
نوشته اصلی توسط
spring__girl
سلام
من بعد چند سال با هزاران قصهی ناگفته برای نوشتن برگشتم..
نمیدونم هنوز جایی برای نوشتههای من اینجا هست یا نه...
هنوز قدیمیا هستن یا نه..
کسی منو یادشه یا نه...
ولی من، فاطمه(ارغوان) برگشتم.. با کوله باری از تجربه...
متاهل شدم، دانشجو شدم، برای زندگی جنگیدم، بیمار شدم، مرگ رو با چشمام دیدم و برگشتم...
ولی کار با انجمن و متاسفانه بعضی از کاربرا یادم رفتن..
اگه دوست دارین راجع بهم بشنوین و بدونین چیا بهم گذشت، بهم بگید تا نوشتن رو دوباره شروع کنم...
شاید با شنیدن گذشته تلخم روحیه بگیرین: )