چرا دچار بی حسی و دوگانگی هستیم؟

[Parimah]

سلام عزیزای من

راستش اول نمیخواستم اینو عنوانش کنم بعد فکر کردم دیدم شاید این چالش رو خیلیاتون داشته باشین ولی اونقدرا بهش اهمیت ندادین و ازش گذشتین برای همین من اینو امروز 20 دی 1400 تصمیم گرفتم اینو هایلایت کنم تو مغزم و واسش هر راهکاری که خودم بلدم یا شماها چیزی واسه گفتنش دارین اینجا تو این تایپک بازگو کنید


برای هممون پیش اومده یه برنامه منطقی طبق نقاط ضعف و قوتمون واسه خودمون بنویسیم وچند روز به عنوان روتین انجامش بدیم ولی چون ما یه بک گراند هایی داریم دوست داریم همون ساعتی که تو برنامه واسه خودمون پررنگ کردیم بیدار بشیم ، بخوابیم و دروسمونو بخونیم

اما اون بک گراند ها چی ها هستن ؟ عدم عزت نفس ، مقایسه ، تمسخر ، تحقیر، رقابت ، شکست ، ناکافی بودن ، عدم آگاهی از مسیر ، متمرکز شدن روی شهر دلخواه و رتبه و درصد ، دبیرعوض کردن ، جزوه و کتاب زیاد ، ترسیدن از تست ، تنبیه کردن خودمون


اینها مواردی هست که باعث میشه تو روند تصمیم گیریه جدیمون یه مانع و حس توقف بهمون بده . 90 درصدش از ناخوداگاهمون نشات میگیره چون عوامل محیطی باعث میشه تو ذهنمون اینها ثبت بشه شروعش از 1 سالگی تا 6 سالگیه

بعد این سنین چیزی که تشکیل شده تو ناخوداگاهمون در ابعاد مختلف تو زندگیمون خودشو نشون میده . مثلا من تو 1 تا 6 سالگی بخاطر جنسیتم نمیتونستم فوتبال بازی کنم چیزی که دیگران یه کار پسرونه میدونن و واسه یه دختر شکننده و ضعیفه ولی باعث میشه تو ناخوداگاهم ثبت بشه من یه آدم ضعیفم . لازم نیست همیشه چیزی به زبون بیاد و بهمون حس منفی دست بده گاهی با منع کردن یا جلوگیری از انجامش باعث ثبت شدنش تو ناخوداگاه میشه

پس هر چیزی که شنیده بشه ، گفته بشه ، رفتار بشه و دیده بشه تو ذهنمون ثبت میشه چطوری؟ مثل هیستوری کروم عمل میکنه هرچیزی که جستجو کنی ثبت میشه میتونی گزینه ذخیره موندن همیشگی رو بزنی یا تویه 18 ماه فقط ذخیره نگهش داری

اینقدر ذهن قدرتمنده .

پس چیزی که الان داریم بخاطرش به این در و اون در میزنیم یه بک گراند قدیمیه که تشکیل شده داخل مغزمون و اون اینقدر تو مغزمون رشد کرده تو دوران کودکی و نوجوانی و جوانی که تبدیل به یه درخت محکم شده



سوال : چطوری من میتونم این بک گراند رو عوض کنم ؟

سوال : من میخوام تغییر کنم انگار تو آب راکدم خسته شدم از این وضعیت

سوال : من گذشته خوبی نداشتم نمیخوام این روی الانم تاثیر بزاره چیکار کنم؟

سوال : راهی هست این گذشته رو کمرنگ کنم و یه راه جدید واسه خودم بسازم؟


وقتشه که بگم معلومه که راهی هست ولی همین طور که از سنین پایین ناخوداگاهمون برنامه ریزی شده و اینطوری بالا اومده الان بخوایم این سیستم رو عوضش کنیم ممکن نیست باید آروم آروم پیش رفت

یک شبه غیرممکنه چرا؟ چون تورو پس میزنه و مسخره ت میکنه و بهت میگه لطفا چرند نگو تو کجات به تغییرات میخوره؟ میشه ساکت بشی؟

دقیقا هر کاری کنی و هر چیزی به خودت تو تنهاییات بگی تورو سرکوب میکنه

پس بهترین کار آروم آروم شروع کردنه

اگه من یه دوره به خودم حس ناکافی بودن و لیاقت نداشتن و بدبخت بودن و شکست خورده تو تموم مراحل زندگی داشتم

و هر شب کارم دوره کردن احساساتم که توسط دیگران لگدمال شده هست و هر کاری میکنم اعم از یکذره بهتر شدن وضعیت

پس باید متوقفش کنم

چون هر چقدر به خودم یادآور بشم من همون کسیم که همه میان ازش مثل نردبون میرن بالا و تا موقعی که لنگن من هستم براشون ولی وقتی کارم گیره کسی نیست و هی سرکوفت بزنم به خودم و این روند رو ادامه بدم

هیچ فایده ای نداره هم زدن حس و حال منفی جز بوی آزار دهنده و منزجر کننده چیزی واست نداره

پس تمومش میکنم و بجاش یه دوره 21 روزه رو شروع میکنم .

اسم این دوره فرمت هست .

یعنی اطلاعات دوران کودکی تا جوانی قراره کمرنگ تر بشه همون درخت محکمی که شکل گرفته رو قراره آروم آروم قطعش کنیم اگه بخوایم یکدفعه از پا بندازیمش خودمون زخمی میشیم

تو این دوره فرمت قراره چیکار کنیم؟

قراره من یه موسیقی مخصوص این دوره رو بهتون بدم و شما در قبالش یه دفتر و خودکار تهیه میکنید و تموم جملات بدی که از دوران کودکی تا جوانی تو ذهنتون هست و عذابتون میده رو بنویسید و روبه روشم جملات مثبتی که میخوایم در قبالش انجام بدین رو بنویسید مثلا :

من واقعا از خودم متنفرم چون هر وقت میخوام یه کاری رو شروع کنم یه وقفه میفته .......... من واقعا خودمو دوست دارم کاری که میخوام رو با تموم وجودم انجامش میدم

تو هیچ وقت تغییری نمیکنی نگاه به وضعیت مزخرف زندگیت کن خودتو گول نزن.......... من هر وقت خودم بخوام تغییر میکنم و وضعیت زندگیمو هر روز بهتر میکنم چون آگاهم به خودم


این روش اهرم رنج و لذته که تو دوره فرمت قراره انجام بشه تاثیرات فوق العاده ای داره اگه واقعا هر روز انجام بدین این چیزی که نوشتم نمونه بود .

وقتی این کارو انجام بدین اوایل اگه دیر از خواب هم بیدار بشین حس بی خیالی ندارین بیشتر حس خیانت به خودتون دست میده که چرا به قولم عمل نکردم همون ساعتی که تعیین کردم بیدار بشم

این حس رو در خودتون دارین چون ناخوداگاهتون میجنگه شمارو شکست بده مثل تموم این سال هایی که داشتید همین روند رو ادامه میدادین و یکذره تغییر هم حس کنه تورو دوست داره تو وضعیت قبل ببینه

نه چیزی که داره خلافش انجام میشه .

پس در قدم اول این روش اهرم رنج و لذت رو انجام میدین موقع انجام دادنش حتما اهنگ رو پلی کنید تا سطح انرژی تونو بالا ببره .


واسه کمرنگ شدنش باید یه اقدامی انجام بدین و راهش همینه

اگه تایپک مورد استقبال قرار گرفت راه های بعدیم بهتون میگم ولی قدم اول اینه .

یاعلی

[AceTaminoPhen]

سلام
متنهای بسیارخوبی بود و من هم نظر شخصیم رو مینویسم اینجا و نقدی بر متن نویسنده نیست ...
براساس نظر بنده ، مشکلاتی که درر بعد روحی برای شخصی رخ بده که باعث عمل جدید یا عکس العملی نسبت به اعمال دیگران بشه ، صرفا یک چیز شخصی نیست
فاکتورهای بسیار زیادی روی شخص و احساسات شخص تاثیر مثبت یا منفی میذاره !
من باوردارم هرشخص باید قدرت ترمیم روح خودش رو داشته باشه ، هر شخص روانشناس خودش باشه ولی بعنوان شخصی که سالها در این زمینه تجربیاتی داشته ، کاملا مخالف این هستم که به شخصی نسخه پیچی روحی کنیم وقتی از فاکتورهای اطرافش بی خبریم
نمیتوانیم به شخصی بگیم اروم باش ، ذهنتو آروم ک ن، آشفته نباش و امثال اینها وقتی شخص پش برسه به خونه با دعواهای خانوادش روبرو میشه ، با بدحرف زدن پدر و مادرش با هم ، با دعوای خواهرش و برادرش و هرچیزی که باعث تشدید حال بدش میشه!
گذشته شخص نه از بین میره و نه کمرنگ میشه ، فقط خودش شخص باید یاد بگیره باهاش کنار بیاد
اکثر مشاوران و روانشناسانی که دیدم در ذهن طرف مقابلشون بهشتی رو میسازن که شخص هیچوقت قرار نیست در اون بهشت زندگی کنه به این دلیل که گذشته شخص هنوز همراهشه ، شاید شخص نمیتوانه خو درس بخوانه چون هرروز خانوادش بحث و جدال دارن ، حالا من و شما صبح ت اشبم بگیم اروم باش و خودتو خالی کن و به چیزای خوب بی اندیش بی فایده هست چون فقط همون لحظه ای اثربخش هست که صحبت های ما رو شنیده و دعوایی رخ نداده ، حالا اپش برسه خونه و کتاب زیستش رو باز کنه و صدای دعوای خانوادش رو که بشنوه اثربخشی صحبت های ما هم از بین میره

یک روزی فکر میکردم روانشناسی خیلی خوبه و باهاش میشه دیگران رو شناخت و به روحشون کمک کرد اما وقتی گذشت و گذشت و گذشت ، با عرض معذرت از روانشناسان عزیز فهمیدم که روانشناسی مسخره ترین رشته و مشاوره رفتن برای شخصی که زندگیش فقط دست خودش نیست بی فایده ترین کار ممکنه ( البته شخصی که تنهاست یا زندگیش در گرو رفتار و کارهای نزدیکانش نیست فرق داره ، ما میتوانیم از دوستی که اذیتمون میکنه فاصله بگیریم ولی از مادر و پدرمون نمیتوانیم مگر اینکه زندگی مالی مستقلی داشته باشیم )

خلاصه مرسی از متنات ، صرفا گفتم یه کامنتی گذاشته باشم.
ببخشید طولانی شد
موفق باشید

[Parimah]

سلام
متنهای بسیارخوبی بود و من هم نظر شخصیم رو مینویسم اینجا و نقدی بر متن نویسنده نیست ...
براساس نظر بنده ، مشکلاتی که درر بعد روحی برای شخصی رخ بده که باعث عمل جدید یا عکس العملی نسبت به اعمال دیگران بشه ، صرفا یک چیز شخصی نیست
فاکتورهای بسیار زیادی روی شخص و احساسات شخص تاثیر مثبت یا منفی میذاره !
من باوردارم هرشخص باید قدرت ترمیم روح خودش رو داشته باشه ، هر شخص روانشناس خودش باشه ولی بعنوان شخصی که سالها در این زمینه تجربیاتی داشته ، کاملا مخالف این هستم که به شخصی نسخه پیچی روحی کنیم وقتی از فاکتورهای اطرافش بی خبریم
نمیتوانیم به شخصی بگیم اروم باش ، ذهنتو آروم ک ن، آشفته نباش و امثال اینها وقتی شخص پش برسه به خونه با دعواهای خانوادش روبرو میشه ، با بدحرف زدن پدر و مادرش با هم ، با دعوای خواهرش و برادرش و هرچیزی که باعث تشدید حال بدش میشه!
گذشته شخص نه از بین میره و نه کمرنگ میشه ، فقط خودش شخص باید یاد بگیره باهاش کنار بیاد
اکثر مشاوران و روانشناسانی که دیدم در ذهن طرف مقابلشون بهشتی رو میسازن که شخص هیچوقت قرار نیست در اون بهشت زندگی کنه به این دلیل که گذشته شخص هنوز همراهشه ، شاید شخص نمیتوانه خو درس بخوانه چون هرروز خانوادش بحث و جدال دارن ، حالا من و شما صبح ت اشبم بگیم اروم باش و خودتو خالی کن و به چیزای خوب بی اندیش بی فایده هست چون فقط همون لحظه ای اثربخش هست که صحبت های ما رو شنیده و دعوایی رخ نداده ، حالا اپش برسه خونه و کتاب زیستش رو باز کنه و صدای دعوای خانوادش رو که بشنوه اثربخشی صحبت های ما هم از بین میره

یک روزی فکر میکردم روانشناسی خیلی خوبه و باهاش میشه دیگران رو شناخت و به روحشون کمک کرد اما وقتی گذشت و گذشت و گذشت ، با عرض معذرت از روانشناسان عزیز فهمیدم که روانشناسی مسخره ترین رشته و مشاوره رفتن برای شخصی که زندگیش فقط دست خودش نیست بی فایده ترین کار ممکنه ( البته شخصی که تنهاست یا زندگیش در گرو رفتار و کارهای نزدیکانش نیست فرق داره ، ما میتوانیم از دوستی که اذیتمون میکنه فاصله بگیریم ولی از مادر و پدرمون نمیتوانیم مگر اینکه زندگی مالی مستقلی داشته باشیم )

خلاصه مرسی از متنات ، صرفا گفتم یه کامنتی گذاشته باشم.
ببخشید طولانی شد
موفق باشید

درسته عزیز

من تموم فاکتور ها عنوان کردم دلیل اینکه همچین تایپکی نوشتم سوالاتی بود که خودم باهاش به شخصه درگیرم و ابعادی داره که گفتنش طولانی میشه و ممکنه قابل درک نباشه هر مشکلیم راه حلی داره حتی همون دعوای پدر و مادر هم راه داره

روانشناسی با چیزی که بعضیا ارائه میدن خیلی فرق داره کار من روانشناسی نبود یه جورایی بک زدن به چیزیه رشد داده شدیم و به این سن رسیدیم نمیگم ریمو کن واسه همیشه میگم بجای پررنگ کردنش که هیچ فایده ای واست نداره جز خودخوری و خوددرگیری بیایی این دوره فرمت رو انجام بده

بهونه واسمون خیلی زیاده همینطور که من خانواده خودمو تونستم تابع افکار الانم کنم با این روش

دیگران هم میتونن البته مال من عمق بدتری داشت ولی درست شد همه چی برمیگرده به خودت

بالا هم اشاره کردم که چیزی که مغز خودت باشه میاد رو عوامل محیطی خودت اثر میزاره .

ممنونم بازم از نظرت من احترام میزارم . فقط خواستم روشن تر جزئیات رو بگم

یاعلی

[Zero_Horizon]

up

[Zero_Horizon]

UP