نوشته اصلی توسط
Shin_nz
سلام
امیدوارم هر زمانی که این تاپیکو میخونی حالت خوب باشه اگر هم نبود بعد از خوندن این تاپیک حالت خوب بشه.
اومدم یک تجربه ای که توی زندگیم کسب کردمو باهاتون به اشتراک بزارم شاید به خیلی های شما کمک کرد
من چند سال کنکور دادم و اخرین کنکورم سال ۱۴۰۰ بود که موفق نشدم
حالم خوب نبود...نمیتونستم به کتابا نگاه کنم...منی که عاشق درسو کتاب بودم دلم میخواست فرار کنم
هم از درسا...هم از خودم هم از اطرافیانم
گذشت....تا اینکه اخرای مرداد ۱۴۰۰ واسم کار پیدا شد...واقعا دو دل بودم از یک طرف شغلی که علاقه داشتم نبود از یک طرف دلم تغییر میخواست
گفتم میرم مصاحبه میکنم فوقش تا زمانی که به من بگن قبول شدم یا نه باز میشینم فکر میکنم
چند روز بعد زنگ زدن و گفتن که ۲۸ شهریور ماه شروع کاره و تو این بازه ی زمانی ازمایشو سوپیشینه و اینارو انجام بدین
با خودم گفتم الان چه چیزی واسم تو الویته؟؟گفتم تغییر
پس دلو زدم به دریا و رفتم سرکار
۱۱ ماه سرکار بودم و برای تنوع بیشتر دانشگاه رشته ی بدون کنکور هم ثبت نام کردم
خانوادم اصرار داشتن حتی اگه علاقه نداری ی مدت برو که چیزهای جدید هم تجربه کنی
۱۱ ماه سرکار بودم
من روابط اجتماعیم سرکار خیلی بهتر شد
دستم تو جیب خودم بود
ی مقدار پول جمع کردم یکم طلا گرفتم بقیشو گذاشتم واسه ی ی کار دیگه که تو ادامه میگم
تو این ۱۱ ماه وقتی میرفتم سرکار متوجه شدم که من فقط دارم مثل یک رباط زندگی میکنم و هیچ علاقه ای به این کار ندارم
و فهمیدم کاری ک بدون علاقه باشه چه قدر وحشتناکه
اما گفتم بمونم بیشتر که ارتباط اجتماعیمو ک بخاطر چندسال پشت کنکور بودن از دست داده بودم به دست بیارم
موفق هم شدم
دانشگاه که میرفتم عذاب بود برام چون هیچ علاقه ای به این رشته و دانشگاه نداشتم
وقتی میرفتم سرکلاس با خودم میگفتم خدایا اینجا جای من نیست
اینقدر بی علاقه بودم ک نمیفهمیدم استاد چی درس میده
دوست داشتم سریعتر از دانشگاه بزنم بیرون
اونجا هیچ دوستی پیدا نکردم
فقط دوست صمیمیم که از راهنممایی باهمیم اونجا درس میخونه که کلاساش بامن یکی نبود و این منو افسرده تر کرده بود
تا اینکه بعد امتحانات از دانشگاه انصراف دادم
و ۳ خرداد ۱۴۰۱ از کار زدم بیرون
تو این ۱۱ ماه هر روز بیشتر از دیروز متوجه میشدم که من از زندگیم چی میخوام و این کار و رشته ای نیست که من میخوام
معنی حسرتو فهمیدم معنی علاقرو فهمیدم و بیشترو بیشتر هدفمو دوست داشتم
تا اینکه با بقیه ی پولی که جمع کرده بودم کلاس ثبت نام کردم
و چندتا منبع جدید گرفتم
اینو نوشتم تا بگم
هرررر هدفی دارین
چه پزشکی ، دندون ،دارو، فرهنگیان،هنر،وکالت،ورزش
ازمونهای دکترا و و و و....
دو دستی بهش بچسبین
وگرنه به خودتون میاین میبینین دارین یک زندگی بدون روح و بدون علاقرو میگذرونین و این خیلی وحشتناکه
من تجربش کردم و خوشحالم تجربش کردم چون قدر علاقم هدفم و آرزوهامو بیشتر میدونم
به آرزوها و هدفاتون احترام بزارین
شبا آرزوهاتونو بغل کنین
و فردا صبح برای آرزوهاتون تلاش کنین
آرزوها و هدفاتون یعنی خود شما ، کیه که خودشو دوست نداشته باشه؟
خودتونو دوست داشته باشین
ببخشید اگر طولانی شد������
آرزوهاتو ،واست ارزو میکنم
به قول اقای شهاب اناری : موفق باشید ، اگر تلاشگرید