خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 19

    موضوع: نتایج کنکور

    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

      نتایج کنکور

      سلام بچه ها یه فکری هر چن وقت یبار اذیتم میکنه میخواستم ببینم خانواده شما (اونایی که نتیجشون اون چیزی که انتظار داشتن نشد) چجوری موقع اعلام نتایج باهاتون برخورد کردن؟
      خانواده من از دادوبیداد و فحش و بدوبیراه دادن تاارزوی مرگ و هر چیز دیگه فقط بحث فیزیکی پیش نیومد (والا فک کنم اون اثرات روحیش کمتر میشد)
      اصن هیچکدوم از من نپرسیدن حال خودم چجوره فقط سرزنشم کردن و مقایسه و کلا هر کاری که میتونستن برای نابودی من انجام بدن دادن

      الان میبینمشون اعصابم بهم میریزه بابت دلسوزیهای الکی الانشون
      با خودم میگم چرا اون موقع بفکرم نبودن اونجا خود واقعیشونو نشون دادن
      الانم کاری میکنن به خاطر اینه رو روند درسیم اختلالی پیش نیاد

    2. Top | #2
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ainz نمایش پست ها
      سلام بچه ها یه فکری هر چن وقت یبار اذیتم میکنه میخواستم ببینم خانواده شما (اونایی که نتیجشون اون چیزی که انتظار داشتن نشد) چجوری موقع اعلام نتایج باهاتون برخورد کردن؟
      خانواده من از دادوبیداد و فحش و بدوبیراه دادن تاارزوی مرگ و هر چیز دیگه فقط بحث فیزیکی پیش نیومد (والا فک کنم اون اثرات روحیش کمتر میشد)
      اصن هیچکدوم از من نپرسیدن حال خودم چجوره فقط سرزنشم کردن و مقایسه و کلا هر کاری که میتونستن برای نابودی من انجام بدن دادن

      الان میبینمشون اعصابم بهم میریزه بابت دلسوزیهای الکی الانشون
      با خودم میگم چرا اون موقع بفکرم نبودن اونجا خود واقعیشونو نشون دادن
      الانم کاری میکنن به خاطر اینه رو روند درسیم اختلالی پیش نیاد
      سلام خوب هستین؟
      جوابی که من میخوام بدم به این تاپیک بدم ممکنه متفاوت با بقیه باشه ولی از دید کسی میخواین اینا رو بشنوین که یه زمانی خودش این ماجرا رو تجربه کرده و بعدا با یسری مطالعاتی که داشته درباره مغز و اساس رفتار انسان ها ، یه چیزایی میدونه هرچند کمه
      میدونی رفتار انسان ها یجور چراغ راهنماست که اگه خوب تفسیرش کنی میتونی رفتار مناسبی هم برای جلوگیری از بدتر شدنش یا در جهت بهبودیش انجام بدی
      چند روز پیش بود که داشتم تاپیک به چی فکر میکنی رو چک میکردم یه چیزی مشابه این دیدم الان شک کردم دیدم بله پیام شما بوده به تاریخ 30 بهمن ، این نشون دهنده یه چیز بود برای من این که این خاطره برای شما نشخوار فکری میشه ( انگار همش برات با یه صدای درونی این قضیه تکرار میشه و هی بهت یاداوری میکنه) خب وقتی نشخوار فکری اتفاق می افته باید به پیشنویس های رفتاری توجه کرد ؛ نمیخوام خیلی تخصصیش کنم سعی میکنم خودمونی بگم که ممکنه این سرزنش دائمی خودتون به این دلیل باشه که خودتون رو تو شرایط گذشته میبینین و حس میکنین تغییری اتفاق نیفتاده ، یا فکر میکنین شاید بازم قبول نشم و همین باعث میشه اون خاطرات هی دوباره یاداوری بشن
      پس بهترین کار برای اینکه هی خودتو سرزنش نکنی اینه که شرایط و نگرشتو عوض کنی اگه تو وضع سابقی ، یعنی با خودت بگی یا باید برسم یا باید برسم حتی وقتی میگی 99 درصد ممکنه برسم تو یک درصدی داری که وقتی کم میاری بهش فک کنی و تکیه گاه سقوط همیشه سقوطه رفیق . پس اگه شرایطتت بده بجای این فکرا برنامه و استراتژی خوب بچین و بهش اعتماد کن و با خودت بگو امکان نداره نرسم که باعث بشم پدر و مادرم اذیتم کنن

      اما در مورد صحبت پدر مادرتون هم بهشون حق میدم هم بهشون حق نمیدم . میدونی الان واقعا یکی از سخت ترین کارای دنیا پدر مادر بودنه و بیا به این فکر کن اونا حداقل 18 سال تورو با تمام سختی ها بزرگ کردند کلی خرجت کردند از هرلحاظ مثل پول و عشق و زمان ، شاید یه زمانی از پیشرفت خودشون از زندگیشون زدند که تو به جایی برسی و در قبال اینا خودشونو مسئول خوشبخت کردنت میدونن و تنها چیزی که میخوان اینه موفق ببیننت و خب شاید اون لحظه تلخ همه زحماتت به نظرشون اومد و با خودشون حس کردن همه زحمتا به باد رفت و عصبی شدند و حرفی زدند تو به حساب این بزار که اونا فقط خوشبختی منو میخوان هرچند با لنز خودشون میبینن و شاید درست نبینن ولی رفتارشون به این دلیل بوده

      و درمورد سوال آخرت که منم تجربه مشابه داشتم یا نه باید بگم اره. من دوبار پشت کنکور موندم و یکبارش مادرم بحدی عصبی بود که با بشقاب زد تو سرم و بشقاب تو سرم شکست و کلی گریه کرد... من به گریه مادرم حساسم و اون شب با خودم عهد کردم که اینبار اینجور نمیشه و شروع کردم جدی خوندن ، تا اینکه ته اون سال رسیدن به یه رشته پیراپزشکی توی دانشگاه تهران بحدی خوشحال بودن که حد نداشت
      البته امسالم یه سورپرایز تو راهه چون فهمیدم این رشته که خوندم مال من نیست و دوستش ندارم و دوباره امسال میخوام کنکور بدم اینبار واسه پزشکی انشالله
      ویرایش توسط Alef.heh.mim : 02 اسفند 1400 در ساعت 18:35

    3. Top | #3
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      درود دوست عزیز

      از وقتی مسیرم با کنکور سراسری یکی شد به موارد زیادی برخورد کردم. متاسفانه من یکم جزئی نگر هستم و معمولا به مواردی اهمیت میدم و توجه می کنم که شاید کمتر کسی اینکارو بکنه. یکی از این موارد هم نحوه برخورد خانواده ها بود. با توجه به اینکه پدر و مادر بسیاری از دوستان دهه پنجاهی هستند میگم. با تمام احترامی که برای دوستان دهه پنجاهی و قبل اون قائل هستم ولی معتقدم آگاهی کافی در نحوه برخورد اینجور موارد ندارند. همچنین میشه به نحوه برخورد با تراز قلمچی و کنکورهای آزمایشی و یا سایر موارد رقابتی هم اشاره کرد. متاسفانه خیلی از بچه ها بیشتر از اینکه تحت فشار درس باشند تحت فشار اینجور رفتارها هستند. نوجوان یا جوان نیاز داره تو این مقطع مورد حمایت باشه، علاوه از اینکه تحت حمایت نیست بلکه تحت فشار هم هست. یه نگاهی به آمار بالای کلید زن های کنکور های آزمایشی می تونه همه چیز رو نشون بده. نوجوونی که تحت فشار غیر منصفانه و ناآگاهانه خونواده قرار می گیره (البته غیر مغرضانه) و اقدام به تقلب می کنه تا موقت از زیر فشار خونواده بیرون بیاد. خیلی وقتا این نوجوون از اونی که هست هم دور میشه و از نظر روحی از هم می پاشه و نمیتونه خود واقعیشو نشون بده. البته این نا آگاهی فقط مختص پدرها و مادرها نیست. مشاور مدرسه و معلم و موسسه و خیلیای دیگه هم مقصر هستند.

      اما اینم معتقدم که والدین عزیز کم پیش میاد مغرضانه باعث عدم پیشرفت فرزندشون بشن. هر چی که هست ناشی از ناآگاهیه. ما باید قبول کنیم که این ناآگاهی در ریشه و ساقه و تک تک سلولهای درخت جامعه نفوذ کرده و پدر یا مادر یا معلم و استاد یا پزشک و ... هم نمیشناسه. این بخشی از جامعه هست و ما هم گلیم خودمون رو تو همین جامعه باید از آب بکشیم بیرون. محیطی که از داخل خونواده شروع میشه و تقریبا تا آخر عمر باهامونه...
      ویرایش توسط Rubiker : 02 اسفند 1400 در ساعت 19:19

    4. Top | #4
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ainz نمایش پست ها
      سلام بچه ها یه فکری هر چن وقت یبار اذیتم میکنه میخواستم ببینم خانواده شما (اونایی که نتیجشون اون چیزی که انتظار داشتن نشد) چجوری موقع اعلام نتایج باهاتون برخورد کردن؟
      خانواده من از دادوبیداد و فحش و بدوبیراه دادن تاارزوی مرگ و هر چیز دیگه فقط بحث فیزیکی پیش نیومد (والا فک کنم اون اثرات روحیش کمتر میشد)
      اصن هیچکدوم از من نپرسیدن حال خودم چجوره فقط سرزنشم کردن و مقایسه و کلا هر کاری که میتونستن برای نابودی من انجام بدن دادن

      الان میبینمشون اعصابم بهم میریزه بابت دلسوزیهای الکی الانشون
      با خودم میگم چرا اون موقع بفکرم نبودن اونجا خود واقعیشونو نشون دادن
      الانم کاری میکنن به خاطر اینه رو روند درسیم اختلالی پیش نیاد
      سال اول>>>>سکوت کردن ولی وقتی من گریه کردم بابا ناراحت شد و خیلی جدی گفت که اشکاتو پاک کن و گریه نداره.تموم شد و رفت باید به از این جا به بعد فکر کنی.
      سال دوم>>>>بابا ناراحت بود بیشتر به این دلیل که من میگفتم رتبه رو نشون نمیدم واسه همین پشت تلفن به یکی گفت:اینجا رو مثل هتل میبینه و میاد غذا میخوره و میره و معلوم نیست تو اون اتاق اصلا میخونه یا نه.
      این جمله تنها جمله ی تلخیه که یادم مونده.ولی بعدش گفتن فدای سرت و به زور میخواستن منو سفر ببرن که روحیه ام عوض شه.
      سال سوم>>>>سکوت و سکوت و سکوت.بیشتر از این ناراحت بودن که من به چیزی که میخواستم نرسیدم و واسه همین منو تنها گذاشتن که خودمو جمع و جور کنم.
      درمورد امسال هم امیدوارم کار به این چیزا نکشه

      قسمت بالا رو صرفا از این جهت گفتم که خودت پرسیده بودی ولی درمورد برخورد خونوادت به نظرم حق داری دلخور باشی ولی به چشم یه تلنگر بهش نگاه کن.شاید اون حرفا و داد و بیدادا باعث شده باشه جدی تر بگیری.
      و اینکه واکنش آدما تو موقعیت های مختلف متفاوته ولی همین که الان شرایط خوبی رو واست فراهم کردن خیلی خوبه و این خودش یه مدل حمایته دیگه.حتما که نباید زبونی باشه

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Rubiker نمایش پست ها
      درود دوست عزیز

      از وقتی مسیرم با کنکور سراسری یکی شد به موارد زیادی برخورد کردم. متاسفانه من یکم جزئی نگر هستم و معمولا به مواردی اهمیت میدم و توجه می کنم که شاید کمتر کسی اینکارو بکنه. یکی از این موارد هم نحوه برخورد خانواده ها بود. با توجه به اینکه پدر و مادر بسیاری از دوستان دهه پنجاهی هستند میگم. با تمام احترامی که برای دوستان دهه پنجاهی و قبل اون قائل هستم ولی معتقدم آگاهی کافی در نحوه برخورد اینجور موارد ندارند. همچنین میشه به نحوه برخورد با تراز قلمچی و کنکورهای آزمایشی و یا سایر موارد رقابتی هم اشاره کرد. متاسفانه خیلی از بچه ها بیشتر از اینکه تحت فشار درس باشند تحت فشار اینجور رفتارها هستند. نوجوان یا جوان نیاز داره تو این مقطع مورد حمایت باشه، علاوه از اینکه تحت حمایت نیست بلکه تحت فشار هم هست. یه نگاهی به آمار بالای کلید زن های کنکور های آزمایشی می تونه همه چیز رو نشون بده. نوجوونی که تحت فشار غیر منصفانه و ناآگاهانه خونواده قرار می گیره (البته غیر مغرضانه) و اقدام به تقلب می کنه تا موقت از زیر فشار خونواده بیرون بیاد. خیلی وقتا این نوجوون از اونی که هست هم دور میشه و از نظر روحی از هم می پاشه و نمیتونه خود واقعیشو نشون بده. البته این نا آگاهی فقط مختص پدرها و مادرها نیست. مشاور مدرسه و معلم و موسسه و خیلیای دیگه هم مقصر هستند.

      اما اینم معتقدم که والدین عزیز کم پیش میاد مغرضانه باعث عدم پیشرفت فرزندشون بشن. هر چی که هست ناشی از ناآگاهیه. ما باید قبول کنیم که این ناآگاهی در ریشه و ساقه و تک تک سلولهای درخت جامعه نفوذ کرده و پدر یا مادر یا معلم و استاد یا پزشک و ... هم نمیشناسه. این بخشی از جامعه هست و ما هم گلیم خودمون رو تو همین جامعه باید از آب بکشیم بیرون. محیطی که از داخل خونواده شروع میشه و تقریبا تا آخر عمر باهامونه...
      سلام
      بله دقیقا فشار خانواده ها از روی ناآگاهیه
      چندتا از دوستام که پتانسیل سه رقمی شدن رو داشتن درگیر کلید و این حرفا شدن و خیلی به ضررشون شد و برخلاف تلاششون نتیجه نگرفتن به خاطر فشار خانواده و مشاور
      خانواده منم به شدت روی ازمونا حساس بودن طوری که هر جمعه حکم جهنمو داشت واسم ولی واکنش دفاعی من قطع ارتباط با اون مشاور و ازمون ندادن بود
      که همین ازمون ندادن به ضررم تموم شد
      ولی امسال خداروشکر اونطور نیست
      فقط یکم ناراحت میشن اگه نتیجه مطلوب نشه
      ممنون که وقت گذاشتید
      پایدار باشید

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Alef.heh.mim نمایش پست ها

      سلام خوب هستین؟
      جوابی که من میخوام بدم به این تاپیک بدم ممکنه متفاوت با بقیه باشه ولی از دید کسی میخواین اینا رو بشنوین که یه زمانی خودش این ماجرا رو تجربه کرده و بعدا با یسری مطالعاتی که داشته درباره مغز و اساس رفتار انسان ها ، یه چیزایی میدونه هرچند کمه
      میدونی رفتار انسان ها یجور چراغ راهنماست که اگه خوب تفسیرش کنی میتونی رفتار مناسبی هم برای جلوگیری از بدتر شدنش یا در جهت بهبودیش انجام بدی
      چند روز پیش بود که داشتم تاپیک به چی فکر میکنی رو چک میکردم یه چیزی مشابه این دیدم الان شک کردم دیدم بله پیام شما بوده به تاریخ 30 بهمن ، این نشون دهنده یه چیز بود برای من این که این خاطره برای شما نشخوار فکری میشه ( انگار همش برات با یه صدای درونی این قضیه تکرار میشه و هی بهت یاداوری میکنه) خب وقتی نشخوار فکری اتفاق می افته باید به پیشنویس های رفتاری توجه کرد ؛ نمیخوام خیلی تخصصیش کنم سعی میکنم خودمونی بگم که ممکنه این سرزنش دائمی خودتون به این دلیل باشه که خودتون رو تو شرایط گذشته میبینین و حس میکنین تغییری اتفاق نیفتاده ، یا فکر میکنین شاید بازم قبول نشم و همین باعث میشه اون خاطرات هی دوباره یاداوری بشن
      پس بهترین کار برای اینکه هی خودتو سرزنش نکنی اینه که شرایط و نگرشتو عوض کنی اگه تو وضع سابقی ، یعنی با خودت بگی یا باید برسم یا باید برسم حتی وقتی میگی 99 درصد ممکنه برسم تو یک درصدی داری که وقتی کم میاری بهش فک کنی و تکیه گاه سقوط همیشه سقوطه رفیق . پس اگه شرایطتت بده بجای این فکرا برنامه و استراتژی خوب بچین و بهش اعتماد کن و با خودت بگو امکان نداره نرسم که باعث بشم پدر و مادرم اذیتم کنن

      اما در مورد صحبت پدر مادرتون هم بهشون حق میدم هم بهشون حق نمیدم . میدونی الان واقعا یکی از سخت ترین کارای دنیا پدر مادر بودنه و بیا به این فکر کن اونا حداقل 18 سال تورو با تمام سختی ها بزرگ کردند کلی خرجت کردند از هرلحاظ مثل پول و عشق و زمان ، شاید یه زمانی از پیشرفت خودشون از زندگیشون زدند که تو به جایی برسی و در قبال اینا خودشونو مسئول خوشبخت کردنت میدونن و تنها چیزی که میخوان اینه موفق ببیننت و خب شاید اون لحظه تلخ همه زحماتت به نظرشون اومد و با خودشون حس کردن همه زحمتا به باد رفت و عصبی شدند و حرفی زدند تو به حساب این بزار که اونا فقط خوشبختی منو میخوان هرچند با لنز خودشون میبینن و شاید درست نبینن ولی رفتارشون به این دلیل بوده

      و درمورد سوال آخرت که منم تجربه مشابه داشتم یا نه باید بگم اره. من دوبار پشت کنکور موندم و یکبارش مادرم بحدی عصبی بود که با بشقاب زد تو سرم و بشقاب تو سرم شکست و کلی گریه کرد... من به گریه مادرم حساسم و اون شب با خودم عهد کردم که اینبار اینجور نمیشه و شروع کردم جدی خوندن ، تا اینکه ته اون سال رسیدن به یه رشته پیراپزشکی توی دانشگاه تهران بحدی خوشحال بودن که حد نداشت
      البته امسالم یه سورپرایز تو راهه چون فهمیدم این رشته که خوندم مال من نیست و دوستش ندارم و دوباره امسال میخوام کنکور بدم اینبار واسه پزشکی انشالله
      سلام ممنون
      اره واقعا نشخوار ذهنی شدیدی پیدا کردم مدام افکار مختلف تو ذهنم در حال رفت و آمده کنترلشون واسم خیلی سخت شده از بعد کنکور اینطور شدم
      الان تو جایگاهم از خودم راضی نیستم ینی از دور شاید راضی کننده باشه ولی خودم نه چون اونجور که باید از دل و جون نمیخونم اونجوری که با علاقه بیدار شم با اشتیاق بخونم
      اره پدرومادرم خیلی واسم زحمت کشیدن خیلی خیلی سه سال دبیرستان واسه من از همه چیزشون زدن همه چیز
      خیلی واسم هزینه کردن
      (خیلی یعنی واقعا خیلی حدود 20 30 تومن)
      خودمم خیلی زحمت کشیدم ینی چندبار شنیدم که با بابام درباره زحمت کشیدن من صحبت میکردن و مامانم گریه میکرد
      هر وقت میاد ورم انگشتامو میبینه انقدر مینویسم گریه میکنه
      اشک بابامو هیچوقت یادم نمیره وقتی که جوابا اومدو مردود خورده بودم (توقع داشت حداقل پزشکی ازادو بیارم با اینکه سطح مالیمون متوسطه ولی اکثر ازادا و پردیسای پزشکی رو واسم زد)
      ولی خب همه اینا رو میدونم اما اون لحظه حرفا رفتارا همشون تو ذهنم مونده و افسردم کرده

      خیلی ممنون که وقت گذاشتی
      انشالله امسال به هدفت برسی
      تلاشت تحسین برانگیزه

    7. Top | #7
      mlt
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      بهم گفتن با این شرایطی که بود ما اصن انتظاری از تو نداشتیم.
      ولی الان بجاش همش سرکوفت میزنن که آره یک‌صدم موبایل،سرت تو کتاب بود یه‌چیزی میاوردی
      ...

    8. Top | #8
      mlt
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      بهم گفتن با این شرایطی که بود ما اصن انتظاری از تو نداشتیم.
      ولی الان بجاش همش سرکوفت میزنن که آره یک‌صدم موبایل،سرت تو کتاب بود یه‌چیزی میاوردی
      ...

    9. Top | #9
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ainz نمایش پست ها
      سلام بچه ها یه فکری هر چن وقت یبار اذیتم میکنه میخواستم ببینم خانواده شما (اونایی که نتیجشون اون چیزی که انتظار داشتن نشد) چجوری موقع اعلام نتایج باهاتون برخورد کردن؟
      خانواده من از دادوبیداد و فحش و بدوبیراه دادن تاارزوی مرگ و هر چیز دیگه فقط بحث فیزیکی پیش نیومد (والا فک کنم اون اثرات روحیش کمتر میشد)
      اصن هیچکدوم از من نپرسیدن حال خودم چجوره فقط سرزنشم کردن و مقایسه و کلا هر کاری که میتونستن برای نابودی من انجام بدن دادن

      الان میبینمشون اعصابم بهم میریزه بابت دلسوزیهای الکی الانشون
      با خودم میگم چرا اون موقع بفکرم نبودن اونجا خود واقعیشونو نشون دادن
      الانم کاری میکنن به خاطر اینه رو روند درسیم اختلالی پیش نیاد
      منم سال اول که کلا یه بار کنکور دادم رتبم خوب نشد دیگه هیچی خونواده ام هم هیچی نگفتن تیکه کلام همه خونواده های ایرانی اینه که میگن حکمتی بوده در حالی که همون سال هم کلاسیم داروسازی قبول شد ولی الان که بهش فکر میکنم میگم شاید اینده و سرنوشتم تو رشته پزشکی یا پیرا پزشکی نبوده برگشتم بعد چند سال الانم تمام تلاشمودارم میکنم که رتبه ام زیر هزار منطقه 3 بشه تو انسانی برم فرهنگیان یهو تابستون به معلمی علاقه پیدا کردم خلاصه اینکه درسته الان دلسوزن منم شرایط شما رو داشتم ولی چاره چیه ؟؟اون بنده خدا ها هم حق دارن نگران اینده بچه اشون هستند به این چیزا فکر کنی تایمت از دست میره به جایی این کارا و فکرای بیهوده میتونی به این فکر کنی مهر سال بعد کجایی تو دانشگاه یا تو خونه که باز سرکوفت بشنوی... راستش حرف های انگیزشی هم شنیدن اثرش موقته موقعی هم که با خانواده روبه رو میشی یه جورایی اثرش خنثی میشه بهترین کار اینه با واقعیت کنار بیای و خودتو اول به خودت بعد به جامعه و خانواده ات اثبات کنی راه دیگه ای نیست همه یا بیشتر پشت کنکوری ها این مشکلو داشتن و دارن پس باید باهاش کنار بیای.....من که نمیدونم ولی دوستم میگفت بعدی دی یه سری ها کم میارن یا تو عید هر کی از اونجا به بعد بتونه دوام بیاره برنده بازیه شاید الانم تو همون دورانیم...راستش حرف های انگیزشی بلد نبودم ولی با واقعیت رو=ذیرفت که شرایط خونواده ها هم خوب نیست فشار کاری و مالی هم روشون زیاده
      امیدوارم امسال به هدفت برسی و اخرین کنکورت باشه
      ویرایش توسط hediyeh80 : 02 اسفند 1400 در ساعت 20:58

    10. Top | #10
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ainz نمایش پست ها
      سلام ممنون
      اره واقعا نشخوار ذهنی شدیدی پیدا کردم مدام افکار مختلف تو ذهنم در حال رفت و آمده کنترلشون واسم خیلی سخت شده از بعد کنکور اینطور شدم
      الان تو جایگاهم از خودم راضی نیستم ینی از دور شاید راضی کننده باشه ولی خودم نه چون اونجور که باید از دل و جون نمیخونم اونجوری که با علاقه بیدار شم با اشتیاق بخونم
      اره پدرومادرم خیلی واسم زحمت کشیدن خیلی خیلی سه سال دبیرستان واسه من از همه چیزشون زدن همه چیز
      خیلی واسم هزینه کردن
      (خیلی یعنی واقعا خیلی حدود 20 30 تومن)
      خودمم خیلی زحمت کشیدم ینی چندبار شنیدم که با بابام درباره زحمت کشیدن من صحبت میکردن و مامانم گریه میکرد
      هر وقت میاد ورم انگشتامو میبینه انقدر مینویسم گریه میکنه
      اشک بابامو هیچوقت یادم نمیره وقتی که جوابا اومدو مردود خورده بودم (توقع داشت حداقل پزشکی ازادو بیارم با اینکه سطح مالیمون متوسطه ولی اکثر ازادا و پردیسای پزشکی رو واسم زد)
      ولی خب همه اینا رو میدونم اما اون لحظه حرفا رفتارا همشون تو ذهنم مونده و افسردم کرده

      خیلی ممنون که وقت گذاشتی
      انشالله امسال به هدفت برسی
      تلاشت تحسین برانگیزه
      در مورد کنترل افکار چندین راهکار هست اگه دوست داشتی انجامشون بده که رها بشی
      اولیش مدیتیشن هست که هر موقع این افکار اومد چشاتو ببند و به نفست توجه کن اینطوری لیمبیک کمتر تحریک میشه و کم کم کورتکس مغزت فعال میشه
      دومیش یه تیکه جالب از کتاب راس هریس هست که میگم اینه که همه ما یه کلاغ داریم رو شونه مون نشسته هی میاد غر میزنه میگه فلان چیز فلان شد فانی فلان کارو کرد گذشتت اینطور شد و ...
      راس هریس تو کتابش گفته تو این مواقع سرتو بچرخون سمت شونه ات بعد بگو ممنون کلاغ جون که یاداوری کردی تموم شد؟ خیلی تاثیرگذار بود خلاصه ممنون که به فکرمی ولی من الان نمیتونم بهت توجه کنم
      راس هریس استاد دانشگاه استنفورده و یکی از مشهورترین روانشناسان اکت
      خواهش میکنم امیدوارم خودتو از مشکلاتت رها کنی و بجنگی
      یه جمله میخوندم امروز عاااالی بود
      میگفت قانون شمع اینه اگه نور میخوای باید بسوزی
      قطعا هر تصمیمی یسری مشکلاتی داره مشکلات شایع کنکور هم همینان پس بپذیر و بجنگ و ادامه بده

    11. Top | #11
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      هنوزم کلمه نتایج کنکور میبینم مثل بعد ظهر اون روز که نتیجه اومد قلبم تند تر میزنه -.-

      شما بعد کنکور حداقل انتظار چه رتبه ای رو داشتین؟

    12. Top | #12
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      ببخشید بخش های دیگه انجمن رو بلدم نبودم از مدیر درخواست میکنم اگرلطف کنند اکانتمو اخراج کنند @Araz از استارتر عزیز هم عذر میخوام که تو تاپیکشون این موضوع رو بیان کردم
      ویرایش توسط hediyeh80 : 02 اسفند 1400 در ساعت 23:43

    13. Top | #13
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط hediyeh80 نمایش پست ها
      ببخشید بخش های دیگه انجمن رو بلدم نبودم از مدیر درخواست میکنم اگرلطف کنند اکانتمو اخراج کنند @Araz از استارتر عزیز هم عذر میخوام که تو تاپیکشون این موضوع رو بیان کردم
      این تاپیک حرمت داشت نه لذت

      نه میبخشیم نه فراموش میکنیم (انتقام سخت ...بن نشدن)

    14. Top | #14
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط shahtoot نمایش پست ها
      این تاپیک حرمت داشت نه لذت

      نه میبخشیم نه فراموش میکنیم (انتقام سخت ...بن نشدن)
      نه اخه ساعت مطالعه ام دو روزه اومده زیر 13 ساعت دلیلشم همین حاشیه های دو روزه بود میدونم استمرار پیدا کنه به یه جور اعتیاد به مجازی منجر میشه از اونور هم ممکنه منجر به این بشه رتبه ام خراب بشه برا همون تمام اکانتامو الان دیلت زدم همین یکی مونده اونم اگر مدیر لطف کنه امشب پاک کنه چون ناخو اگاه به سمت انجمن کشیده میشم اولا فقط برا دانلود سوال میومدم اما الان کلا منحرف شدم به قول معروف رفتم تو جاده خاکی خدا کنه پاک کنه که بعد کنکور بیام کارنامه مو بزارم تو تاپیک قبولی ها @Araz
      ویرایش توسط hediyeh80 : 03 اسفند 1400 در ساعت 00:05

    15. Top | #15
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ainz نمایش پست ها
      معلمایی که باهاشون کار کردم دبیرای تیزهوشان پسرونه شهرمون بودن(برای درسهای ریاضی فیزیک شیمی) یه پسره دانش آموزشون بود میگفتن درسمون در حد همه اون اقا شدن 41 ریاضی منم که میدونید دیگه خلاصه نهایت توقعشون زیر 1000 بود یکی از دوستام که باهم درس میخوندیم شد 150 یکی دیگه 600 یکی دیگه 900 و....
      ولی من خودم بدترین حالت رو 2000 گرفته بودم
      فشار جلسه و یک ماه قبل از اون به حدی بود نتونستم کنترل کنم ...
      سر جلسه ضربدر منها رو انجام دادین؟

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن