خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 56
    نمایش نتایج: از 76 به 81 از 81
    1. Top | #76
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط sea نمایش پست ها
      .
      طبق چیزی که به دوستی که تاپیک زده بود گفتم من اگه خطایی کردم و الان می‌خوام درستش کنم فراموشی کامل گذشته اصلا کار درستی نیست چون ممکنه بازم تکرار شه.بهترین کار برقراری تعادل بین این دو هست که البته کار سختیه و لی چیزیه که نهایت تلاشمو میکنم تا برقرارش کنم

      حقیقتش اینکه لقب سست عنصری و شکم سیری و ...به آدم تو شرایط من بزنین خیلی سنگینه و نیازمند سنگ دلی زیاده !!من خودم تا تو باتلاقش نیفتاده بودم اصلا درک نمی‌کردم چقدر بده !!!
      من خودم تو فرزانگان استان خودمون درس خوندم و همیشه جز سه نفر برتر بودم و ترازای قلم چی هم م حدود ۶۶۰۰/۷۰۰ تا ۷۰۰۰بود!!همه دوستام که بامن هم هم رده بودن الان پزشکی و دندون و دارو میخونن و راستش برام سخته بخوام همه چی رو ول کنم و و بگم مسیر من بجای دیگس

      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      بازم میگم اگه من توجیه کردم یا به قول خودتون شرح حال فقط میخواستم بدونین اگه هر فردی با هر شرایطی یسری کارا و رفتاراو می‌کنه ممکنه هزار و یک علت داشته باشه و هیچ انسانی حق نداره به انسان دیگه لقب بزنه و قاضی مطلق فقط خداس..و خودش به همه اعمال انسان آگاهی کامل داره و بنده ها تو جایگاه قضاوت نیستن
      نقل قول نوشته اصلی توسط sea نمایش پست ها
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست ..ولی خب اینکه کاملا رها بشم رو هم انتظار ندارم !بنظرم خانواده هارو تو سختی ها باید کنار هم باشن(صدالبته مسیر دوطرفه باید باشه)خودم به شخصه اگه مادر بودم تازمانی که بچم نتونه مسیر زندگیش رو پیدا کنه و مستقل شده رهاش نمی‌کردم چون مثل این میمونه کسی که شنا بلد نیست رو تو دریا رها کنی و بگی یاد بگیر !!!
      من می‌دونم اگه الان هرچقدر گیر کنم و سختی بکشم و ....بهتره تا این که مثلا الان همه چی رها منم تو چهل پنجاه سالگی درگیر مشکلات خیلی حادتر باشم
      این قسمت زندگی یه نقطه خیلی حساسیت و مثبت یا منفی ش ضربدر همه روزای زندگی آدم میشه ..

      بله درسته منو با تی پا پرت نکردن بیرون ولی منم به نوبه خودم مشکلات خاص خودم رو دارم مقایسه آدما باهم درست نیست بلکه نسبت به شرایط خود آدما باید سنجید والا اینجور باشه مثلا آدمای ثروتمند نباید هیچ مشکلی داشته باشن !!!باید همیشه و همیشه شاد و بی دغدغه باشن در حالی که اینطور نیست و اونام دغدغه دارن منتها نوعش فرق می‌کنه .


      کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
      و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
      که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی


      اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
      شاعر میگه که
      ما به شلاق سخت محتاجیم
      خیر در نرمی و مدارا نیست




      تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
      یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
      اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
      ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
      *
      جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
      اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
      *
      گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
      از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
      واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
      +
      تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
      حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
      نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
      یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
      این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
      چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
      *
      و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
      چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
      رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
      و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود

      حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
      یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم

      در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
      ++
      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      ++
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
      ++

      میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
      بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
      صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
      با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
      مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
      لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
      http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904
      .

      you can't kill spirit even if you try too​
      ویرایش توسط YasharUR : 18 آبان 1400 در ساعت 22:11

    2. Top | #77
      sea
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط YasharUR نمایش پست ها





      کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
      و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
      که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی


      اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
      شاعر میگه که
      ما به شلاق سخت محتاجیم
      خیر در نرمی و مدارا نیست




      تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
      یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
      اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
      ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
      *
      جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
      اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
      *
      گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
      از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
      واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
      +
      تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
      حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
      نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
      یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
      این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
      چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
      *
      و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
      چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
      رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
      و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود

      حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
      یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم

      در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
      ++
      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      ++
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
      ++

      میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
      بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
      صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
      با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
      مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
      لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
      http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904
      مگه برای من خیر و شر یا سود و منفعت داره؟؟!!منم صرفا دارم تجربیات شخصی و رو به اشتراک میذارم .می‌دونم برای خیلی ها مفیده و..

      اگه تمایل دارین بگین چندبار کنکور دادین و رتبه هاتون چطور شد ..چون می‌دونم برای بچه ها مفید هست ..

      افراط و تفریط تو هیچی خوب نیست چه تو‌محبت چه تو سختی
      نرم نرم و سفت سف هیچ کدوم جواب نمیدن مثلا غذا اولش خامه و حرارت میبینه تا پخته شده ولی ازیجایی به بعد دیگه نمپزه بلکه میسوزه،ته میگیره،جزغاله میشه !!خام رو میشه پخت ولی سوخته و جزغاله هیچ وقت درست نمیشن

      منم. برای این ریپلایتون کردم چون میدونستم باهم اختلاف نظرهایی که داریم وجه اشتراک هم داریم
      ویرایش توسط sea : 18 آبان 1400 در ساعت 23:15

    3. Top | #78
      sea
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط YasharUR نمایش پست ها





      کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
      و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
      که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی


      اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
      شاعر میگه که
      ما به شلاق سخت محتاجیم
      خیر در نرمی و مدارا نیست




      تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
      یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
      اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
      ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
      *
      جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
      اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
      *
      گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
      از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
      واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
      +
      تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
      حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
      نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
      یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
      این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
      چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
      *
      و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
      چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
      رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
      و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود

      حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
      یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم

      در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
      ++
      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      ++
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
      ++

      میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
      بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
      صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
      با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
      مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
      لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
      http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904
      ای کاش میدونستین همیشه دنبال مقصر گشتن کار درستی نیست چون وقتی این دنبال مقصر بودن باعث حرکت رو به جلو نشه بیشتر سم هست تا ناجی!!((تو قضیه کنکور همیشه وقتی ینفر موفق میشه زمین و زمان رو در موفقیتش دخیل می‌دونن و وقتی شکست بخوره فقط و فقط خودش مقصره)
      من خودم خود سرزنشی زیادی با خودم کردم و همههه چی رو انداختم گردن خودم تا اینکه تنها چیزی که ازم باقی. موند یه مرده متحرک بود یه مرده ای که به معنای واقعی توان حرکت نداره انکار فلج شده بودم

    4. Top | #79
      sea
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط YasharUR نمایش پست ها





      کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
      و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
      که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی


      اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
      شاعر میگه که
      ما به شلاق سخت محتاجیم
      خیر در نرمی و مدارا نیست




      تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
      یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
      اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
      ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
      *
      جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
      اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
      *
      گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
      از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
      واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
      +
      تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
      حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
      نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
      یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
      این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
      چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
      *
      و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
      چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
      رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
      و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود

      حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
      یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم

      در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
      ++
      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      ++
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
      ++

      میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
      بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
      صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
      با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
      مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
      لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
      http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904
      هیچ توانی تو‌پاهام نبود تمرکز که بماند دیگه صفر صفر!!همه اینا باعث شد منی که زمینه ژنتیک افسردگی دارم هرروز تو‌باتلاق بیشتر فرو برم !هرچقدر بیشتر دست و پامیزدم بیشتر غرق میشدم!!

      اون روزا خیلیییی روزای سیاهی بود!!از همه لحاظ رو م فشار بود

      بهر حال گذشت و من تونستم یکم خودمو پیدا کنم ولی چیزی که ازاون روزا یادمه چون هرادمی تواین موقعیت تو‌بی دفاع ترین

    5. Top | #80
      sea
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط YasharUR نمایش پست ها





      کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
      و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
      که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی


      اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
      شاعر میگه که
      ما به شلاق سخت محتاجیم
      خیر در نرمی و مدارا نیست




      تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
      یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
      اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
      ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
      *
      جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
      اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
      *
      گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
      از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
      واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
      +
      تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
      حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
      نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
      یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
      این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
      چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
      *
      و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
      چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
      رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
      و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود

      حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
      یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم

      در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
      ++
      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      ++
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
      ++

      میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
      بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
      صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
      با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
      مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
      لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
      http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904
      حالت ممکنه اذیت و آزاری بود که قضاوت ها و حرفای دیگران روم می‌ذاشت!!(این تو بقیه موارد و مشکلات زندگی هم دخیلهه))چیزی که فهمیدم این بود جدا از مسیله اینکه بقیه چه مشکلی دارن و کی چقدر مقصره اصلا و ابدا هیچ کس از بیرون حق نداره قضاوت کنه و نظر بده!!این قضاوت ها و حرف ها نهایت بیشعوری و عدم احترام به خود شخصی هست که نظر میده.
      ولی من بازم رو حرفم هستم آدما نسبت به شرایط خودشون سنجیده میشن نه شرایط دیگران.اینکه من نسبت به بعضیا شرایطم بهتره و نسبت به بقیه بدتر دلیل نمیشه انگشت اتهام سمت من باشه!!!
      مشکلات آدما باید نسبت به ظرفیت و خیلی شرایط دیگه سنجیده بشه
      نقاط حساس ما آدما باهم فرق می‌کنه ممکن بود شرایطی که در ظاهر بدتر و سخت تره من نسبت بهش آستانه تحمل بالاتری داشته باشم و یا برعکس ش هم صادقه مشکلی که در ظاهر آسونه ولی ممکنه آدم رو از پا در میاره
      ویرایش توسط sea : 18 آبان 1400 در ساعت 23:36

    6. Top | #81
      sea
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط YasharUR نمایش پست ها





      کاش متوجه میشدین که هدف از این همه وقت گذاشتن و صحبت کردن صرفا دوستانه است و گرنه هیچ خیر و شری واسه من نداره
      و اینکه از همون اول از نوع صحبتات متوجه شدم که سرت به تنت می ارزه و دارم رو کسی وقت میگذارم که با همه عناد هایی که داره میکنه ولی مطمعنا جا واسه تغییر زیاد داره
      که خب با همین جریان فرزانگان و شرح حال ازش بهش صحه گذاشتی


      اینکه محکم و به قول خودت سنگ دلانه حرف میزنم چون شرایط میطلبه ....شرایطی که مملکت داره شرایطی که کنکور داره و شرایطی که یه پشت کنکوری خصوصا شمایی که فرزانگان بودی داره
      شاعر میگه که
      ما به شلاق سخت محتاجیم
      خیر در نرمی و مدارا نیست




      تو نقل قبلیت گفتی کسایی ک قضاوتت میکنن که تو شرایطت نبودن
      یکی دیگه از دلایلی که دارم اینطور محکم حرف میزنم این پست پایینه (لینک رو روش کلیک کن)
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755768
      اینکه تو شرایطت بودم ...اینکه به عنوان یه دانش اموز استعداد های درخشان مثل خودت سر ندونم کاری نزدیک ترین هام چند سال پشت کنکور موندم
      ولی در نهایت این موارد نجاتم داد
      *
      جسارت و فهم عمیق اینکه محیط هرچی باشه هر اتفاقی بی افته و هر سنگی به مسیرم انداخته بشه واسه منی که ادعام میشه فلان قدر توانایی دارم به هیچ عنوان مهم نیست واگه نشده تا حالا مقصر اصلی و حتی تنها مقصر خودم بودم
      اصلا یه روایت هست که میگه تو تفاوت یه ادم نابغه و باهوش اینکه محیط روی ادم باهوش اثر میگذاره ولی ادم نابغه در هر صورت کار خودش رو انجام میده
      *
      گذر از گذشته و انالیزش ...اینکه میگی گذشته رو نمیشه گذاشت کنار و باید بین اینده و گذشته تعادل درست کرد درست نیست ...هیچ باری نباید داشته باشی رو دستات که نیاز به تعادل ایجاد کردن باشه
      از گذشته ادم باید فقط یه نت کوچیک نیم صفحه ای برداره بزاره یه گوشه مغزش جیبش وقتی دید داره همون اشتباهات رو تکرار میکنه مجدد مرور کنه همین .دیگه نیازی به گشتن تو جزئیات گذشته و اینکه چنتا هارد از فیلم های تصویری ذهنی با خودت حمل کنی نیست
      واسه اینده هم یه نت کوچیک نیم صفحه ای واسه اینکه کی و کجا و چرا باید به چی برسی و اگه نرسی چی میشه برداری هر ش قبل خواب و بعد مسواک مرور کنی بخوابی دیگه نیازی به حمل بار نگرانی نیست چون حتما میشه
      +
      تلاش واسه تغییر اشتباهاتی که روشون پا فشاری کردم که الا و بلا باید با همین مسیر بشه ...
      حالا من مستقل شدن رو گفتم شما گفتی واسه همه امکانش نیست ...فرمایش متین ...ولی نمیشه حداقل دکور اون اتاق بی صاحابی که چند سال توش خوندی و نشده رو عوض کرد ؟؟
      نمیشه اصلا اتاق رو عوض کرد؟نمیشه رفت یه پانسیون یا کتابخونه؟؟
      یا مثلا نمیشه این جریان رو از ذهن انداخت ه همه چیز واسه شروع باید پرفکت و ایده ال باشه؟؟ حالا از انگیزه گرفته تا ساعت مطالعه زیاد و مثلا داشتن اب پرتقال واسه صبحونه(دارم مثال میزنم ها نگی باز من که اینارو نمیگم)
      این ایده ال گرایی و شرایط محیط رو گذاشتم کنار و دیدم که تنها چیزایی که نیاز نیست همینان واسه شروع کار ....اینا بعدا اضافه میشه ...یعنی هرچقدر بخونی کم کم انگیزه زیاد تر میشه و ذاتا ساعت مطالعه میاد بالا و با اون انگیزه صبحونه کسی نذاره جلوت یا بی محلی کنه یکم گچ از دیوار میکنی همون رو سریع میخوری شروع میکنی به درس
      چون تنها چیزی که نیازه همون نیم صفحه نتی که گفتم واسه اینده بنویسی +یکم خشم و عصبانیت واسه اثبات خودت و اعاده حیثیت و جبران هرزخم حرف که شنیدی و هر سم حرکتی که از اطرافیانت دیدی + اعتماد به نفس اینکه حتما میتونم نه اینکه تا حالا نشده و الان کم مونده و فلان امکانات ندارم و این صحبتایی که مارکت کنکور واسه گرفتن بیشتر پشت کنکوری و تیغیدن پول به خورد بازار هدفش یعنی کنکوری ها و چنتا جوون ساده 18-20 ساله داده
      *
      و در نهایت قبول اینکه حق انتخاب دارم
      چون همین شرایط متوسط طور مالی خانواده که من دارم واسه یه عده که تونستن واسشون آرزو بوده ...شما بگو اصلا 2و3 نفر و نه یه عده ...همون واسم کافی بود واسه جوالدوز زدن به خودم
      رستگار رحمانی که همون طور که گفتم قسمت اصلی جریانش موفق شدنش تو اون شرایط سخت بوده نه گرای غلطی که به کنکوری ها دادن که مهمترین جریانش از بهمن شروع کردنش بود
      و رتبه 3 انسانی کنکور همین یکی دو سال پیش که از یه جای دورافتاده با دامداری و چوپانی و ... سه یا یک انسانی شده بود

      حق انتخاب اینکه میتونم همچنان بنالم از شرایطم
      یا نه شکر همینی که هست رو بکنم و یه تکون اساسی بدم

      در نهایت به عنوان اخیر نقلی که میگیرم حداقلش اینکه دارم میبینم یه قسمت از منظوری که داشتم رو تو نوشته های خودت میبینم و تونستم تا یه جایی منظورم رو برسونم تو این جملاتی که داشتی
      ++
      اتفاقا یه چند باری خواستم اینکار بکنم ولی می‌دونم اول اینکه حسرتش همیشه باهام میمونه البته بیشتر از حسرت نرسیدن حسرت تلاش نکردنش که سخته وقتی آدم همه تلاشش رو درست بکنه و نرسه زیاد حسرت آنچنانی نداره و می‌تونه راحت بپذیره
      ++
      در ضمن من از برخورد پدر مادرم شاید دلم شکسته ولی خب بهشونم یجاهایی حق میدم و می‌دونم هیچ کس برای آدم مهربون تراز پدر مادرش نیست
      ++

      میشه این جملات رو لینک کرد به صحبتایی که داشتم
      بازم میگم هیچ خیر و شری واسه من نداره.( این صحبتایی که با شما میکنم و چون تاپیک عمومیه واسه بقیه تو شرایط شما که اوناهم ببینند )
      صرفا انتقال تجربیات و واقعیات و کمک کردن به کسایی که تو شرایط شون بودم و چون الان تونستم از این شرایط بیام بیرون و برخلاف کسی که توی مهلکه است میتونم از بالا به جریان نگاه کنم و بدون استرس منطقی صحبت کنم و راهکار اراده کنم
      با این توضیحات دوستانه خواهش میکنم یه بار دیگه پست هایی که که کلا تو این تاپیک نوشتم رو با یکم گارد کمتر و ذهنیت اینکه اینا دوستانه است سریع طور بخونی ...یا حداقل جاهایی که بولد کردم
      مطمعنا بیشتر منظورم رو متوجه خواهی شد ...مثل این جملات بالا از خودت
      لینک پستایی که نوشتم اگه بخوای
      http://forum.konkur.in/thread77054.html#post1755536
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755612
      http://forum.konkur.in/thread77054-4.html#post1755759
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755822
      http://forum.konkur.in/thread77054-5.html#post1755904
      درک و فهم چنین شرایطی نیازمند دید چند بعدی و کامل و جامعی هست که از دست هر کسی برنمی‌اد
      چون اغلب آدما همه چیز رو فقط تا شعاع تجربه خودشون میبینن.

    صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 56

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. آشنایی با رشته های دانشگاهی (ریاضی، تجربی، انسانی)
      توسط amin1441 در انجمن رشته های دانشگاهی
      پاسخ: 3
      آخرين نوشته: 13 مرداد 1397, 13:03
    2. تجربی، تو این مدت کم باقی مونده کاری میشه کرد؟
      توسط _amirho3ein در انجمن پرسش و پاسخ دانش آموزی
      پاسخ: 90
      آخرين نوشته: 22 فروردین 1397, 20:03
    3. تغییر نوع گزینش پزشکی، دندان پزشکی، داروسازی...
      توسط AmiR13 در انجمن پرسش و پاسخ پیرامون انتخاب رشته
      پاسخ: 184
      آخرين نوشته: 09 مرداد 1394, 15:32
    4. پاسخ: 4
      آخرين نوشته: 05 آذر 1392, 18:59



    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن