خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      Maghror
      نمایش مشخصات

      سرگذشت یک تجربه

      سلام
      امیدوارم هر زمانی که این تاپیکو میخونی حالت خوب باشه اگر هم نبود بعد از خوندن این تاپیک حالت خوب بشه.
      اومدم یک تجربه ای که توی زندگیم کسب کردمو باهاتون به اشتراک بزارم شاید به خیلی های شما کمک کرد
      من چند سال کنکور دادم و اخرین کنکورم سال ۱۴۰۰ بود که موفق نشدم
      حالم خوب نبود...نمیتونستم به کتابا نگاه کنم...منی که عاشق درسو کتاب بودم دلم میخواست فرار کنم
      هم از درسا...هم از خودم هم از اطرافیانم
      گذشت....تا اینکه اخرای مرداد ۱۴۰۰ واسم کار پیدا شد...واقعا دو دل بودم از یک طرف شغلی که علاقه داشتم نبود از یک طرف دلم تغییر میخواست
      گفتم میرم مصاحبه میکنم فوقش تا زمانی که به من بگن قبول شدم یا نه باز میشینم فکر میکنم
      چند روز بعد زنگ زدن و گفتن که ۲۸ شهریور ماه شروع کاره و تو این بازه ی زمانی ازمایشو سوپیشینه و اینارو انجام بدین
      با خودم گفتم الان چه چیزی واسم تو الویته؟؟گفتم تغییر
      پس دلو زدم به دریا و رفتم سرکار
      ۱۱ ماه سرکار بودم و برای تنوع بیشتر دانشگاه رشته ی بدون کنکور هم ثبت نام کردم
      خانوادم اصرار داشتن حتی اگه علاقه نداری ی مدت برو که چیزهای جدید هم تجربه کنی
      ۱۱ ماه سرکار بودم
      من روابط اجتماعیم سرکار خیلی بهتر شد
      دستم تو جیب خودم بود
      ی مقدار پول جمع کردم یکم طلا گرفتم بقیشو گذاشتم واسه ی ی کار دیگه که تو ادامه میگم
      تو این ۱۱ ماه وقتی میرفتم سرکار متوجه شدم که من فقط دارم مثل یک رباط زندگی میکنم و هیچ علاقه ای به این کار ندارم
      و فهمیدم کاری ک بدون علاقه باشه چه قدر وحشتناکه
      اما گفتم بمونم بیشتر که ارتباط اجتماعیمو ک بخاطر چندسال پشت کنکور بودن از دست داده بودم به دست بیارم
      موفق هم شدم
      دانشگاه که میرفتم عذاب بود برام چون هیچ علاقه ای به این رشته و دانشگاه نداشتم
      وقتی میرفتم سرکلاس با خودم میگفتم خدایا اینجا جای من نیست
      اینقدر بی علاقه بودم ک نمیفهمیدم استاد چی درس میده
      دوست داشتم سریعتر از دانشگاه بزنم بیرون
      اونجا هیچ دوستی پیدا نکردم
      فقط دوست صمیمیم که از راهنممایی باهمیم اونجا درس میخونه که کلاساش بامن یکی نبود و این منو افسرده تر کرده بود
      تا اینکه بعد امتحانات از دانشگاه انصراف دادم
      و ۳ خرداد ۱۴۰۱ از کار زدم بیرون
      تو این ۱۱ ماه هر روز بیشتر از دیروز متوجه میشدم که من از زندگیم چی میخوام و این کار و رشته ای نیست که من میخوام
      معنی حسرتو فهمیدم معنی علاقرو فهمیدم و بیشترو بیشتر هدفمو دوست داشتم
      تا اینکه با بقیه ی پولی که جمع کرده بودم کلاس ثبت نام کردم
      و چندتا منبع جدید گرفتم
      اینو نوشتم تا بگم
      هرررر هدفی دارین
      چه پزشکی ، دندون ،دارو، فرهنگیان،هنر،وکالت،ورزش
      ازمونهای دکترا و و و و....
      دو دستی بهش بچسبین
      وگرنه به خودتون میاین میبینین دارین یک زندگی بدون روح و بدون علاقرو میگذرونین و این خیلی وحشتناکه
      من تجربش کردم و خوشحالم تجربش کردم چون قدر علاقم هدفم و آرزوهامو بیشتر میدونم
      به آرزوها و هدفاتون احترام بزارین
      شبا آرزوهاتونو بغل کنین
      و فردا صبح برای آرزوهاتون تلاش کنین
      آرزوها و هدفاتون یعنی خود شما ، کیه که خودشو دوست نداشته باشه؟
      خودتونو دوست داشته باشین

      ببخشید اگر طولانی شد
      آرزوهاتو ،واست ارزو میکنم

      به قول اقای شهاب اناری : موفق باشید ، اگر تلاشگرید
      ویرایش توسط Shin_nz : 07 آذر 1401 در ساعت 16:45

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      [QUOTE=Shin_nz;1824642]سلام
      امیدوارم هر زمانی که این تاپیکو میخونی حالت خوب باشه اگر هم نبود بعد از خوندن این تاپیک حالت خوب بشه.
      اومدم یک تجربه ای که توی زندگیم کسب کردمو باهاتون به اشتراک بزارم شاید به خیلی های شما کمک کرد
      من چند سال کنکور دادم و اخرین کنکورم سال ۱۴۰۰ بود که موفق نشدم
      حالم خوب نبود...نمیتونستم به کتابا نگاه کنم...منی که عاشق درسو کتاب بودم دلم میخواست فرار کنم
      هم از درسا...هم از خودم هم از اطرافیانم
      گذشت....تا اینکه اخرای مرداد ۱۴۰۰ واسم کار پیدا شد...واقعا دو دل بودم از یک طرف شغلی که علاقه داشتم نبود از یک طرف دلم تغییر میخواست
      گفتم میرم مصاحبه میکنم فوقش تا زمانی که به من بگن قبول شدم یا نه باز میشینم فکر میکنم
      چند روز بعد زنگ زدن و گفتن که ۲۸ شهریور ماه شروع کاره و تو این بازه ی زمانی ازمایشو سوپیشینه و اینارو انجام بدین
      با خودم گفتم الان چه چیزی واسم تو الویته؟؟گفتم تغییر
      پس دلو زدم به دریا و رفتم سرکار
      ۱۱ ماه سرکار بودم و برای تنوع بیشتر دانشگاه رشته ی بدون کنکور هم ثبت نام کردم
      خانوادم اصرار داشتن حتی اگه علاقه نداری ی مدت برو که چیزهای جدید هم تجربه کنی
      ۱۱ ماه سرکار بودم
      من روابط اجتماعیم سرکار خیلی بهتر شد
      دستم تو جیب خودم بود
      ی مقدار پول جمع کردم یکم طلا گرفتم بقیشو گذاشتم واسه ی ی کار دیگه که تو ادامه میگم
      تو این ۱۱ ماه وقتی میرفتم سرکار متوجه شدم که من فقط دارم مثل یک رباط زندگی میکنم و هیچ علاقه ای به این کار ندارم
      و فهمیدم کاری ک بدون علاقه باشه چه قدر وحشتناکه
      اما گفتم بمونم بیشتر که ارتباط اجتماعیمو ک بخاطر چندسال پشت کنکور بودن از دست داده بودم به دست بیارم
      موفق هم شدم
      دانشگاه که میرفتم عذاب بود برام چون هیچ علاقه ای به این رشته و دانشگاه نداشتم
      وقتی میرفتم سرکلاس با خودم میگفتم خدایا اینجا جای من نیست
      اینقدر بی علاقه بودم ک نمیفهمیدم استاد چی درس میده
      دوست داشتم سریعتر از دانشگاه بزنم بیرون
      اونجا هیچ دوستی پیدا نکردم
      فقط دوست صمیمیم که از راهنممایی باهمیم اونجا درس میخونه که کلاساش بامن یکی نبود و این منو افسرده تر کرده بود
      تا اینکه بعد امتحانات از دانشگاه انصراف دادم
      و ۳ خرداد ۱۴۰۱ از کار زدم بیرون
      تو این ۱۱ ماه هر روز بیشتر از دیروز متوجه میشدم که من از زندگیم چی میخوام و این کار و رشته ای نیست که من میخوام
      معنی حسرتو فهمیدم معنی علاقرو فهمیدم و بیشترو بیشتر هدفمو دوست داشتم
      تا اینکه با بقیه ی پولی که جمع کرده بودم کلاس ثبت نام کردم
      و چندتا منبع جدید گرفتم
      اینو نوشتم تا بگم
      هرررر هدفی دارین
      چه پزشکی ، دندون ،دارو، فرهنگیان،هنر،وکالت،ورزش
      ازمونهای دکترا و و و و....
      دو دستی بهش بچسبین
      وگرنه به خودتون میاین میبینین دارین یک زندگی بدون روح و بدون علاقرو میگذرونین و این خیلی وحشتناکه
      من تجربش کردم و خوشحالم تجربش کردم چون قدر علاقم هدفم و آرزوهامو بیشتر میدونم
      به آرزوها و هدفاتون احترام بزارین
      شبا آرزوهاتونو بغل کنین
      و فردا صبح برای آرزوهاتون تلاش کنین
      آرزوها و هدفاتون یعنی خود شما ، کیه که خودشو دوست نداشته باشه؟
      خودتونو دوست داشته باشین

      ببخشید اگر طولانی شد������
      آرزوهاتو ،واست ارزو میکنم

      به قول اقای شهاب اناری : موفق باشید ، اگر تلاشگرید[/QUOTE
      خيلي خيلي شرايطت مثل من هست و واقعا دركت مي كنم
      اما خب من يه سري تغيير دارم كه رشتم تحربي نيس و انقدر علاقه به رشته هاي تحربي دارم و بايد ديپلم مجددم بگيرم
      خيلي سخته وقتي بري سركاري كه اصلا انگيزه اي براش نداري و هر روز بيشتر از روز قبل زده تر ميشي از اون كار و زندگي! انشالله هرجا كه هستي موفق و سربلند باشي و به خواسته هاي دلت برسي


    3. Top | #3
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Shin_nz نمایش پست ها
      سلام
      امیدوارم هر زمانی که این تاپیکو میخونی حالت خوب باشه اگر هم نبود بعد از خوندن این تاپیک حالت خوب بشه.
      اومدم یک تجربه ای که توی زندگیم کسب کردمو باهاتون به اشتراک بزارم شاید به خیلی های شما کمک کرد
      من چند سال کنکور دادم و اخرین کنکورم سال ۱۴۰۰ بود که موفق نشدم
      حالم خوب نبود...نمیتونستم به کتابا نگاه کنم...منی که عاشق درسو کتاب بودم دلم میخواست فرار کنم
      هم از درسا...هم از خودم هم از اطرافیانم
      گذشت....تا اینکه اخرای مرداد ۱۴۰۰ واسم کار پیدا شد...واقعا دو دل بودم از یک طرف شغلی که علاقه داشتم نبود از یک طرف دلم تغییر میخواست
      گفتم میرم مصاحبه میکنم فوقش تا زمانی که به من بگن قبول شدم یا نه باز میشینم فکر میکنم
      چند روز بعد زنگ زدن و گفتن که ۲۸ شهریور ماه شروع کاره و تو این بازه ی زمانی ازمایشو سوپیشینه و اینارو انجام بدین
      با خودم گفتم الان چه چیزی واسم تو الویته؟؟گفتم تغییر
      پس دلو زدم به دریا و رفتم سرکار
      ۱۱ ماه سرکار بودم و برای تنوع بیشتر دانشگاه رشته ی بدون کنکور هم ثبت نام کردم
      خانوادم اصرار داشتن حتی اگه علاقه نداری ی مدت برو که چیزهای جدید هم تجربه کنی
      ۱۱ ماه سرکار بودم
      من روابط اجتماعیم سرکار خیلی بهتر شد
      دستم تو جیب خودم بود
      ی مقدار پول جمع کردم یکم طلا گرفتم بقیشو گذاشتم واسه ی ی کار دیگه که تو ادامه میگم
      تو این ۱۱ ماه وقتی میرفتم سرکار متوجه شدم که من فقط دارم مثل یک رباط زندگی میکنم و هیچ علاقه ای به این کار ندارم
      و فهمیدم کاری ک بدون علاقه باشه چه قدر وحشتناکه
      اما گفتم بمونم بیشتر که ارتباط اجتماعیمو ک بخاطر چندسال پشت کنکور بودن از دست داده بودم به دست بیارم
      موفق هم شدم
      دانشگاه که میرفتم عذاب بود برام چون هیچ علاقه ای به این رشته و دانشگاه نداشتم
      وقتی میرفتم سرکلاس با خودم میگفتم خدایا اینجا جای من نیست
      اینقدر بی علاقه بودم ک نمیفهمیدم استاد چی درس میده
      دوست داشتم سریعتر از دانشگاه بزنم بیرون
      اونجا هیچ دوستی پیدا نکردم
      فقط دوست صمیمیم که از راهنممایی باهمیم اونجا درس میخونه که کلاساش بامن یکی نبود و این منو افسرده تر کرده بود
      تا اینکه بعد امتحانات از دانشگاه انصراف دادم
      و ۳ خرداد ۱۴۰۱ از کار زدم بیرون
      تو این ۱۱ ماه هر روز بیشتر از دیروز متوجه میشدم که من از زندگیم چی میخوام و این کار و رشته ای نیست که من میخوام
      معنی حسرتو فهمیدم معنی علاقرو فهمیدم و بیشترو بیشتر هدفمو دوست داشتم
      تا اینکه با بقیه ی پولی که جمع کرده بودم کلاس ثبت نام کردم
      و چندتا منبع جدید گرفتم
      اینو نوشتم تا بگم
      هرررر هدفی دارین
      چه پزشکی ، دندون ،دارو، فرهنگیان،هنر،وکالت،ورزش
      ازمونهای دکترا و و و و....
      دو دستی بهش بچسبین
      وگرنه به خودتون میاین میبینین دارین یک زندگی بدون روح و بدون علاقرو میگذرونین و این خیلی وحشتناکه
      من تجربش کردم و خوشحالم تجربش کردم چون قدر علاقم هدفم و آرزوهامو بیشتر میدونم
      به آرزوها و هدفاتون احترام بزارین
      شبا آرزوهاتونو بغل کنین
      و فردا صبح برای آرزوهاتون تلاش کنین
      آرزوها و هدفاتون یعنی خود شما ، کیه که خودشو دوست نداشته باشه؟
      خودتونو دوست داشته باشین

      ببخشید اگر طولانی شد������
      آرزوهاتو ،واست ارزو میکنم

      به قول اقای شهاب اناری : موفق باشید ، اگر تلاشگرید
      ممنون از اشتراک داستان زندگیتون با ما .
      واقعا علاقه زندگیه ادمو دگرگون میکنه
      اما نه علاقه از سر هوس! که این ضربه میزنه چون بعدها که سختی کارو ببینی زده میشی .
      اما علاقه ای که با شناخت از روحیه و اراده باشه ادمو میکشه بالا ! بخواد هر رشته ای باشه ، تفکیک نداریم.
      مسیرت پر از موفقیت و خوشبختی❤️

    4. Top | #4
      کاربر انجمن

      Maghror
      نمایش مشخصات
      دقیقا باهاتون موافقم....مرسی عزیزم...همچنین شما❤

    5. Top | #5
      کاربر انجمن

      Maghror
      نمایش مشخصات
      اگه ارزششو داره واسش تلاش کن ....همچنین تو عزیزم❤

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن