خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 44

    موضوع: خود نوشت...

    1. Top | #1
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات

      خود نوشت...

      گهگاهی تو این بلبشوی کنکور، لازمه آروم بشیم، با چیزایی که خودمون مینویسیم...
      نوشته های ادبی و هنری
      میتونه به عنوان شعر باشه، ترانه باشه، یه متن ادبی یا دلی باشه، حتی میتونه نقد یه فیلم یا تفسیر یه موزیک باشه اصلا...
      تنها قانونی که به نظرم میاد برا این تاپیک، اینه که رو پست های بقیه ریپلای نزنید...ممنون (:
      پ.ن: نویسنده حتما خودتون باشید و از آثار بقیه کش نرید. کپی کار پیگرد قانونی دارد
      ویرایش توسط Saudade : 14 مهر 1401 در ساعت 14:12

    2. Top | #2
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      گرفته است هوای دل، ابر بهاران تو نیست
      آن همه شوریدگی بی بوی باران تو نیست

      روی تو آیینه بود، آه که آیینه شکست
      اشک چشمانم دگر بر روی مژگان تو نیست

      لطف سیگار به لب افزون تر از لب های توست
      دست من با آن گره حالا که دستان تو نیست

      می کُشم سودای تو،در عمق پُک، تنها به شب
      نخ ها به سر
      شب هم سحر
      اما که پایان تو نیست...

      پ.ن: هرچند دو سال پیش سروده شده اما هنوزم احوالمو بازگو میکنه...

    3. Top | #3
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      یک زمانی قانون پایستگی جرم برقرار بود
      همینطور قانون پایستگی انرژی نیز...
      تا اینکه اینیشتین تو 27 سالگی معادله مشهورش و رو کرد (E = mc²)
      و اون قوانین رفتن کنار...و قانون پایستگی جرم - انرژی اومد روی کار...
      به هر ترتیب
      روزی رو میبینم که باز هم با پیشرفت علم، بعضی از این قوانین پایستگی نقض و اصلاح بشن
      اما به نظرم یه قانون هست که هیچوقت کسی نمیتونه نقضش کنه
      که هیچ فیزیکدان یا دانشمند دیگه ای نمیتونه بزندش کنار
      و اون قانون پایستگی عشق هست
      ما هم هممون یه روز از بین میریم اما عشق نه...عشقِ بین آدما نسل به نسل منتقل میشه و تا ابد در جریان هست...
      پس تا میتونید عشق بِورزید به خانواده، به دوست ، به همدیگه...
      که فرصت بسی محدوده...

      خیام! اگر ز باده مستی خوش باش
      با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
      چون عاقبت کار جهان نیستی است
      انگار که نیستی
      چو هستی خوش باش...
      ویرایش توسط Saudade : 14 مهر 1401 در ساعت 14:28

    4. Top | #4
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      تو مرا ازردی

      که خودم کوچ کنم از شهرت

      تو خیالت راحت

      میروم از قلبت

      می شوم دورترین خاطره در شب هایت

      تو به من میخندی

      و به خود میگویی

      باز می اید و می سوزد از این عشق

      ولی...

      برنمیگردم نه

      می روم انجا که دلی بهر دلی تب دارد

      عشق زیباست و حرمت دارد...
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
      از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
      یک روز می آیی که من نه عقل دارم نه جنون
      نه شک به چیزی نه یقین، مست و خمارت نیستم
      شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی
      تو بی قراری میکنی، من بی قرارت نیستم
      پاییز تو سر می رسد قدری زمستانی و بعد
      گل می دهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم
      زنگار ها را شسته ام دور از کدورت های دور
      آیینه ای رو به تو ام ،اما کنارت نیستم
      دور دلم دیوار نیست ،انکار من دشوار نیست
      اصلا منی در کار نیست، امن ام حصارت نیستم...

    6. Top | #6
      کاربر نیمه فعال

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      خودم باشم !
      خودم قشنگتره !
      همین
      #کوتاه طوری

    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
      آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
      هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
      در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

    8. Top | #8
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      چتر تویی !

      برف تویی!

      بارش هر ابر تویی!

      گرم نگه دار مرا ...
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست

    9. Top | #9
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      آنکه به صف بوده منم
      مدرک به کف بوده منم
      صاحب هر شغل تویی
      بیش مرنجان مرا

      پ.ن: جهت لبخندتون
      ویرایش توسط Alireza2510 : 24 آبان 1401 در ساعت 16:03

    10. Top | #10
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      نگاهت میکنم خاموش ...

      و خاموشی زبان دارد

      زبان عاشقان چشم است

      و چشم از دل نشان دارد...
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست

    11. Top | #11
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      تو چه دانی بر دلم غوغا ز شور عشق توست

      تو چه دانی بر لبم آکنده از نجوای توست

      تو چه دانی این چنین تو بر دلم زخم میزنی

      تو چه دانی انتظارت جان به جانم میزنی

      خستم از تکرار سردی های بی پایان تو

      پر شدم از تلخی و از سینه ویران تو

      گر تو یک روزی ز من دل کنده ای کار خداست

      من ز من دل کنده ام کجای دنیاییم مگر

      صبر میخواهم دگر صبرم به جایم درد نیست

      یا برو سیرم نکن یا دست هایم را بگیر

    12. Top | #12
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      چقدر شعرهای نخوانده برایت دارم...

    13. Top | #13
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      خانه ی دوست کجاست؟

      در فلق بود که پرسید سوار

      اسمان مکثی کرد...

      رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت :

      نرسیده به درخت

      کوچه باغیست که از خواب خدا سبز تر است

      و در ان عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی ست

      می روی تا ته ان کوچه که از پشت بلوغ سر به در می ارد

      سپس به سمت گل تنهایی می پیچی

      دو قدم مانده به گل پای فواره ی جاوید اساطیر زمین میمانی

      و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد...

      در صمیمیت سیال فضا خش خشی میشنوی...

      کودکی میبینی رفته از کاج بلندی بالا

      جوجه بردارد از لانه ی نور

      و از او می پرسی :

      ((خانه ی دوست کجاست؟))
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست

    14. Top | #14
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      هو الحمن

      من :

      اسمانم رنگی نیست

      دل من سنگی نیست

      چشمم از سردی نیست

      دلم از مهر پر از گلبرگ است

      چشمم از عشق پر از باران است

      و لبخندم عمق دریا دارد...

      خاموشی من طومار است

      نگاهم فریاد است

      نفسم خوی شکیبا دارد

      اه من سوزان است

      عمر من پایان است

      قدمم نالان است

      قصر من ویران است

      گیسویم اشفته

      چشم من گریان است

      دل من خفته ست

      منطقم ازرده ست

      روح من عشق پریدن دارد

      اسمانم رنگی نیست

      دل من سنگی نیست

      چشمم از سردی نیست

      من پر از فریادم...


      دلنوشته ای فلبداهه در تاریخ 01/8/27 جمعه ساعت 10.27شب
      در نزن
      رفته ام از خویش
      کسی منزل نیست
      ویرایش توسط LEA : 28 آبان 1401 در ساعت 17:04

    15. Top | #15
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      به نام خداوند رنگین کمان
      نگارنده ی روح هفت آسمان
      نوازنده ی نغمه های نهان
      دل آزرده از درد های کیان



      حتی انرژی ندارم ادامشو بنویسم
      چقدر و تاکجا؟!: (

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن