خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 36
    1. Top | #1
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات

      Red face ▒ ✖ مصاحبه با دکتر رضا جباری متخصص مغز و اعصاب ✖ ▒

      بدون شرح

      " God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
      |
      خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      یکی دو تا هم ما فیلم بزاریم




      دختر خانومها یاد بگیرن و آغا پسر ها البته
      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "
      ویرایش توسط _Joseph_ : 13 خرداد 1400 در ساعت 17:48

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      یه روز رفته بودم چاپخونه که یه سری چیز میز بود باید چاپ و اصلاح میشد . از شانس عین هویج نشسته بودم داشتم به در دیوار نگاه میکردم که یه نفر اومد تو با ظاهر اراسته و کفش براق و کت شلوار و نگم براتون ، حمید ( مسئول چاپخونه که تو پشت میزه) به احترامش بلند شد و خوش بش که چطورین مهندس و فلان بهمان ، بزرگ مایین افتخارین و....
      نقشه هاش رو داد و این حساب کرد و رفت ، خدا شاهده که خودم شنیدم همین حمید پشت سرش چه ها گفت ، که نمیدونم نزول میخوره ، ملت رو تیغ میزنه و بهمان 2 تا زن طلاق داده ، ننش رو فرستاده گوشه سالمندان و...

      یکبار هم رفته بودم جای دیگه ای باز مثل هویج کنار وایستاده بودم که اماده بشه کارام ( علاقه شدید به تماشای رفتار دیگران و تفسیرش درون خودم رو دارم) که یکی اومد ، با ظاهر معمولی اما نه شلخته، مسئول اون جا پاشد و گفت اقا مهدی صفا اوردی و ... کاش بیای شام امشب خونه ما بزرگ مایی و.. و خدا شاهدِ که دست میزاشتم 20 سالی مسئول اون جایی که رفتم ( دفتر اسناد) از همین اقای مهدی که میگفتن بزرگ تر بود . اما شما میومدین و میدین که چقدر احترام و قربون صدقه داشت اون فرد .
      بعد رفتنش از همونجا پرسیدم ببخشید این اقا رو من زیاد دیدم (الکی) ولی نمیشناسم ایشون کین؟

      بلند شد گفت مَرد! کسیه که از جیبش مایه میزاره 3 تا بچه یتیم رو حمایت میکنه . ( خیلی برام جالب بود که چرا 3 تا) ایشون از جایی که این اقاهه گفت معلم ساده بوده اما فی سبیل الله میره بهزیستی و اینجور جاها برا اسثسنایی ها درس و مشق و اینطور مثل و قصه میگه . از حقوقشم 3 تا یتیم تک سرپرست رو بزرگ کرده و یکیش رو دانشجو کرده و... ( حالا فضولیم عود کرده بود دانشجو چی ؟! ولی نپرسیدم)
      این فرد برخلاف مهندسه یه خودرو معمولی سوار میشد ظاهر تمیز داشت اما کلاه خودم قاضی ، شرف داشت . اون یکی چی؟ لکسوز سوار و مشکل خانوادگی و فقط در ظاهر خوشبخت . من بابام یه حرفایی گاهی اوقات میزنه جدای بحثایی که همیشه باهاش میکنم و دعواس تهش . اینکه اعتبار تو بازار یک عمر میکشه به دست بیاد اما یه شبه با یه مشتری میتونه بپره بره.
      حالا پدر ما بازاری و بیشتر اقتصادیه ولی دیگه من تعمیم میدم به این قضیه

      دوستان لطفا بیاین شرفی که یک عمر خانوادمون زحمت کشیدن رو به باد ندیم . من یه شب داشتم از خیابون رد میشدم طبق معمول مثل جغد که یه موردی پیش اومد . یه دوتا موتوری مزاحم یه خانوم میشدن ( جدای اینکه اون وقت شب اون خانوم اونجا چیکار میکرد) من یه لحظه کفری شدم . رفتم جلو و یه کتک حسابی خوردم ، در حد اعلا ، چون دیگه هم بزرگ بودن و هم دوتا
      ولی خوبیش این بود این خانوم فرصت پیدا کرد دور بشه . که حالا بعدا مثل جسد ولو شده بودم اومد با پدر و همسایش بردنم بیمارستان، ( جالبه این موقع زنگ زدیم خونمون بابام حس میکرد دوربین مخفی پرنکی چیزیه)

      ولی واقعا یه احساس خیلی خوبی ته دلم داشتم . با اینکه خودم راست راست نیستم و کجی زیاد دارم . ولی در این مورد خیلی راضی بودم از خودم .
      که حالا این طرف یه اشنای دوری حساب شد و باعث شد من تابستون برم براش شاگردی کنم تو حجره فرش و حساب کتاب یادبگیرم و رفت امد خانوادگی ایجاد بشه با اقا یوسف اینا . ( که با پول 3 ماه کار کردنم گوشی خریدم به خودم)


      خوبه یه وقتایی بمونیم و سوم شخص بشیم کنار رفتار ادما ، درست و نادرست لازم نیست براش کتاب بخونین ، تو همین اجتماع روزانه و بقالی سر محل هر روز درس اخلاق و زندگی زده میشه.

      موفق باشید
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
      ویرایش توسط Mohamad_R : 13 خرداد 1400 در ساعت 18:40

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      یکی دو تا هم ما فیلم بزاریم




      دختر خانومها یاد بگیرن و آغا پسر ها البته


      اقا یوسف به نظرت از شیمی محض چجوری میشه خییر شد؟ مثلا دینامیت رایگان بدیم به ملت ؟ یا کوکائیین تعاونی
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohamad_R نمایش پست ها




      اقا یوسف به نظرت از شیمی محض چجوری میشه خییر شد؟ مثلا دینامیت رایگان بدیم به ملت ؟ یا کوکائیین تعاونی
      تو بمب اتم نساز تحریم بشیم خیرت پیش کش

      ولی بزن تو کار صنایع غذایی اصلا روایت داریم نون تو غذاست
      یدونه ماده کشف کن به جای شکر بزنن به نوشابه کوکاکولا براش 7 ملیون دلار جایزه گذاشته
      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohamad_R نمایش پست ها
      یه روز رفته بودم چاپخونه که یه سری چیز میز بود باید چاپ و اصلاح میشد . از شانس عین هویج نشسته بودم داشتم به در دیوار نگاه میکردم که یه نفر اومد تو با ظاهر اراسته و کفش براق و کت شلوار و نگم براتون ، حمید ( مسئول چاپخونه که تو پشت میزه) به احترامش بلند شد و خوش بش که چطورین مهندس و فلان بهمان ، بزرگ مایین افتخارین و....
      نقشه هاش رو داد و این حساب کرد و رفت ، خدا شاهده که خودم شنیدم همین حمید پشت سرش چه ها گفت ، که نمیدونم نزول میخوره ، ملت رو تیغ میزنه و بهمان 2 تا زن طلاق داده ، ننش رو فرستاده گوشه سالمندان و...

      یکبار هم رفته بودم جای دیگه ای باز مثل هویج کنار وایستاده بودم که اماده بشه کارام ( علاقه شدید به تماشای رفتار دیگران و تفسیرش درون خودم رو دارم) که یکی اومد ، با ظاهر معمولی اما نه شلخته، مسئول اون جا پاشد و گفت اقا مهدی صفا اوردی و ... کاش بیای شام امشب خونه ما بزرگ مایی و.. و خدا شاهدِ که دست میزاشتم 20 سالی مسئول اون جایی که رفتم ( دفتر اسناد) از همین اقای مهدی که میگفتن بزرگ تر بود . اما شما میومدین و میدین که چقدر احترام و قربون صدقه داشت اون فرد .
      بعد رفتنش از همونجا پرسیدم ببخشید این اقا رو من زیاد دیدم (الکی) ولی نمیشناسم ایشون کین؟

      بلند شد گفت مَرد! کسیه که از جیبش مایه میزاره 3 تا بچه یتیم رو حمایت میکنه . ( خیلی برام جالب بود که چرا 3 تا) ایشون از جایی که این اقاهه گفت معلم ساده بوده اما فی سبیل الله میره بهزیستی و اینجور جاها برا اسثسنایی ها درس و مشق و اینطور مثل و قصه میگه . از حقوقشم 3 تا یتیم تک سرپرست رو بزرگ کرده و یکیش رو دانشجو کرده و... ( حالا فضولیم عود کرده بود دانشجو چی ؟! ولی نپرسیدم)
      این فرد برخلاف مهندسه یه خودرو معمولی سوار میشد ظاهر تمیز داشت اما کلاه خودم قاضی ، شرف داشت . اون یکی چی؟ لکسوز سوار و مشکل خانوادگی و فقط در ظاهر خوشبخت . من بابام یه حرفایی گاهی اوقات میزنه جدای بحثایی که همیشه باهاش میکنم و دعواس تهش . اینکه اعتبار تو بازار یک عمر میکشه به دست بیاد اما یه شبه با یه مشتری میتونه بپره بره.
      حالا پدر ما بازاری و بیشتر اقتصادیه ولی دیگه من تعمیم میدم به این قضیه

      دوستان لطفا بیاین شرفی که یک عمر خانوادمون زحمت کشیدن رو به باد ندیم . من یه شب داشتم از خیابون رد میشدم طبق معمول مثل جغد که یه موردی پیش اومد . یه دوتا موتوری مزاحم یه خانوم میشدن ( جدای اینکه اون وقت شب اون خانوم اونجا چیکار میکرد) من یه لحظه کفری شدم . رفتم جلو و یه کتک حسابی خوردم ، در حد اعلا ، چون دیگه هم بزرگ بودن و هم دوتا
      ولی خوبیش این بود این خانوم فرصت پیدا کرد دور بشه . که حالا بعدا مثل جسد ولو شده بودم اومد با پدر و همسایش بردنم بیمارستان، ( جالبه این موقع زنگ زدیم خونمون بابام حس میکرد دوربین مخفی پرنکی چیزیه)

      ولی واقعا یه احساس خیلی خوبی ته دلم داشتم . با اینکه خودم راست راست نیستم و کجی زیاد دارم . ولی در این مورد خیلی راضی بودم از خودم .
      که حالا این طرف یه اشنای دوری حساب شد و باعث شد من تابستون برم براش شاگردی کنم تو حجره فرش و حساب کتاب یادبگیرم و رفت امد خانوادگی ایجاد بشه با اقا یوسف اینا . ( که با پول 3 ماه کار کردنم گوشی خریدم به خودم)


      خوبه یه وقتایی بمونیم و سوم شخص بشیم کنار رفتار ادما ، درست و نادرست لازم نیست براش کتاب بخونین ، تو همین اجتماع روزانه و بقالی سر محل هر روز درس اخلاق و زندگی زده میشه.

      موفق باشید
      ممد تو باید بشی وکیل پایه یک دادگستری بشی
      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohamad_R نمایش پست ها
      یه روز رفته بودم چاپخونه که یه سری چیز میز بود باید چاپ و اصلاح میشد . از شانس عین هویج نشسته بودم داشتم به در دیوار نگاه میکردم که یه نفر اومد تو با ظاهر اراسته و کفش براق و کت شلوار و نگم براتون ، حمید ( مسئول چاپخونه که تو پشت میزه) به احترامش بلند شد و خوش بش که چطورین مهندس و فلان بهمان ، بزرگ مایین افتخارین و....
      نقشه هاش رو داد و این حساب کرد و رفت ، خدا شاهده که خودم شنیدم همین حمید پشت سرش چه ها گفت ، که نمیدونم نزول میخوره ، ملت رو تیغ میزنه و بهمان 2 تا زن طلاق داده ، ننش رو فرستاده گوشه سالمندان و...

      یکبار هم رفته بودم جای دیگه ای باز مثل هویج کنار وایستاده بودم که اماده بشه کارام ( علاقه شدید به تماشای رفتار دیگران و تفسیرش درون خودم رو دارم) که یکی اومد ، با ظاهر معمولی اما نه شلخته، مسئول اون جا پاشد و گفت اقا مهدی صفا اوردی و ... کاش بیای شام امشب خونه ما بزرگ مایی و.. و خدا شاهدِ که دست میزاشتم 20 سالی مسئول اون جایی که رفتم ( دفتر اسناد) از همین اقای مهدی که میگفتن بزرگ تر بود . اما شما میومدین و میدین که چقدر احترام و قربون صدقه داشت اون فرد .
      بعد رفتنش از همونجا پرسیدم ببخشید این اقا رو من زیاد دیدم (الکی) ولی نمیشناسم ایشون کین؟

      بلند شد گفت مَرد! کسیه که از جیبش مایه میزاره 3 تا بچه یتیم رو حمایت میکنه . ( خیلی برام جالب بود که چرا 3 تا) ایشون از جایی که این اقاهه گفت معلم ساده بوده اما فی سبیل الله میره بهزیستی و اینجور جاها برا اسثسنایی ها درس و مشق و اینطور مثل و قصه میگه . از حقوقشم 3 تا یتیم تک سرپرست رو بزرگ کرده و یکیش رو دانشجو کرده و... ( حالا فضولیم عود کرده بود دانشجو چی ؟! ولی نپرسیدم)
      این فرد برخلاف مهندسه یه خودرو معمولی سوار میشد ظاهر تمیز داشت اما کلاه خودم قاضی ، شرف داشت . اون یکی چی؟ لکسوز سوار و مشکل خانوادگی و فقط در ظاهر خوشبخت . من بابام یه حرفایی گاهی اوقات میزنه جدای بحثایی که همیشه باهاش میکنم و دعواس تهش . اینکه اعتبار تو بازار یک عمر میکشه به دست بیاد اما یه شبه با یه مشتری میتونه بپره بره.
      حالا پدر ما بازاری و بیشتر اقتصادیه ولی دیگه من تعمیم میدم به این قضیه

      دوستان لطفا بیاین شرفی که یک عمر خانوادمون زحمت کشیدن رو به باد ندیم . من یه شب داشتم از خیابون رد میشدم طبق معمول مثل جغد که یه موردی پیش اومد . یه دوتا موتوری مزاحم یه خانوم میشدن ( جدای اینکه اون وقت شب اون خانوم اونجا چیکار میکرد) من یه لحظه کفری شدم . رفتم جلو و یه کتک حسابی خوردم ، در حد اعلا ، چون دیگه هم بزرگ بودن و هم دوتا
      ولی خوبیش این بود این خانوم فرصت پیدا کرد دور بشه . که حالا بعدا مثل جسد ولو شده بودم اومد با پدر و همسایش بردنم بیمارستان، ( جالبه این موقع زنگ زدیم خونمون بابام حس میکرد دوربین مخفی پرنکی چیزیه)

      ولی واقعا یه احساس خیلی خوبی ته دلم داشتم . با اینکه خودم راست راست نیستم و کجی زیاد دارم . ولی در این مورد خیلی راضی بودم از خودم .
      که حالا این طرف یه اشنای دوری حساب شد و باعث شد من تابستون برم براش شاگردی کنم تو حجره فرش و حساب کتاب یادبگیرم و رفت امد خانوادگی ایجاد بشه با اقا یوسف اینا . ( که با پول 3 ماه کار کردنم گوشی خریدم به خودم)


      خوبه یه وقتایی بمونیم و سوم شخص بشیم کنار رفتار ادما ، درست و نادرست لازم نیست براش کتاب بخونین ، تو همین اجتماع روزانه و بقالی سر محل هر روز درس اخلاق و زندگی زده میشه.

      موفق باشید


      کلید اسرار این قسمت
      کتک مقدس
      یا الله/توکل بر خودت

    8. Top | #8
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      امروز کم دلم گرفته بود این تاپیکم دیگه تمومش کرد واسم

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      تو بمب اتم نساز تحریم بشیم خیرت پیش کش

      ولی بزن تو کار صنایع غذایی اصلا روایت داریم نون تو غذاست
      یدونه ماده کشف کن به جای شکر بزنن به نوشابه کوکاکولا براش 7 ملیون دلار جایزه گذاشته

      ساخارین!

      بمب اتم که در مقال شیمی نمیگنجه میره سمت همجوشی هسته ای و اینا .

      اخرش ما بمب شیمیایی و خردل عامل نارنجی بسازیم .
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      ممد تو باید بشی وکیل پایه یک دادگستری بشی
      نقل قول نوشته اصلی توسط Sattar___m نمایش پست ها

      کلید اسرار این قسمت
      کتک مقدس

      عب نداره عوضش بدنم مقاوم تر شد .

      مورد داشتیم طرف بعد کتک ملس تعداد لنفوسیتاش زیاد شده از سرطان گرفتن دور شده . والا
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜

    11. Top | #11
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      یکی دو تا هم ما فیلم بزاریم




      دختر خانومها یاد بگیرن و آغا پسر ها البته
      به به لذت بردیم از این سه کلیپ شما ... ان شالله که ویزیت بگیرهای خداتومنی مطب ها کمی انصاف داشته باشن و این کلیپ ها رو ببینن
      " God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
      |
      خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|

    12. Top | #12
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mohamad_R نمایش پست ها
      یه روز رفته بودم چاپخونه که یه سری چیز میز بود باید چاپ و اصلاح میشد . از شانس عین هویج نشسته بودم داشتم به در دیوار نگاه میکردم که یه نفر اومد تو با ظاهر اراسته و کفش براق و کت شلوار و نگم براتون ، حمید ( مسئول چاپخونه که تو پشت میزه) به احترامش بلند شد و خوش بش که چطورین مهندس و فلان بهمان ، بزرگ مایین افتخارین و....
      نقشه هاش رو داد و این حساب کرد و رفت ، خدا شاهده که خودم شنیدم همین حمید پشت سرش چه ها گفت ، که نمیدونم نزول میخوره ، ملت رو تیغ میزنه و بهمان 2 تا زن طلاق داده ، ننش رو فرستاده گوشه سالمندان و...

      یکبار هم رفته بودم جای دیگه ای باز مثل هویج کنار وایستاده بودم که اماده بشه کارام ( علاقه شدید به تماشای رفتار دیگران و تفسیرش درون خودم رو دارم) که یکی اومد ، با ظاهر معمولی اما نه شلخته، مسئول اون جا پاشد و گفت اقا مهدی صفا اوردی و ... کاش بیای شام امشب خونه ما بزرگ مایی و.. و خدا شاهدِ که دست میزاشتم 20 سالی مسئول اون جایی که رفتم ( دفتر اسناد) از همین اقای مهدی که میگفتن بزرگ تر بود . اما شما میومدین و میدین که چقدر احترام و قربون صدقه داشت اون فرد .
      بعد رفتنش از همونجا پرسیدم ببخشید این اقا رو من زیاد دیدم (الکی) ولی نمیشناسم ایشون کین؟

      بلند شد گفت مَرد! کسیه که از جیبش مایه میزاره 3 تا بچه یتیم رو حمایت میکنه . ( خیلی برام جالب بود که چرا 3 تا) ایشون از جایی که این اقاهه گفت معلم ساده بوده اما فی سبیل الله میره بهزیستی و اینجور جاها برا اسثسنایی ها درس و مشق و اینطور مثل و قصه میگه . از حقوقشم 3 تا یتیم تک سرپرست رو بزرگ کرده و یکیش رو دانشجو کرده و... ( حالا فضولیم عود کرده بود دانشجو چی ؟! ولی نپرسیدم)
      این فرد برخلاف مهندسه یه خودرو معمولی سوار میشد ظاهر تمیز داشت اما کلاه خودم قاضی ، شرف داشت . اون یکی چی؟ لکسوز سوار و مشکل خانوادگی و فقط در ظاهر خوشبخت . من بابام یه حرفایی گاهی اوقات میزنه جدای بحثایی که همیشه باهاش میکنم و دعواس تهش . اینکه اعتبار تو بازار یک عمر میکشه به دست بیاد اما یه شبه با یه مشتری میتونه بپره بره.
      حالا پدر ما بازاری و بیشتر اقتصادیه ولی دیگه من تعمیم میدم به این قضیه

      دوستان لطفا بیاین شرفی که یک عمر خانوادمون زحمت کشیدن رو به باد ندیم . من یه شب داشتم از خیابون رد میشدم طبق معمول مثل جغد که یه موردی پیش اومد . یه دوتا موتوری مزاحم یه خانوم میشدن ( جدای اینکه اون وقت شب اون خانوم اونجا چیکار میکرد) من یه لحظه کفری شدم . رفتم جلو و یه کتک حسابی خوردم ، در حد اعلا ، چون دیگه هم بزرگ بودن و هم دوتا
      ولی خوبیش این بود این خانوم فرصت پیدا کرد دور بشه . که حالا بعدا مثل جسد ولو شده بودم اومد با پدر و همسایش بردنم بیمارستان، ( جالبه این موقع زنگ زدیم خونمون بابام حس میکرد دوربین مخفی پرنکی چیزیه)

      ولی واقعا یه احساس خیلی خوبی ته دلم داشتم . با اینکه خودم راست راست نیستم و کجی زیاد دارم . ولی در این مورد خیلی راضی بودم از خودم .
      که حالا این طرف یه اشنای دوری حساب شد و باعث شد من تابستون برم براش شاگردی کنم تو حجره فرش و حساب کتاب یادبگیرم و رفت امد خانوادگی ایجاد بشه با اقا یوسف اینا . ( که با پول 3 ماه کار کردنم گوشی خریدم به خودم)


      خوبه یه وقتایی بمونیم و سوم شخص بشیم کنار رفتار ادما ، درست و نادرست لازم نیست براش کتاب بخونین ، تو همین اجتماع روزانه و بقالی سر محل هر روز درس اخلاق و زندگی زده میشه.

      موفق باشید
      شاید دلیل اینی که اون مهندس کار اشتباهی میکرد این بود که بهش احترام میگذاشتن
      متاسفانه در کشور ما براشون مهم نیست طرف پلوش حلاله یا حروم ، چون پرادو سوار میشه جلوش خم میشن و چون پراید سوار میشه هش محل نمیدن !
      همین تعریف های بی مورد از افرادی که لایق تعریف نیستن باعث میشه فساد اخلاقی و اجتماعی و غیره زیاد بشه
      باعث میشه یک سری بت ها مقدس شمرده بشن ... اکثر اشخاص پول دار در کشور ما احترام بالایی دارن در صورتی که یک هزارتومنی ازشون به اه اون شخصی که بهش احترام میگذاره نمیرسه
      من انتقاداتمون از پول دار ها فقط توی متون و مجازی هست ، بار ها دیدم اشخاص در مجازی از فلان مسول انتقاد میکنند و حتی فحش بهش میدن ولی حضوری آنچنان احترامی بهش میگذاره که به پدر و مادرشم نگذاشته
      اون ماجرای کتک خوردنت هم اگر اون خانمه سنش کم بود ، یه داستان عاشقانه قشنگ میشد از توش درآورد و برای بچه هات تعریف کنی در آینده
      " God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
      |
      خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط AceTaminoPhen نمایش پست ها
      شاید دلیل اینی که اون مهندس کار اشتباهی میکرد این بود که بهش احترام میگذاشتن
      متاسفانه در کشور ما براشون مهم نیست طرف پلوش حلاله یا حروم ، چون پرادو سوار میشه جلوش خم میشن و چون پراید سوار میشه هش محل نمیدن !
      همین تعریف های بی مورد از افرادی که لایق تعریف نیستن باعث میشه فساد اخلاقی و اجتماعی و غیره زیاد بشه
      باعث میشه یک سری بت ها مقدس شمرده بشن ... اکثر اشخاص پول دار در کشور ما احترام بالایی دارن در صورتی که یک هزارتومنی ازشون به اه اون شخصی که بهش احترام میگذاره نمیرسه
      من انتقاداتمون از پول دار ها فقط توی متون و مجازی هست ، بار ها دیدم اشخاص در مجازی از فلان مسول انتقاد میکنند و حتی فحش بهش میدن ولی حضوری آنچنان احترامی بهش میگذاره که به پدر و مادرشم نگذاشته
      اون ماجرای کتک خوردنت هم اگر اون خانمه سنش کم بود ، یه داستان عاشقانه قشنگ میشد از توش درآورد و برای بچه هات تعریف کنی در آینده


      زمونه عین این شده که یک زمان به غذای سوخته میگفتن پیف پیف ،الان میگن برشته و سوخاری

      آدما کاری کردن که بیایم از تابه کوکو رو برگردونیم طرف سوختش رو تزئین کنیم ، به قول مادربزرگا عزت و احترام هم فراموش شده . کسی رو میشناسم که اهل معامله است و نزول میخوره . ولی به خاطر اینکه با همین پول که از خون مردم کشیده اومد ابتدایی درست کرد ، شده کسی که مسجد محل صف اول می ایسته .
      بله اینه تزویر
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
      ⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
      ⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
      ⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜

    14. Top | #14
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      یکی دو تا هم ما فیلم بزاریم




      دختر خانومها یاد بگیرن و آغا پسر ها البته
      والا صحبتای اولی بیشتر شبیه تعریف بیش از حد از خود و تخریب بقیه بود تا اینکه بخوام ازش حس همدردی و انسانیت بگیرم

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      نمیدونم حس میکنم کل این برنامه ها ریاکارانه اس
      عاشقم گر نیستی لطفی بکن، نفرت بِوَرز
      بی‌تفاوت بودنت هر لحظه آبَم می‌کند...

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن