خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3
    1. Top | #1
      VCP
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات

      تو این مدت کم چیکار میتونم بکنم؟

      سلام.
      من تو تمام سالهایی که مدرسه میرفتم همیشه جزو بهترین شاگردای کلاسمون بودم،نمیگم شاگرد اول (چون همیشه اول نمیشدم) ولی همیشه تاپ بودم.
      اما واسه کنکور اصلا نخوندم...
      حالا الان تو این مدت کم چیکار میتونم بکنم؟
      بجز پزشکی هیچ رشته ای هم نمیرم اگه قبول بشم
      واقعا تو این مدت میتونم پزشکی قبول بشم؟
      نمیخوام الکی امیدوارم کنین،حقیقت رو بگین،از بین شاگرداتون کسی بوده که بتونه؟
      نظرتون در مورد استفاده از کتابای جمع بندی چیه؟
      فارغ التحصیل رشته تجربی هستم ، معدل نهاییم هم 19،پارسالم رتبه ام 5000 شده
      تو هیچ کدوم از درسا هم مشکل نفهمیدن ندارم حتی ریاضی که واسه اکثر بچه های رشته تجربی سخته.
      با تشکر

    2. Top | #2
      پاسخگوی ارشد

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط VCP نمایش پست ها
      سلام.
      من تو تمام سالهایی که مدرسه میرفتم همیشه جزو بهترین شاگردای کلاسمون بودم،نمیگم شاگرد اول (چون همیشه اول نمیشدم) ولی همیشه تاپ بودم.
      اما واسه کنکور اصلا نخوندم...
      حالا الان تو این مدت کم چیکار میتونم بکنم؟
      بجز پزشکی هیچ رشته ای هم نمیرم اگه قبول بشم
      واقعا تو این مدت میتونم پزشکی قبول بشم؟
      نمیخوام الکی امیدوارم کنین،حقیقت رو بگین،از بین شاگرداتون کسی بوده که بتونه؟
      نظرتون در مورد استفاده از کتابای جمع بندی چیه؟
      فارغ التحصیل رشته تجربی هستم ، معدل نهاییم هم 19،پارسالم رتبه ام 5000 شده
      تو هیچ کدوم از درسا هم مشکل نفهمیدن ندارم حتی ریاضی که واسه اکثر بچه های رشته تجربی سخته.
      با تشکر
      سلام به شما خانم سما . خب حکایت شما هم حکایت غریبه ای نیست. دوست دارم یکم باهم صحبت کنیم چون حس می کنم که ارزشش رو داره و بچه های دیگه هم از بحث من استفاده کنند . شاید بحث و حرفام رو سال اول که کنکور میدادی تجربه کرده باشی ولی مسلما" سال دوم بوده و ما هم کم مثال نداریم از فارغ التحصیلانی که سال دوم فرقی با سال اول نداشتن .بذار بریم به اواخرخرداد و
      یه ذره مونده به تیر 89 . وای چه غوغایی بود . چقدر تو فکر و خیال این کتاب و این
      کلاس . فلان مدرسه و استاد و ... بودی . معدل خوب بود ولی از دست یه درس کمی شاکی بودی. ولی در کل خوب بود. داشتی خودت رو کم کم آماده می کردی
      برای یک سال . برای یک ماراتون . همه چیز خوب و عالی بود ./ کاغذ سفیدت رو برداشتی
      و روش نوشتی بسم الله . بعد هم گفتی اول از این کتاب و از اینجا می خونم . بعد اون
      . روزی n ساعت . تا آخر تابستون
      اینجاهارو جمع می کنم وکلی تصمیم قشنگ دیگه . وسواس داشتی رو اینکه نکنه حالا که
      بار اولت هست داری کنکور میدی و بی تجربه هستی راه رو اشتباه بری . اصلا از چه
      درسی شروع کنم . عمومی . اختصاصی . پایه . پیش . با هم .... پس دنبال راه های
      بهینه هم بودی . دنبال کتاب های خوب و برندهای معتبر و ... ولی حالا یه سوال .
      الان چند وقته که دارن اون کتابهات گوشه اتاق خاک میخورن ؟ کتابی هست که بگی تا
      آخر خوندم و الان فولم ؟ چندبار روحیت خوب نبوده و رفتی کتابخونه و چندتا کتاب
      خریدی و آوردی و چیدی تو قفسه ولی تا حالا لاش هم باز نکردی ؟ چرا اینجوری شدی
      ؟واقعا آدم تو این موقعیت ها به خودش هم شک میکنه . چرا سما انقدر تغییر کرده .
      بعضی وقت ها به این فکر می کنی که پارسال که کنکور نبود و امتحان نهایی بود از امسال
      بیشتر می خوندی . مگه نه ؟ یه ذره از شروع تابستون فاصله گرفتی و حالا کم کم تو
      فکر بودی . شب که می خواستی بخوابی به خودت می گفتی که آیا فردا همون روزی هست که
      من دیگه شروع می کنم و توپ درس می خونم ؟
      با امید شروع هفته و شنبه و فردا و یه نقطه عطف برای خودت تا اینجا اومدی . مگه نه
      ؟ ولی نقطه عطف هنوز هم پیدا نشده . پس کو . چرا نشد . بعضی وقتا تو طول سال می
      نشستی و برای خودت چرتگه و ماشین حساب مینداختی که الان مثلا 52 روز عقبی هستم واگر
      روزی بتونم 12 ساعت بخونم میشه انفدر و اینو و ... . به فکر جبران بودی . اگه تو
      کنکور آزمایشی شرکت می کردی همش یر جلسه به خودت میگفتی که نخوندم . از آزمون بعدی
      . بذار برم خونه . بکوب می خونم . اگر هم شرکت نمی کردی لااقل با دوستت قرار
      گذاشته بودی که سوال هارو شنبه ازش بگیری
      و اونم بهت میداد ولی چرا تو از خودت اون جوری که قبلا پیش بینی کرده بودی آزمون
      نمی گرفتی ؟ کمال گرا بودی و می خواستی که حتی یه ذره وقت رو هم از دست ندی به
      خاطر همین اگه صبح دیر از خواب بیدار میشدی دیگه چون قرار گذاشته بودی که از 7
      بیدار بشی و درس بخونی ولی الان 8:30 است و تو دیگه میگی . نه /// این روز من نیست
      و بقیه تایمت رو هم از دست می دادی . شب هم تا خسته و کوته از کلاس برمیگشتی و بعد
      از شام خوردن ، میرفتی سر کتاب ؛ کم کم چشمات میرفت روی هم . یه بار مقاومت .
      دوبار مقاومت و بار سوم به امید اینکه الان زود بخوابی ولی بجاش فردا با زنگ ساعت
      ساعت 5 بیدار بشی و درس بخونی ، می رفتی به خواب . ساعت 5 اون بربخت زنگ میزد ولی
      تو هنوز خواب بودی و ساعت پنجت میشد ، ساعت هفت . یه روز جمعه هم دیگه هه چیز برای درس خوندن محیا
      بود ، کتاب تست فیزیک رو باز کردی و گفتی این فصل نوسان رو همش رو امروز میبندم و
      کامل می خونم ولی به دلایلی آخر شب دیدی که نه فقط 2 صفحه رفتی جلو . تازه شانس
      آوردی که برای امتحانات ترم هم بنی هاشمی بود وگرنه ...
      این
      همه اتفاق که تازه من شاید کمتر از 5 درصدش رو گفتم برات افتاد و تو چرخیدی و
      خیلای زود ، هنوز تا نیمه سال مونده بود ، به خودت گفتی که نه سما . تو امسال
      نمیتونی اون چیزی که لایقش هستی رو بشی . دانشگاه آزاد هم دفترچه نگیر شاید با اصرار فامیل و دوستان یه جا که قبول
      شدی بهت زور کنند که بری و تو هم اصلا اینو دوست نداری . خوب این راز رو که دیگه
      کنکور 90 نمیشه رو با خودت و تو دل خودت حمل کردی و به هیچکس هم جرات نکردی که بگی
      . حتی دوستای نزدیکت . ولی حالا شاید این روزا به یه نحوی غیر مستقیم چون دیگه
      خیلی ازش حرف میاد وسط تو هم به عده ای منعکس کردی . ولی تو خیلی زود خودت رو پشت
      کنکوری کردی . یه ذره امیدهایی ته سرت سو سو زد و یه بار داستان انگیزشی خوندی از
      آنتونی رابینز .

    3. Top | #3
      پاسخگوی ارشد

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      شاید هم حرفهای دکتر نیکخو یا مهندس سرورپور . و اون لحظه خیلی
      ذوق کردی . احساس خوبی داشتی و خودت رو داشتی پیدا میکردی ولی بازهم دستت به قلم و
      چرکنویس و جزوه و تست نیومد و گفتی بذار از سال دیگه مشتی میخونم . امسال هیچی . تو
      وبلاگم کلی حرف زدم . یادمه یه جا گفتم که فکر میکنی که شنبه یا اول فروردین چیه .
      فکر میکنی که شروع هست ؟ اول تیر چی ؟ آفتاب از کدوم طرف درمیاد ؟ اول تیر چی داره
      که برای خودت روز موعود و نقطه عطف منحنی ات رو اونجا قرار دادی . سما یه نگاه به
      دفتر برنامه ریزیت بنداز . ببین چی شد که اونجوری شد . ببین چرا کتاب تست فیزیکت فقط از فصل یک و شاید معدودی هم فصل 2 و 3 ازش سوال حل شده ؟ سما به
      حرفام گوش بده . ببین روزها و ساعات همه مثل هم هستند . هیچ فرقی برای آدم نداره
      مگه آدم برای خودش از قبل به اونا احساس و انرژی بده . مطمئن باش از اونجایی که تو
      خیلی روی شروع برای سال آینده تمرکز کردی و از مدت ها قبل به اون فکر کردی ، با
      شروع اون به طور غیر ادرادی و ناخودآگاه به سمت اون میری و می شینی پای تست و کتاب
      و جزوه و ... واتفاقا" مطالعه خوبی هم داری . ولی این فقط موقتی است . اگر همون
      طوری فکر کنی که قبلا فکر میکردی مسلما همون نتیجه ای رو می گیری که قبلا گرفته
      بودی . این انرژی که تو در استارت داری به وجود میاد ولی اگه حفظ نشه خیلی زود از
      بین میره و خدایی نکرده باز هم میشی مثل سابق . پس باید یه کاری کنی که از همین
      الان ریشه کن بشه . خوب طبق مقالات روانشناسی مطالعه مدت زمان لازم برای تغییر بین
      21 تا 28 است و بعد از اون از گزند این حالت که بارها برات پیش اومده که میخواستی
      بشینی پای کتاب ودرس بخونی و در هنگام عمل به این کار ناخودآگاه بازهم به یاد
      گذشته و چندماه تلخ قبل افتادی و خودت رو سرزنش کردی و از درس خوندن منصرف شدی .
      خوب از همین الان که این حرفهای منو میزنی باید روزمرگی و اتفاقات تکراری رو از
      زندگین حذف کنی . بعد از خوندن کامل متن برو به اتاقت و تا میتونی جای لوازم و
      اشیا رو عوض کن . از اشیای روز میز و کوچیک گرفته تا تخت خواب . تا هر جا که جا داره
      و مزاحم بقیه نیست تغییرات انجام بده . بعد در جزئیات . دیگه با خودکارهای قبلت
      ننویش . نوع لباس و نوع موسیقی که گوش میدی رو عوض کن . خوراکی هایی که قبلا دوست
      داشتی و می خوردی رو دیگه نخور . فیلم و تلویزیون و اینترنت و ... همه و همه باید
      تغییر کنند . از خونه که میای بیرون دیگه از راه سابق به جایی که میخوای بری نرو .
      اگه در و دیوار اتاقت عکس داره ؛حتما عکس هارو عوض کن . عطرت رو عوض کن . جای یه
      سری وسایل رو اگر چندتا ازش تو خونه هست ، مثل ساعت و صندلی با وسایل اتاقت عوض کن
      . در ساعت های خاص اگر کار خاضی انجام میدادی الان دیگه باید قعطش کنی با عوضش کنی
      . تو خونه موهات رو یه جور دیگه فرم بده . هیچ چیز نذار که مثل سابق باشه . کلا
      باید تو محیطی که باهاش سر و کار داری خیلی خیلی تغییرات ایجاد کنی . همه این
      کارهارو انجام بده ، بعد از این بیا و به تغییراتی که به وجود آوردی نگاه کن . بهش
      فکر کن و به خودت بگو که من همه این کارهارو کردم ، چون میخوام از این به بعد تو
      این محیط مینای واقعی باشم . چون می خوام یه حرکت معرکه رو شروع کنم . برای اینکه
      می خوام از انرژی های درونیم که تا حالا استفاده نکرده بودم ، به بهترین شکل
      استفاده کنم . تو خیال برو و پیش خودت 11 خرداد رو تو تقویم ذهنت یه ضربدر قرمز
      روش بزن و بگو از اینجا . تو ذهنت به این فکر کن که اصلا نه کنکوری هست و نه
      دانشگاهی و نه الان کمتر از یک ماه مونده به کنکور . فقط و فقط به این فکر کن که
      میخوای از این به بعد برای خودت باشی . خودت رو راضی کنی و به خودت آرامش بدی . تو
      الان عاشق درس خوندن هستی و دیگه مثل آدمی هستی که زمان برای او ایستاده و اصلا
      برای معنی و مفهومی نداره که عقب مونده . تو زندگیت و تولد دوبارت از همین امروز
      شروع میشه و خود خودت هستی که میبینی خدا داره دستت رو میگیره که اون پاهات که
      توان دویدن ازشون گرفته شده بود ، دوباره بتونه کم کم راه بیفته . سما سینرژی
      اصلا ساعت و تایم و اینا نمیشناسه . تو عاشق درس خوندن هستی و اصلا برات شام و
      نهار و خواب مهم نیست . تو تغییر کردی و الان فقط برات هدف این پیشرفت هست . کاری
      با بقیه نداری که الان کجا هستند ، مهم اینه که تو خودت موتورهات رو روشن کردی و
      میخوای به جای تمام روزهای افسردگیت ، شاد باشی . الان دیگه نباید فکر برنامه و
      نوع تست و اینا باشی . اینا مهم هست ولی در شرایط فعلی باعث سکون و وسواس و استرس
      تو میشه . 5 روز باید فقط بخونی . از هر چیز ، از هرجا . بدون فکر به اینکه اصلا
      امسال کنکور میدی یا سال دیگه . بشین و از اون جایی که دوست داری ولی هنوز خوندنش
      به دلت نشسته شروع کن . حتما بعد از ایجاد تغییرات حتی اگر ساعت 12 شب هم بود ،
      نگو از فردا بشیمن حتی امشب 1 ساعت هم شده با آسودگی فکر بخون . مینا بعدش باید
      خودت رو بازسازی کنی . همون سمایی که همه ازش انتظار 3 رقمی دارن بشی(پزشکی) . شبها خارج
      از وقت مطالعه عادیت وقتی داری می خوابی خدا رو شکر کن و از او بخواه که نیمه شب
      بیدارت بکنه . آره ساعت 2 سب 3 شب شاید هم 4 ولی دیگه این ور و اونور نشه ، چون
      تاثیر این کاری که الان میخوام بهت بگم از بین میره . شب که میخوای بخوابی ، یه
      لحظه چشمات رو ببند و خودت رو ببین که داری نیمه شب از خواب بیدار میشی و میخوای
      ثابت کنی که تکی . اوایل سخته ولی حتما این کار رو بکن . نیمه شب از خواب بیدار شو
      و یه مشت آب بزن به صورتت و بیا و بشین تو اتاق . چشمات رو ببند و به فکر فرو برو
      . فکر کن که آیا الان مثلا ساعت 3 بامداد شاگرد زرنگتی مدرسه که امیدهای اول رتبه
      هستند ، بیدار هستند ؟ / چهره اونا رو بیار جلوی چشمت و مثل یه چراغ خاموششون کن .
      اونا الان خوابند . در شهرتون . در استان . در کشور . کی بیداره ؟؟؟؟ خودت رو مثل
      یه نوری ببین که داری تو اون تاریکی زیبای شب از اتاقت ، از خونتون ، از شهرتون ،
      از استان ؛ از کشور و از کل دنیا و از کل کائنات داری می درخشی و میخوای به سمت
      هدفت بری . خودت رو منحصر به فرد ببین . فقط تو
      هستی که تو این وقت شب بیداری . به خودت افتخار کن . تو تکی . بعد از اون
      بیا و چند صفحه درس حفظی مثل دینی یا ادبیات بخون و 15 تا هم تست بزن . این کار رو
      بکن و بعد بخواب . فردا وقتی از خواب بیدار میشی خودت رو از همه یه قدم جلو ببین .
      به قدرت های وجودیت افتخار کن . موقع خوردن ناهار و شام تو یه کاغذ لغاتی که از
      مثلا از تست زنی زبان رو بلد نبودی رو بخون . به خودت نگو که چه فایده . مگه میشه
      هم خوند و هم خورد . من هم میدونم ، ولی تو الان باید یه کاری کنی که متمایز باشی
      . چون هیچکس این کار رو نمیکنه . زندگیت رو تغییر بده . چشمات رو ببیند و عقربه ساعت اتاقت رو چند دور نامنظم بچرخون و
      تغییر بده ، به طوری که دیگه متوجه زمان نباشی . زمان برای تو مهم نیست . این کار
      بهت کمک میکنه که اگه تا به حال سابقه درس خوندن بعد از 11 شب رو نداشتی ، در اوج
      درس خوندن مثلا در ساعت 21:30 اگه یه نظر نگات به ساعت خورد به خاطر دستکاری مثلا
      اون 19:45 رو نشون میده و این باعث میشه که ضمیر ناخودآگاهت که فرق راست و دروغ و
      دستکاری با حقیقت رو نمی فهمه خودش رو برای بیش از 3 ساعت دیگه فعال برای درس
      خوندن تو نگه داره و نه 1:30 دقیقه تا ساعت 23 بشه . سما این عمر بزرگترین نعمتی هست که می تونیم
      برگردیم و با توکل به خدا خودمون رو برای جبران و تغییر آماده کنیم . خدا هم
      منتظره تا ما دست به کار بشیم و بعد خودش دستمون رو بگیره . من این متن رو فقط برای
      تو نوشتم ، چون ایمان دارم که میتونی تغییر کنی و به رویاهای درونت رنگ واقعیت
      بزنی . برو به سمت اون کتابهایی که الان دیگه برای اونا هم کنکور مهم نیست . چند
      روز اول نقش یه آدم معرکه رو بازی می کنی ولی بعد از اون میبینی که اون آدم نقاب
      نبوده و خودت بودی که از پیله خواب رها شدی . سر نماز برای همه کنکوری ها دعا کن و
      از خدا به خاطر تمام این پستی و بلندی ها و مشکلاتی که سر راهت قرار داد و تو رو
      شکه کرد سپاسگزار باش ؛ چون تو رو برای عمر زندگی ساخت و بهت تجربه داد . خیلی
      زودتر از اونی که فکرش رو کنی ، دوباره مثل سابق اعتماد به نفس پیدا میکنی و به
      خودت و این تصمیم امروزت افتخار میکنی . سما برات آرزوی بهترین ها رو دارم و دوست
      دارم که روزی خبر موفقیت تو رو مثل تمام بجه هام بشنوم . اگه تو وبلاگ من هم رفتی
      پست های احساس و تعلل و درون گمشده و تشویق رو بخون و با مثالهای مربوط به خودت به
      عمقش برو . سما در آخر اینو بدون که الان برای کنکور 90 مثل شب امتحان است .
      یادته چه طور برای نهایی پارسال واسه پیش دانشگاهی تو یه روز یه کتاب رو کامل میخوندی و فرداش هم تو
      سر جلسه خوب امتحان میدادی . به خاطر این بود که دیشبش دیگه خودت میدونستی که دیگه
      وقتی برای خوندن نیست و این دیگه بارآخره ، همین مسئله باعث تاثیر فراوانی رور
      کورتکس مغزت میشد و اون سرعت مطالعه رو بالا می برد و حضور ذهن رو در حد نهایی و
      ثابت نگه میداشت . ماه آخر هم اصلا قابل مقایسه با قبل نیست و هر ساعتش به همین
      خاطر که دیگه بار آخره به اندازه 10 ساعت می ارزه . قدر خودت رو بدون . شاد باش .
      امیدوار . پس از همین الان برای رسیدن به بخشی از موفقیت تلاش کن و برای خودت 45 تا پله محکم و استوار و قشنگ بساز . مهم اینه که تغییر کنی . با تغییر حتی اگرم امسال نشه برای آزاد یا سال بعد موتورهات روشن هست. اگرچه اعتقاد دارم که مثال نباید از شدن یا نشدن زد و خودت میتونی مثال بشی. از سایت کانون بودجه بندی سوالات رو دانلود کن و قسمت های پرتست و سوال و روان رو از هر درس و کتاب بخون و بعد ی دوران جمع بندی از 20 خرداد تا 9 تیر

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن