتد چه به هنگام سرودن اين غزل تقريباً شصت ساله بوده است.
      ايهامي كه در بيت دهم اين غزل وجود دارد اين است كه امر اتفاقي مرگ شاه محمود برادر خود را غنيمت بدان و از من كه نيك خواه توأم بشنو و (به شعر فارسي صوت عراقي) سازي بنواز كه مقصود تصرف كامل عراق يا اصفهان توسط شاه فارس مي باشد.
      حافظ در بيت مقطع غزل اشارتي به غزل هاي عراقي مي كند كه با مطالعه و تحت تاثير آنها اين غزل را ساخته و پرداخته است.
      در پايان شاعر به هنگام سرودن بيت پنجم اين غزل مضمون آيه شريفه 35 سوره النباء را منظور نظر داشته است.

      تعبیر فال

      واالله من که هرچی گشتم تعبیر فالمو پیدا نکردم. آخرشم نفهمیدم تعبیر فالم چیه؟هرکی فهمید به ما هم بگه )
      ویرایش توسط A.H.Shokouhi : 01 دی 1392 در ساعت 18:10

    2. Top | #2
      پاسخگوی ارشد

      نمایش مشخصات
      باریکللا!
      میبینم که..
      زدی تو خط پاسخای کامل و بتّرکان!
      آفرین!
      نه ، خوشم اومد خدایی!
      مهندس عمران به این میگن!!!

      من از طرف خواجه معذرت میخوام!
      منظوری نداشته!
      شب یلداییه خواسته باهات شوخی کنه امیرحسین!
      حافظه دیگه.. لسان الغیبه!
      ینی اَ همون غیب میدونه چه جَوون تپل و نازی هستی، خواسه سر به سرت بذاره یه کم!

      اون موقه ها اگه یه وخ مثلا -زبونم لال - یه بد و بیرایی چیزی یم میگفتنا،
      تو دلشون آدمو دوس داشتن!
      مث الان نبوده که!
      چنان شرو میکنن به ...
      که آدم میگه این بابا از زمان قابیل تا الان این فُحشا تو دلش قلمبه شده بوده بیچاره!


      حالا از اینا گذشته،
      خو (خب!) بی (بیا!) ببینمت خو (خب!) بچه جان!
      مگه نمیگه جناب خواجه که:
      «درونم خون شد از نادیدن دوست»
      خب یه تاثیری بذاره روت خب این فال و اینا!
      یه تغییری، تنبّهی، چیزی آخه!
      ای بابا!





      همه لطف خداست.
      ویرایش توسط mahdi nazari : 01 دی 1392 در ساعت 18:59 دلیل: توضیح درباره ی «خو» و «بی»! خوب شد؟! حالا هی بپرس «دلیل برای ویرایش»!

    3. Top | #3

      نمایش مشخصات
      این غزل رو من خیلی دوست دارم ، خواستی می‌تونی به برنامه‌های استاد حسین آهی از شبکه رادیویی فرهنگ در ساعت 18:30 تا 19 روزهای 18مهر (همین امسال) به بعد توجه کنی به راحتی از این سایت قابل دسترسی هست .
      اوج هنـــــــــر حافظ توی بیت دوازدهم هست که خوب نبودن همیشگی شراب رو با قضایای عروسی و طلاق پیوند می‌زنه (به نظر من)
      در این غزل باید توجه کنـــــی که مقصود از عراق ، عراق عرب نیست !!!
      مقصود همین اصفهان و اراک و اون محدوده هست که هنوز هم برخی به آن عراق عجم می‌گویند. (توی فیلم مختارنامه هم این اصطلاح استفاده می‌شد.)
      تـــــــــوی غزلیات حافظ هرگونه کمکی خواستی ما درخدمتـــــــیم

    4. Top | #4
      همکار سابق انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط shahriar70 نمایش پست ها
      این غزل رو من خیلی دوست دارم ، خواستی می‌تونی به برنامه‌های استاد حسین آهی از شبکه رادیویی فرهنگ در ساعت 18:30 تا 19 روزهای 18مهر (همین امسال) به بعد توجه کنی به راحتی از این سایت قابل دسترسی هست .
      اوج هنـــــــــر حافظ توی بیت دوازدهم هست که خوب نبودن همیشگی شراب رو با قضایای عروسی و طلاق پیوند می‌زنه (به نظر من)
      در این غزل باید توجه کنـــــی که مقصود از عراق ، عراق عرب نیست !!!
      مقصود همین اصفهان و اراک و اون محدوده هست که هنوز هم برخی به آن عراق عجم می‌گویند. (توی فیلم مختارنامه هم این اصطلاح استفاده می‌شد.)
      تـــــــــوی غزلیات حافظ هرگونه کمکی خواستی ما درخدمتـــــــیم
      ممنون از توضیحا تتون ;-)

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      امیر حسین خداییش عجب فالی اومد

    6. Top | #6
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      راجع به اینه که نباید غصه دنیا رو بخوریو از زندگیت لذت ببری
      به اون معنا هم فک نکنم بد باشه:yahoo (21):
      خلاف قوانین
      ویرایش شده.

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      جالب بود.
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن