خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 3 از 3 نخستنخست ... 23
    نمایش نتایج: از 31 به 35 از 35
    1. Top | #31
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      دیگه خسته شدم از زندگی کردن با ترس از مرگ پدر و مادرم با خدا جونم به لبم رسیده خیلی خسته ام بعضا با خودم میگم مگه من حق زندگی ندارم اخه
      اصلا عمر دست خداست کز میدونه کی زود میمیره کی دیر میمیره....
      دختر همسایمون ۲۷ سالش بود شب خوابید صبح بیدار نشد پدرش سرطان داره هنوزم زندست ۳ روز پیش سالگرد دختره بود به خدا میترسم برم سکته کنن یا بلایی سرشون بیاد نمیدونی که چه حالیم اصلا میرم که کلاس زبان ترکی بچه هارو میبینم بد خودم مقایسه میکنم دلم به حال خودم میسوزه هم اتاقی خودم اینقدرررر خوشحاله فقز به فکر رنگ لباس و... منم دارم از فکرو خیال رد میدم دیگه عزیزم مک ۱۹ سالمه ۴ ماه دیگه میشم ۲۰
      انگار داری به جای من چند سال پیش حرف میزنی آره منم بریده بودم از زندگی با ترس از دست دادن . من اگر جای تو بودم نمی‌رفتم . همینجا میموندم. البته سعی میکردم هر روز فاصلمو باهاشون بیشتر کنم و درسمو بخونم تا سال بعد برم شهر دیگه دانشگاه . اینجوری یکسال به خودم مهلت دادم تا بزرگتر بشم و هزینه هم کمتر کردم ‌و نهایتا هم ایران موندم که مشکلات مهاجرت و زبان و بعداً معادل سازی مدرک و .... رو نکشم .

    2. Top | #32
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      دیگه خسته شدم از زندگی کردن با ترس از مرگ پدر و مادرم با خدا جونم به لبم رسیده خیلی خسته ام بعضا با خودم میگم مگه من حق زندگی ندارم اخه
      اصلا عمر دست خداست کز میدونه کی زود میمیره کی دیر میمیره....
      دختر همسایمون ۲۷ سالش بود شب خوابید صبح بیدار نشد پدرش سرطان داره هنوزم زندست ۳ روز پیش سالگرد دختره بود به خدا میترسم برم سکته کنن یا بلایی سرشون بیاد نمیدونی که چه حالیم اصلا میرم که کلاس زبان ترکی بچه هارو میبینم بد خودم مقایسه میکنم دلم به حال خودم میسوزه هم اتاقی خودم اینقدرررر خوشحاله فقز به فکر رنگ لباس و... منم دارم از فکرو خیال رد میدم دیگه عزیزم مک ۱۹ سالمه ۴ ماه دیگه میشم ۲۰
      این هم ک میگی درسته . عمر دست خداست و اصلا هیچی معلوم نیست ولی تو باید به این نقطه برسی که من روزی که هم پدرو و هم مادرم رو از دست داده باشم باز هم میتونم زندگی کنم ، صبحونه بخورم ،موسیقی گوش بدم ، سرکار برم و... نباید با این فکر که اصلا من شاید زودتر از اونا مردم خودت رو ضعیف تر و افسرده تر کنی . وقتی حتی یک نفر توی دنیا هست که با وجود از دست دادن پدر و مادرش باز هم از ته دل می‌خنده یعنی تو هم میتونی . همه میتونن . اونایی که نتونن اونقدر ضعیف میشن که بر اساس انتخاب طبیعی حذف میشن از جامعه و کارشون یا به روانپریشی میرسه یا دق کردن. ولی میبینی که هزاران نفر بدون پدر و مادر زنده ان ‌‌ .خوبم زندگی میکنن .
      به خودت بگو آره من الان توی این موضع از قدرت نیستم ولی یه روزی بهش میرسم . یعنی باید برسم . گ

    3. Top | #33
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      عزیز خارج اونقدری هم که فکر میکنید راحت نیست.همین ترکیه که دارید میگید فامیل ما موسسه داره برا همین فرتسادن دانشجو پارسال از ۱۶۰ نفر دانشجویی که داشتن کلا ۶‌نفر تونستن پزشکی دندون دارو بیارن خیلی گول اینکه میگن اره یوس ترکیه اسونه
      رو نخورید. دندون خوندن تو ترکیه مورد تایید خود ترکیه هم حتی نیست و نمیتونید باهاش کار بگیرید حتی تو خود ترکیه.یعنی منظورمه خیلی به امید خارج رفتن نباشید مگر اینکه پول خیلی هنگفتی دارید میتونید سالانه ۴۰۰ میل برای دانشگاه رفتن و ماهی ۹ ملیون برای خرج خودتون بپردازسد تا برید دانشگاهای خصوصیه بدون ازمون توی ترکیه وگرنه دانشگاهای با آزمونش قبولی توشون خیلی سخته و خیلی دل خوش نکنید.اینارو گفتم نه برای اینکه منصرفتون کنم برای اینکه دیدتون باز تر بشه سبک سنگین کنید.با وجود سختیای قبولی شاید همین داخل ایران پرستاری یا هوشبری بخونید بهتر باشه براتون.راجب پدر مادرتونم از یه جایی ب بعد باید دیگه از خانواده جدا شد و زندگیشو ادم بسازه وگرنه موفقیتی کسب نمیکنه
      موفق باشید

    4. Top | #34
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط arvin80 نمایش پست ها
      عزیز خارج اونقدری هم که فکر میکنید راحت نیست.همین ترکیه که دارید میگید فامیل ما موسسه داره برا همین فرتسادن دانشجو پارسال از ۱۶۰ نفر دانشجویی که داشتن کلا ۶‌نفر تونستن پزشکی دندون دارو بیارن خیلی گول اینکه میگن اره یوس ترکیه اسونه
      رو نخورید. دندون خوندن تو ترکیه مورد تایید خود ترکیه هم حتی نیست و نمیتونید باهاش کار بگیرید حتی تو خود ترکیه.یعنی منظورمه خیلی به امید خارج رفتن نباشید مگر اینکه پول خیلی هنگفتی دارید میتونید سالانه ۴۰۰ میل برای دانشگاه رفتن و ماهی ۹ ملیون برای خرج خودتون بپردازسد تا برید دانشگاهای خصوصیه بدون ازمون توی ترکیه وگرنه دانشگاهای با آزمونش قبولی توشون خیلی سخته و خیلی دل خوش نکنید.اینارو گفتم نه برای اینکه منصرفتون کنم برای اینکه دیدتون باز تر بشه سبک سنگین کنید.با وجود سختیای قبولی شاید همین داخل ایران پرستاری یا هوشبری بخونید بهتر باشه براتون.راجب پدر مادرتونم از یه جایی ب بعد باید دیگه از خانواده جدا شد و زندگیشو ادم بسازه وگرنه موفقیتی کسب نمیکنه
      موفق باشید
      عزیزم من از این مرحله گذشتم و قبول شدم پذیرشمم از داروی دولتی ترکیه اومده مشکلی نیست بله دندانشو خودشم قبول نمیکنه

    5. Top | #35
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Powerfullll نمایش پست ها
      انگار داری به جای من چند سال پیش حرف میزنی آره منم بریده بودم از زندگی با ترس از دست دادن . من اگر جای تو بودم نمی‌رفتم . همینجا میموندم. البته سعی میکردم هر روز فاصلمو باهاشون بیشتر کنم و درسمو بخونم تا سال بعد برم شهر دیگه دانشگاه . اینجوری یکسال به خودم مهلت دادم تا بزرگتر بشم و هزینه هم کمتر کردم ‌و نهایتا هم ایران موندم که مشکلات مهاجرت و زبان و بعداً معادل سازی مدرک و .... رو نکشم .
      مشکل مهاحرت و زبان و مدرک و... تو ذهنم حل شدست رفتم پیش یه روانشناس نسبتا بهترم
      به خدا خودمم میخواستم همینجا بخونم ولی بابام گفت نمیخوام از دوستات عقب بمونی ۱ سال موندی بسه دیگه و خودش رفت اقدام کرد

    صفحه 3 از 3 نخستنخست ... 23

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن