...
بله
خیر
آره خیلی خوب درک میکنم
خیلی وقتا آدمای درونگرا بنظرم بیشتر ضربه میخورن سر این قضیه
یعنی کافیه یجوری سرکوب یا طرد بشن توسط کسی یا جمعی ، هی چندین بار اون اتفاق رو توی ذهنشون مرور میکنن و هردفعه درد و رنجش براشون تازه میشه
اما از اونورم اگه خودشون رو کاملا فدای همرنگ شدن با آدمای اشتباهی کنن فقط برای طرد نشدن ، اون موقع هم آدم کلی آسیب میبینه
بنظرم باید خودمون و باورها و اعتقاداتمون رو انقدری محترم بدونیم که نخوایم از طرد شدن بخاطرشون بترسیم
همچنین باید آدمای اطرافمون رو تا جای ممکن جوری انتخاب کنیم که لازم نباشه برای ادامه دادن باهاشون بیش از اندازه از خود واقعی مون دور بشیم یا ترس از ارائه شخصیت واقعی خودمون داشته باشیم
حرف شما درسته من سر همین احساس طردشدگی و ترس از ریکشن خانواده ؛ بیخیال رشته انسانی شدم . و هنوز حسرتش رو میخورم !
آدمی که همیشه با گذشته اش میجنگه! هیچ آینده ای نداره...
تو دایره خانواده حتی اگه نخوای خودتو از جمع خانواده دور کنی باید ی چیزاییو بشنوی و تحمل کنی ک طرد شدن و تنهایی صد شرف داره ب اون حال
سلام
خسته نباشی بابت تاپیک خیلی خوبت
از تجربیات خودم هم به محض گیر آوردن وقت آزاد خواهم گفت
coming soon...
الا بذکر الله تطمئن القلوب
***
کاش مستی داشت هر حرامی چون شراب
آن زمان معلوم میشد در جهان هوشیار کیست
درادامه این بحثی که گفتی اینکه ماها دوست داریم نقطه زوم باشیم ولی این قضیه تاوان داره.
چند وقت پیش که اینستا داشتم تو پیج رضا امیر یه صحبت جالب ازش شنیدم.
داشت در مورد این می گفت واقعا این اینفالوئنسر ها هستند که رو ملت تاثیر میذارن یا مردمن که رو به اصطاح اینفالوئنسرا اثر میذارن.
کاملا مشخص هست که این مردم که رو اونا اثر میذارن (در حالی که تصور عموم اینه اونا اثر گذارن). مردم دوست دارن اونا دلقک باشن پس اونا دلقک میشن. مردم دوست دارن یه جراح زیادم خشک نباشه و با کت و شلوار حرف نزنه. جراح فردا با شلوارک و تو فضای طبیعی براشون صحبت می کنه.
در کل این قضیه همیشه و برای همه کس در مقطعی از زندگی رخ میده. تو اشکال مختلف هم هست. افراد بر اساس تاثیر پذیری از شخصیت های مختلف عنان از دست میدن
خیلی موافقم باهات خانواده رو نمیشه کاری کرد ولی وقتی مجبوری برا اینکه حمایت شونو از دست ندیم مجبوریم جوری دیگه خودمونو نشون بدیم دروغ بگیم من خودم به شخصه تو این فضا هستم بخاطر کنکورم شده بعضی اوقات خانوادمم بهم زخم زبون زدن با اینکه خودمو پرفکت و ایدآل نشون دادم درونگرایی بد دردیه حرف زدنت هم همش تو مغزته خیلی درد داره واقعا
خیلی جالبه ... به اینجور افراد میگن ساده .... اینکه حال و احساس یکی برات مهم باشه حاضر باشی برای اینکه اون تورو طرد نکنه یا احساس بدی نسبت بهت نداشته باشه هرکاری بکنی .... این ساده نیستن
اینا فقط ادمای خوبین تو دنیای بد.............................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ................................
?why do we fall
so that we can learn
to pick ourselvesup
چندین بار برام پیش اومده که بین چیزی که خودم دوست دارم بگم و چیزی که بقیه دوست دارن بشنون ، مورد دوم و انتخاب کردم
حس میکنم منِ واقعی به اندازه کافی خوب نیست به اندازه کافی دوست داشتنی نیست برای همین حس تنفر از خودم روز به روز بیشتر میشه چیزی که توی ذهنمه با کاری که انجام میدم خیلی متفاوته و این دوگانگی واقعا غیرقابل تحمله
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)