سلام دوستان خسته نباشید.
این تاپیک رو دارم می زنم چون فکر می کنم سوال همه باشه مخصوصا اونایی که به مسیر درس خوندن خودشون اعتماد ندارن.
من امسال که یازدهم بودم میشه گفت سال آزمون و خطام بود.حالا یک سری از اشتباهاتم رو براتون لیست می کنم:
۱.من هیچوقت پیوسته درس نخوندم و همیشه موقع درس خوندن حس می کردم دارم اشتباه می خونم دارم بد جلو میرم که یه بخشیش هم شاید درست بود.
۲.خیلی به بقیه توجه می کردم..چون من مشاور نداشتم و اکثر دوستام داشتن یا اگه نداشتن تحت تاثیر بقیه گرفتن همیشه فکر می کردم اونا برنامه های عجیب و غریبی دارن و الان قراره همه درسا رو ۷۰ بزنن ولی در واقیعت شاید اینطور نبود.اونا اتفاقا استرس شون هم کمتر بود و همین باعث میشد من احساس کمبود کنم و فکر کنم دیگه هیچ شانسی جلوی اونا ندارم.
۳.برنامه نجومی برای ایام عید.طوری که چند روز ۱۲ ساعت خوندم اونم بدون تحلیل و اونقدر حجیم بود که دیگه کم اوردم و کلش رو پاره کردم و تا یه هفته درس نخوندم.
۴.تست زنی زیاد و توجه کم به تحلیل.درسته وسواس چیز خوبی نیست ولی من با زدن تست زیاد توی درسی مثل شیمی حس می کردم تبدیل به یک ربات شدم که فقط زیاد تست می زنه ولی عمق یادگیری اصلا نداره،و برای همین سر آزمون غلط هام زیاد می شد یا یک حس سطحی بودن اطلاعات رو توی ذهنم داشتم و اون حس بد هنوز هم باهامه،نمی دونم تجربه کردین یا نه.
۵.مرور نکردن مباحث روز قبل آزمون.من همیشه روزای قبل آزمون حس تهوع بدی داشتم و اصلا دوست نداشتم روز آزمون برسه،شاید چون از دیدن دوباره تراز ۶۳۰۰ یا ۶۴۰۰ یا دیدن ۱۲ تا غ خسته بودم برای همین روز قبل معمولا یا یک ازمون شبیه ساز می زدم و دیگه درسا رو مرور خاصی نمی کردم.
۶.خستگی مفرط.روزای ازمون اصلا حوصله دیدن کارنامه و تحلیل رو نداشتم و بزور نصفه نیمه تحلیل می کردم و هیچ برنامه ای برای رفع کردن دلیل غ ها و اشتباهاتم نمی کردم، چون همیشه فکر می کردم وقت کمه...من باید اون ۱۰ تا کتاب تست رو تموم کنم وقت واسه تحلیل و برنامه رفع غ ها نیست!غ ها و علت شون رو داخل دفتر تحلیل می نوشتم ولی دیگه نگاه شون نمی کردم. این حس نفرت و بی حوصلگی از آزمون واقعا خطرناکه.
۷.اعتماد به نفس پایین.همیشه می گفتم تو یا باید ۴ تا کتاب تست رو سریع بزنی و کلی ازمون تا ۶۸۰۰ بشی یا اینکه هیچی نمیشی و درس خوندنت به درد عمت می خوره و....یه جاییش هم درسته چون من با همون تعداد است باید بالای ۶۵۰۰ می شدم ولی مطمئنم یه جای درس خوندنم اشتباه بوده که هنوزم دقیق نفهمیدم منتظرم شما نظرتون رو بگین که چرا بعضیا با تست زیاد بازم تسلط خوبی ندارن.
۸.ذهنم هیچوقت تمرکز ۸۰ درصد روی چیزی نداشت حتی سر آزمون هم حواسم به دوستم که همزمان داره چی می خونه یا حرف ۱۰ روز پیش فلانی پرت میشد..
۹.توی آزمونی ریاضی زدن همیشه ضعف داشتم و نتونستم بفهمم چطوری رفع میشه.
۱۰.تنها تغییر به درد بخورم توی زیست بود که شروع کردم به لایه ای خوندن و تحلیل کامل آزمونام و واقعا پیشرفت داشتم.
۱۱.آزمون ماز همیشه اعتماد به نفسم رو می کشت و من فکر می کردم خیلی احمقم که توی این آزمون ۵۰ می زنم و خودم رو یک ابله فرض می کردم!!درصورتی که بقیه هم همون بودن.
۱۲.سریع خوندن درسا و تلاش برای پیش خوانی زیاد در صورتی که همیشه باعث بهتر شدن نمیشه.
این خلاصه مشکلات و اشتباهات بود یه سریاشم شخصی بود که خب ترجیح دادم نگم.
یادم شد بگم من سمپادی بودم و خواستم تاکید کنم سمپادی بودن دلیل بر اعتماد به نفس بالا نمیشه .
حالا دوستان که تجربه دارن و از بین نوشته هام مشکلات من رو فهمیدن اگه برای امسال کنکورم راهنمایی کنین چطوری راه درست رو پیدا کنم واقعا ممنونم.
اهان تجربه مشاور داشتنتون رو هم بگین اگه واقعا ضروریه ؟چون من واقعا توان مالی داشتنش رو ندارم ۱۰ تومن!
و اگه روش هایی برای بالا بردن کیفیت خوندتون هم بوده لطفا با ما اشتراک بذارین.