گزارشکار قلب زرد

[yellow heart]

بعد از پشت سر گذاشتن کلی چالش عجیب و غریب در سن 20 سالگی و دیدن بخش احتمالا کوچیکی از سختی های زندگی ، امروز یکشنبه 17 دی 1402 شروع میکنم مثل آدم درس خوندن
حدود 20 درصد مطالب رو خوندم..
سلطان اهمال کاری بودم ولی به خواست خدا میخوام آروم آروم کنار بزارمش
نمیدونم چرا دارم اینارو اینجا میگم ولی شاید چندسال بعد گذرم به این سایت بخوره و نوشته هامو ببینم
معدلم 15 هستش با تراز 6700 سوابق تحصیلی
ترمیم هم کردم ولی طبق معمول نجنگیده باختم
امسال دوباره ترمیم میکنم..
میدونم کارم خیلی سخت شد ولی من قبل ازین خیلی دستاوردای بزرگی تو زندگیم داشتم
چندتا کتاب دبیرستانی که حریف من نمیشن
اگر قبول نمیشدم برا این بود که نخونده بودم.. امسال اولین سالیه که تصمیم دارم جدی جدی بخونم
حدود 100 روز وقت دارم تا کنکور اردیبهشت.. بعدشم که همه وقتم برا ترمیم میره
صد روز زمان کافی هستش.. نه کمه نه زیاد.. فقط باید درست ازش استفاده کنم
هدفم هم دندانپزشکی یا پروتز دندان هستش.. البته دبیری ها و توانبخشی هارو هم دوست دارم.. ولی اولویت با دندانِ
حالا که فعلا وقت انتخاب رشته نیس که.. وقت ساخت رتبست
هرشب اینجا گزارش میدم.. شایدم بعضی وقتا نشستم اینجا غر زدمو خودمو تخلیه کردم.. شایدم اومدم شادیامو باتون تقسیم کردم..
بهرحال از اونجا که به خودم اعتماد دارم، تصمیم گرفتم یه تغییر خفن تو زندگیم ایجاد کنم..
کاری هم به رقیبام ندارم.. برام این مهمه که از خوده امروزم جلو بزنم.. حالا رقیبام دارن چیکار میکنن بمن مربوط نیست و امیدوارم موفق باشن
من یه آدمم پر از ضعف که تصمیم گرفتم پیشرفت کنم.. این ضعف ها هم یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه از بین برن
میخوام هر هفته روی یکی از ضعف هام فوکوس کنم و درستش کنم..
میخوام پیشرفت و ترقی عادتم بشه.. اینجوری حالم بهتره..
دیگههه.. فک کنم حرفام تموم شدن بریم برای شروع کار.. بسم الله..

[yellow heart]

عادتی که میخوام این هفته بسازم : استفاده از تکنیک پومودورو
عادتی که این هفته میخوام ترک کنم : وب گردی الکی
تثبیت ساعت مطالعه روی 6 ساعت

[The Incredibles]

بعد از پشت سر گذاشتن کلی چالش عجیب و غریب در سن 20 سالگی و دیدن بخش احتمالا کوچیکی از سختی های زندگی ، امروز یکشنبه 17 دی 1402 شروع میکنم مثل آدم درس خوندن
حدود 20 درصد مطالب رو خوندم..
سلطان اهمال کاری بودم ولی به خواست خدا میخوام آروم آروم کنار بزارمش
نمیدونم چرا دارم اینارو اینجا میگم ولی شاید چندسال بعد گذرم به این سایت بخوره و نوشته هامو ببینم
معدلم 15 هستش با تراز 6700 سوابق تحصیلی
ترمیم هم کردم ولی طبق معمول نجنگیده باختم
امسال دوباره ترمیم میکنم..
میدونم کارم خیلی سخت شد ولی من قبل ازین خیلی دستاوردای بزرگی تو زندگیم داشتم
چندتا کتاب دبیرستانی که حریف من نمیشن
اگر قبول نمیشدم برا این بود که نخونده بودم.. امسال اولین سالیه که تصمیم دارم جدی جدی بخونم
حدود 100 روز وقت دارم تا کنکور اردیبهشت.. بعدشم که همه وقتم برا ترمیم میره
صد روز زمان کافی هستش.. نه کمه نه زیاد.. فقط باید درست ازش استفاده کنم
هدفم هم دندانپزشکی یا پروتز دندان هستش.. البته دبیری ها و توانبخشی هارو هم دوست دارم.. ولی اولویت با دندانِ
حالا که فعلا وقت انتخاب رشته نیس که.. وقت ساخت رتبست
هرشب اینجا گزارش میدم.. شایدم بعضی وقتا نشستم اینجا غر زدمو خودمو تخلیه کردم.. شایدم اومدم شادیامو باتون تقسیم کردم..
بهرحال از اونجا که به خودم اعتماد دارم، تصمیم گرفتم یه تغییر خفن تو زندگیم ایجاد کنم..
کاری هم به رقیبام ندارم.. برام این مهمه که از خوده امروزم جلو بزنم.. حالا رقیبام دارن چیکار میکنن بمن مربوط نیست و امیدوارم موفق باشن
من یه آدمم پر از ضعف که تصمیم گرفتم پیشرفت کنم.. این ضعف ها هم یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه از بین برن
میخوام هر هفته روی یکی از ضعف هام فوکوس کنم و درستش کنم..
میخوام پیشرفت و ترقی عادتم بشه.. اینجوری حالم بهتره..
دیگههه.. فک کنم حرفام تموم شدن بریم برای شروع کار.. بسم الله..

موفق باشین

[yellow heart]

ممنونم

[ZanaP]

سلام
خسته نباشی
گفتم شاید دوست داشته باشی استفاده کنی:
«دوست عزیزشما تا سیستماتیک، خط فکریت رو دنبال نکنی و اصطلاحا خودتو نشناسی، بعیده که راه به جایی ببری.چیزی که برای من جواب داد، سه وعده نوشتن در روز بود.از اون خیلی مهم تر، ترک مجازی و گوشی و اخبار و غیره بود. در یک کلام، بیشتر ورودی های مغزم رو بستم. اوایل فاجعه بود و به معنای واقعی کلمه خمار بودم.سعی کردم ذهنیتم رو عوض کنم؛ چون متوجه شدم که ذهن آدم، ذاتا و غریزی، بازیگوش و حاشیه سازه.نجوای فکری و وسواسم رو اگر نه درمان، که حداقل کمرنگ کردم.مغزم رو مثل یه ماهیچه در نظر گرفتم که میشه تقویتش کرد و میشه انقدر ازش استفاده نکرد که نهایتا باعث تحلیل رفتنش بشه ( نظریه ی پروش ذهنی )فشار بیشتری آورم و بیشتر تمرکز کردم و با سختی و جون کندن بالاخره به یه حدی از تمرکز معقول رسیدم.چرخه ی خواب و بیداریم رو مانیتور کردم و بررسی کردم و فیکسش کردم در یه حدی.بعد همه ی اینها، وقتش بود که ذهنیت های درستم رو بسازم؛ وقتش بود اون چیزی رو که خرابش کردم، دوباره بسازمش؛ بهتر و زیباتر و صد البته کاربردی تر.پس اومدم ذهنیت های معیوب رو اصلاح کردم. از بازیهای ذهنی و فلسفه بافی دوری کردم.تازه بعد اینمه پیچیده کردن ماجرا، تونستم به سادگی به مسئله نگاه کنم ( یکی از راه های ساده سازی، پیچیده سازی اولیه ست )از اینجاش تکراری میشه؛ همون موانعی رو که سر راهم بودن، برداشتم و هنوزم دارم بر میدارم.یه چرخه ی عمل-فیدبک-اصلاح ساختم. خودمو ضد شکست کردم.برای پیدا کردن جواب هم منصفانه ست بهت توصیه کنم که درون خودتو بگردی نه این بیرونو.من متخصص نیستم ولی درمان دارویی باشه برای آخر که متوجه شدی واقعا جدی جدی مشکل فیزیولوژیکی داری.حتی اون موقع هم این کارا کمکت میکنه به جای خودش.زنده باشی و به دور از بلا.»

[yellow heart]

سلام
خسته نباشی
گفتم شاید دوست داشته باشی استفاده کنی:
«دوست عزیزشما تا سیستماتیک، خط فکریت رو دنبال نکنی و اصطلاحا خودتو نشناسی، بعیده که راه به جایی ببری.چیزی که برای من جواب داد، سه وعده نوشتن در روز بود.از اون خیلی مهم تر، ترک مجازی و گوشی و اخبار و غیره بود. در یک کلام، بیشتر ورودی های مغزم رو بستم. اوایل فاجعه بود و به معنای واقعی کلمه خمار بودم.سعی کردم ذهنیتم رو عوض کنم؛ چون متوجه شدم که ذهن آدم، ذاتا و غریزی، بازیگوش و حاشیه سازه.نجوای فکری و وسواسم رو اگر نه درمان، که حداقل کمرنگ کردم.مغزم رو مثل یه ماهیچه در نظر گرفتم که میشه تقویتش کرد و میشه انقدر ازش استفاده نکرد که نهایتا باعث تحلیل رفتنش بشه ( نظریه ی پروش ذهنی )فشار بیشتری آورم و بیشتر تمرکز کردم و با سختی و جون کندن بالاخره به یه حدی از تمرکز معقول رسیدم.چرخه ی خواب و بیداریم رو مانیتور کردم و بررسی کردم و فیکسش کردم در یه حدی.بعد همه ی اینها، وقتش بود که ذهنیت های درستم رو بسازم؛ وقتش بود اون چیزی رو که خرابش کردم، دوباره بسازمش؛ بهتر و زیباتر و صد البته کاربردی تر.پس اومدم ذهنیت های معیوب رو اصلاح کردم. از بازیهای ذهنی و فلسفه بافی دوری کردم.تازه بعد اینمه پیچیده کردن ماجرا، تونستم به سادگی به مسئله نگاه کنم ( یکی از راه های ساده سازی، پیچیده سازی اولیه ست )از اینجاش تکراری میشه؛ همون موانعی رو که سر راهم بودن، برداشتم و هنوزم دارم بر میدارم.یه چرخه ی عمل-فیدبک-اصلاح ساختم. خودمو ضد شکست کردم.برای پیدا کردن جواب هم منصفانه ست بهت توصیه کنم که درون خودتو بگردی نه این بیرونو.من متخصص نیستم ولی درمان دارویی باشه برای آخر که متوجه شدی واقعا جدی جدی مشکل فیزیولوژیکی داری.حتی اون موقع هم این کارا کمکت میکنه به جای خودش.زنده باشی و به دور از بلا.»

عالی بود ممنون.. بازم اگر مطلب مشابهی بود بفرستید

[yellow heart]

خب.. امروز 6:15 ساعت درس خوندم با 92 تا تست

[yellow heart]

سلام سلاااام امروز 6:30 ساعت با 98 تست.. یعنی ربع ساعت بیشتر از دیروزخیییلی خسته شدم
دیروز ساعت 11 صبح بیدار شدم امروز ساعت 10 بیدار شدم.... پیشرفت خودتون لاک پشتیه نه من.. شب خوش

[yellow heart]

سلام دوستای گل گلاب
بیداری راس ساعت 9:30 (نیم ساعت زودتر از دیروز)
امروز 7 ساعت خوندم با 55 تست ( 30 دقیقه بیشتر از دیروز )
میخوام یه فیلم ببینم و زود بخابم برا همین الان تموم کردم
خیلی خوشحالم..

[yellow heart]

رویاهاتو جدی بگیر..
نترس ، تو به خدایی بزرگ تکیه کردی
دوستای گلم 6:45 خوندم تستارم نشمردم
شب بخیییر..

[Farnaz.♡]

وااااااقعااااا ایول داری
خوشم اومد . نههههه خوشم اومد
همه میومدن میگفتن ۱۶ ساعت میخونیم یک روز هم گزارش نمیدادن
تو کم میخونی ولی داری پیشرفت میکنی و هر روز گزارش میدی
مطمئنم موفق میشی
"૮₍ ˶•⤙•˶ ₎ა فایتینگ

[yellow heart]

وااااااقعااااا ایول داری
خوشم اومد . نههههه خوشم اومد
همه میومدن میگفتن ۱۶ ساعت میخونیم یک روز هم گزارش نمیدادن
تو کم میخونی ولی داری پیشرفت میکنی و هر روز گزارش میدی
مطمئنم موفق میشی
"૮₍ ˶•⤙•˶ ₎ა فایتینگ

عزیز دلی .. ممنون

[yellow heart]

مقصدی به اسم خوشبختی وجو نداره... اگه از مسیر لذت نبردی ، باختی...
امروز 6 ساعت با 77 تست
خسته نباشید رفقا

[Ali_reza]

من اولین باره میخام اینجا پیام بنویسم یکی نوشتم ولی فک کنم نیومد منم شروع صفر نیستم اما از فردا میخام اینجا گزارش بنویسم اگه اشکال نداشته باشه

[yellow heart]

من اولین باره میخام اینجا پیام بنویسم یکی نوشتم ولی فک کنم نیومد منم شروع صفر نیستم اما از فردا میخام اینجا گزارش بنویسم اگه اشکال نداشته باشه

نه خیلیم خوشحال میشم