امسال اصن خوب نبود
از اولش بگم ک من مونده بودم و یه حجم زیادی درس نخونده رفتیم مسافرت اومدیم بعدش یه قرار با دوست دخترم گذاشتم که اون بد نبود
بعدش دیگ کلا تو کتابخونه ناامید یه گوشه مینشستم سیگار میکشیدم و کج مهراد هیدن گوش میدادم
کم کم گفتم اکی یه حرکت باید بزنم بی جهت شروع کردم به دانلود فیلم های درسی از مصلایی و حیدری و حرف آخر و ...
یکی از بستگانم فوت کرد ک اصلن مهم نیست ولی تایممو گرفت
آخر سر هم کنکور دادیم و تموم
میدونستم گند زدم
ولگردی هام شروع شد حالا دیگ بدون هی درس بخون درس بخون بیرون بودم
سیگار گل الکل تا یه تایم منو نابود کرد
چند روز با دوست دخترم دعوا داشتیم که مغزم سرویس شد
بعد که اشتی کردیم رفتیم مسافرت
رفتیم شمال
تنها بودم تا اینکه پایه گندکاریامم اومد
دوباره روز از نو روزی از نو
حجم زیادی به خودم آسیب رسوندم جسمی بخاطر مخدر و ...
یاد دوست دختر قبلیم میافتادم اعصابم خورد میشد
دغدغه کنکور هم ک نگم ( بنظرم همه اعصاب خوردی هام بخاطر همین بود به روی خودم نمیاوردم )
خب گذشت گذشت گذشت تا اعلام نتایج گند زدنم
مامانم نماز صبح میخونه بیدارم کرد گفت چی شد گفتم و شروع کرد مغزمو خوردن
بابام هیچی نگفت
اومدم تهران و رفتم سر کار
مهسا امینی و مغز من ک کامل متلاشی شد
نتایج اومد ( فک میکردم پرستاری بیارم )
نیاوردم و به کل نابود شدم
مامانم و داداشم مغزمو نابود کردن
بابام یه جمله گفت فقط
حالا برم سربازی برم حسابداری یا بمونم
با کلی سختی راضی شدن بمونم
شروع کردم به خوندن برای دی
کم و بیش میخوندم ولی برای زیست درجا میزدم گفتم اوکی بیخیال تیر میدم
نمیتونستم سیگار بکشم این اذیتم میکرد
نمیتونستم دوست دخترمو ببینم این اذیتم میکرد
نمیتونستم برم دور بزنم
یاد قبلا و دوست دختر قبلیم هم بیشتر از همه اذیتم میکرد
دی ترمیم کردم ۶ تا درس
بعدش از دی تا الان دو ماه هیچی نخوندم
خلاصه سال ۱۴۰۱ من