خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 17

    موضوع: حقیقت

    1. Top | #1
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات

      حقیقت

      فکر کن بخوای کاری نکنی و دست روی دست بزاری تا شرایط ایده آل و حال روحی مناسب پیداش بشه تا حرکت کنی

      حقیقت اول : نصف زمان از دست رفته ت میشه 7 ماه

      حقیقت دوم: فشار روانی و روحی اونقدر بهت زیاد میشه که عملا دست پا شکسته میخونی و تهش به همایش میرسی و میری سرجلسه

      حقیقت سوم: این روند معیوب هر ساله تکرار میشه ولی فقط شکلش عوض میشه نه ماهیتش

      حقیقت چهارم: تکلیف روشنی تو این جامعه وجود نداره آدما تو بلاتکلیفی محض به سر میبرن
      ( خوش فکر باشی خودت تو این خلا هر طور شده میری سمت هدف ) هرچند هدف تعریف نشده ست از دید مردم و جوونها باید دید نگاه تو چیه

      حقیقت پنجم : روزای ایده آل تو پشت در خونه یا اتاقت نشستن که تو با چهارتا کلمه مثبت اونا رو به سمت خودت بکشونی حتما همینطوره

      حقیقت ششم: وقتی تو درصد و رتبه ت اندر خم یه کوچه هست و کاری براش انجام نمیدی و وقتی میاد پایین میزنی زیر کاسه و کوزه ت انتظار چی داری؟

      حقیقت هفتم: انتخاب دانشگاه و موقعیت های عالیت در آینده رو ول کن جان عزیزت فقط به پله های جلو پات نگاه کن با سر نری تو دیوار
      وقتی تو پله های منتهی به طبقه هفتم گیر کردی و هی پشتک وارو میزنی به طبقه هفتم نگاه کردن فقط سقوطه همین خودتم تجربه داریا

      حقیقت هشتم: از فاز غم بیا بیرون حالمونو بهم زدی جدی فکر میکنی خودت فقط مشکل داری؟ همه آدما تو ابعاد زندگیشون با چالش های فراوانی روبه رو هستند ولی چطوری اون مشکل یا چالش رو بزرگ نکنند و تو سر خودشون مدام نزنند و بهونه شون اون نباشه نیازمند مدیریت قویه با چص ناله کردن هیچ کسی به جایی نمیرسه

      حقیقت نهم: وقتی هنوز لقمه کوچیکتو قورت ندادی با بلعیدن لقمه بزرگ تر از دهنت فقط خفه میشی و کسیم نیست محکم به پشت تو بزنه تا راه نفس کشیدنت باز بشه ... بر فرض ادای درس خوندن رو در میاری چون بازیگری دیگه خب؟ باید تورو ببرن تئاتر تا بازی کنی چون داری حیف میشی ... کتابتو دستت میگیری و فیلمهای سینمایی درسی تو میبینی فکر میکنی پارسال 27 جلسه دیدی و خاک میدان رو از تنت تکوندی و خیلی حس اعتماد به نفس کاذب داری بعد تعداد تستهای که به رندانه چپت گرفتی و شلنگ تخته ای زدی مینازی بعد میری سر جلسه آزمون میبینی ای داد بیداد اینا چین ؟ من چرا نخوندمشون ؟!

      حقیقت دهم : خودتو با هیچ موجود دوپایی مقایسه نکن تو دوتا آدم موفق در یه حوزه دیدی ولی آیا لایف استایل زندگیشم موفقه؟ خیر
      همیشه مادر و پدر با مواجهه با پدر و مادر دیگری بچه شونو پروفسور جلوه میدن ولی تو با همون بچه حرف بزنی میبینی فقط تو اون زمینه با پشتکار رسیده و اصلا eq و iq نداره حتی بلد نیست حرف زدنشو یا بادی لنگویج نداره بعد تو اینارو میشنوی فکر میکنی چقدر عقب مونده تو مسیرت هستی اگه اینطور فکر میکنی برات متاسفم
      اما بجای آینه ور داشتن به پشت سرت و جلوی سرت به صورت خودت نگاه کن ببین چیکار کردی که اینقدر شل و ول هستی
      چرا باید اونقدر احمقانه رفتار کنی و حرف های شعار دادن من میتوانم بگی که این وضعت باشه
      اون اقای دکتر و خانم دکتر و اقای مهندسم و خانم مهندسم و اقای معلمم و خانم معلمم و ... رو کشکی بهت میگن که تو استرس بگیری که سطح توقع رو بیارن بالا تو بری دنبالشون ایا میری؟
      جواب: خیر

