خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12
    1. Top | #1
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات

      چرا نمیتونید چرا میلنگین چرا یاوه از الان بخونم میشه رو میپرسین ....

      سلام رفقا
      این صحبتی که میخوام بکنم واسه خودم اتفاق افتاده ....تو صحبتایی که با چنتا از بچه های اینجا هم داشتم و باهم صحبت کردیم در مورد شرایطشون هم بهشون گفتم
      میخوام تاپیکش کنم چون مطمعنا کمک حال خیلی ها خواهد بود .
      صبر کنید حوصله کنید متن رو تا تهش برین تا نتیجه گیریتون یه چیزی درست و درمون در بیاد ....تا ته متن هیچ گونه نتیجه گیری جزئی نداشته باشین


      اکثر کسایی که رتبه میشن و رشته های خوبی میارن از خانواده هایی هستن که پدر و مادر فرهنگی یا معلم هستن یا یه چیزی تو این مایه ها .... پدر دکتر یا کارمنده و .... مخلص کلام یه محیط ملویی هست

      به عنوان کسی که کنکوری یا پشت کنکوری هستین هدفتون یه رشته و رتبه خوبه ....به این قضیه خط بالا چطور نگاه میکنید؟!
      اگه به بلوغ فکری نرسیده باشین نگاهتون به قضیه طوری خواهد بود که باعث میشه انرژی و توانتون تحلیل بره ...باعث میشه که خودتون با دست خودتون ترمز دستی رو بکشین بالا ...
      ولی اگه یکم بالغ تر یکم درست تر به قضیه نگاه کنید دنبال این خواهید بود که ویژگی اونا چیه و چطور من میتونم شرایط مشابه رو بسازم ....هم ذهنی و هم محیطی

      سهمیه ها ...مشکلات خانوادگی ...مشکلات ذهنی و روحی ....محدودیت های مالی و ....
      اینا همه فاکتور هایی هستن که اذیت میکنه ...کسی نمیتونه منکرش بشه ...ولی کدوم جوابه ؟!
      اینکه وای فلانی ددیش حامیشه ...مامانش اب پرتغال میبره ...بابا سهمیه ها ...طرف با میانگین 20 درصد میره پزشکی ...فلانی n تا کلاس خصوصی میره ...میره پانسیون مشاوره میگیره و ....
      من سنم زیاد شده رفقای دیگه فلان جان ...فلانی ازدواج کرد منو گذاشتن تحت فشار ازدواج کنم اصلا درکم نمیکنن و غیره
      اینا همش نق زدنه ...اینا صرفا نق زدنه ...راهکارش کجاست ؟؟! خواست خروج از این شرایط کجاست ؟؟ تلاش واسه اومدن بیرون از شرایطش کجاست ؟؟!

      مغز به صورت دیفالت دنبال عدم تلاش کردنه ...دنبال اینکه انرژیش رو ذخیره کنه ...خودمانی ترش دنبال اینکه لش کنه ...
      همه این موارد بالا رو لیست میکنه واست که انرژی مصرف نکنی ....بازم میگم کسی منکر اینکه اینا بده و نبودنش خیلی خوبه و اصلا اصولا نباید باشه تو یه شرایط معمولی و تو یه مملکت معمولی نیست
      ولی بجای تمرکز روی مواردی که خارج از کنترل تون هست اگه واقعا قصد تغییر شرایط دارین ...اگه از شرایطی که دارین به ستوه اومدین ....اگه واقعا عشق رسیدن به چیزی که به عنوان هدف واسه خودتون تعریف کردین رو دارین باید دنبال
      حل کردن اون مشکلات یا کنار اومدن باهاشون تا مدتی یا دور زدنشون و در معنای کلی به دنبال خروج از اون شرایط و بهتر کردن اوضاع برای خودتون باشین

      دو سوم و بیشتر مسیر موفقیت کنکور از اینجا میگذره ...اینکه تکلیفتون با خودتون مشخص باشه ...تکلیفتون با هرچیزی که بهتون میگذره و گذشته مشخص باشه ...اینکه تکلیفتون مشخص باشه که چی میخوایین
      اینکه چطور بخونم و از کجا بخونم و ... یک سوم و کمتر کاره و اگه اون دو سوم اولیه رو روال نکنید اصلا کار به اون یک سوم نمیکشه ...یا شروع نمیکنید یا اگه شروع کنید بعد از مدتی ول میکنید یا میخونید ول میکنید میخونید ول میکنید تهش هم تو تاپیک ها دنبال اینکه از الان بخونم میشه میگردین .یه لحظه همینجا وایستین ...
      خودتون نگاه کنید به سوال ...از الان بخونم میشه ؟؟ گیرم من نوعی بگم نمیشه چیکار میکنی؟؟ ول میکنی ؟میری دنبال کار دیگه ؟؟ چیکار میکنی دقیقا اگه بگم نمیشه ؟؟
      99 درصدتون دنبال کار دیگه ای نمیرین ...فیلدتون رو عوض نمیکنید .میمونید تو فاز و رخ کنکور بودن ...عمرتون میگذره بدون اینکه هیچ خروجی مثبت داشته باشین ...میفتین تو یه برزخ تناقضی کــثافت خواستن و هیچ کاری نکردن ...اینکه خودتون هم از این شرایط حالتون بهم میخوره
      همه اینا ایضا واسه بقیه شرایط یعنی وای سهمیه ها با میانگین 20 درصد میرن پزشکی وای خانواده وای سنم گذشته و اینا و ... هم صادقه ...همون برزخه هست

      پس بیایین کار رو اصولی ببریم جلو ...
      اون دو سوم رو حل کنیم و بعدا بریم سراغ اون یک سومه ....سراغ اون شدن یا نشده (همینجای کار بگم میشه خیلی هم خوب میشه ....تو 5 ماه کلی کار میشه کرد ...اصلا خوندن 4 تا درس اختصاصی که الان حمدلله عمومی ها هم نیست و رسیدن به یه درصد 60 و حتی بالاتر جوکه ...واستون سخت میاد چون محدود کردین ذهنتون رو ...واسه اینکه ذهنتون رو اون دو سوم اماده نیست ....ایشالله اگه حل شه بیایین جلو ...بشین دانشجوی مهندسی یا فلسفه و حقوق یا پزشکی یه دانشگاه خوب ...برین تو کار ...تلاش کنید واسه خودتون یه کاری انجام بدین یه پروژه ای بسازین ....
      میفهمین که چقدر احــمق بودین که واسه خودتون غول ساختین ...البت یه قسمت از این غول ساختنه و اینکه حجم و تایم مورد نیاز خوندن رو خیلی زیاد میبینید به بازار گرمی های کنکور و مارکت برمیگرده ...به هر حال کاری که تو 200 صفحه جمع میشه رو باید تو 400 صفحه بسط داده بشه که هزینه بیشتری بشه گرفت ....قضیه همون قیمت نوشابه های مک دونالد یا همین فست فود های اینجاس ....قیمت کوچیک و بزرگ و متوسط رو طوری طراحی میکنن که شما بزرگه رو بخرید حتی اگه بدونید اضافه میمونه ....)

      تکلیفتون رو مشخص کنید
      تو یه شمای کلی هر مانعی که تو دهنتون هست رو بیارین رو کاغذ .هر هدفی رو هم دارین هم همینطور .
      جلو هر مشکل تون راه حل بنویسید .بجای اینکه بگذارین رو هوا و تو دهنتون همینطور بیاد و بره و هیچ نتیجه ای نداشته باشه و بدتر باعث بشه وسط کار شل بشین رو بنویسید
      ببینید جایی که شما میتونید رو اون کنترل اعمال کنید کجاست .طوری که باعث پیشبرد کارتون بشه .
      ببنید میتونید بهش فائق بشین میتونید از پسش بربیایین یا نه .اگه اره که فبه المراد اگه نه یو آر نات ا تری .شما درخت نیستین میتونید حرکت دیگه ای بزنید
      مشکلتون اینکه خونه محیط آرومی نداره ؟تیکه میشنوین ؟ برین کتابخونه ...واسه اونجا هم گیر میدن ؟ مطمعن باشین اگه ازتون جدیت ببینند ...ببینند که شما میگید تو هر حالتی میرم چون دل میخواد چون به حد کافی بزرگم که واسه زندگیم رو یه مسیر درست تلاش کنم و دو سه روز برین و تلاشتون رو ببینند مطمعنا روال برعکس میشنه
      خودتون رو بگذارین جای پدر و مادرتون ....یا اصلا هرکس دیگه ای ....وقتی ازتون صرفا حرف میبینند و ازتون جدیت ندیدن حق بدین که جاجتون کنند
      مثال شخصی :خونه مجردی گرفتم .کلی جنگ و جدل که دنبال خزعبلی و عیاشی : )) و خونه به این بزرگی جات نمیشه با وجود همه این بحثا بجا اینکه کنار بکشم و بگم په منو درک نمیکنند وای مامانمینا ....محکم وایستادم و کارمو کردم حتی اگه به قیمت قطع یسری از حمایت ها اول کار واسم تموم شد ....بعد یه مدت که دیدن کار جدیه و من واقعا پا حرفم هستن اوضاع روال شد ...
      یا همین الان صبح میزنم بیرون شب برمیگردم ...کتابخونه طور دفتر کاری بازار و ... بازهم همون ایجاد محدودیت ها باز هم همون صحبتا ....ولی چند صباحه که ملو شده چون دیدن که پی کارم و در هر صورت حتی اگه تحریمی هم : )) بشه بازم کار خودم رو میکنم ...اون جدیته هست و از طرفی جدیته پی خزعبل بودن نیست
      مشکل افسردگی داری ؟نمیتونی یه جا بشینی ؟ مشکل جسمی خاصی داری ؟؟ برو پیش دکتر ..دنبال درمانش یا ملو کردنش واسه تایم کارت باش .بحث اراده از یه جایی به بعد گلواژه است .باید اوضاع رو نرم کنی بعدا
      مثال شخصی: دیدم فکره درگیره یه جا نمیتونم زیاد بشینم .با یه تراپی و یه درمون دارویی خیلی ریز یه ماهه یه قسمت مشکل حل شد .بعد هم که کاشف به عمل اومد حاجیتون پیش فعال تشریف داره اونم حمدلله حل شد
      سنم گذشته ...دیر شروع کردم از الان بخونم میشه یا نه ...من فلان مدرسه خوندم معدلم ناز بود انتظار ها رو برآورده نکردم ...اینا چطور حل شد ؟
      سنم گذشته اوکی الان بیشتر میفهمم بیشتر تجربه دارم بیشتر یسری چیزا واسم واضحه ...دنبال یسری کارای بچگونه نیستم ...دیگه ذهنم نمیره سمت اینکه وای فلانی درموردم چی گفت ..فلانی رو مخش رو بزنم ....فالورم کمه و ... مغزه هم که قشنگ نموش رو طی کرده ضریب هوشیه الان 20-30 تا بیشتر از سه چهار سال پیشه
      دیر شده /دیر شروع کردم ....با روال کردن مشکلات همون اجاره خونه و اسباب کشی و اون یه ماه من از اواخر آبان شروع کردم ...بجای اینکه بشینم بهونه کنم ...سر اون هدفی که بالا گفتم دنبال راهکار ...اینکه من که الان دیر شروع کردم باید با سیستم متفاوت تری بخونم ...من الان تایم 4هزار تا تست گاج برا فیزیک رو ندارم
      حرف و حدیثه انتظارا براورده نشده ؟همین رو بجای اینکه مانع کنم شد یه نیروی محرکه اضافی ..شد اینکه هر صبح بدونم واسه چی بیدار میشم
      مشکل کمال گرایی یا همون با کلاس گــشادی مغز یا همون علمی مغز دنبال مصرف کمترین انرژیه است ؟! اون کمال گرایی رو ریز ریز کردم تو طول روز
      باید صبح درست سر تایم بیدار شم ....باید ...باید و باید ....حالا اگه نشد یه کار اداری پیش اومد ...گوشی الارمش نزد ساعت 10 بیدار شدم باید بقیه اش سرجاش باشه ...
      ساعت 7 بعد از ظهر ماشین بابام تصادف کردم مجبور شدم برسونمش خونه ...10 برگشتم سر درس و تا ته برنامه نیم ساعت داشتم همون نیم ساعت رو خفن میخونم...
      هرچی بشه کمال گرام : ))
      حالا که مشکل ها حل شد ...حالا که با زاویه درستی که هل بده منو نه اینکه جلوم رو بگیره به قضیه نگاه کنم
      رسیدم به جایی که هدف رو درست و درمون تعرریف کنم ...اینکه اگه چرا باید بشه و اگه نشه چی میشه ...فقط یکیش باشه ناقصه هدفتون
      و بعد از این تعریف یه روتین روزمره یه چهارچوب کلی که باعث بشه پرت وقتم رو ....مقاومت مغزم نسبت به تلاش رو کمتر کنه (تا یه ماه باید درنظر بگیرین که این مقاومته نسبت به تلاش و انرژی گذاشتن روی یه چیزی هست ....چون هم نتیجه ای دیده نمیشه که کیف کنه مغز بهتون اجازه ادامه بده هم یه چیز جدیده)
      چهارچوب کلی و روتین چیه؟اصلا به معنی تحریم کامل نیست که این نتیجه عکس داره ..به معنی نظم دادن به مستحبات ...مشخص شدن روند واجبات و حذف کارهای حرامه : ))
      اینکه خواب من باید سرجاش باشه ...ولی به اندازه تو یه بازه مشخص ...نه اینکه هر وقتی بخوام و هرچقدر که بشه
      اینکه ورزش من باید سرجاش باشه ..تاکید دارم رو باید ها ....ولی نمیتونم هفته ای سه بار برم با بچه ها سالن شرطی بزنم ...اصلا سالن رفتن توی فیلد تفریحه ...نمیتونم برم بوکس بزنن پدرم رو دربیارن دسته بشکنه دو ماه بخوابم زمین ....یه تایم مشخص میرم باشگاه ....یا صبح ها میرم میدووم جایی
      اینکه من تفریح لازم دارم ....فیلم دوست دارم یه تایمی تو هفته واسه خودم زمان میدم واسه دیدن یه سریال ...دیگه تا تهش نمیبینم یه فصل رو تو یه روز تموم نمیکنم ....چرا ؟؟چون اون قسمت اگه نشه هدفم نمیگذاره ..رفیقامو دوست دارم باهاشون میرم بیرون ولی دیگه وقت عیـاشی کل هفته نیست
      اینکه بفهمم اینستاگرام جزو همون حروماست ...تو فیلد تفریح نیست ...باید بگذارم کنار ....چون تفریحم باید ذهنمو باز کنه عشق کنم نه جایی که هرچقدر هم بخوام کنترل کنم باز هم یه حجمی از اطلاعات میاد که حداقل بکگراند یا ناخوداگاهم رو بهم میریزه
      اینکه بفهمم هرچی از حدش کمتر یا بیشتر بشه حرومه و باید بگذارم کنار
      و در نهایت اینکه بدونم صبح ها کی بیدار میشم شبا چند میخوابم ...باکس های مطالعاتیم و استراحت بینش چطور پخش شده ...وقت ورزشی که گفتم کیه ...فلان روز هفته یا فلان ساعت از هفته وقت تفریحمه ...بهداشت ذهنی و جسمی هم سرجاشه(یه مدیتیشنی ...همون سر صبحا یه یادآوری اینکه چقدر خفنی و داری چقدر کار خفنی میکنی و مرور برنامه روزانه)
      و همه اینا رو تو یه بیس کار حرفه ای گنجونده بودم ...یعنی منی که دارم این کار رو میکنم صرفا یه بچه سال نیستم که داره واسه امتحان ترم دو اول راهنماییش اماده میشه
      یه ادم گنده ام که داره کار انجام میده .....موظف طوره و کار کار حرفه ای هست که تهش واسش یه فرصت شغلی ایجاد میکنه یه کریر میسازه که تا ته عمرش باهاشه ...گند بزنه مجبوره بسوزه و بسازه ....درست دربیاره کارش شکیل و درست درمونه
      رسیدیم به قسمت اخر ...که اصلا موضوع اصلی این نیست ...اگه یه فهم درست گرفته باشین از صحبت های بالا خودتون واسه خودتون می چینید این قسمت رو ...خیلی بهتر از منی که از کنکور فاصله گرفتم ...
      اونم اینکه اگه از الان بخونم یا ذاتا از هر بازه ای شروع کنم چطور میشه ؟!
      چون دیگه الان اصولا اگه بعد خوندن این متن بپرسیین از الان بخونم میشه از شما هیچی در نمیاد : )) کنکور که نه به قول اون معلم ادبیات کلا از زندگی لفت بدین : ))
      چطورش اینطوری که باید پله ای کار رو ببرین بالا و صبر داشته باشین ..با توجه به این موضوع که شما واسه امتحان کنکور اماده میشین ...شما بهترین نتیجه تون رو باید اونجا بگیرین
      تو شروع کار بخاطر همون جریان مقاومت ذهن و اماتور بودنتون اصطحکاک تو بیشنیه قرار داره باید صبر بدین ...با دید به اخر کار صبر بدین ...
      از طرفی در نظر بگیرین خصوصا با افزایش ظرفیت ها شما نیاز به درصد 100 تو هیچ درسی ندارین (نه اینکه مبحثی حذف کنید اینکه اون وسواسی که خواهم گفت اون بازار گرمی کنکوری که بالا با نوشابه های مک دونالد گفتم گریبانتون رو نگیره)
      شما پله ای درصدتون رو میارین رو 20 بعد رو 40 بعد رو 60 (یا هر عددی به این شکل و بیشتر صرفا مثاله )
      واسه این کار چیکار میکنید ؟ مدیریت منابع و تایم
      اینکه فکرتون رو این باشه که از اول درصدتون رو 100 باشه هم منابع درست و درمون درنظر نمیگیرید هم پرت تایمتون زیاد میشه
      از کلاس های انلاین یا دوره ها استفاده کنید ....با این پیش شرط که بدونید استاد که اکثر این کار رو میکنند پیشنیاز هایی که نیاز دارین رو بهتون میگه و بعد میره سر اصل قضیه
      این باعث میشه که اون پیشنیاز ها رو داشته باشین تیپ تست ها رو ببینید و با صرف خیلی انرژی کمتر از کتاب متنی مسیر دستتون بیاد .
      مفاهیم بهتون منتقل میشه تست های همون جزوه رو میزنید و مسلط میشین ...مرور های ریزتون سرجاش با همون جزوه و میرین جلو تا کار جمع شه ....
      بعد اون میشینید تست جامع میزنید...روزی دو تا .. ...اینجاس که تست های بیشتر میبینید و رفته رفته مدیریت ازمون رو یاد میگیرین
      ازمون های جامع اولتون اموزشی خواهد بود ...یعنی بحث تایم گرفتن مطرح نیست ....تا جایی که بعد مثلا 10 15 تا ازمون ایراد هاتون در اومد که کجاها یادتون رفته و درست و درمون نخوندین بعدش شروع میکنید به اضافه کردن گرفتن تایم و تکتیک های ازمون دادن و عادت دادن خودتون به شرایط امتحانی
      سه تای اخر جامع یه جا رو ثبت نام کنید....
      درسته سریع تایپ شد ولی خسته ام و الان کلی کار دارم ...از طرفی متن داره طولانی میشه بخاطر همین زیاد بسط نمیدم این قسمت رو ...اگه واستون مبهمه بپرسین
      .

      you can't kill spirit even if you try too​

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      سلام وقتتون بخیر.. مرسی

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط YasharUR نمایش پست ها
      سلام رفقا
      این صحبتی که میخوام بکنم واسه خودم اتفاق افتاده ....تو صحبتایی که با چنتا از بچه های اینجا هم داشتم و باهم صحبت کردیم در مورد شرایطشون هم بهشون گفتم
      میخوام تاپیکش کنم چون مطمعنا کمک حال خیلی ها خواهد بود .
      صبر کنید حوصله کنید متن رو تا تهش برین تا نتیجه گیریتون یه چیزی درست و درمون در بیاد ....تا ته متن هیچ گونه نتیجه گیری جزئی نداشته باشین


      اکثر کسایی که رتبه میشن و رشته های خوبی میارن از خانواده هایی هستن که پدر و مادر فرهنگی یا معلم هستن یا یه چیزی تو این مایه ها .... پدر دکتر یا کارمنده و .... مخلص کلام یه محیط ملویی هست

      به عنوان کسی که کنکوری یا پشت کنکوری هستین هدفتون یه رشته و رتبه خوبه ....به این قضیه خط بالا چطور نگاه میکنید؟!
      اگه به بلوغ فکری نرسیده باشین نگاهتون به قضیه طوری خواهد بود که باعث میشه انرژی و توانتون تحلیل بره ...باعث میشه که خودتون با دست خودتون ترمز دستی رو بکشین بالا ...
      ولی اگه یکم بالغ تر یکم درست تر به قضیه نگاه کنید دنبال این خواهید بود که ویژگی اونا چیه و چطور من میتونم شرایط مشابه رو بسازم ....هم ذهنی و هم محیطی

      سهمیه ها ...مشکلات خانوادگی ...مشکلات ذهنی و روحی ....محدودیت های مالی و ....
      اینا همه فاکتور هایی هستن که اذیت میکنه ...کسی نمیتونه منکرش بشه ...ولی کدوم جوابه ؟!
      اینکه وای فلانی ددیش حامیشه ...مامانش اب پرتغال میبره ...بابا سهمیه ها ...طرف با میانگین 20 درصد میره پزشکی ...فلانی n تا کلاس خصوصی میره ...میره پانسیون مشاوره میگیره و ....
      من سنم زیاد شده رفقای دیگه فلان جان ...فلانی ازدواج کرد منو گذاشتن تحت فشار ازدواج کنم اصلا درکم نمیکنن و غیره
      اینا همش نق زدنه ...اینا صرفا نق زدنه ...راهکارش کجاست ؟؟! خواست خروج از این شرایط کجاست ؟؟ تلاش واسه اومدن بیرون از شرایطش کجاست ؟؟!

      مغز به صورت دیفالت دنبال عدم تلاش کردنه ...دنبال اینکه انرژیش رو ذخیره کنه ...خودمانی ترش دنبال اینکه لش کنه ...
      همه این موارد بالا رو لیست میکنه واست که انرژی مصرف نکنی ....بازم میگم کسی منکر اینکه اینا بده و نبودنش خیلی خوبه و اصلا اصولا نباید باشه تو یه شرایط معمولی و تو یه مملکت معمولی نیست
      ولی بجای تمرکز روی مواردی که خارج از کنترل تون هست اگه واقعا قصد تغییر شرایط دارین ...اگه از شرایطی که دارین به ستوه اومدین ....اگه واقعا عشق رسیدن به چیزی که به عنوان هدف واسه خودتون تعریف کردین رو دارین باید دنبال
      حل کردن اون مشکلات یا کنار اومدن باهاشون تا مدتی یا دور زدنشون و در معنای کلی به دنبال خروج از اون شرایط و بهتر کردن اوضاع برای خودتون باشین

      دو سوم و بیشتر مسیر موفقیت کنکور از اینجا میگذره ...اینکه تکلیفتون با خودتون مشخص باشه ...تکلیفتون با هرچیزی که بهتون میگذره و گذشته مشخص باشه ...اینکه تکلیفتون مشخص باشه که چی میخوایین
      اینکه چطور بخونم و از کجا بخونم و ... یک سوم و کمتر کاره و اگه اون دو سوم اولیه رو روال نکنید اصلا کار به اون یک سوم نمیکشه ...یا شروع نمیکنید یا اگه شروع کنید بعد از مدتی ول میکنید یا میخونید ول میکنید میخونید ول میکنید تهش هم تو تاپیک ها دنبال اینکه از الان بخونم میشه میگردین .یه لحظه همینجا وایستین ...
      خودتون نگاه کنید به سوال ...از الان بخونم میشه ؟؟ گیرم من نوعی بگم نمیشه چیکار میکنی؟؟ ول میکنی ؟میری دنبال کار دیگه ؟؟ چیکار میکنی دقیقا اگه بگم نمیشه ؟؟
      99 درصدتون دنبال کار دیگه ای نمیرین ...فیلدتون رو عوض نمیکنید .میمونید تو فاز و رخ کنکور بودن ...عمرتون میگذره بدون اینکه هیچ خروجی مثبت داشته باشین ...میفتین تو یه برزخ تناقضی کــثافت خواستن و هیچ کاری نکردن ...اینکه خودتون هم از این شرایط حالتون بهم میخوره
      همه اینا ایضا واسه بقیه شرایط یعنی وای سهمیه ها با میانگین 20 درصد میرن پزشکی وای خانواده وای سنم گذشته و اینا و ... هم صادقه ...همون برزخه هست

      پس بیایین کار رو اصولی ببریم جلو ...
      اون دو سوم رو حل کنیم و بعدا بریم سراغ اون یک سومه ....سراغ اون شدن یا نشده (همینجای کار بگم میشه خیلی هم خوب میشه ....تو 5 ماه کلی کار میشه کرد ...اصلا خوندن 4 تا درس اختصاصی که الان حمدلله عمومی ها هم نیست و رسیدن به یه درصد 60 و حتی بالاتر جوکه ...واستون سخت میاد چون محدود کردین ذهنتون رو ...واسه اینکه ذهنتون رو اون دو سوم اماده نیست ....ایشالله اگه حل شه بیایین جلو ...بشین دانشجوی مهندسی یا فلسفه و حقوق یا پزشکی یه دانشگاه خوب ...برین تو کار ...تلاش کنید واسه خودتون یه کاری انجام بدین یه پروژه ای بسازین ....
      میفهمین که چقدر احــمق بودین که واسه خودتون غول ساختین ...البت یه قسمت از این غول ساختنه و اینکه حجم و تایم مورد نیاز خوندن رو خیلی زیاد میبینید به بازار گرمی های کنکور و مارکت برمیگرده ...به هر حال کاری که تو 200 صفحه جمع میشه رو باید تو 400 صفحه بسط داده بشه که هزینه بیشتری بشه گرفت ....قضیه همون قیمت نوشابه های مک دونالد یا همین فست فود های اینجاس ....قیمت کوچیک و بزرگ و متوسط رو طوری طراحی میکنن که شما بزرگه رو بخرید حتی اگه بدونید اضافه میمونه ....)

      تکلیفتون رو مشخص کنید
      تو یه شمای کلی هر مانعی که تو دهنتون هست رو بیارین رو کاغذ .هر هدفی رو هم دارین هم همینطور .
      جلو هر مشکل تون راه حل بنویسید .بجای اینکه بگذارین رو هوا و تو دهنتون همینطور بیاد و بره و هیچ نتیجه ای نداشته باشه و بدتر باعث بشه وسط کار شل بشین رو بنویسید
      ببینید جایی که شما میتونید رو اون کنترل اعمال کنید کجاست .طوری که باعث پیشبرد کارتون بشه .
      ببنید میتونید بهش فائق بشین میتونید از پسش بربیایین یا نه .اگه اره که فبه المراد اگه نه یو آر نات ا تری .شما درخت نیستین میتونید حرکت دیگه ای بزنید
      مشکلتون اینکه خونه محیط آرومی نداره ؟تیکه میشنوین ؟ برین کتابخونه ...واسه اونجا هم گیر میدن ؟ مطمعن باشین اگه ازتون جدیت ببینند ...ببینند که شما میگید تو هر حالتی میرم چون دل میخواد چون به حد کافی بزرگم که واسه زندگیم رو یه مسیر درست تلاش کنم و دو سه روز برین و تلاشتون رو ببینند مطمعنا روال برعکس میشنه
      خودتون رو بگذارین جای پدر و مادرتون ....یا اصلا هرکس دیگه ای ....وقتی ازتون صرفا حرف میبینند و ازتون جدیت ندیدن حق بدین که جاجتون کنند
      مثال شخصی :خونه مجردی گرفتم .کلی جنگ و جدل که دنبال خزعبلی و عیاشی : )) و خونه به این بزرگی جات نمیشه با وجود همه این بحثا بجا اینکه کنار بکشم و بگم په منو درک نمیکنند وای مامانمینا ....محکم وایستادم و کارمو کردم حتی اگه به قیمت قطع یسری از حمایت ها اول کار واسم تموم شد ....بعد یه مدت که دیدن کار جدیه و من واقعا پا حرفم هستن اوضاع روال شد ...
      یا همین الان صبح میزنم بیرون شب برمیگردم ...کتابخونه طور دفتر کاری بازار و ... بازهم همون ایجاد محدودیت ها باز هم همون صحبتا ....ولی چند صباحه که ملو شده چون دیدن که پی کارم و در هر صورت حتی اگه تحریمی هم : )) بشه بازم کار خودم رو میکنم ...اون جدیته هست و از طرفی جدیته پی خزعبل بودن نیست
      مشکل افسردگی داری ؟نمیتونی یه جا بشینی ؟ مشکل جسمی خاصی داری ؟؟ برو پیش دکتر ..دنبال درمانش یا ملو کردنش واسه تایم کارت باش .بحث اراده از یه جایی به بعد گلواژه است .باید اوضاع رو نرم کنی بعدا
      مثال شخصی: دیدم فکره درگیره یه جا نمیتونم زیاد بشینم .با یه تراپی و یه درمون دارویی خیلی ریز یه ماهه یه قسمت مشکل حل شد .بعد هم که کاشف به عمل اومد حاجیتون پیش فعال تشریف داره اونم حمدلله حل شد
      سنم گذشته ...دیر شروع کردم از الان بخونم میشه یا نه ...من فلان مدرسه خوندم معدلم ناز بود انتظار ها رو برآورده نکردم ...اینا چطور حل شد ؟
      سنم گذشته اوکی الان بیشتر میفهمم بیشتر تجربه دارم بیشتر یسری چیزا واسم واضحه ...دنبال یسری کارای بچگونه نیستم ...دیگه ذهنم نمیره سمت اینکه وای فلانی درموردم چی گفت ..فلانی رو مخش رو بزنم ....فالورم کمه و ... مغزه هم که قشنگ نموش رو طی کرده ضریب هوشیه الان 20-30 تا بیشتر از سه چهار سال پیشه
      دیر شده /دیر شروع کردم ....با روال کردن مشکلات همون اجاره خونه و اسباب کشی و اون یه ماه من از اواخر آبان شروع کردم ...بجای اینکه بشینم بهونه کنم ...سر اون هدفی که بالا گفتم دنبال راهکار ...اینکه من که الان دیر شروع کردم باید با سیستم متفاوت تری بخونم ...من الان تایم 4هزار تا تست گاج برا فیزیک رو ندارم
      حرف و حدیثه انتظارا براورده نشده ؟همین رو بجای اینکه مانع کنم شد یه نیروی محرکه اضافی ..شد اینکه هر صبح بدونم واسه چی بیدار میشم
      مشکل کمال گرایی یا همون با کلاس گــشادی مغز یا همون علمی مغز دنبال مصرف کمترین انرژیه است ؟! اون کمال گرایی رو ریز ریز کردم تو طول روز
      باید صبح درست سر تایم بیدار شم ....باید ...باید و باید ....حالا اگه نشد یه کار اداری پیش اومد ...گوشی الارمش نزد ساعت 10 بیدار شدم باید بقیه اش سرجاش باشه ...
      ساعت 7 بعد از ظهر ماشین بابام تصادف کردم مجبور شدم برسونمش خونه ...10 برگشتم سر درس و تا ته برنامه نیم ساعت داشتم همون نیم ساعت رو خفن میخونم...
      هرچی بشه کمال گرام : ))
      حالا که مشکل ها حل شد ...حالا که با زاویه درستی که هل بده منو نه اینکه جلوم رو بگیره به قضیه نگاه کنم
      رسیدم به جایی که هدف رو درست و درمون تعرریف کنم ...اینکه اگه چرا باید بشه و اگه نشه چی میشه ...فقط یکیش باشه ناقصه هدفتون
      و بعد از این تعریف یه روتین روزمره یه چهارچوب کلی که باعث بشه پرت وقتم رو ....مقاومت مغزم نسبت به تلاش رو کمتر کنه (تا یه ماه باید درنظر بگیرین که این مقاومته نسبت به تلاش و انرژی گذاشتن روی یه چیزی هست ....چون هم نتیجه ای دیده نمیشه که کیف کنه مغز بهتون اجازه ادامه بده هم یه چیز جدیده)
      چهارچوب کلی و روتین چیه؟اصلا به معنی تحریم کامل نیست که این نتیجه عکس داره ..به معنی نظم دادن به مستحبات ...مشخص شدن روند واجبات و حذف کارهای حرامه : ))
      اینکه خواب من باید سرجاش باشه ...ولی به اندازه تو یه بازه مشخص ...نه اینکه هر وقتی بخوام و هرچقدر که بشه
      اینکه ورزش من باید سرجاش باشه ..تاکید دارم رو باید ها ....ولی نمیتونم هفته ای سه بار برم با بچه ها سالن شرطی بزنم ...اصلا سالن رفتن توی فیلد تفریحه ...نمیتونم برم بوکس بزنن پدرم رو دربیارن دسته بشکنه دو ماه بخوابم زمین ....یه تایم مشخص میرم باشگاه ....یا صبح ها میرم میدووم جایی
      اینکه من تفریح لازم دارم ....فیلم دوست دارم یه تایمی تو هفته واسه خودم زمان میدم واسه دیدن یه سریال ...دیگه تا تهش نمیبینم یه فصل رو تو یه روز تموم نمیکنم ....چرا ؟؟چون اون قسمت اگه نشه هدفم نمیگذاره ..رفیقامو دوست دارم باهاشون میرم بیرون ولی دیگه وقت عیـاشی کل هفته نیست
      اینکه بفهمم اینستاگرام جزو همون حروماست ...تو فیلد تفریح نیست ...باید بگذارم کنار ....چون تفریحم باید ذهنمو باز کنه عشق کنم نه جایی که هرچقدر هم بخوام کنترل کنم باز هم یه حجمی از اطلاعات میاد که حداقل بکگراند یا ناخوداگاهم رو بهم میریزه

      اینکه بفهمم هرچی از حدش کمتر یا بیشتر بشه حرومه و باید بگذارم کنار
      و در نهایت اینکه بدونم صبح ها کی بیدار میشم شبا چند میخوابم ...باکس های مطالعاتیم و استراحت بینش چطور پخش شده ...وقت ورزشی که گفتم کیه ...فلان روز هفته یا فلان ساعت از هفته وقت تفریحمه ...بهداشت ذهنی و جسمی هم سرجاشه(یه مدیتیشنی ...همون سر صبحا یه یادآوری اینکه چقدر خفنی و داری چقدر کار خفنی میکنی و مرور برنامه روزانه)

      و همه اینا رو تو یه بیس کار حرفه ای گنجونده بودم ...یعنی منی که دارم این کار رو میکنم صرفا یه بچه سال نیستم که داره واسه امتحان ترم دو اول راهنماییش اماده میشه

      یه ادم گنده ام که داره کار انجام میده .....موظف طوره و کار کار حرفه ای هست که تهش واسش یه فرصت شغلی ایجاد میکنه یه کریر میسازه که تا ته عمرش باهاشه ...گند بزنه مجبوره بسوزه و بسازه ....درست دربیاره کارش شکیل و درست درمونه
      رسیدیم به قسمت اخر ...که اصلا موضوع اصلی این نیست ...اگه یه فهم درست گرفته باشین از صحبت های بالا خودتون واسه خودتون می چینید این قسمت رو ...خیلی بهتر از منی که از کنکور فاصله گرفتم ...
      اونم اینکه اگه از الان بخونم یا ذاتا از هر بازه ای شروع کنم چطور میشه ؟!
      چون دیگه الان اصولا اگه بعد خوندن این متن بپرسیین از الان بخونم میشه از شما هیچی در نمیاد : )) کنکور که نه به قول اون معلم ادبیات کلا از زندگی لفت بدین : ))
      چطورش اینطوری که باید پله ای کار رو ببرین بالا و صبر داشته باشین ..با توجه به این موضوع که شما واسه امتحان کنکور اماده میشین ...شما بهترین نتیجه تون رو باید اونجا بگیرین
      تو شروع کار بخاطر همون جریان مقاومت ذهن و اماتور بودنتون اصطحکاک تو بیشنیه قرار داره باید صبر بدین ...با دید به اخر کار صبر بدین ...
      از طرفی در نظر بگیرین خصوصا با افزایش ظرفیت ها شما نیاز به درصد 100 تو هیچ درسی ندارین (نه اینکه مبحثی حذف کنید اینکه اون وسواسی که خواهم گفت اون بازار گرمی کنکوری که بالا با نوشابه های مک دونالد گفتم گریبانتون رو نگیره)
      شما پله ای درصدتون رو میارین رو 20 بعد رو 40 بعد رو 60 (یا هر عددی به این شکل و بیشتر صرفا مثاله )
      واسه این کار چیکار میکنید ؟ مدیریت منابع و تایم
      اینکه فکرتون رو این باشه که از اول درصدتون رو 100 باشه هم منابع درست و درمون درنظر نمیگیرید هم پرت تایمتون زیاد میشه
      از کلاس های انلاین یا دوره ها استفاده کنید ....با این پیش شرط که بدونید استاد که اکثر این کار رو میکنند پیشنیاز هایی که نیاز دارین رو بهتون میگه و بعد میره سر اصل قضیه
      این باعث میشه که اون پیشنیاز ها رو داشته باشین تیپ تست ها رو ببینید و با صرف خیلی انرژی کمتر از کتاب متنی مسیر دستتون بیاد .
      مفاهیم بهتون منتقل میشه تست های همون جزوه رو میزنید و مسلط میشین ...مرور های ریزتون سرجاش با همون جزوه و میرین جلو تا کار جمع شه ....

      بعد اون میشینید تست جامع میزنید...روزی دو تا .. ...اینجاس که تست های بیشتر میبینید و رفته رفته مدیریت ازمون رو یاد میگیرین

      ازمون های جامع اولتون اموزشی خواهد بود ...یعنی بحث تایم گرفتن مطرح نیست ....تا جایی که بعد مثلا 10 15 تا ازمون ایراد هاتون در اومد که کجاها یادتون رفته و درست و درمون نخوندین بعدش شروع میکنید به اضافه کردن گرفتن تایم و تکتیک های ازمون دادن و عادت دادن خودتون به شرایط امتحانی
      سه تای اخر جامع یه جا رو ثبت نام کنید....
      درسته سریع تایپ شد ولی خسته ام و الان کلی کار دارم ...از طرفی متن داره طولانی میشه بخاطر همین زیاد بسط نمیدم این قسمت رو ...اگه واستون مبهمه بپرسین
      سلام رفقا
      این صحبتی که میخوام بکنم واسه خودم اتفاق افتاده ....تو صحبتایی که با چنتا از بچه های اینجا هم داشتم و باهم صحبت کردیم در مورد شرایطشون هم بهشون گفتم
      میخوام تاپیکش کنم چون مطمعنا کمک حال خیلی ها خواهد بود .
      صبر کنید حوصله کنید متن رو تا تهش برین تا نتیجه گیریتون یه چیزی درست و درمون در بیاد ....تا ته متن هیچ گونه نتیجه گیری جزئی نداشته باشین


      اکثر کسایی که رتبه میشن و رشته های خوبی میارن از خانواده هایی هستن که پدر و مادر فرهنگی یا معلم هستن یا یه چیزی تو این مایه ها .... پدر دکتر یا کارمنده و .... مخلص کلام یه محیط ملویی هست

      به عنوان کسی که کنکوری یا پشت کنکوری هستین هدفتون یه رشته و رتبه خوبه ....به این قضیه خط بالا چطور نگاه میکنید؟!
      اگه به بلوغ فکری نرسیده باشین نگاهتون به قضیه طوری خواهد بود که باعث میشه انرژی و توانتون تحلیل بره ...باعث میشه که خودتون با دست خودتون ترمز دستی رو بکشین بالا ...
      ولی اگه یکم بالغ تر یکم درست تر به قضیه نگاه کنید دنبال این خواهید بود که ویژگی اونا چیه و چطور من میتونم شرایط مشابه رو بسازم ....هم ذهنی و هم محیطی

      سهمیه ها ...مشکلات خانوادگی ...مشکلات ذهنی و روحی ....محدودیت های مالی و ....
      اینا همه فاکتور هایی هستن که اذیت میکنه ...کسی نمیتونه منکرش بشه ...ولی کدوم جوابه ؟!
      اینکه وای فلانی ددیش حامیشه ...مامانش اب پرتغال میبره ...بابا سهمیه ها ...طرف با میانگین 20 درصد میره پزشکی ...فلانی n تا کلاس خصوصی میره ...میره پانسیون مشاوره میگیره و ....
      من سنم زیاد شده رفقای دیگه فلان جان ...فلانی ازدواج کرد منو گذاشتن تحت فشار ازدواج کنم اصلا درکم نمیکنن و غیره
      اینا همش نق زدنه ...اینا صرفا نق زدنه ...راهکارش کجاست ؟؟! خواست خروج از این شرایط کجاست ؟؟ تلاش واسه اومدن بیرون از شرایطش کجاست ؟؟!

      مغز به صورت دیفالت دنبال عدم تلاش کردنه ...دنبال اینکه انرژیش رو ذخیره کنه ...خودمانی ترش دنبال اینکه لش کنه ...
      همه این موارد بالا رو لیست میکنه واست که انرژی مصرف نکنی ....بازم میگم کسی منکر اینکه اینا بده و نبودنش خیلی خوبه و اصلا اصولا نباید باشه تو یه شرایط معمولی و تو یه مملکت معمولی نیست
      ولی بجای تمرکز روی مواردی که خارج از کنترل تون هست اگه واقعا قصد تغییر شرایط دارین ...اگه از شرایطی که دارین به ستوه اومدین ....اگه واقعا عشق رسیدن به چیزی که به عنوان هدف واسه خودتون تعریف کردین رو دارین باید دنبال
      حل کردن اون مشکلات یا کنار اومدن باهاشون تا مدتی یا دور زدنشون و در معنای کلی به دنبال خروج از اون شرایط و بهتر کردن اوضاع برای خودتون باشین

      دو سوم و بیشتر مسیر موفقیت کنکور از اینجا میگذره ...اینکه تکلیفتون با خودتون مشخص باشه ...تکلیفتون با هرچیزی که بهتون میگذره و گذشته مشخص باشه ...اینکه تکلیفتون مشخص باشه که چی میخوایین
      اینکه چطور بخونم و از کجا بخونم و ... یک سوم و کمتر کاره و اگه اون دو سوم اولیه رو روال نکنید اصلا کار به اون یک سوم نمیکشه ...یا شروع نمیکنید یا اگه شروع کنید بعد از مدتی ول میکنید یا میخونید ول میکنید میخونید ول میکنید تهش هم تو تاپیک ها دنبال اینکه از الان بخونم میشه میگردین .یه لحظه همینجا وایستین ...
      خودتون نگاه کنید به سوال ...از الان بخونم میشه ؟؟ گیرم من نوعی بگم نمیشه چیکار میکنی؟؟ ول میکنی ؟میری دنبال کار دیگه ؟؟ چیکار میکنی دقیقا اگه بگم نمیشه ؟؟
      99 درصدتون دنبال کار دیگه ای نمیرین ...فیلدتون رو عوض نمیکنید .میمونید تو فاز و رخ کنکور بودن ...عمرتون میگذره بدون اینکه هیچ خروجی مثبت داشته باشین ...میفتین تو یه برزخ تناقضی کــثافت خواستن و هیچ کاری نکردن ...اینکه خودتون هم از این شرایط حالتون بهم میخوره
      همه اینا ایضا واسه بقیه شرایط یعنی وای سهمیه ها با میانگین 20 درصد میرن پزشکی وای خانواده وای سنم گذشته و اینا و ... هم صادقه ...همون برزخه هست

      پس بیایین کار رو اصولی ببریم جلو ...
      اون دو سوم رو حل کنیم و بعدا بریم سراغ اون یک سومه ....سراغ اون شدن یا نشده (همینجای کار بگم میشه خیلی هم خوب میشه ....تو 5 ماه کلی کار میشه کرد ...اصلا خوندن 4 تا درس اختصاصی که الان حمدلله عمومی ها هم نیست و رسیدن به یه درصد 60 و حتی بالاتر جوکه ...واستون سخت میاد چون محدود کردین ذهنتون رو ...واسه اینکه ذهنتون رو اون دو سوم اماده نیست ....ایشالله اگه حل شه بیایین جلو ...بشین دانشجوی مهندسی یا فلسفه و حقوق یا پزشکی یه دانشگاه خوب ...برین تو کار ...تلاش کنید واسه خودتون یه کاری انجام بدین یه پروژه ای بسازین ....
      میفهمین که چقدر احــمق بودین که واسه خودتون غول ساختین ...البت یه قسمت از این غول ساختنه و اینکه حجم و تایم مورد نیاز خوندن رو خیلی زیاد میبینید به بازار گرمی های کنکور و مارکت برمیگرده ...به هر حال کاری که تو 200 صفحه جمع میشه رو باید تو 400 صفحه بسط داده بشه که هزینه بیشتری بشه گرفت ....قضیه همون قیمت نوشابه های مک دونالد یا همین فست فود های اینجاس ....قیمت کوچیک و بزرگ و متوسط رو طوری طراحی میکنن که شما بزرگه رو بخرید حتی اگه بدونید اضافه میمونه ....)

      تکلیفتون رو مشخص کنید
      تو یه شمای کلی هر مانعی که تو دهنتون هست رو بیارین رو کاغذ .هر هدفی رو هم دارین هم همینطور .
      جلو هر مشکل تون راه حل بنویسید .بجای اینکه بگذارین رو هوا و تو دهنتون همینطور بیاد و بره و هیچ نتیجه ای نداشته باشه و بدتر باعث بشه وسط کار شل بشین رو بنویسید
      ببینید جایی که شما میتونید رو اون کنترل اعمال کنید کجاست .طوری که باعث پیشبرد کارتون بشه .
      ببنید میتونید بهش فائق بشین میتونید از پسش بربیایین یا نه .اگه اره که فبه المراد اگه نه یو آر نات ا تری .شما درخت نیستین میتونید حرکت دیگه ای بزنید
      مشکلتون اینکه خونه محیط آرومی نداره ؟تیکه میشنوین ؟ برین کتابخونه ...واسه اونجا هم گیر میدن ؟ مطمعن باشین اگه ازتون جدیت ببینند ...ببینند که شما میگید تو هر حالتی میرم چون دل میخواد چون به حد کافی بزرگم که واسه زندگیم رو یه مسیر درست تلاش کنم و دو سه روز برین و تلاشتون رو ببینند مطمعنا روال برعکس میشنه
      خودتون رو بگذارین جای پدر و مادرتون ....یا اصلا هرکس دیگه ای ....وقتی ازتون صرفا حرف میبینند و ازتون جدیت ندیدن حق بدین که جاجتون کنند
      مثال شخصی :خونه مجردی گرفتم .کلی جنگ و جدل که دنبال خزعبلی و عیاشی : )) و خونه به این بزرگی جات نمیشه با وجود همه این بحثا بجا اینکه کنار بکشم و بگم په منو درک نمیکنند وای مامانمینا ....محکم وایستادم و کارمو کردم حتی اگه به قیمت قطع یسری از حمایت ها اول کار واسم تموم شد ....بعد یه مدت که دیدن کار جدیه و من واقعا پا حرفم هستن اوضاع روال شد ...
      یا همین الان صبح میزنم بیرون شب برمیگردم ...کتابخونه طور دفتر کاری بازار و ... بازهم همون ایجاد محدودیت ها باز هم همون صحبتا ....ولی چند صباحه که ملو شده چون دیدن که پی کارم و در هر صورت حتی اگه تحریمی هم : )) بشه بازم کار خودم رو میکنم ...اون جدیته هست و از طرفی جدیته پی خزعبل بودن نیست
      مشکل افسردگی داری ؟نمیتونی یه جا بشینی ؟ مشکل جسمی خاصی داری ؟؟ برو پیش دکتر ..دنبال درمانش یا ملو کردنش واسه تایم کارت باش .بحث اراده از یه جایی به بعد گلواژه است .باید اوضاع رو نرم کنی بعدا
      مثال شخصی: دیدم فکره درگیره یه جا نمیتونم زیاد بشینم .با یه تراپی و یه درمون دارویی خیلی ریز یه ماهه یه قسمت مشکل حل شد .بعد هم که کاشف به عمل اومد حاجیتون پیش فعال تشریف داره اونم حمدلله حل شد
      سنم گذشته ...دیر شروع کردم از الان بخونم میشه یا نه ...من فلان مدرسه خوندم معدلم ناز بود انتظار ها رو برآورده نکردم ...اینا چطور حل شد ؟
      سنم گذشته اوکی الان بیشتر میفهمم بیشتر تجربه دارم بیشتر یسری چیزا واسم واضحه ...دنبال یسری کارای بچگونه نیستم ...دیگه ذهنم نمیره سمت اینکه وای فلانی درموردم چی گفت ..فلانی رو مخش رو بزنم ....فالورم کمه و ... مغزه هم که قشنگ نموش رو طی کرده ضریب هوشیه الان 20-30 تا بیشتر از سه چهار سال پیشه
      دیر شده /دیر شروع کردم ....با روال کردن مشکلات همون اجاره خونه و اسباب کشی و اون یه ماه من از اواخر آبان شروع کردم ...بجای اینکه بشینم بهونه کنم ...سر اون هدفی که بالا گفتم دنبال راهکار ...اینکه من که الان دیر شروع کردم باید با سیستم متفاوت تری بخونم ...من الان تایم 4هزار تا تست گاج برا فیزیک رو ندارم
      حرف و حدیثه انتظارا براورده نشده ؟همین رو بجای اینکه مانع کنم شد یه نیروی محرکه اضافی ..شد اینکه هر صبح بدونم واسه چی بیدار میشم
      مشکل کمال گرایی یا همون با کلاس گــشادی مغز یا همون علمی مغز دنبال مصرف کمترین انرژیه است ؟! اون کمال گرایی رو ریز ریز کردم تو طول روز
      باید صبح درست سر تایم بیدار شم ....باید ...باید و باید ....حالا اگه نشد یه کار اداری پیش اومد ...گوشی الارمش نزد ساعت 10 بیدار شدم باید بقیه اش سرجاش باشه ...
      ساعت 7 بعد از ظهر ماشین بابام تصادف کردم مجبور شدم برسونمش خونه ...10 برگشتم سر درس و تا ته برنامه نیم ساعت داشتم همون نیم ساعت رو خفن میخونم...
      هرچی بشه کمال گرام : ))
      حالا که مشکل ها حل شد ...حالا که با زاویه درستی که هل بده منو نه اینکه جلوم رو بگیره به قضیه نگاه کنم
      رسیدم به جایی که هدف رو درست و درمون تعرریف کنم ...اینکه اگه چرا باید بشه و اگه نشه چی میشه ...فقط یکیش باشه ناقصه هدفتون
      و بعد از این تعریف یه روتین روزمره یه چهارچوب کلی که باعث بشه پرت وقتم رو ....مقاومت مغزم نسبت به تلاش رو کمتر کنه (تا یه ماه باید درنظر بگیرین که این مقاومته نسبت به تلاش و انرژی گذاشتن روی یه چیزی هست ....چون هم نتیجه ای دیده نمیشه که کیف کنه مغز بهتون اجازه ادامه بده هم یه چیز جدیده)
      چهارچوب کلی و روتین چیه؟اصلا به معنی تحریم کامل نیست که این نتیجه عکس داره ..به معنی نظم دادن به مستحبات ...مشخص شدن روند واجبات و حذف کارهای حرامه : ))
      اینکه خواب من باید سرجاش باشه ...ولی به اندازه تو یه بازه مشخص ...نه اینکه هر وقتی بخوام و هرچقدر که بشه
      اینکه ورزش من باید سرجاش باشه ..تاکید دارم رو باید ها ....ولی نمیتونم هفته ای سه بار برم با بچه ها سالن شرطی بزنم ...اصلا سالن رفتن توی فیلد تفریحه ...نمیتونم برم بوکس بزنن پدرم رو دربیارن دسته بشکنه دو ماه بخوابم زمین ....یه تایم مشخص میرم باشگاه ....یا صبح ها میرم میدووم جایی
      اینکه من تفریح لازم دارم ....فیلم دوست دارم یه تایمی تو هفته واسه خودم زمان میدم واسه دیدن یه سریال ...دیگه تا تهش نمیبینم یه فصل رو تو یه روز تموم نمیکنم ....چرا ؟؟چون اون قسمت اگه نشه هدفم نمیگذاره ..رفیقامو دوست دارم باهاشون میرم بیرون ولی دیگه وقت عیـاشی کل هفته نیست
      اینکه بفهمم اینستاگرام جزو همون حروماست ...تو فیلد تفریح نیست ...باید بگذارم کنار ....چون تفریحم باید ذهنمو باز کنه عشق کنم نه جایی که هرچقدر هم بخوام کنترل کنم باز هم یه حجمی از اطلاعات میاد که حداقل بکگراند یا ناخوداگاهم رو بهم میریزه

      اینکه بفهمم هرچی از حدش کمتر یا بیشتر بشه حرومه و باید بگذارم کنار
      و در نهایت اینکه بدونم صبح ها کی بیدار میشم شبا چند میخوابم ...باکس های مطالعاتیم و استراحت بینش چطور پخش شده ...وقت ورزشی که گفتم کیه ...فلان روز هفته یا فلان ساعت از هفته وقت تفریحمه ...بهداشت ذهنی و جسمی هم سرجاشه(یه مدیتیشنی ...همون سر صبحا یه یادآوری اینکه چقدر خفنی و داری چقدر کار خفنی میکنی و مرور برنامه روزانه)

      و همه اینا رو تو یه بیس کار حرفه ای گنجونده بودم ...یعنی منی که دارم این کار رو میکنم صرفا یه بچه سال نیستم که داره واسه امتحان ترم دو اول راهنماییش اماده میشه

      یه ادم گنده ام که داره کار انجام میده .....موظف طوره و کار کار حرفه ای هست که تهش واسش یه فرصت شغلی ایجاد میکنه یه کریر میسازه که تا ته عمرش باهاشه ...گند بزنه مجبوره بسوزه و بسازه ....درست دربیاره کارش شکیل و درست درمونه
      رسیدیم به قسمت اخر ...که اصلا موضوع اصلی این نیست ...اگه یه فهم درست گرفته باشین از صحبت های بالا خودتون واسه خودتون می چینید این قسمت رو ...خیلی بهتر از منی که از کنکور فاصله گرفتم ...
      اونم اینکه اگه از الان بخونم یا ذاتا از هر بازه ای شروع کنم چطور میشه ؟!
      چون دیگه الان اصولا اگه بعد خوندن این متن بپرسیین از الان بخونم میشه از شما هیچی در نمیاد : )) کنکور که نه به قول اون معلم ادبیات کلا از زندگی لفت بدین : ))
      چطورش اینطوری که باید پله ای کار رو ببرین بالا و صبر داشته باشین ..با توجه به این موضوع که شما واسه امتحان کنکور اماده میشین ...شما بهترین نتیجه تون رو باید اونجا بگیرین
      تو شروع کار بخاطر همون جریان مقاومت ذهن و اماتور بودنتون اصطحکاک تو بیشنیه قرار داره باید صبر بدین ...با دید به اخر کار صبر بدین ...
      از طرفی در نظر بگیرین خصوصا با افزایش ظرفیت ها شما نیاز به درصد 100 تو هیچ درسی ندارین (نه اینکه مبحثی حذف کنید اینکه اون وسواسی که خواهم گفت اون بازار گرمی کنکوری که بالا با نوشابه های مک دونالد گفتم گریبانتون رو نگیره)
      شما پله ای درصدتون رو میارین رو 20 بعد رو 40 بعد رو 60 (یا هر عددی به این شکل و بیشتر صرفا مثاله )
      واسه این کار چیکار میکنید ؟ مدیریت منابع و تایم
      اینکه فکرتون رو این باشه که از اول درصدتون رو 100 باشه هم منابع درست و درمون درنظر نمیگیرید هم پرت تایمتون زیاد میشه
      از کلاس های انلاین یا دوره ها استفاده کنید ....با این پیش شرط که بدونید استاد که اکثر این کار رو میکنند پیشنیاز هایی که نیاز دارین رو بهتون میگه و بعد میره سر اصل قضیه
      این باعث میشه که اون پیشنیاز ها رو داشته باشین تیپ تست ها رو ببینید و با صرف خیلی انرژی کمتر از کتاب متنی مسیر دستتون بیاد .
      مفاهیم بهتون منتقل میشه تست های همون جزوه رو میزنید و مسلط میشین ...مرور های ریزتون سرجاش با همون جزوه و میرین جلو تا کار جمع شه ....

      بعد اون میشینید تست جامع میزنید...روزی دو تا .. ...اینجاس که تست های بیشتر میبینید و رفته رفته مدیریت ازمون رو یاد میگیرین

      ازمون های جامع اولتون اموزشی خواهد بود ...یعنی بحث تایم گرفتن مطرح نیست ....تا جایی که بعد مثلا 10 15 تا ازمون ایراد هاتون در اومد که کجاها یادتون رفته و درست و درمون نخوندین بعدش شروع میکنید به اضافه کردن گرفتن تایم و تکتیک های ازمون دادن و عادت دادن خودتون به شرایط امتحانی
      سه تای اخر جامع یه جا رو ثبت نام کنید....

      درسته سریع تایپ شد ولی خسته ام و الان کلی کار دارم ...از طرفی متن داره طولانی میشه بخاطر همین زیاد بسط نمیدم این قسمت رو ...اگه واستون مبهمه بپرسین

      حالا که بزرگ ترش کردم برم بخونم ببینم چی نوشتی . چشم میدونی چقدر اندام مهمیه ؟!
      این جهان زندان و ما زندانیان.......

    4. Top | #4
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      ممنون
      I'll destroy the entire world

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من فکر میکنم اول و آخر مشکلات و بدبختی ها و علت اصلی قبول نشدن در چند تا چیز خلاصه میشه . اول وسواس . دوم اضطراب .سوم افسردگی .
      به من ثابت شده در صورتی که افسرده نباشم مضطرب نباشم و افکار و رفتار های ocd نداشته باشم کودک درونم به بهترین شکل ممکن درس میخونه و کاملا قابل اعتماده .
      می‌خوام بگم مشکلات روحی روانی تون رو حل کنید .‌‌با تراپی با دارو با هر چیزی ، بعدش می‌بینید که مسیر ها باز میشن. خودتون میفهمید که میتونید برنامه ریزی کنید انگیزه هاتون درونیه و در طول روز ۱۰ ساعت می‌خونید .
      بقیه کارا مثل پاپیون زدن روی بانداژ زخم های چرکی میمونه . مسخره بی نتیجه و ناامیدکننده است . باید آنتی بیوتیک خورد تا عفونت رو بخوابونی .

    6. Top | #6
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سلام در مورد اینکه پیش روانپزشک رفتین بیشتر توضیح میدین؟
      منم یبار یه آزمایش دادم گفتن احتمالا پیش فعالی داری ، تو زندگی روزمره هم وقتی میشینم سر میز سریع می‌خوام بلند بشم و برم اینور و اونور که خیلی وقتها این رفت و آمده بی دلیله فقط می‌خوام تکون بخورم

    7. Top | #7
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      تو این جور مواقع ما چن تا حالت داریم، یکی اینکه طرف خانوادش کارمنده یا پزشکه باید بچش هم اینطور باشه..
      حالت دوم زمانی هس ک تحث فشاری و میبینی هیچ راهی نداری، باید بخونی
      حالت سوم مث من ک باید خودمو نجات بدم از این شرایط.. ببین تا اینجای راه اومدی با هرسختی بوده از این جا ب بعدشم بیا، تو مجبوری خودتو نجات بدی، تو باید پیشرفت کنی، خستگی داره، سختی داره اما بلاخره تموم میشه، و اون موقع میفهمی چقد این حس لذت بخشه، قطعا بعد از هر سختی اسونی هس، و وقتی خدا بخاد هیچی جلودارش نیس!

    8. Top | #8
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      سلام شما میتونید کتابای حفظی و مطالبی رو ک میخواین با راه رفتن حفظ کنید، و اینکه وقتایی ک میخواید بخونید مثلن تایم یگیرین 1 ساعت، خودتو مجبور کنین ک باید تو این تایم بشینم، از زمان های کمتر شروع کنین و یک ماه ک تمرین کنین شاید بهش عادت کنین

    9. Top | #9
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad.javad نمایش پست ها
      سلام در مورد اینکه پیش روانپزشک رفتین بیشتر توضیح میدین؟
      منم یبار یه آزمایش دادم گفتن احتمالا پیش فعالی داری ، تو زندگی روزمره هم وقتی میشینم سر میز سریع می‌خوام بلند بشم و برم اینور و اونور که خیلی وقتها این رفت و آمده بی دلیله فقط می‌خوام تکون بخورم
      تو یکی از روزهای پاییز ....
      هوا گرگ و میش بود ...از وسط جمعیت که رد میشدم ...از خیابون ها که رد میشدم سنگینی نگاه مردم رو روم احساس میکردم
      داشتم میشنیدم که گفتن آره این دیوونه است ...هنوز خنده های ملت تو گوشمه
      وارد مطب که شدم یه فضای غریبی بود ...مراجعینی که بودن خیلی ترسناک بهم نگاه میکردن ...هر لحظه امکان داشت یکیشون بلند شه و تیکه بزرگم گوشم باشه تا اینکه منشی صدام کرد
      وارد اتاق که شدم خیلی تاریک بود ...دکتر کنار پنجره پشت یه پرده بود با یه پیرهن مشکی یقه باز که از دور پــشم هاش مشخص بود و زده بود بیرون
      همین که نشستم رو صندلی یه قفلی اتومات اومد رو دستام و قفسه سینه ام ....دیگه بقیه اش یادم نیست ....

      چیشو توضیح بدم ؟؟!
      روی صحبتم فقط تو نیستی و کلی با همه است ....
      این متن فقط بحث کنکور نیست ....بحث زندگیه ...بحث اینکه فاز ندین رو هرچی ...عمل ...حرکت ...زیاد فکر نکنید زیاد پلن نریزید
      خود همین روانپزشک هم وقتی میای میگی که توضیح میدین برمیگرده به اون ذهنیت های غلط از پیش تعیین شده
      بخاطر همین متن رو این طور نوشتم ...میخواستم اروتیـکش کنم که دیدم اینجا نمیگنجه
      میری دکتر همین هایی که به من گفتی به اون هم میگی
      اون بیشتر ازت سوال میپرسه که بیشتر شرح بدی بعد مشکلت رو تشخیص میده ....رو منطقی که تو همین تایپک سعی کردم یاد بدم باید یاد بگیرید که کار رو اصولی ببرید جلو ...اصولی این کار هم نکشتن وقت و مشورت با متخصص این کاره
      فقط کسی که من رفتم هم روانشناس بود هم روانپزشک
      یه همچین کیسی پیدا کنی بیشتر جوابه
      .

      you can't kill spirit even if you try too​
      ویرایش توسط YasharUR : 20 دی 1401 در ساعت 17:28

    10. Top | #10
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      انقدر به خودم قول دادم که شروع کنم بخونم و دوباره فقط روز اول خوب بوده بعد رهاش کردم که دیگه به خودم اعتماد ندارم
      هر وقت تصمیم میگیرم دوباره شروع کنم حس میکنم خود درونم با تحقیر داره بهم میخنده هی هر بار میگم این دفعه روشو کم میکنم ولی دوباره همونم که بودم
      چه حس بدی دارم
      انگار نفرین کرده اند... این خاک را اجداد ما
      تا بوده زاری بوده و... تا مانده غم در یاد ما
      ما نسل بازی خورده ایم...آتش به پرهامان زدند
      شاهان به آتش بازی و... نیرنگ و استبداد ما
      بازندگان بازی شطرنج قدرت نسل ماست
      پایان بازی مات بود...از کیش مادرزاد ما.
      ..

    11. Top | #11
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      منم مشکل داشتم هی یه راهی پیدا میکردم امیدوار میشدم باز شکست میخوردم و میوفتادم تو دره نا امیدی
      باز یه راه جدید ، باز امیدواری و بازهم شکست و درد و نا امیدی
      اینقدر بجای رفع مشکل دنبال راه میانبر بودم ، اینقدر این چرخه معیوب رو تکرار کردم
      که اخرش هروقت میخواستم برم سر درس با خودم میگفتم نکنه باز نشه ؟ نکنه باز درد شدید بشه ؟

      ابتدا اون مشکل کوفتیتون رو حل کنید

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      حضراتی که رو این جریان اومدین پیغام خصوصی اون تایم صحبت کردیم باهم
      یا اون تایم خوندید این تاپیک رو
      در چه حالید؟!
      حرفا از کدوم طرف سند شده واستون؟!
      همون روال قبلیه یا چی؟
      زندگی همینقدر ساده و بی رحمه
      ده تا کار ساده رو نکنی باید با یه مصیبت چند ساله یا حتی به اندازه یه عمر سر و کله بزنی

      .

      you can't kill spirit even if you try too​

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن