خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 35
    1. Top | #16
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Marjan1 نمایش پست ها
      نه عزیزم کسایی که رفتن حداقل یه سال پشت کنکور بودن اونقدر تنفر درشون ایجاد شده از کنکور ایران که رفتن حالا نه که نتیجه بدی داشته باشن بعضیا با رتبه لب مرزی میرن مثلا 3 4 هزار و فک نکنم بخوان برگردن گرچه هنوز دوران تحصیلشون تموم نشده. به این راحتیام نیست ولی بالاخره راهی هست براش، رفتن به اروپا راستش یه جمله طلاییه که اکثر موسسات که تو این زمینه دارن فعالیت میکنن استفاده میکنن خیلی سخته بخوای از ترکیه پات به اروپا باز شه، علاوه بر رزومه قوی باید خیلی پول داشته باشی که بتونی بری. میشه برگشت اره باز شرایطشو خودت باید جستجو کنی ولی خیلیا هستن که برگشتن از هند برمیگردن ایران ترکیه سهله ولی راجع به اینده کاری تو ایران هیچ نظری نمیشه داد
      به خودم باشه یا خانوادمو مجبور کنم بیان که عمرا برگردم
      همه میگن برب دیگا عمرا بیای ببینم دیگه خدا برام چی میخواد
      چدا من دیدم اونجا مطب اینا زدن و دیدمم برگشتن اینجا فقط خیلی دوندگی. داره

    2. Top | #17
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      دیگه کسی حرفی نظری نداره

    3. Top | #18
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      سلام بچه ها خیلی خوشحال میشم حرف دلتونو بهم بگید
      من تک فرزندم پدر و مادرم ۶۰ .۶۵ سالشونه و فارغ از تیزهوشانم سال اول۲۵ هزار اوردم سال دوم ۲۱ هزار وقتی بابام اینادو دید و دید خوندم و این شد میدونم باور. نمیکنید ولی واقعا خوندم فکر کنم ضریب هوشیم پاییمه حالا میخواد منو بفرسته ترکیه اونجا بخونم دانشگاه تایید ایران هزینه هاش خیلی بالاست غیر تایید میفرسته میگه یا اینو از راه هایی که داره خیلیم تحقیق کردبم وافعا راه هایی داره که تایید شه ولی مثلا ۲/۳سالی طول میکشه تایید میکنی بر میگردی یا اگه عرضه داشتی برو از اونجا اروپا خودتو نجات بده رفته با یه موسسه ای حرف زده پولی هم ریخته و تمام ولی دل من شور میزنه اگه خدای نکرده پاش شکست حالا چیز زیادی نمبگم کی بیاد کمکشون کنه پول داره خدارو شکر از اون لحاظ راحتم ولی خیلی عذاب وجدان دارم قلبم داره کندا میشه انگار ترو خدا کمکم کنید نمیتونم۱ خودمو از ته دل راضی کنم حالم بده رشته ایم که میخوام برم داروسازیه اصلا با رفتن و.. مشکل ندارم ولی پدرو مادرمو چیکار کنم خدا 😭😭😭به مامانم میگم نباشه مثلا تو استانبول زندگی میکنم شما هم مییاید پیشم میگه ما نمیتونیم بیایم تو اونجا بمیریم....انگار وقتشو میدونه اخه شاید اصلا من زود تر از والدینم مردم چرا این طور میکنن اخه
      برو و زندگی جدید رو استارت بزن
      اولش سخته ولی نتیجه خوبی داره و زمان ازت ی دختر قوی میسازه

    4. Top | #19
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      سلام وقت بخیر
      دوست من، منم پدر و مادرم سنشون نسبتا زیاده، خیلیی هم روشون حساسم، امسال اولویتم توی انتخاب رشته هم شهر خودمون بود، اما من از خدام بود الان شرایط شما رو داشتم، ترکیه همین بغله، میتونید تند تند بهشون سر بزنید، اگه هر دقیقه نگرانشون هستین میتونید با هماهنگی پدر و مادرتون یه دوربین توی هال خونه اتون نصب کنید که هر لحظه خواستید ببینیدشون، انگار که خودتون خونه اید، میدونم خیلی شرایط سختیه ولی خب یه آینده ی خیلی قشنگی میتونه در انتظارتون باشه، فرصت خوبیه، از دست ندین
      بازم بستگی به خودتون داره، اگه واقعا طاقت نمیارید درک میکنم چون تک فرزند هم بودین وابستگی‌تون بیشتره
      mucizelere inanırım

    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من دقیقا شرایط تو رو دارم تک فرزند و پدر و مادرم مثل تو ان و همیشه هم عذاب کشیدم از حرفهای تلخی که مامانم میزنه .انگار که قراره به زودی فوت کنند . ببین من نمی‌دونم تو الان چند سالته . من ۲۱ سالمه . پارسال به این نتیجه نرسیده بودم ولی بعد از یکسال زندگی در گردابی از مشکلات حالا اینو میفهمم که تو باید باید و باید از قید پدر و مادرت رها بشی . هر بچه ای مثل میوه ی روی درخته . زیاد روی شاخه بمونه میگنده . این حقیقته . ممکنه ۴۰ سالگی بهش برسی ولی بالاخره می‌رسی . پس بهتره سریعتر قبولش کنی . مسئله و مشکل تو اصلا کنکور دانشگاه یا کشوری که قراره بری نیست . مسئله تو وابستگی و بند ناف عاطفی توعه که هنوز پاره نشده . بدون اینو اگر بندناف عاطفیتو نبری تا ابد اسیری و رنج میبری حتی روزی که پدر و مادرت دیگه توی این دنیا نباشن این داستان ها برای تو ادامه داره چون اونا توی ذهن تو هستن . ( ان شاالله که همیشه سلامت باشن) . البته تعدیل این وابستگی روانی زمان می‌بره . به خودت زمان بده ولی آگاهانه قدم توی مسیر استقلال فکری و روحی بذار

    6. Top | #21
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Powerfullll نمایش پست ها
      من دقیقا شرایط تو رو دارم تک فرزند و پدر و مادرم مثل تو ان و همیشه هم عذاب کشیدم از حرفهای تلخی که مامانم میزنه .انگار که قراره به زودی فوت کنند . ببین من نمی‌دونم تو الان چند سالته . من ۲۱ سالمه . پارسال به این نتیجه نرسیده بودم ولی بعد از یکسال زندگی در گردابی از مشکلات حالا اینو میفهمم که تو باید باید و باید از قید پدر و مادرت رها بشی . هر بچه ای مثل میوه ی روی درخته . زیاد روی شاخه بمونه میگنده . این حقیقته . ممکنه ۴۰ سالگی بهش برسی ولی بالاخره می‌رسی . پس بهتره سریعتر قبولش کنی . مسئله و مشکل تو اصلا کنکور دانشگاه یا کشوری که قراره بری نیست . مسئله تو وابستگی و بند ناف عاطفی توعه که هنوز پاره نشده . بدون اینو اگر بندناف عاطفیتو نبری تا ابد اسیری و رنج میبری حتی روزی که پدر و مادرت دیگه توی این دنیا نباشن این داستان ها برای تو ادامه داره چون اونا توی ذهن تو هستن . ( ان شاالله که همیشه سلامت باشن) . البته تعدیل این وابستگی روانی زمان می‌بره . به خودت زمان بده ولی آگاهانه قدم توی مسیر استقلال فکری و روحی بذار
      دیگه خسته شدم از زندگی کردن با ترس از مرگ پدر و مادرم با خدا جونم به لبم رسیده خیلی خسته ام بعضا با خودم میگم مگه من حق زندگی ندارم اخه
      اصلا عمر دست خداست کز میدونه کی زود میمیره کی دیر میمیره....
      دختر همسایمون ۲۷ سالش بود شب خوابید صبح بیدار نشد پدرش سرطان داره هنوزم زندست ۳ روز پیش سالگرد دختره بود به خدا میترسم برم سکته کنن یا بلایی سرشون بیاد نمیدونی که چه حالیم اصلا میرم که کلاس زبان ترکی بچه هارو میبینم بد خودم مقایسه میکنم دلم به حال خودم میسوزه هم اتاقی خودم اینقدرررر خوشحاله فقز به فکر رنگ لباس و... منم دارم از فکرو خیال رد میدم دیگه عزیزم مک ۱۹ سالمه ۴ ماه دیگه میشم ۲۰
      ویرایش توسط دختر۸۱ : 06 شهریور 1401 در ساعت 20:36

    7. Top | #22
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fawzi نمایش پست ها
      برو و زندگی جدید رو استارت بزن
      اولش سخته ولی نتیجه خوبی داره و زمان ازت ی دختر قوی میسازه
      خدا کنه فقط به پدرو مادرم تو این مدت چیزی نشه خودمو نمیبخشم

    8. Top | #23
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      خدا کنه فقط به پدرو مادرم تو این مدت چیزی نشه خودمو نمیبخشم
      چرا اصلا باید چیزی بشه؟
      این تفکر از کجا میاد؟

    9. Top | #24
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fawzi نمایش پست ها
      چرا اصلا باید چیزی بشه؟
      این تفکر از کجا میاد؟
      نمیدونم والا سنشون بالاست بالاخره ناراحتن مادرم مشکل فشار خون داره نمیدونم سرم چه خاکی بریزم

    10. Top | #25
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      نمیدونم والا سنشون بالاست بالاخره ناراحتن مادرم مشکل فشار خون داره نمیدونم سرم چه خاکی بریزم
      هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته
      و قرار نیست تو ازشون چنان دور شی که نبینیشون
      میتونی همیشه در تماس باشی و از حالشون باخبر
      ولی بازم ازونجایی ک تکی ، این حقو بهت میدم . چون خارج رفتن هم سختی های خودشو داره . در این مورد با پدر مادرت مشورت کن

    11. Top | #26
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fawzi نمایش پست ها
      هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته و قرار نیست تو ازشون چنان دور شی که نبینیشونمیتونی همیشه در تماس باشی و از حالشون باخبر ولی بازم ازونجایی ک تکی ، این حقو بهت میدم . چون خارج رفتن هم سختی های خودشو داره . در این مورد با پدر مادرت مشورت کن
      عزیزم من اصلا به این کار زورشون نکردم به خدا من داشتم ریاضی میخوندم برای سال سوم پشت بمونم بابام اومد گفت پاشو برو با فلان موسسه حرف زدم برو با تو هم کار دارن ....دیگه پولم پیشی ریختن همه چی امادست ولی من همچنان رو ویبره ام اخرشم میگم اگه قرار باشه خدای نکرده برای بابام یا مامانم اتفاقی بیفته من باشم یا نباشم میفته عمر دست خداست خدا خودش حافظشون باشه مگه من کیم چه قدرت ماورایی دارم مگه ولی خب خیلی سخته دلم اروم نمیشه..

    12. Top | #27
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      عزیزم من اصلا به این کار زورشون نکردم به خدا من داشتم ریاضی میخوندم برای سال سوم پشت بمونم بابام اومد گفت پاشو برو با فلان موسسه حرف زدم برو با تو هم کار دارن ....دیگه پولم پیشی ریختن همه چی امادست ولی من همچنان رو ویبره ام اخرشم میگم اگه قرار باشه خدای نکرده برای بابام یا مامانم اتفاقی بیفته من باشم یا نباشم میفته عمر دست خداست خدا خودش حافظشون باشه مگه من کیم چه قدرت ماورایی دارم مگه ولی خب خیلی سخته دلم اروم نمیشه..
      همین
      تا خدا نخاد برگی رو زمین نمیوفته
      اگه قرار به رفتنه که اونجا انقدر موفق شو ک دست مامان باباتم بگیری ببری
      اگرم نرفتنی شدی بخون واسه کنکورت رتبه خوب بیاری همینجا برسی ب هدفات

    13. Top | #28
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fawzi نمایش پست ها
      همین
      تا خدا نخاد برگی رو زمین نمیوفته
      اگه قرار به رفتنه که اونجا انقدر موفق شو ک دست مامان باباتم بگیری ببری
      اگرم نرفتنی شدی بخون واسه کنکورت رتبه خوب بیاری همینجا برسی ب هدفات
      نه قرار که با رفتنه و قول میدم تا جایی که میتونم دست و پا میزنم بقیش دیگه دست روزگارا من بیش تر ار این تحمل ندارم به خدا

    14. Top | #29
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط دختر۸۱ نمایش پست ها
      نه قرار که با رفتنه و قول میدم تا جایی که میتونم دست و پا میزنم بقیش دیگه دست روزگارا من بیش تر ار این تحمل ندارم به خدا
      عزیزممم
      ایشالا خدا مامان باباتو واست حفظ کنه
      قوی باش و خودتو محکم نگه دار *-*

    15. Top | #30
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fawzi نمایش پست ها
      عزیزممم
      ایشالا خدا مامان باباتو واست حفظ کنه
      قوی باش و خودتو محکم نگه دار *-*
      قربونت بشم عزیزم خدا پدر مادرتو رم برات حفظ کنه

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن