خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 45

    موضوع: خود نوشت...

    1. Top | #16
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      زندگی رسم خوشایندی ست

      زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

      پرشی دارد اندازه ی عشق

      زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود
      تو به تحریک فلک، فتنه ی دوران منی
      من به تصدیق نظر، محو تماشای توام...

    2. Top | #17
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      در قلب کوچک من از یاد تو‌عشق فوران میکند
      و این دریای عشق مرا سیراب میکند از احساس جاری به تو
      میخواهم غرق شم در یاد شیرین تو
      ای محبوب دلربای من ..
      (فازی _نوشت)

    3. Top | #18
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      کاش برمیگشتم به سال های کودکی
      نه برای انجام کارهایی که برایشان همیشه وقت هست
      بلکه برای فهمیدن چیز هایی که همیشه دانستن شان دیر است
      مثلا اول دبستان
      وقتی معلم رفت پای تخته و نوشت
      بابا آب داد
      و گفت چهل بار از رویش مشق بنویسید
      به نظر ساده بود اما
      معمای اصلی این نبود چه کسی چه چیز داد
      معما این بود که...
      چگونه...؟!
      و ما نیز نفهمیدم چگونه...
      اما حالا که میبینم
      هرچه بیشتر آب میداد
      خودش به سمت خشکی میل میکرد
      و ما را به سمت سیرابی
      پس به یاد روز هایی که تقدیر را ندانسته خوش بودم
      امشب هم دفترم را برمیدارم
      با مداد قرمز کوچکم حاشیه هایش را مشخص میکنم
      و شروع میکنم به مشق نویسی
      بابا آب داد...

      - راستی خانوم معلم
      بابا که بود؟

      + بابا چشمه بود
      چشمه ای که
      تشنه بود...
      ویرایش توسط Saudade : 05 آذر 1401 در ساعت 17:46

    4. Top | #19
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      چشم انتظار یک راه
      دیوار پشت دیوار
      مردی که گاه و بیگاه
      سیگار پشت سیگار

      در این اتاق تاریک
      همدردِ من شمایید:
      دیازپامِ بدخواب
      یک مشت خوابِ بیدار...

    5. Top | #20
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      بیا! به احترامِ طناب این بار
      لطفی ندارد ،با تو مگر، این دار

      در خاطرت مرده ام، مرا دریاب
      تو که خدا، من نمازِ قضا انگار...

      عطر یاس ات بود هوای این سیـنه
      حال که بازدم آه و دم از سیگار

      عمری به رویا با تو گذشت اما
      دیگر رسید وقتش که شوم بیدار

      ناگاه به آرامی چهارپایه ای افتاد:
      لطفا برو! به احترام طناب این بار...

    6. Top | #21
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      پاییز گرفته است وام
      از رقص باله ی تو
      لال است دهان هرکس
      از رویِ لاله ی تو...

    7. Top | #22
      کاربر فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      که دیشب از بلندای ایوان
      مردی به یاد چشمانت پرید
      حالا سقوط کرده به اعماقم
      مردی که در نگاه تو زندانی ست...

    8. Top | #23
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      می خوانم برایت قل هو ا...احد امشب

      که بارانش بر دل تنهایت مرحمی باشد

      می خوانم برای خنده هایت...
      تو به تحریک فلک، فتنه ی دوران منی
      من به تصدیق نظر، محو تماشای توام...

    9. Top | #24
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      میدونی موقع تولد وقتی خدا داشت بدرقمون میکرد چی گفت؟!

      گفت داری به دنیایی میری که غرورت رو میشکنن و به احساس پاکت سیلی میزنن

      نکنه ناراحت بشی...!

      من تو کوله پشتیت عشق گذاشتم تا ببخشی...!

      خنده گذاشتم تا بخندی...!

      اشک گذاشتم که گریه کنی و غم هاتو بیریزی بیرون و اندوه از قلبت پاک بشه...!

      روشنی گذاشتم که تو تاریکی گم نشی...!

      و مرگ گذاشتم تا بدونی دنیا اونقدر ارزش بدی کردن و بد بودن رو نداره...!

      ابدیت و جاودانگی گذاشتم ...!

      پس خوب باش و خوبی کن!

    10. Top | #25
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      با گام های نالان به گوشه ای پناه می برم
      اندکی مینشینم و تکیه بر دیوار پوسیده میزنم
      سرم را به پشت تکیه داده و چشمانم را می بندم

      به یاد می آورم...

      آوارگی را ؛ آن گاه که پابرهنه میان کوچه های خیس میدویدم
      بی پناهی را ؛ ان زمان ها که زیر برف و بوران می ماندم و سرپناهی نبود
      بی کسی را ؛ که پشتم باد سردی میوزید و میلرزاند مرا و این نشانگر تنهایی بود
      گریه های بی صدا را ؛ آن گاه که میان تاریکی پتو به دندان میگرفتم و میفشردم تا مباد صدایم به گوش دیوارها برسد
      بغض های خفته و دفن شده را ؛ آن گاه که قلبم را میسوزاندند
      نگاه هایم به آسمان ؛ ان زمان ها که آنقدر بی کس بودم که با نگاه به آسمان آغوش پروردگارم را میطلبیدم

      ...





      مرور خاطراتم به پایان رسید...

      اما...

      خدای من...

      من گوشه ی دیوار مرده ام

      جسدم به یک طرف خم شده

      کبود و بی نفس

      ضربان قلب به اتمام رسید

      و من روحی سرگردانم که پیکر بی جان خویش را می نگرم...

      مرور خاطرات این چنین می کند






      غریبانه میکشد...



      نوشته ای فلبداهه در میان شب های غمگین(01/9/28)









      تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست screenshot-2022-12-20-10-35-58-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%84%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%85%D8%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85%D8.png  
      تو به تحریک فلک، فتنه ی دوران منی
      من به تصدیق نظر، محو تماشای توام...
      ویرایش توسط LEA : 29 آذر 1401 در ساعت 11:55

    11. Top | #26
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      افسرده ای که لاف خوشحالی و آسودگی میزند!
      همانی که دم از امید و سرزندگی میزند
      اما خودش در لایه لایه های نا امیدی در حال غرق شدن است...

    12. Top | #27
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      جان دلم

      بیا دستانت را در دستان من بگذار

      تا تمام قواعد این دنیا و قصه‌هایش را بهم بزنیم

      می‌خواهم قصه ما با یکی بود یکی نبود شروع شود

      اما با یکی بود و دیگری تا ابد کنارش ماند به پایان برسد

      می‌خواهم کلاغ قصه من و تو

      انتهای داستان به خانه‌اش برسد

      اصلا می‌خواهم جوری عاشق هم باشیم که از این به بعد قصه لیلی و مجنون را فراموش کنند

      و از من و تو برای عاشقی یاد کنند

      تو مرا می‌فهمی

      من تو را می‌خواهم

      و همین ساده‌ترین قصه یک انسان است

      تو مرا می‌خوانی

      من تو را ناب‌ترین شعر زمان می‌دانم

      و تو هم می‌دانی

      تا ابد در دل من می‌مانی

      زیباترین شخصیت قصه عاشقی من

      دوستت دارم
      من به غمگین ترین حالت ممکن شادم !

    13. Top | #28
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نگاهش کردم
      ارام و بی صدا یه گوشه کز کرده بود...
      دستان سردش را میان دستان سردم گرفتم
      در میان تاریکی برق اشک های روی گونه اش را دیدم!
      دلم برایش سوخت
      چقدر شکسته شده بود...
      گفتم با خودت چه کرده ای؟!
      سکوت کرد...باز برق اشکانش را دیدم
      دستانش را رها کردم خواستم باز تنهایش بگذارم
      که ارام دم زد:
      خودت این بلا را سرم آوردی!
      خودت این بلا را سر خودت آوردی...
      بی صدا نگاهش کردم
      او را به اغوشم کشیدم و تا سپیده دم با هم گریستیم!
      چقدر آغوشش گرم بود
      چرا فراموشش کرده بودم؟
      تنها کسی که همیشه کنارم بود خودش بود!
      کاش زودتر محبتش را در دلم حس میکردم
      خودخواه نیستم اما دوستش دارم...
      خودم را میگویم!
      ویرایش توسط Zeiton : 29 آذر 1401 در ساعت 20:23

    14. Top | #29
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من گم شده ام میان برگ ها

      برگ های خیال زرد شب ها

      من گم شده ام میان باغ ها

      باغ های قشنگ شاپرک ها

      من گم شده ام میان سردی

      سردی که یخیده است برگی

      من گم شده ام میان شب ها

      شب های بزرگ سرد و درد ها

      من گم شده ام میان قلبت

      قلبی که نکرد از من عیادت...

    15. Top | #30
      LEA
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای
      ناظر بخش

      نمایش مشخصات
      کم باش

      کم باش
      اصلا هم نگران کم شدنت نباش
      آن کس که اگر کم باشی گُمت کند
      همانیست که اگر زیاد باشی حیفت میکند
      سعی نکن متفاوت باشی
      فقط خوب باش
      این روزها خوب بودن
      به اندازه ی کافی متفاوت است...
      تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست screenshot-2022-12-25-23-34-03-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D8%AF-%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%DB.png  
      تو به تحریک فلک، فتنه ی دوران منی
      من به تصدیق نظر، محو تماشای توام...

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن