![]()
نوشته اصلی توسط ;1788556
دلم میخواد خیلی درس بخونم ولی اصلا حوصله اش رو ندارم
دوست دارم به این هدف برسم اما هرروز که بیدار میشم تا شب میوفتم یه جا و هیچ کاری نمیکنم
حوصله ندارم ، نمیتونم خودمو درگیر فعالیت کنم ، بی انرژی شدم ، بی انگیزه ام ، ولش کن اصلا براچی به خودم سختی بدم اصن تهش که چی ؟
اینا چندنمونه از بزرگترین چالش هایی هست که حس میکنم بین همه ماها توی این نسل بشدت شایع شده...
یکی دونفر ازم سوالاتی درمورد این موضوع پرسیدن یک نمونه اش رو بعنوان مقدمه ی تاپیک بصورت نقل قول آوردم...
نمیدونم چقدر درست یا چقدر مفید و بدردبخور ، ولی یکم بضورت خلاصه درموردش از دیدگاهی که دارم صحبت میکنم
مثل همیشه از مشارکت و به اشتراک گذاری تجربه ها و دیدگاه های شما استقابل میکنیم.
_ ذهن و مغز ما
دنیای مغز دنیای عجیب و جالبیه...
مغز ما وقتی بین دوراهی انتخاب قرار میگیره ، تمایلش به سمت انتخاب گزینه ای میره که برای ما بعنوان گزینه ی دارای لذت بیشتر و سختی کمتر بعنوان عادت شکل گرفته
پس عجیب نیست وقتی من به شما دوتا انتخاب میدم یکی کلی خوراکی همراه تماشای فیلم و دومی بیدار شدن صبح زود و برنامه ی کوه نوردی ، شما اغلب گزینه اول رو انتخاب میکنید...
عاداتی که خودمون برای خودمون انتخاب کردیم و شکل شون دادیم
مسیرها و فعل و انفعالاتی در مغز و در ناخودآگاه مون شکل میدن که تبدیل میشه به یکی از مهم ترین دلایل موضوع این تاپیک...
ببینید لذت رو درچه چیزهایی برای خودتون تعریف کردید و تبدیل به عادتش کردید ؟
در سکون ؟ اینکه یک جا بشینید و هیچ کاری نکنید و فقط سرگرم نت گردی و شبکه های اجتماعی بشید یا از این فیلم و سریال به اون یکی شیفت کنید یا ... اره ، اینا توسط شما بعنوان لذت و عادت انتخاب شده و تبدیلش کردید به یک مسیر ثابت در ذهن و مغز و ناخودآگاهتون
ولی همه اینا قابل تغییر و قابل تعادل سازیه...
اگه فردی رو میبینید که از صبح زود بیدار شدن و رفتن به کوه لذت میبره ، مسیری که در ذهن و مغز اون بعنوان سختی و لذت تعریف شده و انتخاب های ناخودآگاهش با شما متفاوته
اگه فردی رو میبیند که با استمرار خوبی مطالعه میکنه ، ورزشکاری رو میبیند که جدی و مستمر تمرین میکنه
همگی اینان مغزشون جوری عادت کرده که از این انتخاب لذت میبرن
و شما هم جوری عادت کردید که از سکون و خودخوری و غر زدن لذت ببرید...
_تکرار !
میدونی تکرار همین جملات خودش تاثیر بشدت قابل توجهی دارن ؟
اینکه شما هروقت از خودت ناراضی هستی تنها واکنش و تنها عملت در این راستا این باشه که شروع کنی به تکرار این جملات :
من حوصله ندارم
من چرا هیچی برام ارزش نداره
من نمیتونم مثل آدم برای چیزی که میخوام تلاش کنم
من چرا اینجوری ام ، من چرا اونجوری ام ...
اصلا ولش کن بعدا خودش درست میشه فعلا اصلا حوصله اش ندارم نمیخوام هیچ کاری کنم نمیخوام به هیچی فکر کنم
و...
تکرار این جملات خودش تبدیل به باور شما میشه
اگر انقدر تکرار کنی که حوصله انجامش رو نداری ، این تلقین تبدیل به مسیر عادت مغزت میشه و به دنبالش روی انتخاب های بعدی تو هم تاثیر زیادی میذاره
چرا وقتی ناراضی ای تنها واکنشت تکرار و تلقین این جملات انتقادی تخریب گر و منفی هست و بعدش بازهم سکون بیشتر و بی حوصله گی بیشتر و به دنبالش انواع اقسام بیماری های تحدید کننده سلامت روان...
وقتی ناراضی ای واکنشت رو جور دیگه ای تعریف کن
یک حرکت کوچیک یک قدم آهسته بردار
_ مفهوم منطق از کم شروع کن
شاید هزاران بار شده که نقشه کشیدی ، برنامه ریختی که کاری رو شروع کنی یا عادتی رو شکل بدی...
ممکنه ورزش باشه
خوندن کتاب
یادگیری مهارت خاصی
تقویت زبان
و...
ولی یا هیچ وقت شروعش نکردی یا خیلی سریع متوقف شدی و ادامه ندادی.
آدما همگی همین شکلی هستن
براشون سخته اون ریتم عادی و راحتی ای که براشون تعریف شده رو بی خیال بشن و برن سراغ تلاش و زحمت کشیدن یا تغییر عادت...
مثل همون قانون فیزیک میمونه که میگه اجسام ساکن تمایل به سکون دارن و اجسام متحرک تمایل به تحرک
یک رمز بزرگ در شروع کاری اینکه
درحد خاروندن نوک بینی ازتون انرژی بگیره ! و جوری نباشه که مغزتون ازش فرار کنه و بگه نمیخواد خودت رو به سختی بندازی بجاش همینطور لم بده روی مبل و خیره شو به سقف...
اون کار و عادت رو جوری شروع کنید که نه نیازی به اراده داشته باشه نه نیازی به انگیزه !
مثلا اگر میخوای ورزش رو شروع کنی به خودت بگو هرروز باید یک شنا رو برم ، اگر بیشتر از یکی رفتی اشکالی نداره ولی نباید کمترش رو بری..
یا اگه میخوای نوشتن رو شروع کنی به خودت بگو هرروز 50 کلمه باید بنویسم ، اگر بیشتر شد اشکالی نداره ولی نباید کمتر از 50 تا بنویسم...
اگر میخوای مثبت اندیش تر باشی با خودت بگو هرروز دوتا فکر مثبت میکنم نه اینکه بخوام یهو همیشه نیمه پر رو ببینم...
توجه کردی ؟ جسمی که ساکن باشه همچنان تمایل به سکون داره و جسمی که متحرکه تمایل به تحرک بیشتر
همین که شما به خودتون گفتید هرروز یک شنا ، باعث میشه از سکون خارج بشید و وارد تحرک و عمل بشید درنتیجه احتمال اینکه خیلی از روزا خودتون خودجوش بیشتر از یک شنا انجام بدید بشدت بالاست (جسم متحرک تمایل به تحرک بیشتر داره)
ممکن هم هست روزهایی باشه که فقط همون یک شنا رو انجام بدید و همین هم خوبه ! چون اون عادت رو درتون زنده نگه میداره و انجام همون یک شنا خودش موفقیته
پس
شروع کاری که مدنظر داری رو جوری قرار بده که به تلاش کمی نیاز داشته باشه
همچنین سختی درک شده ی اولیه توسط مغزتون رو به حداقل برسونید
_قصه ی همیشگی و یکی از علت های اصلی ، کمال گرایی
ما دوست داریم عالی شروع کنیم
دوست داریم قهرمان زندگی خودمون باشیم بدون نقص بدون کاستی بدون شکست
سنگ خیلی بزرگی برمیداریم ، نشونه میگیریم ولی پرتاب نمیکینم...
اگه امروز حوصله هیچی رو نداری و داری به خودت میگی فردا از اول صبح تا آخر شب کولاکی به پا میکنم... کمال گرایی منفی
فردا هم قرار نیست کولاکی به پا بشه
اگر قراره برسی به اون ریتمی که دنبالشی باید عمل رو از همین امروز از قدم های کوچک ولی محکم و استوار آغاز کنی
قدم های کوچکت رو روز به روز قوی تر کن و بعدش بلندتر و سریع تر
بذار درگیر ماجرا بشی با سرنخ های کوچکی از جنس عمل ، سرنخ ها رو بگیرو کم کم بهم گره بزن ازش طناب محکمی بساز و ادامه بده