بتونم شاید این کارو بکنم
ولی بدم نمیشه آدم با اقوام مختلف آشنا میشه هرچند خیلی تفاوت فرهنگی وجود داره
مثلا دیدی با جنوبیا افتادم اونا با دست غذا میخورن آخه
یا اصفهونیا که واسشون مهمه همه سر سفره باشن بعد شروع کنن
من اینجور چیزا رو شنیدم
من خودم فکر کنم برای بقیه مشکل دستشویی و تکرر ادرار ایجاد کنم. از بس که چایی خوریم ما
شما دعا کنکرونا جمع بشهو دانشگاه حضوری شه ، من خودم به انجمن کنکور میگم یه واحد آپارتمان بگیرن توی اون شهری کمیخوای بری
بهترین و شیرین ترین و ماندگارترین دوران زندگی، دوره موندن توو خوابگاه دانشجوییه ...
وقتی رفتی، قدرش رو بدون و استفاده کن که دیگه هیچوقت قرار نیست برات تکرار بشه! البته بستگی به شهری که قراره بری هم داره تاحدودی که چقدر برات خوب و خاطره ساز باشه؛
چهار سال توو خوابگاه امیرالمومنین دانشگاه صنعتی سهند تبریز بودم، واقعا خیلی برام خوب بود . از خود محیط خوابگاهش بگیر تا بچه هایی که باهاشون بودیم و شبا رو باهم با پاسوربازی و دورهمی و صحبت های شبانه و مافیابازی و اینا صبح میکردیم ! کلا اونجا به ساعات آمریکا قراره زندگی کنی .
من حتی سال 1401 هم که قراره کنکور تجربی بدم و اگه بازم برم یه شهر دیگه، میدونم دیگه این تجارب خاطره انگیز رو نخواهم داشت !!! میدونی چیه؟! یه چیزی عین همون عشق اوله که شهدش هیچوقت فراموش نمیشه !
خلاصه برو و قدرش رو بدون ...!!!
نصیحت خاصی هم نیست !
خاطرات تلخ:یه روزی ساعت 5 صبح به علت غلت خوردن و فضای فسقلی تخت وسط اتاق پهن شدم ,یه بارم فااز عدم نیاز به دستگیره برداشتم ساعدم مورد عنایت گرمای ماهیتابه قرار گرفت و تاول زد خیلی دردناک بود,یه بارم داشتم ناهار تناول میکردم جلوی در تراس بود میزمون در هم باز بود همون لحظه بادی وزیدن گرفت چوب لباسی هم کنار میزبود مستفیم فرود اومد توصورتم شانس آوردم فقط دماغم کبود شد یکم ,یه بارم تو حمام خوابگاه سر خوردم بازم معجزه الهی رخ داد سرم جایی نخورد. تلخ ترین حادثه خوابگاهی دانشگاهمون هم مال خفه شدن یه دختر ترم بالایی پزشکی با گاز co تو حموم بود که خیلی تلخ بود.
خاطره شیرین:کلی خاطره شیرین هست که یادم نیست ,غیبتای پشت سر هم کلاسی و استادا ,چایی هایی که نوبت تو نبود دم کردنشون,فیلم دیدنهای اخر شبا,جمعه هایی که همیشه صبحونه شاهانه داشتیم.
پ ن :همیشه خاطرات تلخ تو ذهنم پررنگ ترن نمنم چرا.
از خاطراتم درس عبرت و پند بگیر.
ویرایش توسط miss_shadow : 22 مرداد 1400 در ساعت 01:36
سلام
خب دزدی از قدیم میگن مالتو محکم نگه دار همسایه تو دزد نکن!
هم اتاقی خب اوایلش خیلی ترسناکه که چجور میشه ولی خب هم اتاقی نماز خون گیرت اومد سفت بچسب بهش... در کل بعد یه مدتی حسابی با هم جور میشین و عشق و حال و غیرو...
تخت بالا پایین خب من که اصلا روی زمین میخوابیدم ولی خب اون رفیقمون که بالا میخوابید میگفت خیلی گرمش میشه اون بالا و ناراضی بود!!!
خب هم رشته ای باشین قطعا و قطعا و قطعا و ورودی همون سال خیلی کارآمده یدفعه دیدی امتحان دارین فردای یه روزی، میتونین تا دیر وقت درس بخونین اما اگر هم کلاس نباشین بقیه خوابن و باید بری جای دیگه!!!
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
کلا سعی کن باهمه جور باشی آدمای هم اخلاق خودتو بشناسی مخصوصا هم رشته ایات از ترم ۲ به بعد ۵ الی ۶ نفرتون باهم فرم پر میکنین باهم اتاق میگیرین دیگ راحتی
هرچند من هم اتاقیامو به هم رشته ایام ترجیح میدادم انقدر که با دوستای هم اتاقیام میرفتم کلاسای اونا
دانشگاه کرمان
ترم اول و دوم که خودشون انتخاب کردن عوض کردن سخته ولی برای ترم 3 اختیاری میشه تو سایت هم اتاقیا و اتاق (بلوک و طبقه و حتی شماره اتاق) رو انتخاب کرد.
برای ترم اول دوم اگه بخوای اتاق عوض کنی اینجا اینطوری بود که باید جاتو با یکی دیگه با رضایت دو طرف عوض کنی مثلا تو فلان اتاقی که میخوای بری، یک نفرو پیدا کنی که قبول کنه بجات بیاد و یکم دردسر داره باید بری امور خوابگاه ها و...
آره دیگه این مشکلاتو تخت پایین داره اگه خیلی حساسی تخت بالا بگیر
سلام خیلی ممنون از راهنماییت
میگم می تونم درخواست بدم از همون اول منو با هم رشته ای هام هم اتاق کنن؟ به نظرم که طرف منو چپ چپ نگاه کنه بگه فکر کردی اینجا خونه خالهس؟
من خودمم نماز می خونم. اتفاقا از این بابت هم نگران بودم که عقیده ها خیلی دور باشه و هر دو طرف از لحاظ فکری ناراحت باشن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)