      به اون القاب کشکی دل نبند کسی با اونا نرسیده که تو اولیش باشی

      تلاش با ذهن مریض منفی
      تلاش نکرده با ذهن مریض
      تلاش نکرده با ذهن مثبت
      تلاش با حس کاذب ذهن مثبت

      همه ش به درد خودت میخوره و همین رو ادامه بده تا برسی خب ؟

      دنبال تلنگر و انگیزه هم نباش ... " تلنگر و انگیزه در نداشتنش هست "

      مفهوم حرف بالا خیلی سنگینه هر وقت فهمیدیش و درکش کردی میتونی به خودت بیشتر بنازی

      هرچند پوست کلفت شدی که با این حرفا تکون نمیخوری : ) " وقتی مدام تو سرت بکوبن تو نسبت به دردش بیحس میشی "

      اگه منتظر باشی هیچ وقت نمیاد ...

      مثل این میمونه بری حرم یه امام بزرگوار هی ناله کنی هی گریه کنی هی زجه بزنی هی التماس کنی من اینو میخوام بهم میدیش؟
      جواب: هیچ وقت اون امام بهت اونو نمیده چون ایشون انسان بوده نه خدا و طبیعت
      بیشتریا اشتباه میزنند میرن حرم امام رضا دم کنکور که واسشون براورده کنه
      اگه اون وقت رفتن و برگشت از مسیر رو 4 تا تست میزدی و روی خودت کار میکردی نیاز نبود پابوس اون امام بشی

      گیرنده خیلیا اشتباه کار میکنه

      هیچ کسی با التماس و خواهش میکنم و میشه و اگر و کاش و گریه های دل سنگ آب کنی به خواسته ی نمیرسه

      نرسیده و نمیرسه

      اگه چهارتا بلاگر پزشکی و دندون و دارو میبینی که با ارایش کامل و یقه بسته حزب اللهی رفتن ویدیو گرفتن که حاجت گرفتم

      همش کشکیه برای گول زدن چهارتا فالوور

      مردم عقلشون به چشمشونه

      همینطور که رتبه برتر میبینند دست و پاشونو گم میکنند فکر میکنند الان ازش کل وجودیت کنکور رو بپرسن قبول میشن و خوشحالی کاذب

      چرا چنلهای دیلی کنکور سمی زیادن ؟ چرا تا زیر فرش رومیزنی بالا همش چنل و پیج میریزه بیرون؟

      اینارو بکوب تو سرت که راهی که میری اشتباهه اشتباه

      فکر میکنی تو چنلهای مختلف ، پیج های مختلف ، گپ های مختلف حاجات میدن و اگه صف اول نشینی از دست میدی چیزی رو

      این فقط روند سقوطه

      حاجت تویی لعنتی اینو بفهمم خودتو به کوچه علی چپ نزن

      ادعا داری فقط همین

      این حس کاذب رو بشکون

      با رند شدن تاریخ ، شنبه شدن های نیومده ، تکلیف مشخص کردن ، فیلم دبیر بیاد ، جزوه پیدا کنم ، چنل خاطرات یه بخت برگشته رو دنبال کنم ، حرفهای این یارو و اون یارو رو بخونم ، تجربیات پر بشم، برنامه پیدا کنم ، ازمون های طلایی قطعی پیدا کنم ، برم مغازه انگیزه فروشی یک کیلو بخرم ، وای من کلی مشکل خانوادگی دارم ولی نمیرسم ، من بدبختم و نمیرسم ، میترسم که برسم

      اینارو بریز تو چاه فاضلاب شهریتون


      ...

      گور بابای هر کی گفت نمیشه یا نمیرسی

      با تصمیمت بزن تو دهنشون

      وقتی یه چیزی نمیشه بیشتر تلاش کن

      هیچ وقت نباید بزاری حرفهای پوچ و تو خالی دیگران زندگیتو تحت شعاع بگیره

      محدودیت هارو بشکن

      یادت باشه قدم های شل ولی در حرکت یک نفر ارزشمند تر و رسیدنی تر از آدمی هست که به دنبال کول باری پر پیمون و بی نقصه

      چون در حال جمع کردن برای روزای در آیندشه که نیومده هست و به اون لحظات فکر میکنه

      ولی اون آدم شل ولی در حرکت در لحظه قدم بر میداره و به آینده اصلا فکر نمیکنه


      همیشه در همه حال ذهن آدم سرجنگ و لج و دعوا داره

      دوست داره چیزی رو برات اثبات کنه که نمونه های بدبختش دور و برت زیاد دیدی

      میگه بچه جون اون همسایه تون یادته هیچ پخی نشد با اون همه خرج تو هیچ هزینه ی ندادی بدبخت

      میگه دختر فلانی یا پسر فلانی رو یادته چقدر کتاب هارو میجوید و همش سر کتاب بود و یه ناهار و شام و دستشویی از اتاقش در میومد تو در برابرش هیچی نیستی

      میگه پارسال و روزای دیگه رو به فاک دادی انتظار داری غول چراغ جادو بیاد برات کنکور رو عالی رقم بزنه خوش خیال ؟


      میگه تو در برابر رقیب هات که میخونن یا خیلی وقته شروع کردن باختی برو رد کارت

      این حرفها رو بهت میگه که میزان صبر و انتخاب و تصمیم تو بسنجه ببینه چقدر ظرفیت در یکسالت داری

      فقط کنکور نیست هر کاری حتی مهاجرت

      پس باید مقاومت در برابرش رو رها کنی

      و وقتی شروع به حرف زدن می‌کنه بازم جلوی آیینه بری بلند بلند صحبت کنی یا خودکار برداری مخالف حرفهای آزار دهنده ش حرفهای دلگرم کننده بنویسی

      مثال : وای دختر جان یا پسر جان چقدر وامانده تو کارهات هستی

      مثال : تو بدردنخور ترین فرد خونه هستی

      مثال: چطور روت می‌کنه به قبولی فکر کنی ؟

      مثال : رتبه سه رقمی رو تو خواب ببینی عزیزم

      مثال : وضعیت کشور افتضاحه تو آینده ی نداری و باختی

      جواب: من تصمیم گرفتم از این لحظه ادامه دهنده باشم

      جواب: من مفید ترین فرد خونه و خانواده محسوب میشم

      جواب: چون خودم و خواسته هامو دوست دارم و بهشون احترام میزارم

      جواب : من در بیداری کامل به رتبه عالی میرسم

      جواب: من امید و خواسته هامو به دستان خدا سپردم و خیالم بابتش راحته

      به این میگن اهرم رنج و لذت

      که در برابر حرفهای کوبنده ذهن که می‌شنوی باید اینطوری پاسخ بدی تا دهنش بسته بشه

      همیشه باید تکرار کنی


      #حرف_حساب
      اگر تمام دنیا هم از تو بدشان بیاید و تو را آدم بدی بدانند، تا وقتی که وجدانت تو را تایید می کند و تو را گناهکار نمی داند،تو بدون دوست نمی مانی.
      ویرایش توسط Parimah : 15 بهمن 1401 در ساعت 22:52

    2. Top | #2
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      ممنون پری
      آا ببخشید پریماه خانم
      I'll destroy the entire world

    3. Top | #3
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      پریماه حالم بهتر شد...
      ازت ممنونم♥️

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      واقعا تو فکر فرو رفتم
      مخصوصا آخرش
      دلم میخواد راجع به تاپیک بحث کنم ولی بهتره اول یه دور دیگه بخونمش
      .You should not be a prisoner of your own blood

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دوستان حرفهاتونو کامنت کنید حس خیلی بهتری میده ^^
      اگر تمام دنیا هم از تو بدشان بیاید و تو را آدم بدی بدانند، تا وقتی که وجدانت تو را تایید می کند و تو را گناهکار نمی داند،تو بدون دوست نمی مانی.

    6. Top | #6
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      پریماه چرا وقتی به یکی لقب میدن انگیزه ش از بین میره ؟
      مثلا بهش میگن خانم دکتر
      این کلمه جرا باعث میشه فشار روانی و استرس زیادی بهش وارد شه ؟
      .You should not be a prisoner of your own blood

    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط SUGA نمایش پست ها
      پریماه چرا وقتی به یکی لقب میدن انگیزه ش از بین میره ؟
      مثلا بهش میگن خانم دکتر
      این کلمه جرا باعث میشه فشار روانی و استرس زیادی بهش وارد شه ؟
      با یه مثال توضیح میدم: این روزا بابام که از سرکار خسته میاد خونه منو میبینه که کتاب هام جلوم بازه لبخند میزنه و میگه آفرین پسرم داری تلاش میکنی

      همه لحظاتی که بجای درس خوندن خوابیدم ، خیال بافی کردم ، بی هدف زل زدم به دیوار سفید ، تو تلگرام و اینستاگرام از این پیج به اون پیج از این چنل به اون چنل ، چت کردن با هر آدمی ، آهنگ گوش کردن همه ی این ها مثل فیلم سینمایی از جلوی چشمام رد شد

      اعصابم خورد میشه وقتی اینقدر امیدواری بابامو میبینم

      اعصابم خورد میشه یادم میفته نخوندم بعد سه سال ، سربازی بیخ گلومه

      اعصابم خورد میشه قول و قرارهایی که دادم ولی عملی نکردم

      اعصابم خورد میشه هنوز آماده نیستم

      با خودم چیکار کردم ؟ چه خیانتی کردم ؟

      چرا آماده نیستم در حالی که خانواده م فکر میکنن آماده ترینم ؟

      آماده یکسال بعد نشستن رو ندارم

      وقتی بهم میگه آقای دکتر حس بدی میگیرم تموم کارهای ناتمومم جلوم چشمم میاد

      با هر بار گفتن آقای دکتر باید این رشته ببینیمت و این دانشگاه باید بری

      منو تو معذورات قرار میدن

      نمیفهمن درد من درک شدن شرایط و روحیاتم هست

      دکتر بستن به خیکم باعث نمیشه من روحیه بگیرم بجنگم

      هیچکسی با دکتر بستن بهش به جایی نرسیده که من دومیش باشم!

      اگر تمام دنیا هم از تو بدشان بیاید و تو را آدم بدی بدانند، تا وقتی که وجدانت تو را تایید می کند و تو را گناهکار نمی داند،تو بدون دوست نمی مانی.

    8. Top | #8
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Parimah نمایش پست ها
      با یه مثال توضیح میدم: این روزا بابام که از سرکار خسته میاد خونه منو میبینه که کتاب هام جلوم بازه لبخند میزنه و میگه آفرین پسرم داری تلاش میکنی

      همه لحظاتی که بجای درس خوندن خوابیدم ، خیال بافی کردم ، بی هدف زل زدم به دیوار سفید ، تو تلگرام و اینستاگرام از این پیج به اون پیج از این چنل به اون چنل ، چت کردن با هر آدمی ، آهنگ گوش کردن همه ی این ها مثل فیلم سینمایی از جلوی چشمام رد شد

      اعصابم خورد میشه وقتی اینقدر امیدواری بابامو میبینم

      اعصابم خورد میشه یادم میفته نخوندم بعد سه سال ، سربازی بیخ گلومه

      اعصابم خورد میشه قول و قرارهایی که دادم ولی عملی نکردم

      اعصابم خورد میشه هنوز آماده نیستم

      با خودم چیکار کردم ؟ چه خیانتی کردم ؟

      چرا آماده نیستم در حالی که خانواده م فکر میکنن آماده ترینم ؟

      آماده یکسال بعد نشستن رو ندارم

      وقتی بهم میگه آقای دکتر حس بدی میگیرم تموم کارهای ناتمومم جلوم چشمم میاد

      با هر بار گفتن آقای دکتر باید این رشته ببینیمت و این دانشگاه باید بری

      منو تو معذورات قرار میدن

      نمیفهمن درد من درک شدن شرایط و روحیاتم هست

      دکتر بستن به خیکم باعث نمیشه من روحیه بگیرم بجنگم

      هیچکسی با دکتر بستن بهش به جایی نرسیده که من دومیش باشم!

      و حالا اگه بخواییم مقصر رو به طور مشخص نشون بدیم
      کیه؟
      خود فرد
      یا اطرافیان
      .You should not be a prisoner of your own blood

    9. Top | #9
      کاربر انجمن

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Parimah نمایش پست ها
      دوستان حرفهاتونو کامنت کنید حس خیلی بهتری میده ^^
      همیشه حرف حق تلخه ولی بهتر از گول زدنه بهتر از بازگو کردن قهرمان های افسانه ایه.... تاپیک قشنگی بود ممنون

    10. Top | #10
      کاربر انجمن

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Parimah نمایش پست ها
      با یه مثال توضیح میدم: این روزا بابام که از سرکار خسته میاد خونه منو میبینه که کتاب هام جلوم بازه لبخند میزنه و میگه آفرین پسرم داری تلاش میکنی

      همه لحظاتی که بجای درس خوندن خوابیدم ، خیال بافی کردم ، بی هدف زل زدم به دیوار سفید ، تو تلگرام و اینستاگرام از این پیج به اون پیج از این چنل به اون چنل ، چت کردن با هر آدمی ، آهنگ گوش کردن همه ی این ها مثل فیلم سینمایی از جلوی چشمام رد شد

      اعصابم خورد میشه وقتی اینقدر امیدواری بابامو میبینم

      اعصابم خورد میشه یادم میفته نخوندم بعد سه سال ، سربازی بیخ گلومه

      اعصابم خورد میشه قول و قرارهایی که دادم ولی عملی نکردم

      اعصابم خورد میشه هنوز آماده نیستم

      با خودم چیکار کردم ؟ چه خیانتی کردم ؟

      چرا آماده نیستم در حالی که خانواده م فکر میکنن آماده ترینم ؟

      آماده یکسال بعد نشستن رو ندارم

      وقتی بهم میگه آقای دکتر حس بدی میگیرم تموم کارهای ناتمومم جلوم چشمم میاد

      با هر بار گفتن آقای دکتر باید این رشته ببینیمت و این دانشگاه باید بری

      منو تو معذورات قرار میدن

      نمیفهمن درد من درک شدن شرایط و روحیاتم هست

      دکتر بستن به خیکم باعث نمیشه من روحیه بگیرم بجنگم

      هیچکسی با دکتر بستن بهش به جایی نرسیده که من دومیش باشم!


      دقیقا فکر کنم خیلی هامون تجربه کردیم

    11. Top | #11
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط SUGA نمایش پست ها
      و حالا اگه بخواییم مقصر رو به طور مشخص نشون بدیم
      کیه؟
      خود فرد
      یا اطرافیان
      همه چی از خود شکل میگیرد و از خود به محیط و هر آنچه پیرامون وجود دارد منتقل میکند
      اگر تمام دنیا هم از تو بدشان بیاید و تو را آدم بدی بدانند، تا وقتی که وجدانت تو را تایید می کند و تو را گناهکار نمی داند،تو بدون دوست نمی مانی.

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Parimah نمایش پست ها
      همه چی از خود شکل میگیرد و از خود به محیط و هر آنچه پیرامون وجود دارد منتقل میکند
      درسته
      همونطور که گفتید
      با نقش بازی کردن و شروع یه بازی
      توقعات رو بالا میبرن
      و این باعث میشه استرس و فشار روانی
      عذاب وجدان و.... باعث شه حتی از این مدت باقی مونده هم نتونن استفاده کنن و یه حرکتی بزنن
      .You should not be a prisoner of your own blood

    13. Top | #13
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Parimah نمایش پست ها
      با یه مثال توضیح میدم: این روزا بابام که از سرکار خسته میاد خونه منو میبینه که کتاب هام جلوم بازه لبخند میزنه و میگه آفرین پسرم داری تلاش میکنی

      همه لحظاتی که بجای درس خوندن خوابیدم ، خیال بافی کردم ، بی هدف زل زدم به دیوار سفید ، تو تلگرام و اینستاگرام از این پیج به اون پیج از این چنل به اون چنل ، چت کردن با هر آدمی ، آهنگ گوش کردن همه ی این ها مثل فیلم سینمایی از جلوی چشمام رد شد

      اعصابم خورد میشه وقتی اینقدر امیدواری بابامو میبینم

      اعصابم خورد میشه یادم میفته نخوندم بعد سه سال ، سربازی بیخ گلومه

      اعصابم خورد میشه قول و قرارهایی که دادم ولی عملی نکردم

      اعصابم خورد میشه هنوز آماده نیستم

      با خودم چیکار کردم ؟ چه خیانتی کردم ؟

      چرا آماده نیستم در حالی که خانواده م فکر میکنن آماده ترینم ؟

      آماده یکسال بعد نشستن رو ندارم

      وقتی بهم میگه آقای دکتر حس بدی میگیرم تموم کارهای ناتمومم جلوم چشمم میاد

      با هر بار گفتن آقای دکتر باید این رشته ببینیمت و این دانشگاه باید بری

      منو تو معذورات قرار میدن

      نمیفهمن درد من درک شدن شرایط و روحیاتم هست

      دکتر بستن به خیکم باعث نمیشه من روحیه بگیرم بجنگم

      هیچکسی با دکتر بستن بهش به جایی نرسیده که من دومیش باشم!

      وای نه این حس خیلی بده
      من یبار تصمیم گرفتم کل دو هفته تا قلمچی رو ۴ صبح بیدار بشم و سخت درس بخونم .
      بیدار شدن راحت بود ولی بیدار موندن سخت بخاطر همین برای اینکه نخوابم گوشی رو بهونه میکردم و دو صفحه جزوه و پی دی اف میخوندم یه ساعت فضای مجازی میگذروندم و بابا و مامانم هم تشویق میکردن و من بیشتر میسوختم و اذیت میشدم ولی از سرم به سنگ نمیخورد
      خلاصه بعد دو هفته که همینجوری با عذاب وجدان گذشت قلمچی نجاتم داد چون ترازم و درصدام خیلی کم شدن و باعث شد بفهمم فقط خودمو گول میزدم نه کس دیگه ای رو

      با اینکه از قلمچی خوشم نمیاد ولی خیلی وقتا منو برگردونده

      پریماه عزیز مرسی بابت پیامت با اینکه تم حرص و عصبانیت داره ولی عین زندگی منه
      。 イルカって呼んでください
      .Please call me Iruka

    14. Top | #14
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط SUGA نمایش پست ها
      و حالا اگه بخواییم مقصر رو به طور مشخص نشون بدیم
      کیه؟
      خود فرد
      یا اطرافیان
      هر دو طرف به نظرم مقصر محسوب میشن
      مثلا من امسال عروسی دختر عمه ام نرفتم و الآن کل طایفه میگن که زهرا پزشکی رو زده ترکونده و من از اون تایم که نرفتم فقط ۳۰ درصد استفاده بهینه داشت و اگه میرفتم برام بهتر بود حداقل یه روحیه سازی میشد . ولی خب من فاز کنکوری گرفتم
      ینی خیلی رو زندگی ملت چشم دارن
      عمه های مامانم ازم. انتظار رتبه دارن چون تو خیلی از مهمونی ها و مراسمای روضه و عزاداری هاشون نمیرم مگه هر کی قراره خونه بمونه داره تست میزنه ؟؟ شاید مریضم . افسرده ام .
      آخه بنده خدا چرا دختر ۱۶ ساله بره مجلس ختم پسر عموی بابابزرگش
      。 イルカって呼んでください
      .Please call me Iruka
      ویرایش توسط Iruka : 16 بهمن 1401 در ساعت 00:34

    15. Top | #15
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Zahra.xx نمایش پست ها


      هر دو طرف به نظرم مقصر محسوب میشن
      مثلا من امسال عروسی دختر عمه ام نرفتم و الآن کل طایفه میگن که زهرا پزشکی رو زده ترکونده
      ینی خیلی رو زندگی ملت چشم دارن
      عمه های مامانم ازم. انتظار رتبه دارن چون تو خیلی از مهمونی ها و مراسمای روضه و عزاداری هاشون نمیرم
      آخه بنده خدا چرا دختر ۱۶ ساله بره مجلس ختم پسر عموی بابابزرگش
      درسته
      درکت میکنم خیلی اذیت میشی
      .You should not be a prisoner of your own blood

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن