خواستم اینو اینجا بنویسم که جند نفر بخونن اینطوری بهتره،
تا الان احساس میکنم تو‌زندگیم کار خاصی انجام ندادم،همیشه فکر میکردم متفاوتم ولی از یه جایی به بعد مثل اکثر ادما معمولی شدم،من از معمولی بودن بیزارم!
ادم بلند پروازیم،به هیچ وجه هم حاضر نیستم به کم قانع شم و بلند پرواز نباشم،(اصلا نمیتونم خودم و خواسته هامو تغییر بدم)
خیلیا بهم گفتن نه نمیشه نمیتونی چقدر زیاده خواهی تو،ولی من رفتم دانشگاه و انصراف دادم دوباره،از اول شروع کردم،معمولی بودن رو تجربه کردم و‌دیدم نمیتونم اینطوری ادامه بدم!
من باید اون‌آدمی بشم که همیشه از بچگی آرزوم‌ بود،همیشه از شوق اون روزی که با یه لقب صدام کنن صبح بیدار شدم که برم مدرسه.
من حالم از گذشته واقعا بده ولی نمیزارم آینده هم بد باشه،اینکه قبلا چیکار کردم یا چه اشتباهی کردم اصلا برام اهمیتی نداره،اینکه آدما چیکار‌کردن و به چه موفقیتایی دست پیدا کردن هیچ اهمیتی دیگه نداره،اینکه فلانی الان کجاست و من کجا هیچ اهمیتی نداره،من مسیر خودمو دارم طی میکنم.
درستش میکنم،شاید بگید تو این‌وقت کم نمیشه ولی من میگم میشه،حداقل برای من کاملا شدنیه(من به دو رقمی هم فکر میکنم و هدفمه)
پایه خیلی خوبی دارم،اگر روزی ۱۳ساعت هم بخونم ۱۰۰روز فرصت دارم
من مطمئنم،میدونی چرا؟
چون به خدا ایمان دارم.
چون میدونم اگه توانایی شو نداشتم،اگه نمیشد،اگه برام بد بود،خدا منو دوباره تو این مسیر قرار نمیداد،و من با دل مطمئن ریسک به این بزرگی نمیکردم
حالا که اون این لطف رو در حقم کرده و این مسیر رو پیش پام گذاشته،فرصت اشتباه ندارم،دیگه نباید زحمات پدر و مادرم پ خودمو هدر بدم،دیگه اجازه نمیدم هر آدم دوزاری بهم بگه توانایی این کارو دارم یا نه،دیگه این اجازه رو به هیچ کس نمیدم.
از امروز تا همیشه.