کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی
اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
شاعر میگه که
ما به شلاق سخت محتاجیم
خیر در نرمی و مدارا نیست
تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
*
جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
*
گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
+
تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
*
و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود
حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم
در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
++
اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی میدونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و میتونه راحت بپذیره
++
در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و میدونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
++
میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904