خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 46
    1. Top | #16
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا کریم پور نمایش پست ها
      مرسی ازتون ممنون
      متاسفانه گاهی ما اوایل مسیر هیچ شکی نداریم ولی وقتی ۱۰۰ بار به خودت قول بدی و ۱۰۰ بار هم بشکنیش ؛ شک و و تردید ها کم کم ظاهر میشن...!
      البته من هیچگاه قولم رو بخاطر اهمال کاری و کارای الکی نشکستم ، همش استرس و اضطراب لعنتی باعث این اتفاقات شد
      اضطراب و استرس کم کم روان آدم رو ناسالم میکنه و اگه روان سالم نباشه در پی اون کاهش اعتماد به نفس ، فکر های منفی ؛ تردید ها و شک های فراوان و هزار چیز دیگه رو در پی داره
      خواهش میکنم
      اگه واقعا انقد استرس و اضطراب دارید که تا این حد مانع درس خوندنتون شده طبیعی نیست حتما به یه روان پزشک خوب تو شهرتون مراجعه کنید بهتر میتونه کمکتون کنه

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دوست عزیز اگر بخوام مفید مختصر خدمتتون عرض کنم که هم شما راضی باشید و هم از 500سال پشت کنکور بودن و نتیجه نگرفتن جلوگیری بشه باید بگم
      (ژن + محیط ) تعیین میکنه شما قراره چکاره بشید
      در حقیقت اگر ژنها و محیط هر فردی رو به فرد دیگه بدن فرد دوم دقیقا و موبه مو مث فرد اول رفتار میکنه
      حالا هدفم از طرح این بحث چی بود؟اون افراد قدری رو که نام بردید هم ژنهای مناسبتری دارند و هم محیط رشدکودکی بهتری داشتند چیزی که فعلا دردسترس شما نیست
      بعلاوه طی تحقیقی که در دانشگاه جان هاپکینز کردن مشخص شده افراد درک ریاضی (وفهم ) متفاوتی دارن
      فلذا بااین مختصاتی که از ژنهاتون دادید بنظرمن چنانچه در جاهای دیگه ایی خودتونو ثابت کنید خیلی بهتراز اینجاس چون اگر بعداز 5650سال هم پزشکی بیارید هر درسیو باید چند بار بردارید
      +
      اینکه بعضی ها میگن صرف خوندن (که همونم کاره هرکسی نیس) میشه چیزی شد همون قد مضحکه که مثلا یکی با خوندن مداوم توی حمام تصمیم بگیره شجریان بشه!
      (اگر کسی عقیده ایی غیر از چیزی که گفتم داره خودش بره انجام بده و طی نقل بازگو نکنه)

    3. Top | #18
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط shahtoot نمایش پست ها
      دوست عزیز اگر بخوام مفید مختصر خدمتتون عرض کنم که هم شما راضی باشید و هم از 500سال پشت کنکور بودن و نتیجه نگرفتن جلوگیری بشه باید بگم
      (ژن + محیط ) تعیین میکنه شما قراره چکاره بشید
      در حقیقت اگر ژنها و محیط هر فردی رو به فرد دیگه بدن فرد دوم دقیقا و موبه مو مث فرد اول رفتار میکنه
      حالا هدفم از طرح این بحث چی بود؟اون افراد قدری رو که نام بردید هم ژنهای مناسبتری دارند و هم محیط رشدکودکی بهتری داشتند چیزی که فعلا دردسترس شما نیست
      بعلاوه طی تحقیقی که در دانشگاه جان هاپکینز کردن مشخص شده افراد درک ریاضی (وفهم ) متفاوتی دارن
      فلذا بااین مختصاتی که از ژنهاتون دادید بنظرمن چنانچه در جاهای دیگه ایی خودتونو ثابت کنید خیلی بهتراز اینجاس چون اگر بعداز 5650سال هم پزشکی بیارید هر درسیو باید چند بار بردارید
      +
      اینکه بعضی ها میگن صرف خوندن (که همونم کاره هرکسی نیس) میشه چیزی شد همون قد مضحکه که مثلا یکی با خوندن مداوم توی حمام تصمیم بگیره شجریان بشه!
      (اگر کسی عقیده ایی غیر از چیزی که گفتم داره خودش بره انجام بده و طی نقل بازگو نکنه)
      سلام دوست عزیز
      من یکبار بیشتر کنکور ندادم و اونم سال ۱۳۹۳ بود
      فک کنم یا اشتباه متوجه شدید یا کلا تاریک بوده مسیر و تاپیک اشتباه اومدید

    4. Top | #19
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا کریم پور نمایش پست ها
      سلام خدمت همه دوستان
      من حدود هفت سال پیش در دوران دبیرستان عاشق قبول شدن در دانشگاه پزشکی شیراز بودم ولی وقتی سال سوم دبیرستان به یه مدرسه نمونه دولتی خوب رفتم فهمیدم که فقط عشق کافی نیست و من خیلی خیلی از همه عقب هستم و رقیب های من خیلی گردن کلفت تر از اون چیزی هستن که فک میکردم...برا همین اونقدر از قبول نشدن ترسیدم و استرس بیخودی به خودم دادم که در اوج تحصیل و با داشتن بهترین نمرات ترک تحصیل کردم که مایه تعجب همهگان شد...سال بعدش برگشتم سمت درس ولی دیگه اون فرد درسخون نبودم و سوم و پیش دانشگاهی رو ضعیف تموم کردم و بعدش رفتم خدمت...بعد از اینکه خدمت رو تموم کردم هزار تا کار رو امتحان کردم حتی کارهایی که درامد خیلی خوبی هم داشت ولی هیچوقت شبها اروم نرفتم تو رخت خواب و هیچوقت صبح ها با انرژی بیدار نشدم ، بدلیل که همیشه حس میکردم من باید یه کاری رو انجام میدادم که ندادم و این مسیر الانم به رستگاری من ختم نمیشه...! خوشبختانه یا متاسفانه چند ماه پیش یه اتفاق تو زندگیم افتاد و من کلا برگشتم به دورانی که تو اوج بودم و تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم ولی متاسفانه متاسفانه و متاسفانه بیخودی و بی برنامه ریزی شروع کردم و طی 2 ماه اینقدر به خودم استرس وارد کردم که باز دوباره شد مثل همون 7 سال پیش و با اختلالات اضطرابی گرفتم...و از آذر ماه که جدی شروع کردم همش دچار استرس بودم و اصلا نتونستم بخونم و الان هم رسیدیم به دی ماه...1000 بار هی شکست خوردم و هی بلند شدم ینی 1000 بار به خودم قول دادم که دیگه استرس بسه و باید شروع کنم و 1000 بار قولمو شکستم و کم کم دیگه مغزم به خودم بی اعتماد شد... الان دیگه 3 روزه حتی 1 ساعت هم نخوابیدم چون خیل تلاش کردم و بعد از 7 سال دوباره خودمو جمع و جور کردم تا برم اون دانشگاه ولی متاسفانه متاسفانه اینقدر طی این یکی دوماه استرس به خودم دادم که همه تایم های خوبم رو تلف کردم و الان رسیدیدم به دی ماه ، و از نظر عقلی دیگه نمیشه توی 6 ماه پزشکی شیراز قبول شد...و من هم واقعا قبولی در این دانشگاه برام یه نوع رستگاری هس ، دیگه 25 سالم هس و میدونم نباید الکی به یه دانشگاه وابسته شد ولی این دانشگاه 7 سال پیش زندگی منو تقریبا خراب کرد و الان هم پس از 7 سال طی 2 ماه وزنم رو از 65 کیلو به 48 تغییر داده ، ینی فقط بگم که داغونم کرده...خلاصه اگه اینقدر اذیتم نکرده بود بهش گیر نمیدادم ولی میدونم اگه من شکستش ندم تا آخر عمر این حسرت پدرمو درمیاره...چرا؟؟ چون این دومین باری هس که این دانشگاه داره زندگی منو خراب میکنه و من هیج کاری نمیکنم...دوستان خواهش میکنم نظراتتون رو به اشتراک بذارید و بگید اگه من هر چی که دارم رو توی این 6 ماه رو کنم ، میتونم این غول لعنتی که سالهای سال زندگیم رو خراب کرده ، شکست بدم؟؟بوده چنین مورد هایی؟
      نظراتتون خیل برام قوت قلب هس و شاید حتی مسیر زندگیم رو تغییر بده و من بتونم دوباره انرژی بگیرم و این غول لعنتی رو شکست بدم ، الان دیگه اونقدر مغزم نسبت به خودم بی اعتماد شده که هر کاری میکنم دیگه میگه نه ، میگه تو یه بازنده ای و همیشه باید ببازی....!
      ممنون
      یا علی 1400/9/30
      داداش تو اصل کارو ول کردی افتادی دنبال حرف ماها ک انگیزه بگیری یا انگیزه نگیری. بخای ادامه بدی یا ندی؟
      اینجا هرکی نظر شخصیشو میگه و چیزی ک از نظر خودش درسته ن اینکه صلاح تورو بخان

      خودت میگی حال دلت خوب نیس. دیگ دلیل محکمتر ازین میخای ک ادامه بدی؟
      راهیه ک واردش شدی عقبم نمیتونی بری. پس بهتر نیس ب جا اینکارا بشینی بخونی؟
      Sil Baştan

    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا کریم پور نمایش پست ها
      سلام دوست عزیز
      من یکبار بیشتر کنکور ندادم و اونم سال ۱۳۹۳ بود
      فک کنم یا اشتباه متوجه شدید یا کلا تاریک بوده مسیر و تاپیک اشتباه اومدید
      منکه تعداد کنکور نشمردم (شمردم؟)یا گفتم مختصات ژنی؟
      +
      صحبتهای من کلی هستند ناراحت نشید و طبق خط آخر عمل کنید

    6. Top | #21
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mndayi نمایش پست ها
      داداش تو اصل کارو ول کردی افتادی دنبال حرف ماها ک انگیزه بگیری یا انگیزه نگیری. بخای ادامه بدی یا ندی؟
      اینجا هرکی نظر شخصیشو میگه و چیزی ک از نظر خودش درسته ن اینکه صلاح تورو بخان

      خودت میگی حال دلت خوب نیس. دیگ دلیل محکمتر ازین میخای ک ادامه بدی؟
      راهیه ک واردش شدی عقبم نمیتونی بری. پس بهتر نیس ب جا اینکارا بشینی بخونی؟
      گاهی یه سری آدم ها چقدر کامل و درجه یک هستن ممنونم دوست عزیز واقعا حرفی که زدی از عجیب ترین چیز هایی بود که حتی فکرشم نمیکردم واقعا ممنونم
      الان جواب خودت رو با این جواب بالایی یا پایینی مقایسه کن یکی هس که ژن و ... رو گفته
      واقعا ما انسان ها از کی تا حالا اینقدر بی مسئولیت شدیم؟‌ نظرشون کاملا متحترمه و من که اینجا تاپیک زدم باید هم به نظرات احترام بذارم و میذارم ولی واقعا از کی؟؟ چرا ما آدما اینجوری شدیم؟؟ من خیلی وقته اینجور جاها نبودم ولی ایا واقعا درسته که حالا یک نفر به هر نحوی دست کمک و یاری خواسته رو با یه نظر بیخودی سرکوب کنیم؟؟ واقعا گاهی برایِ ادمای اطراف یه سری ها باید تاسف خورد که چنین افرادی رو تحمل میکنن
      ایا واقعا درسته ؟؟؟
      یه سری افراد مثل شما و یه سری مثل اونا
      دنیا بدجور دو دسته شده
      ممنونم

    7. Top | #22
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا کریم پور نمایش پست ها
      گاهی یه سری آدم ها چقدر کامل و درجه یک هستن ممنونم دوست عزیز واقعا حرفی که زدی از عجیب ترین چیز هایی بود که حتی فکرشم نمیکردم واقعا ممنونم
      الان جواب خودت رو با این جواب بالایی یا پایینی مقایسه کن یکی هس که ژن و ... رو گفته
      واقعا ما انسان ها از کی تا حالا اینقدر بی مسئولیت شدیم؟‌ نظرشون کاملا متحترمه و من که اینجا تاپیک زدم باید هم به نظرات احترام بذارم و میذارم ولی واقعا از کی؟؟ چرا ما آدما اینجوری شدیم؟؟ من خیلی وقته اینجور جاها نبودم ولی ایا واقعا درسته که حالا یک نفر به هر نحوی دست کمک و یاری خواسته رو با یه نظر بیخودی سرکوب کنیم؟؟ واقعا گاهی برایِ ادمای اطراف یه سری ها باید تاسف خورد که چنین افرادی رو تحمل میکنن
      ایا واقعا درسته ؟؟؟
      یه سری افراد مثل شما و یه سری مثل اونا
      دنیا بدجور دو دسته شده
      ممنونم
      اون دوستمونم نظرشو گف ولی خب ی مقدار تند رف ب هرحال

      ولی خب دلیل اینم ک حرف اون بهت بر خورد اینه ک حرفشو کاملا قبول نداری و کنکور دادنو قبول داری خودت.
      پس اینا همش بهونس خودت باید بخای.
      منم تقریبا هم سنتم ی سال کوچیکترم ازت میدونم چی میکشی

      خاهش میکنم
      Sil Baştan

    8. Top | #23
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا کریم پور نمایش پست ها
      سلام خدمت همه دوستان
      من حدود هفت سال پیش در دوران دبیرستان عاشق قبول شدن در دانشگاه پزشکی شیراز بودم ولی وقتی سال سوم دبیرستان به یه مدرسه نمونه دولتی خوب رفتم فهمیدم که فقط عشق کافی نیست و من خیلی خیلی از همه عقب هستم و رقیب های من خیلی گردن کلفت تر از اون چیزی هستن که فک میکردم...برا همین اونقدر از قبول نشدن ترسیدم و استرس بیخودی به خودم دادم که در اوج تحصیل و با داشتن بهترین نمرات ترک تحصیل کردم که مایه تعجب همهگان شد...سال بعدش برگشتم سمت درس ولی دیگه اون فرد درسخون نبودم و سوم و پیش دانشگاهی رو ضعیف تموم کردم و بعدش رفتم خدمت...بعد از اینکه خدمت رو تموم کردم هزار تا کار رو امتحان کردم حتی کارهایی که درامد خیلی خوبی هم داشت ولی هیچوقت شبها اروم نرفتم تو رخت خواب و هیچوقت صبح ها با انرژی بیدار نشدم ، بدلیل که همیشه حس میکردم من باید یه کاری رو انجام میدادم که ندادم و این مسیر الانم به رستگاری من ختم نمیشه...! خوشبختانه یا متاسفانه چند ماه پیش یه اتفاق تو زندگیم افتاد و من کلا برگشتم به دورانی که تو اوج بودم و تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم ولی متاسفانه متاسفانه و متاسفانه بیخودی و بی برنامه ریزی شروع کردم و طی 2 ماه اینقدر به خودم استرس وارد کردم که باز دوباره شد مثل همون 7 سال پیش و با اختلالات اضطرابی گرفتم...و از آذر ماه که جدی شروع کردم همش دچار استرس بودم و اصلا نتونستم بخونم و الان هم رسیدیم به دی ماه...1000 بار هی شکست خوردم و هی بلند شدم ینی 1000 بار به خودم قول دادم که دیگه استرس بسه و باید شروع کنم و 1000 بار قولمو شکستم و کم کم دیگه مغزم به خودم بی اعتماد شد... الان دیگه 3 روزه حتی 1 ساعت هم نخوابیدم چون خیل تلاش کردم و بعد از 7 سال دوباره خودمو جمع و جور کردم تا برم اون دانشگاه ولی متاسفانه متاسفانه اینقدر طی این یکی دوماه استرس به خودم دادم که همه تایم های خوبم رو تلف کردم و الان رسیدیدم به دی ماه ، و از نظر عقلی دیگه نمیشه توی 6 ماه پزشکی شیراز قبول شد...و من هم واقعا قبولی در این دانشگاه برام یه نوع رستگاری هس ، دیگه 25 سالم هس و میدونم نباید الکی به یه دانشگاه وابسته شد ولی این دانشگاه 7 سال پیش زندگی منو تقریبا خراب کرد و الان هم پس از 7 سال طی 2 ماه وزنم رو از 65 کیلو به 48 تغییر داده ، ینی فقط بگم که داغونم کرده...خلاصه اگه اینقدر اذیتم نکرده بود بهش گیر نمیدادم ولی میدونم اگه من شکستش ندم تا آخر عمر این حسرت پدرمو درمیاره...چرا؟؟ چون این دومین باری هس که این دانشگاه داره زندگی منو خراب میکنه و من هیج کاری نمیکنم...دوستان خواهش میکنم نظراتتون رو به اشتراک بذارید و بگید اگه من هر چی که دارم رو توی این 6 ماه رو کنم ، میتونم این غول لعنتی که سالهای سال زندگیم رو خراب کرده ، شکست بدم؟؟بوده چنین مورد هایی؟
      نظراتتون خیل برام قوت قلب هس و شاید حتی مسیر زندگیم رو تغییر بده و من بتونم دوباره انرژی بگیرم و این غول لعنتی رو شکست بدم ، الان دیگه اونقدر مغزم نسبت به خودم بی اعتماد شده که هر کاری میکنم دیگه میگه نه ، میگه تو یه بازنده ای و همیشه باید ببازی....!
      ممنون
      یا علی 1400/9/30
      ایا علاقه به پزشکی شیراز از روی احساساته یا عقل؟
      ایا بعد ازاین ۷سال هم بازهم ارزش ان را دارد که عمر و انرژی خود را پای این هدف بگذاری؟
      ایا اراده و توان ِ تلاش برای رسیدن به خواسته خود را بدون توجه حواشی داری؟
      یا غولتو سَربِبُر
      یا ریشه این غول رو بسوزون و بدنبال غولی باش که عمرتو تباه نکنه

    9. Top | #24
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mndayi نمایش پست ها
      اون دوستمونم نظرشو گف ولی خب ی مقدار تند رف ب هرحال

      ولی خب دلیل اینم ک حرف اون بهت بر خورد اینه ک حرفشو کاملا قبول نداری و کنکور دادنو قبول داری خودت.
      پس اینا همش بهونس خودت باید بخای.
      منم تقریبا هم سنتم ی سال کوچیکترم ازت میدونم چی میکشی

      خاهش میکنم
      بله درسته میگم که نظر ایشون محترمه ولی از کجا میدونه ژن من چیه آخه؟؟معلومه هنوز خیلی باید بزرگ بشه
      میگه ژنش نداری خب من از تو هوا که نمیگم حتما توانش رو داشتم که چنین هدفی انتخاب کردم و حالا درسته شاید درگیر حواشی شدم و گاها مسیرم رو گم کردم
      ممنونم

    10. Top | #25
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fawzi نمایش پست ها
      ایا علاقه به پزشکی شیراز از روی احساساته یا عقل؟
      ایا بعد ازاین ۷سال هم بازهم ارزش ان را دارد که عمر و انرژی خود را پای این هدف بگذاری؟
      ایا اراده و توان ِ تلاش برای رسیدن به خواسته خود را بدون توجه حواشی داری؟
      یا غولتو سَربِبُر
      یا ریشه این غول رو بسوزون و بدنبال غولی باش که عمرتو تباه نکنه
      سلام ممنونم از نظر خوبتون
      جمله آخر واقعا جالب و تامل برانگیز بود ، و همینطور اون قسمت ابتدایی که گفتید آیا واقعا ارزشش رو داره یا نه
      مننونم ازتون

    11. Top | #26
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      با سلام
      کنکاش در گذشته.. فکر می‌کنم عمده مشکلات ما از همینجا شروع میشه
      اتفاقات گذشته میتونه مایه ی عبرت یا الگوی ما برای حال و آینده باشه ولی ما به جای استفاده از این تجربیات ، فقط برای گذشته غصه میخوریم و اینطوری حال و آینده رو هم از دست میدیم
      اینکه ما برای موفقیت، سن خاصی رو تعریف میکنیم هم به این مشکلات مون دامن زده
      اصلا مهم نیست شما چند سالتونه ، مهم اینکه الان میخواید به اون هدف قدیمی برسید.
      تنها کاری که الان از دست شما برمیاد تلاش برای همین کنکور ۱۴۰۱ هست ، اینکه چی بودید چی شده مهم نیست چون کاری از دست شما برنمیاد ، همیشه میگن برای شروع درس خوندن یک رویا رو ترسیم کن و دیگه فراموشش کن و فقط بخون
      مدام فکر کردن به هدف، فقط شما رو از مسیر دور میکنه همونطور که فکر کردن به گذشته داره دور میکنه
      رها کنید هر چیزی که بوده .یک دختری به نام ساناز ، ایشون ۲۷ قبول میشه پزشکی تبریز و بعد از اون میره دانمارک و ادامه ی درسش رو اونجا میخونه. یا دوست من که از دارو آزاد شهرستان انصراف میده برای پزشکی دولتی تهران ، ماها هر کدوم رویایی داریم که باید برای رسیدن بهش بهای زیادی پرداخت کنیم
      هر چقدر هم که از نظر بقیه دیر شده باشه ولی بازم رسیدن بهش برای ما حیاتیه
      اگر مسیر رستگاری رو در همین خط می‌بینید باید براش تلاش کنید . اگر براتون مقدور هست در حد یک جلسه با روانشناس صحبت کنید و بعد از اون با یک مشاور درسی که بتونه برای قدم های اول تا جایی که راه بیفتید کمک کنه . پرسیدن اینکه میتونم شکست بدم این غول بزرگ رو اشتباهه چون اولین نیروی کمکی ما برای شکست همین غول ، خودباوریه
      خیلی ها تونستن یعنی دقیق بگم حدود ۱۰ هزار نفر از ۶۰۰ هزار نفر در هر سال میرسن به این رشته ها که میشه احتمال ۱/۶۰ ، که حدود ۱/۵ درصده ولی به قول اون دختره در گات تلنت ، ولی خب همین هم حدود ۲ درصده و صفر نیست . پس خیلی امید هست و از اینجا به بعد به تلاش شما بستگی داره
      یِ جا نوشته بودید از نظر عقلی دیگه نمیشه تو ۶ ماه قبول شد و پایین ترش پرسیدید میتونم شکست بدم؟ یعنی هنوز امید دارید ، اینکه شروع کردید و برنامه ریختید یعنی امید بوده و هست، چیزی فرق نکرده و این میتونه محرک و مشوق باشه ، شدن یا نشدن رو بذارید برای تیرماه
      الان تنها کاری که میتونید کنید اینکه درس بخونید، امتحان کنید شاید شد . حتی اگر امید قلبی و احتمالات عقلی به اندازه دو درصد هم باشه فکر‌میکنم ارزش داره که امسال دوبله براش وقت بذارید چون شما میگید براتون مهمه این راه پس درگیر این چرتکه انداختن های سه ماه رفته ، ۶ ماه مونده ، اگر آنقدر ساعت بخونم چقدر میشه و فلان نشید
      امیدوارم ناراحت نشید از این نوشته های به ظاهر نصیحت و توصیه
      ی جا نوشته بود وقتی یکی داره با تمام وجودش نصیحتت میکنه مخاطبش تو اون لحظه تو نیستی خودش در گذشته شه
      زندگی من مشابه شرایط شما نبوده اما در جایگاهی که الان هستم راضی کننده نیست اما میدونم تنها راهی که میتونم برای بیرون اومدن از این به قول خودم" بحران" انجام بدم درس خوندنه . برای اینکه یک مسیر رو برید لازم نیست کل مسیر روشن باشه همین که فقط جلوی پاتون رو ببینید و یک دورنمای ذهنی از مسیر داشته باشید حله . موفق باشید

    12. Top | #27
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohadeseh_b77 نمایش پست ها
      با سلام
      کنکاش در گذشته.. فکر می‌کنم عمده مشکلات ما از همینجا شروع میشه
      اتفاقات گذشته میتونه مایه ی عبرت یا الگوی ما برای حال و آینده باشه ولی ما به جای استفاده از این تجربیات ، فقط برای گذشته غصه میخوریم و اینطوری حال و آینده رو هم از دست میدیم
      اینکه ما برای موفقیت، سن خاصی رو تعریف میکنیم هم به این مشکلات مون دامن زده
      اصلا مهم نیست شما چند سالتونه ، مهم اینکه الان میخواید به اون هدف قدیمی برسید.
      تنها کاری که الان از دست شما برمیاد تلاش برای همین کنکور ۱۴۰۱ هست ، اینکه چی بودید چی شده مهم نیست چون کاری از دست شما برنمیاد ، همیشه میگن برای شروع درس خوندن یک رویا رو ترسیم کن و دیگه فراموشش کن و فقط بخون
      مدام فکر کردن به هدف، فقط شما رو از مسیر دور میکنه همونطور که فکر کردن به گذشته داره دور میکنه
      رها کنید هر چیزی که بوده .یک دختری به نام ساناز ، ایشون ۲۷ قبول میشه پزشکی تبریز و بعد از اون میره دانمارک و ادامه ی درسش رو اونجا میخونه. یا دوست من که از دارو آزاد شهرستان انصراف میده برای پزشکی دولتی تهران ، ماها هر کدوم رویایی داریم که باید برای رسیدن بهش بهای زیادی پرداخت کنیم
      هر چقدر هم که از نظر بقیه دیر شده باشه ولی بازم رسیدن بهش برای ما حیاتیه
      اگر مسیر رستگاری رو در همین خط می‌بینید باید براش تلاش کنید . اگر براتون مقدور هست در حد یک جلسه با روانشناس صحبت کنید و بعد از اون با یک مشاور درسی که بتونه برای قدم های اول تا جایی که راه بیفتید کمک کنه . پرسیدن اینکه میتونم شکست بدم این غول بزرگ رو اشتباهه چون اولین نیروی کمکی ما برای شکست همین غول ، خودباوریه
      خیلی ها تونستن یعنی دقیق بگم حدود ۱۰ هزار نفر از ۶۰۰ هزار نفر در هر سال میرسن به این رشته ها که میشه احتمال ۱/۶۰ ، که حدود ۱/۵ درصده ولی به قول اون دختره در گات تلنت ، ولی خب همین هم حدود ۲ درصده و صفر نیست . پس خیلی امید هست و از اینجا به بعد به تلاش شما بستگی داره
      یِ جا نوشته بودید از نظر عقلی دیگه نمیشه تو ۶ ماه قبول شد و پایین ترش پرسیدید میتونم شکست بدم؟ یعنی هنوز امید دارید ، اینکه شروع کردید و برنامه ریختید یعنی امید بوده و هست، چیزی فرق نکرده و این میتونه محرک و مشوق باشه ، شدن یا نشدن رو بذارید برای تیرماه
      الان تنها کاری که میتونید کنید اینکه درس بخونید، امتحان کنید شاید شد . حتی اگر امید قلبی و احتمالات عقلی به اندازه دو درصد هم باشه فکر‌میکنم ارزش داره که امسال دوبله براش وقت بذارید چون شما میگید براتون مهمه این راه پس درگیر این چرتکه انداختن های سه ماه رفته ، ۶ ماه مونده ، اگر آنقدر ساعت بخونم چقدر میشه و فلان نشید
      امیدوارم ناراحت نشید از این نوشته های به ظاهر نصیحت و توصیه
      ی جا نوشته بود وقتی یکی داره با تمام وجودش نصیحتت میکنه مخاطبش تو اون لحظه تو نیستی خودش در گذشته شه
      زندگی من مشابه شرایط شما نبوده اما در جایگاهی که الان هستم راضی کننده نیست اما میدونم تنها راهی که میتونم برای بیرون اومدن از این به قول خودم" بحران" انجام بدم درس خوندنه . برای اینکه یک مسیر رو برید لازم نیست کل مسیر روشن باشه همین که فقط جلوی پاتون رو ببینید و یک دورنمای ذهنی از مسیر داشته باشید حله . موفق باشید
      سلام
      من واقعا ممنونم که این متن رو نوشتید ؛ ازش نکات زیادی دریافت کردم و امیدوارم در راه رستگاریم به نحوه احسنت ازشون استفاده کنم
      بازم ممنونم از اینکه برای کمک به من از شرح حال خودتون و دیگران گفتید
      """هر چقدر هم که از نظر بقیه دیر شده باشه ولی بازم رسیدن بهش برای ما حیاتیه
      اگر مسیر رستگاری رو در همین خط می‌بینید باید براش تلاش کنید"""
      ممنونم

    13. Top | #28
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      با سلام
      جا داره از تمامی دوستانی که در این تاپیکی که زدم اومدن و با تجریبات خودشون سعی در کمک کردن من داشتن تشکر کنم و امیدوارم یه روزی بتونم به رستگاریم برسم و با افتخار برگردم و از تک تک عزیزانی که به هر نحوی کمکم کردن قدردانی کنم
      در زندگی هر کدوم از ما چیزی به عنوان "رستگاری" هس که شاید برای دیگران خنده دار و یا حتی عجیب غریب باشه ؛ ولی بدونید همین چیزهای کوچولو و عجیب غریب هستن که باعث تفاوت ما انسان ها شدن و اینگونه س که هیچ انسان مشابهی رو نمیتونیم پیدا کنیم
      بازم از تک تک دوستان تشکر میکنم و برای همتون ارزوی سلامتی و موفقیت دارم
      یا علی ۱۴۰۰/۱۰/۲

    14. Top | #29
      کاربر انجمن

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      چیزی فراتر از ژن وجود داره و اون باور هست...
      پیشنهاد میکنم آثار دکتر بروس لیپتون رو مشاهده کنید شاید نظرتون عوض شد

    15. Top | #30
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      ب مسائل درسی کاری ندارم،واسه روحیت اینو میگم تو ک خیلی راهو رفتی ک حالت خوب شه اینو ک من میگم امتحان کن

      زنگ بزن رادیو همراه و با آقای دکتر هلاکویی صحبت کن و مشکلتو بگو مطمئنم تنها تنها همین شخص میتونه کمکت کنه و سلام

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن