خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      سر قولی که به خودت دادی بمون

      ...ارزش نداره
      ویرایش توسط hanamm : 07 اسفند 1401 در ساعت 21:16

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      با سلام دوست عزیز
      چن روز پیش تاپیکی که زدم رتبه دو رقمی در چهار ماه نه دو ماه قطعا کسی که میگه در دو ماه رتبه دو رقمی شدم غیر منطقی بنظر میرسه
      شما گفتین با من رقابت میکنین من هم قبول کردم
      شما گفتید پارسال چن نفر بودن روزانه روزی ۱۵ ساعت میخوندن ولی قبول نشدن من یه سوال از شما دارم شما واقعا در جریان بودید که اون چن نفر واقعا روزی ۱۵ساعت میخونن و گزارش کار فیک ارسال نمیکنن و شما با دیدن چن مورد نمیتونید استدلال اسقترایی بیارید و بگید پس هرکی روزی ۱۵ساعت بخونه قبول نمیشه
      در چن خط اخر هم گفتید که شما دنبال این نیستید که به شهرت برسید به خاطر اراده قوی تون یه سوال ازتون دارم ایا من اون تاپیک رو زدم صرفا به خاطر شهرت خودم زدم اگه واقعا این فکر رو کردید سخت در اشتباهید بزارین من یکی از اون دلایلی که اون تاپیک رو زدم به شما بگم بعد ببینید حق داشتم اون تاپیک رو بزنم یا نه
      من اون تاپیک رو زدم چون یکسری از اعضای همین انجمن هستن که واقعا انگیزه ای برای شروع ندارن شما اگه اون تاپیک رو برید مشاهده کنید میبینید که چن نفر همون روز اعلام امادگی کردن
      من اون تاپیک رو زدم و به خاطر پست شما دیگه اون تاپیک رو نمیارم بالا که فکر نکنید به خاطر شهرت اون تاپیک رو زدم
      اما من تیرماه برمیگردم با کارنامه رتبه ی دو رقمی طبق اون چیزی که گفتم و به قول شما سر قولی که بودم هستم....
      موفق باشید

    3. Top | #3
      کاربر انجمن

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط hanamm نمایش پست ها
      با سلام وعرض ادب و احترام به شما دوست عزیز

      چندین جمله تایپ کردم شمافقط دوسطراول رو مطالعه کردید

      روی صحبتم با شما نبود بزرگوار روی صحبتم با کارهای خلافی که کردم بود

      روی صحبتم زندگی و افکارم بود وذهن درگیرم

      اگه منه حقیر باعث شدم اشتباه متوجه بشید از صمیم قلب عذرمیخوام دوست ندارم ادما روقضاوت کنم

      از قدیم هم گفتن قضاوت را گذارم در قیامت خدایم داند وبازم خدایم

      هرچی تایپ کردم درباره ی خودم بود وشیوه درس خوندن خودم ته جمله هم نوشتم از جمله خودم

      بیایم مثبت به جملاتم نگاه کنیم من گفتم میخام برم خودو به خودم ثابت کنم

      چون به دیگران ثابت کردنم تا همین لحطه فایده ای نداشت

      بازم میگم اگه باعث دلخوری شد این متن تومار گونه همین الان پاک میکنم دوست ندارم کسی رو دلسرد کنم...

      هممون موفق هستیم چون پا به این دنیا گذاشتیم...

      امیدارم خاص بمونید



      نه نیازی به پاک کردن تاپیکتون نیست من فقط گفتم که در مورد اون تاپیک شما اشتباه کردید و به قول خودتون زود قضاوت کردید
      اتفاقا من تصمیمم رو گرفتم تا کنکور سمت فضای مجازی نرم اینجوری تایمم بیشتر خالی میشه و بیشتر تمرکزم روی مطالعه ام هست اینو به شما مدیون هستم
      در هر صورت اروزی خوشبختی براتون میکنم و امیدوارم سر قولی که به خودتون دادید بمونید و بعد از اعلام نتایج خوشحال از نتیجه تون باشید...
      رشتتون هم که گفتید ریاضیه سال بعد ایشالا شریف میبینمتون
      ویرایش توسط ghasem.az : 05 اسفند 1401 در ساعت 19:25

    4. Top | #4
      Nsi
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط hanamm نمایش پست ها
      دو روز پیش تاپیکی به عنوان اوردن رتبه دو رقمی در دوماه ایجاد شد...
      بعد از چندین ساعت فکر کردن گفتم من هم با اون اقا رقابت کنم بلکه روی دور رقابت بیفتم و پیوستگیم حفظ بشه..
      در این دوماهی که اینجا بودم چندین بار تاپیک هایی با عنوان رقابت کردن وخوندن وفلان چه کسی میاد باهام رقابت کنه دیدم...
      بعد از اینکه به اون اقا گفتم منم حاظرم رقابت کنم فکر کردم دیدم فضای سمی توی ذهنم میشه درس خوندن جوری میشه که اره اون زیاد خوند پس منن باید فلان ساعت بخونم
      چه فایده ای داشت هرچی من ساعت رو ببرم بالا ولی کیفیت نداشته باشه...



      پارسال چندین نفر رو به چشم دیدم که با گزارش ۱۵ساعت خوندن در روز رتبه ی خوبی نیاوردن از جمله خودم
      البته من خودم کاری کردم که پشت کنکور بمونم...
      برای دو سه نفر ماجرای سرجلسمو تعریف کردم شوکه شده بودن که یه ادم میتونه انقدر دیونه باشه سوالی که بلد باشه رو نزنه
      اره من دیونه بودم چون میدونستم یه بار بیشتر قرار نیست زندگی کنم پس چرا برای خودم زندگی نکنم
      افکار اهداف من تمامش متعلق به خانوادم بود من محکوم بودم به انتخاب رشته موورد نظراون ها
      ۴روز قبل کنکور فکرامو کردم من باید انتخاب میکردم پشت کنکور بمونم یا اینکه برم اون چیزی که اون ها میخواستن
      باخودم گفتم اشکالی نداره دختر بمون پشت کنکور واون ها رو قانع کن که تو میتونی توی اون رشته ایی که میخای موفق بشی
      سرجلسه نشسته بودم سوالات یکی بعد از اون یکی میگفتن بزن مارو ولی من پاسخ برگو برعکس پر میکردم
      ازمون تمام شد ومن یک حس گسی داشتم این بار به همه خیانت کرده بودم به جز خودم خوشحال بودم ولی ناراحت میخندیدم ولی گریه میکردم
      عذاب وجدان همه ی وجودمو گرفته بود...
      وتهش ختم شد به افسردگی متایج هم که اومد همه شوکهدن به جز خودم خوشحال بودم هرچی اطرافیان گفتن میتونی با این رتبه بری فردوسی بری فلان جا
      گفتم زندگیه منه نه شما
      من هر شب دارم به اون هدف فکر میکنم نه شما
      انتخاب رشته نکردم
      البته باید بیشتر غلط میزدم سرجلسه ازمون
      چون بازم رتبم برای دبیری خوب بود و این از همه بدتر بود تا تونستم راضی کنمشون
      تو این چند ماه تونستم خانوادمو راضی کنم که من میتونم برم رشته مورد نظرم و موفق بشم...


      از اینا بگذریم پارسال به یکی قولل داده بودم وقتی کنکورمو دادم برم سراغش و کمک کنمش ولی نشد که برم

      از اونروز هرقولی که به خودم دادم عملی نکردم ماهایی هست که دارم درجا میزنمم
      مشکلموفهمیدم من با خودم رو راست نیستم گاهی وقتا میگم فلان کارو میکنم ولی فراموشش میکنم
      یادم رفته که بخاطر چی پشت کنکور موندم ...

      گاهی وقتا فکر میکنم دور تا دورم دیواره و منم توی یه هزارتو گیر افتادم این هزارتو هم ذهنمه

      هر روز درحال ساختن ی مانعی پس از دیگری

      میخواستم یک ماه پیش این موانع رو کنار بزارم ولی نمیشد چون با تجزیه و تحلیل کردنشون اروم میشد ذهنم...

      حالا که فکر میکنم من شبیه اون پسره گالی تو فیلم دونده هزارتو هستم اون دیوارهای هزارتو رو مثل یک مانعی میدید که هرگز نمیشد ازشون رد شد

      وبلعکس توماس با هر روز دویدن و عرق ریختن تونست راه نجاتی پیدا کنه...

      باید این چند ماه باقی مونده از کنکور رو بدوام وعرق بریزم باید ماشین افکار رو خاموش کنم

      باید راه فراری از این هزارتو پیدا کنم...

      بایدنقشه راه رو هر روز مثل توماس و مینهوو بکشم تا راهی پیدا بشه برای دور زدن قوانین زندگی

      این بار من به خودم قول میدم که بهتر از فردام بشم امروز

      این بار من به کسی جز خودم قول نمیدم

      این بار برنامه روخودم میچینم حتی اگه ببازم بازم ادامه میدم تا راه فراری پیداکنم

      به قول قمییشی


      من اینا رو فهمیدیم از زندگی

      به جز مرگ هیچ چیزی اجبار نیست
      که بین من و آرزو های دور
      به غیر از خودم هیشکی دیوار نیست
      من اینا رو فهمیدم از زندگی

      که با سرنوشت میشه جنگید و برد
      که جنگیدن و باختن بهتره
      از اینکه نشست و فقط غُصه خورد

      جهان مثلِ آیینه است که خوب و بدش
      فقط انعکاسِ وجودِ منه


      من مقصرم پس خودم باید درستش کنم و دست ازکارهای پوچم بردارم

      چندماه دیگه میام کارنامه کنکورمو توی همین تاپیک میذارم

      دنبال این نیستم که اره من فلان رتبه رو میارم اهای ملت ناموصا به ارادم نگاه کنید

      لطفا بهمم توجه کنیدچون من اراده ی بالایی دارم...

      دنبال اینم که یادم نره چه قولی به خودم دادم نمیخوام شرمنده ی خودم بشم

      ادما همه انعکاسی از ما هستن اگه تو خودت رو باور داشته باشی اون هاهم باورت دارن

      پس میبینمتون موقع اعلام نتایج اگ سر قولم نمونم از یه ادم پست کمترنیستم
      احسنت دختر تو میتونی

    5. Top | #5
      Nsi
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط hanamm نمایش پست ها
      دو روز پیش تاپیکی به عنوان اوردن رتبه دو رقمی در دوماه ایجاد شد...
      بعد از چندین ساعت فکر کردن گفتم من هم با اون اقا رقابت کنم بلکه روی دور رقابت بیفتم و پیوستگیم حفظ بشه..
      در این دوماهی که اینجا بودم چندین بار تاپیک هایی با عنوان رقابت کردن وخوندن وفلان چه کسی میاد باهام رقابت کنه دیدم...
      بعد از اینکه به اون اقا گفتم منم حاظرم رقابت کنم فکر کردم دیدم فضای سمی توی ذهنم میشه درس خوندن جوری میشه که اره اون زیاد خوند پس منن باید فلان ساعت بخونم
      چه فایده ای داشت هرچی من ساعت رو ببرم بالا ولی کیفیت نداشته باشه...



      پارسال چندین نفر رو به چشم دیدم که با گزارش ۱۵ساعت خوندن در روز رتبه ی خوبی نیاوردن از جمله خودم
      البته من خودم کاری کردم که پشت کنکور بمونم...
      برای دو سه نفر ماجرای سرجلسمو تعریف کردم شوکه شده بودن که یه ادم میتونه انقدر دیونه باشه سوالی که بلد باشه رو نزنه
      اره من دیونه بودم چون میدونستم یه بار بیشتر قرار نیست زندگی کنم پس چرا برای خودم زندگی نکنم
      افکار اهداف من تمامش متعلق به خانوادم بود من محکوم بودم به انتخاب رشته موورد نظراون ها
      ۴روز قبل کنکور فکرامو کردم من باید انتخاب میکردم پشت کنکور بمونم یا اینکه برم اون چیزی که اون ها میخواستن
      باخودم گفتم اشکالی نداره دختر بمون پشت کنکور واون ها رو قانع کن که تو میتونی توی اون رشته ایی که میخای موفق بشی
      سرجلسه نشسته بودم سوالات یکی بعد از اون یکی میگفتن بزن مارو ولی من پاسخ برگو برعکس پر میکردم
      ازمون تمام شد ومن یک حس گسی داشتم این بار به همه خیانت کرده بودم به جز خودم خوشحال بودم ولی ناراحت میخندیدم ولی گریه میکردم
      عذاب وجدان همه ی وجودمو گرفته بود...
      وتهش ختم شد به افسردگی متایج هم که اومد همه شوکهدن به جز خودم خوشحال بودم هرچی اطرافیان گفتن میتونی با این رتبه بری فردوسی بری فلان جا
      گفتم زندگیه منه نه شما
      من هر شب دارم به اون هدف فکر میکنم نه شما
      انتخاب رشته نکردم
      البته باید بیشتر غلط میزدم سرجلسه ازمون
      چون بازم رتبم برای دبیری خوب بود و این از همه بدتر بود تا تونستم راضی کنمشون
      تو این چند ماه تونستم خانوادمو راضی کنم که من میتونم برم رشته مورد نظرم و موفق بشم...


      از اینا بگذریم پارسال به یکی قولل داده بودم وقتی کنکورمو دادم برم سراغش و کمک کنمش ولی نشد که برم

      از اونروز هرقولی که به خودم دادم عملی نکردم ماهایی هست که دارم درجا میزنمم
      مشکلموفهمیدم من با خودم رو راست نیستم گاهی وقتا میگم فلان کارو میکنم ولی فراموشش میکنم
      یادم رفته که بخاطر چی پشت کنکور موندم ...

      گاهی وقتا فکر میکنم دور تا دورم دیواره و منم توی یه هزارتو گیر افتادم این هزارتو هم ذهنمه

      هر روز درحال ساختن ی مانعی پس از دیگری

      میخواستم یک ماه پیش این موانع رو کنار بزارم ولی نمیشد چون با تجزیه و تحلیل کردنشون اروم میشد ذهنم...

      حالا که فکر میکنم من شبیه اون پسره گالی تو فیلم دونده هزارتو هستم اون دیوارهای هزارتو رو مثل یک مانعی میدید که هرگز نمیشد ازشون رد شد

      وبلعکس توماس با هر روز دویدن و عرق ریختن تونست راه نجاتی پیدا کنه...

      باید این چند ماه باقی مونده از کنکور رو بدوام وعرق بریزم باید ماشین افکار رو خاموش کنم

      باید راه فراری از این هزارتو پیدا کنم...

      بایدنقشه راه رو هر روز مثل توماس و مینهوو بکشم تا راهی پیدا بشه برای دور زدن قوانین زندگی

      این بار من به خودم قول میدم که بهتر از فردام بشم امروز

      این بار من به کسی جز خودم قول نمیدم

      این بار برنامه روخودم میچینم حتی اگه ببازم بازم ادامه میدم تا راه فراری پیداکنم

      به قول قمییشی


      من اینا رو فهمیدیم از زندگی

      به جز مرگ هیچ چیزی اجبار نیست
      که بین من و آرزو های دور
      به غیر از خودم هیشکی دیوار نیست
      من اینا رو فهمیدم از زندگی

      که با سرنوشت میشه جنگید و برد
      که جنگیدن و باختن بهتره
      از اینکه نشست و فقط غُصه خورد

      جهان مثلِ آیینه است که خوب و بدش
      فقط انعکاسِ وجودِ منه


      من مقصرم پس خودم باید درستش کنم و دست ازکارهای پوچم بردارم

      چندماه دیگه میام کارنامه کنکورمو توی همین تاپیک میذارم

      دنبال این نیستم که اره من فلان رتبه رو میارم اهای ملت ناموصا به ارادم نگاه کنید

      لطفا بهمم توجه کنیدچون من اراده ی بالایی دارم...

      دنبال اینم که یادم نره چه قولی به خودم دادم نمیخوام شرمنده ی خودم بشم

      ادما همه انعکاسی از ما هستن اگه تو خودت رو باور داشته باشی اون هاهم باورت دارن

      پس میبینمتون موقع اعلام نتایج اگ سر قولم نمونم از یه ادم پست کمترنیستم
      احسنت دختر تو میتونی

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن