خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 30
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر ...

      سلام
      دوباره دلم خواست براتون بنویسم
      خیلی زود داره زندگی میره جلو و هر روز و ثانه اش تموم میشه و چیزی نمیمونه جز خاطرات تلخ و شیرین و تجربیاتی که هنر میخواد بشه ازش درس گرفت، یه نگاه به خودم کردم دیدم 25 سالم شده و ای دل غافل چه روزهایی بود چه غصه هایی میخوردیم در مورد همه چی، دبیرستان، کنکور، ازمون و زندگی و پول و ... . دوست دارم به حرفام فکر کنی و برام بنویسی .

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطرکسب پول، درامد، کسب ثروت باید بیای دانشگاه. دانشگاه تنها جایی نیست که تورا ثروتمند کند، اما میتواند کمک کند، باید درست قدم برداری، درست انتخاب کنی، گاه انتخاب اشتباه همین یکبار فرصت زندگی که داری رو ازت میگیره، بازم میگم، یوقتایی باید یه راه هایی رو اشتباه بری و برگردی، شاید همین راه 10 سال زمان ببره

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر ازدواج بخوای پا بذاری به دانشگاه. دانشگاه پر از رویداد ها و ارتباطات عجیب و گاه نامفهومه که شاید هیچ وقت نتونی هضمش کنی، اما میتونی در کنار ذهنت داشته باشی، دانشگاه جایی برای دیدن، شنیدن، تجریه کردن، حرف زدن و ... که میتونه تورو رشد بده، بزرگ کنه و کمی تورو برای در جامعه قرار گرفتن اماده کنه، جایی غیر از فضای خانواده . باید عاشق شی، دوری تحمل کنی، زحم بچشی، هنوز اول راهی، شاید اینطوری یکم بزرگ شدی ...


      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر جو غلط و سیاست های ظالمانه طبقه برنده و بالا، اینطور برداشت کنی که فلان رشته و فلان دانشگاه بی شک من را ثروتمند میکند و شخصیت بالا به من میدهد، این تمام ماجرا نیست. ما طبقه بازنده ایم، هیچ راه ارتباطی با طبقه بالا که با دیواری بتنی پوشیده شده اند، نداریم، پس خودت را درگیر این انحصار های ظالمانه ای که با فروختن رویا و آینده پوچ، ازت بالا میرن رو نکن و دل نبند

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر خانواده دنبال اهدافت نمیری. اگر 18 سال داری و هنوز هیچ دغدغه ای برای مسکن،خوراک،پوشاک،درمان،کر ایه ماشین،پول بنزین،پول شارژ و اینترنت،پول کافه و پیتزا و ... نداری، بدون تو یک بازنده ای چراکه کل هدف همین است، وابسته باشی، چراکه اگر مستقل باشی، قدرتمند خواهی شد، آنگاه کنترل بر تو سخت خواهد شد، آگاه و باش و فریب نخور، یوقتایی لازمه رفت، چمدون رو بست، نه به معنای فرار، باید تنهایی رو لمس کنی، باید یوقتایی دیوارهایی که بهش تکیه دادی بریزه، اینطوری شاید بفهمی تا وقتی اون دیوار بود، سایه توهم بود


      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر غم و غصه و درد و رنج های زندگی ات از دیگران انتظار اینو داشته باشی برایت ترحم کنند و تورا در آغوش بگیرند و دلداری ات بدهند. باید نامفهوم باشی و ساکت. هرچقدر از درون تو بیشتر بدونن، بیشتر آسیب میبینی، ویترین ظاهر آدم ها خیلی خوشگل طراحی شده، پس یجورایی به اون کاری که توی سرت هست و دوست داری بهترینش باشی، فکر و پیش ببر.


      این دفعه تو بگو، اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر ... ؟
      نه یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند، نمی شود گفت، آدم را مسخره می کنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت می‌کند

    2. Top | #2
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من یکی هنوزم نمیدونم علاقم چیه و چی میخوام همینطوری فقط دارم فشار میارم که له نشم زیر فشار خانواده و بقیه، و یه چیز دیگه مستقل شدن تو این مملکت تو این سن خیلی سخته بهتره بگم غیر ممکنه!!

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      داداش ممنون از اینکه تگ کردی بده.
      از اونجا که گفتی نظرتو برام بنویس.
      خواستم بگم مخالفم : )

      میدونی از توی خیلی از زمینه ها
      دیدگاه هایی هستن که با یه طرز فکر دیگه ای مخالفت میکنن.
      و میگن درست نیست.
      اما در عمل راه حلی برای اون موضوع ندارن.

      مثل همین تاپیک شما. که میگید اشتباهه اگه دنبال پول هستید. اشتباهه اگه پرستیژ هستید. برای اینا توی دانشگاه نرید.
      ولی سوال من از شما اینه که پس کجا دنبال پول و پرستیژ برن ؟

      من ۱۸ ساله نیستم و ۲۱ سالمه.
      توی این مدت. رفتم توی رستوران کار کردم.
      برق کشی کردم
      یه مدت توی شهرداری شهرمون کار کردم( نه کار خیلی خوبی ، در حد اینکه جدول هارو متر کنم و اسیب هارو گذارش بدم و ... )

      یه مدت سعی کردم از چیزای دیگه پول در بیارم. یکیش همین بورس بود که همه میدونن چی شد.
      اخرش دیدم راهی جز برگشتن به عقب ندارم.

      حتی فامیلامم مثل قدیم بهم نگاه نمیکنن. قبلا به چشم محصل میدیدن منو
      الان به چشم یه پسر ۲۱ ساله که بیکار و بی عار میچرخه بهم نگاه میکنن.
      اون ارزش و احترام قبلی توی رفتارشون نیست.
      در صورتی که یکی از اشناهامون که هم سن منه مهندسی مکانیک میخونه و نگاه ها به اون عوض نشد.

      دنیا داره به سمت تخصص پیش میره.
      و کسی که تخصص نداشته باشه از جامعه و قرن ۲۱ عقبه.
      توی ایرانو دقیق نمیدونم. ولی اگه دانشگاه های خارج رو نگاه کنید. حتی رشته هایی مثل نجاری و ... لوله کشی و... هم دارن.
      ینی به اینا صرفا به عنوان یه حرفه نگاه نمیکنن. و رشته ایه برای خودش...

      چه درست و چه غلط. افراد تحصیل کرده ( خصوصا اگه رشته های تاپ خونده باشن ) از مشروعیت ، مقبولیت ، و پرستیژ بیشتری برخوردار هستند. این یه واقعیته.

      و شما اگر دانشگاه نرید.
      قطعا به دست اوردن پول و پرستیژ و جایگاه اجتماعی براتون به مراتب سخت تر میشه.

      به خصوص منظورم عزیزانی هست که پشتوانه مالی هم ندارند.
      مثل پدری که سرمایه دار باشه. یا پدری که از قبل کاری رو شروع کرده و پسرش برای ادامه دادن اون کار خیلی از مشکلات اولیه رو نداره.
      شما میخوای زن بگیری اولین سوالشون تحصیلات و شغل شماست
      میخوای بری خارج زندگی کنی. اولین سوالشون همینه.
      حتی توی اشناها کسی میخاد احوال یکی دیگرو بپرسه میگه راستی فلانی چیکار میکنه ؟؟؟ وضعش خوبه الحمدالله ؟؟؟


      این تجربه شخصی من بود. با حدودا ۲۱ سال سن.
      قطعا تجربه و سن شما بیشتر از بنده هست.
      ولی با توجه به شرایطی که در جامعه هم قابل مشاهده هست.
      واقعا نمیشه یک سری واقعیت هارو نادیده گرفت.

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط unlucky نمایش پست ها
      داداش ممنون از اینکه تگ کردی بده.
      از اونجا که گفتی نظرتو برام بنویس.
      خواستم بگم مخالفم : )

      میدونی از توی خیلی از زمینه ها
      دیدگاه هایی هستن که با یه طرز فکر دیگه ای مخالفت میکنن.
      و میگن درست نیست.
      اما در عمل راه حلی برای اون موضوع ندارن.

      مثل همین تاپیک شما. که میگید اشتباهه اگه دنبال پول هستید. اشتباهه اگه پرستیژ هستید. برای اینا توی دانشگاه نرید.
      ولی سوال من از شما اینه که پس کجا دنبال پول و پرستیژ برن ؟

      من ۱۸ ساله نیستم و ۲۱ سالمه.
      توی این مدت. رفتم توی رستوران کار کردم.
      برق کشی کردم
      یه مدت توی شهرداری شهرمون کار کردم( نه کار خیلی خوبی ، در حد اینکه جدول هارو متر کنم و اسیب هارو گذارش بدم و ... )

      یه مدت سعی کردم از چیزای دیگه پول در بیارم. یکیش همین بورس بود که همه میدونن چی شد.
      اخرش دیدم راهی جز برگشتن به عقب ندارم.

      حتی فامیلامم مثل قدیم بهم نگاه نمیکنن. قبلا به چشم محصل میدیدن منو
      الان به چشم یه پسر ۲۱ ساله که بیکار و بی عار میچرخه بهم نگاه میکنن.
      اون ارزش و احترام قبلی توی رفتارشون نیست.
      در صورتی که یکی از اشناهامون که هم سن منه مهندسی مکانیک میخونه و نگاه ها به اون عوض نشد.

      دنیا داره به سمت تخصص پیش میره.
      و کسی که تخصص نداشته باشه از جامعه و قرن ۲۱ عقبه.
      توی ایرانو دقیق نمیدونم. ولی اگه دانشگاه های خارج رو نگاه کنید. حتی رشته هایی مثل نجاری و ... لوله کشی و... هم دارن.
      ینی به اینا صرفا به عنوان یه حرفه نگاه نمیکنن. و رشته ایه برای خودش...

      چه درست و چه غلط. افراد تحصیل کرده ( خصوصا اگه رشته های تاپ خونده باشن ) از مشروعیت ، مقبولیت ، و پرستیژ بیشتری برخوردار هستند. این یه واقعیته.

      و شما اگر دانشگاه نرید.
      قطعا به دست اوردن پول و پرستیژ و جایگاه اجتماعی براتون به مراتب سخت تر میشه.

      به خصوص منظورم عزیزانی هست که پشتوانه مالی هم ندارند.
      مثل پدری که سرمایه دار باشه. یا پدری که از قبل کاری رو شروع کرده و پسرش برای ادامه دادن اون کار خیلی از مشکلات اولیه رو نداره.
      شما میخوای زن بگیری اولین سوالشون تحصیلات و شغل شماست
      میخوای بری خارج زندگی کنی. اولین سوالشون همینه.
      حتی توی اشناها کسی میخاد احوال یکی دیگرو بپرسه میگه راستی فلانی چیکار میکنه ؟؟؟ وضعش خوبه الحمدالله ؟؟؟


      این تجربه شخصی من بود. با حدودا ۲۱ سال سن.
      قطعا تجربه و سن شما بیشتر از بنده هست.
      ولی با توجه به شرایطی که در جامعه هم قابل مشاهده هست.
      واقعا نمیشه یک سری واقعیت هارو نادیده گرفت.
      حرفهای شما رو تایید میکنم و میخواستم بنویسم که بخش زیادیش رو شما زحمت کشیدید و نوشتید و من هم در ادامه تایید حرفهای شما دوست عزیز و شناختی که از استارتر عزیز و دغدغه هایش دارم :
      به عنوان یک عضو کوچک 24 ساله جامعه که خدمت سربازی و بازار کار و قسمتی از دانشگاه و مسیر تحصیلی را دیده ام ( هر چند دال بد درست بودن گفته هابم نیست و گارنتی خوبی هم نیست لزوما سن و .... دال بر درست بودن تجربه و ... نیست )و به این افکار و حرفها زیاد دنبال جواب بوده ام فقط یه قسمت دیگه رو به حرف شما اضافه میکنم امیدوارم مفید واقع بشه و تاپیک اطلاعاتش تکمیل تر بشه
      به نظرمن جامعه ما دچار یک نوع تنزل احساسات و تنزل فرهنگی شده که قیمه ها رو میریزه تو ماستا (اصطلاح بهتری نتونستم پیدا کنم لامصب این جمله واقعا حساب شده استهمه چی رو با هم داره)
      جوان 25 ساله که تازه میفهمد دانشگاه جای خیلی از تفکرات و افکار و اهدافی که فکر میکرد و بعضی ها هنوز فکر میکند نیست و بله من هم میگویم نیست ولی همین جوان خودش در دانشگاه هست و دارد درس میخواند و همین تفکرات را هم دارد ولی اینده اش را این درس رقم نخواهد زد و این را هم میداند ولی همچنان ادامه میدهد نه شهامت کنار زدن را دارد و نه , نه گفتن به بازار و کار و رفتن سراغ مورد اولی و ... گیر کرده است در میان این دو و هم خدا و هم خرما را میخواهد حتی کیفیت هم برایش مهم نیست چون میداند از اینده خبر ندارد و میخواد اندک سیل بندی در برابر سیل حتی احتمالی اینده داشته باشد با این کار و در دو جبهه حتی شده اندک تجربه کسب کند و در دو زمینه قوی شود که من این را بد نمیدانم و اتفاقا تحسین هم میکنم و خوب است که آدم تک بعدی نباشد ولی 90 درصد جامعه همین است که خوب عقلانی و کم هزینه تر است که کاری را بکنیم که 90 درصد جامعه انجام میدهند و اتفاقا نتیجه هم میدهد در این دور و زمانه پس من به استارتر خورده نمیگیرم چون شرایط الآن خیلی ها این را ایجاب میکند ولی یک طرف ندیده دیگر هم هست که اتفاقا پر رنگ تر و مخوف تر و صد البته مهم تر هست
      که در نهایت به جمله کلیشه ای ختم میشود که همه مون باهاش اشنا هستیم

      علم بهتر است یا ثروت؟؟
      اصولا وقتی با این جمله روبرو میشویم ناخود آگاه به علت راهنمایی های غلط معمان زحمت کش دبستان و صد البته راهنمایی های نادرست والدین عزیز تر از جان و هزار برابر راهنمایی ها و تنزل فرهنگی و تضاد احساساتی و عدم آگاهی که در ابتدا اشاره کردم بهش خود به خود هاله ای در ذهنمان صورت میگیرد که علم بهتر است و من میدانم همه تان و از جمله خودم در ابتدایی و راهنمایی وقتی با این موضوع روبرو شدیم جواب 99 درصدمان این بود که علم بهتر است ولی وقتی 20 ساله شدیم گفتیم ثروت بهتر است ما در همان راهنمایی و 20 سالگی یک وجه اشتراک داشتیم و هنوز داریم و آن این است که اصلا تعریف صحیح علم و ثروت رو در دو زمانه نفهمیدیم
      متاسفانه ما نه تعریف دقیقی از علم بلد بودیم و هستیم و نه تعریف درستی از ثروت
      اصولا ما ثروت رو به مثابه پول و ارزش مادی فرض کرده ایم و علم رو به مثابه تحصیلات دانشگاهی و مقایسه این دو با هم اسان هست و معلوم است اگر قضیه رو 0 و صدی در نظر بگیریم در بین تحصیلات دانشگاهی و پول قطعا پول بهتر است چون بنابر شرایط الآن و گذشته والبته در آینده پول حرف اول و آخر را زده و میزند و خواهد زد البته اگر در برابر تحصیلات دانشگاهی مقایسه بشود حتی اگر شما پول نداشته باشید نمیتوانید تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشید
      شاید بگویید خوب اگر تحصیلات داشته باشیم میتونیم پول دربیاوریم ببینید این درست است و بهش هم خواهم پرداخت ولی دقت کنید گفتم اگر قضیه رو 0 و صدی در نظر بگیریم
      ولی آیا ثروت یعنی پول؟؟ و علم یعنی تحصیلات دانشگاهی؟؟
      به نظر من خیر !!
      ثروت مجموعه ای بزرگتر از علم و پول است و در بردارنده هر دوی آنهاست بعلاوه موارد بسیار مهم تر دیگری را نیز شامل میشود : مثل سلامتی - داشتن پدر و مادر - داشتن سرپناه - دانشتن ارامش - داشتن فرزند سالم و صالح -داشتن وجهه اجتماعی بالا -داشتن شغل شریف و آبرومند و .....
      همه اینها بعلاوه علم و پول میتوانند زیر مجموعه ای از ثروت باشن
      ثروت یعنی همه چی زندگی و محدودیتی هم ندارد
      و این مقایسه بچه گانه علم بهتر است یا ثروت از اساس و بنیان غلط است چون این دو جدا از هم نیستند و همین مقایسه غلط میشود شیرازه این تفکرات متناقض که در دانشگاه دنبال پول میگردند در دانشگاه دنبال .. میگردندد دانشگاه اسمش روش هست دانش + گاه یعنی محا بدست اوردن دانش و نه پول و ... البته در این میان تجربیات دیگری نیز رقم میخورد
      ثروت دامنه وسیعتری از پول وو علم و .... رو شامل میشود
      پس ثروت بهتر است نه فقط علم و پول و وجه اجتماع بالاتر و ...
      هر چه سبد ثروت شما پر بار تر وارستگی شما بالاتر
      در مورد تمام حرفهایی هم که استارتر عزیز زدند به نظرمن باز هم مقایسه درستی از دانشگاه و جامعه در سخنان ایشان صورت نگرفته چون جامعه مجموعه ای بالاتر از دانشگاه هست و دانشگاه و دانشگاهیان عضوی کوچکی از جامعه رو شامل میشوند
      و اینکه آنچیزی که در جامعه هست رو در دانشگاه دنبال کنید به شدت بچه گانه هست و اول سخنان هم گفتم که جامعه ایران در پی یکسری تناقضات فرهنگی و عدم ارضای درست احساست و تنزل احساسات فردی و اجتماعی دچار یک گسستگی شده و دارد خودش را تکه پاره میکند بدون آنکه به گذشته اش و آینده اش نگاهی بیاندزد و تعاریف و احساسات و مقایسه ها را در جای درست به کار برد وگرنه نتیجه اش همین مقایسه ها میشود که البته استارتر عزیز سعی در روشن سازی این تفکرات و مقایسه های غلط داشته اند.
      اساسا و اصولا و منطقا نه تنها در ایران بلکه در هیچ جای دنیا به خاطر حرفهایی که زده شده و میشود در باره پول و دانشگاه و ...افراد وارد دانشگاه نمیشوند مخصوصا در رشته هایی سخت و کاتینگ اج دنیا مثل پزشکی و مهندسی و .... و نیازی هم ندارند واقعا ولی تخصص کاری را به دست میاورند و جامعه متخصص نیاز دارد
      ولی آیا جامعه ایران چنین است؟؟
      قبول دارم دانشگاه رفتن جواب همه چز نیست ولی آیا دانشگاه نرفتن جواب همه چیز هست؟؟ این مقایسه ها چه اندازه قابلیت تعمیم به 40 سال آینده دارند؟؟
      ما در 40 سال گذشته از جایی که دانشگاه راس امور و گل سرسبد اصلاح و مدرنیته در کشور بود رسیدیم به جایی که دانشگاه حتی نقش اسمی اش را هم نمیتواند در جامعه ایفا کند چه رسد به نقش معنوی و کلیدی اش
      آیا تضمین اینکه در 40 سال آینده وضعیت تغییر نکند و حتی بد بشود وجود دارد؟؟ آیا تضمین اینکه این وضعیت باقی بماند هست ؟؟ آیا تضمین اینکه این افکار و تصور نسبت به دانشگاه 40 سال اینده محو شود وجود دارد ؟؟
      اگر جواب من را بخواهی من میگویم بله هست !! 40 سال آینده هیچکدام از این مقایسه ها نیست و کسانی که به جای دیدن قله کوه زیر پای خودشان را دیدهاند از نظر اجتماعی ارزشی برای جامعه نخواهند داشت
      تصمیم درست همیشه درست بوده و هست و خواهد بود مهم نیست جامعه و خانواده و دیگران چه چیزی را میخواهند ولی مهم این است که تصمیم درست توسط فرد و افراد درست گرفته شود
      و در آخر به نظرم بک تصور و تفکر نویسنده گرچه تفکر اکثریت هست و درست حتی چون همه این تفکر رو دارند مخصوصا افراد مسن تر ولی اگر نظر اکثریت درست بود الان وضع چنین نمیشد و نظر اکثریت دال بر درست بودن نیت و جنبه های دیگر هر حرفی رو باید سنجید و نوشته استارتر یک جهته و دیدگاه خودش را اشاعه میکند نه دیدگاه تخصصی و بررسی شده و مستند و عملا مشکل را شناسایی نمیکند و حتی راهکار هم نمیدهد و همانطوری که استارتر خودش هم نوشته فقط دلنوشته ها و تفکرات خودش را نمایان میسازد و دال بر درست بودنشان نیست و اصولا و منطقا و لزوما هم هر چه قدر هم سن بالاتر رود (اشاره به ضامن درستی نوشته به سن استارتر) نشانه ی بیشتر دانستن و با تجربه بودن نیست
      عزت زیاد
      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "
      ویرایش توسط _Joseph_ : 12 خرداد 1400 در ساعت 01:59

    5. Top | #5
      در انتظار تایید ایمیل

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط NAZANIN1 نمایش پست ها
      یه جمله ای رو من یه جا خوندم ولی دقیق یادم نیست منبعش ( کاری رو انتخاب کنین که اگه بهتون هیچ پولی هم نرسه بازم انجامش بدین بدون ناراحتی)
      حرفاتون تقریبا درسته ولی من میگم فقط دنبال چیزی برین که واقعا بهش علاقه دارین اگه شغلی که دارین علاقه داشته باشین و با عشق کار کنین حتی مقدار پول هم مهم نیست واستون ولی اگه صرفا به خاطر پول برین یا اجبار و ... اینکه بعدا بهش علاقه مند شین خیلی کمه من اینو در اطرافیان دیدن که میگم فقط زندگی رباتی رو تجربه میکنین
      ولی اگه علاقه ی دیگه ای هم داشته باشین که بشه پلن بی براتون که اگه اولی نشد برین سراغ اون خوب چیزیه که من نتونستم پیدا کنم
      عزیزم اینا همش حرفه وفقط درباره‌ی کشورای جهان اول صادقه.
      علاقه تو کشوری که بالای ۸۰درصد مردمش دغدغه ی نون دارن یعنی کشک.
      وقتی خط فقر شده ۱۰میلیون،فقط باید سمت رشته ای بری که حداقل از گشنگی نمیری.
      این حرفا رو هم از روی تجربه م میزنم.بعنوان کسی که رفت دنبال علاقش وبه پوچی رسید

    6. Top | #6
      کاربر اخراجی

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط AMIRREZA_RAHMANI نمایش پست ها
      سلام
      دوباره دلم خواست براتون بنویسم
      خیلی زود داره زندگی میره جلو و هر روز و ثانه اش تموم میشه و چیزی نمیمونه جز خاطرات تلخ و شیرین و تجربیاتی که هنر میخواد بشه ازش درس گرفت، یه نگاه به خودم کردم دیدم 25 سالم شده و ای دل غافل چه روزهایی بود چه غصه هایی میخوردیم در مورد همه چی، دبیرستان، کنکور، ازمون و زندگی و پول و ... . دوست دارم به حرفام فکر کنی و برام بنویسی .

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطرکسب پول، درامد، کسب ثروت باید بیای دانشگاه. دانشگاه تنها جایی نیست که تورا ثروتمند کند، اما میتواند کمک کند، باید درست قدم برداری، درست انتخاب کنی، گاه انتخاب اشتباه همین یکبار فرصت زندگی که داری رو ازت میگیره، بازم میگم، یوقتایی باید یه راه هایی رو اشتباه بری و برگردی، شاید همین راه 10 سال زمان ببره

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر ازدواج بخوای پا بذاری به دانشگاه. دانشگاه پر از رویداد ها و ارتباطات عجیب و گاه نامفهومه که شاید هیچ وقت نتونی هضمش کنی، اما میتونی در کنار ذهنت داشته باشی، دانشگاه جایی برای دیدن، شنیدن، تجریه کردن، حرف زدن و ... که میتونه تورو رشد بده، بزرگ کنه و کمی تورو برای در جامعه قرار گرفتن اماده کنه، جایی غیر از فضای خانواده . باید عاشق شی، دوری تحمل کنی، زحم بچشی، هنوز اول راهی، شاید اینطوری یکم بزرگ شدی ...


      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر جو غلط و سیاست های ظالمانه طبقه برنده و بالا، اینطور برداشت کنی که فلان رشته و فلان دانشگاه بی شک من را ثروتمند میکند و شخصیت بالا به من میدهد، این تمام ماجرا نیست. ما طبقه بازنده ایم، هیچ راه ارتباطی با طبقه بالا که با دیواری بتنی پوشیده شده اند، نداریم، پس خودت را درگیر این انحصار های ظالمانه ای که با فروختن رویا و آینده پوچ، ازت بالا میرن رو نکن و دل نبند

      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر خانواده دنبال اهدافت نمیری. اگر 18 سال داری و هنوز هیچ دغدغه ای برای مسکن،خوراک،پوشاک،درمان،کر ایه ماشین،پول بنزین،پول شارژ و اینترنت،پول کافه و پیتزا و ... نداری، بدون تو یک بازنده ای چراکه کل هدف همین است، وابسته باشی، چراکه اگر مستقل باشی، قدرتمند خواهی شد، آنگاه کنترل بر تو سخت خواهد شد، آگاه و باش و فریب نخور، یوقتایی لازمه رفت، چمدون رو بست، نه به معنای فرار، باید تنهایی رو لمس کنی، باید یوقتایی دیوارهایی که بهش تکیه دادی بریزه، اینطوری شاید بفهمی تا وقتی اون دیوار بود، سایه توهم بود


      اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر غم و غصه و درد و رنج های زندگی ات از دیگران انتظار اینو داشته باشی برایت ترحم کنند و تورا در آغوش بگیرند و دلداری ات بدهند. باید نامفهوم باشی و ساکت. هرچقدر از درون تو بیشتر بدونن، بیشتر آسیب میبینی، ویترین ظاهر آدم ها خیلی خوشگل طراحی شده، پس یجورایی به اون کاری که توی سرت هست و دوست داری بهترینش باشی، فکر و پیش ببر.


      این دفعه تو بگو، اشتباه فکر میکنی اگر بخاطر ... ؟

      زیبا و قابل تامل .

      می دونین اشتباه من چیه ؟ اشتباه من اینه که نمی دونم اشتباهم چیه !

      من خیلی پزشکی رو می پرستم ... اما نه به خاطر پول ، نه به خاطر پرستیژ ، نه نگاه مردم، نه نگاه خانواده .
      من پزشکی رو می پرستم به خاطر لذت کشف کردن ! کندوکاو و جستجوی اسرار خلقت . چیزایی که اونقدر پیچیده ان که دلم می خواد تمام زندگی بی ارزشم رو صرف شناخت اونها کنم . من عاشق پزشکی ام ولی خدایی نه به خاطر اینکه بهم بگن خانم دکتر . بلکه به خاطر اینکه می خوام زندگیم رو صرف شناخت ناشناخته ها و اسرار آمیز ها بکنم . صرف کشف ماهیت انسان !

      بعضی از دوستام که رشته شون تجربی نیست در مورد این بهم می گفتن که پزشکی اصلا شغل متوعی نیست و کسل کننده س و .... اما من خیلی باهاشون مخالفم . من تنوع و شگفتی در چیزهای انتزاعی می بینم . انگار تشخیص هر بیماری کشف هر ناشناخته جدیده !
      من از بچگی خیلی کنجکاو بودم و عاشق تحقیق ، علاقمند به هر زمینه ای از علوم از فیزیک و نجوم گرفته تا باستان شناسی و تاریخ ، از شیمی گرفته تا زیست شناسی و ریاضی ! از زمین شناسی تا جغرافیا ! علایقم خیلی گسترده و متنوع ان . قبلا دلم می خواست فضانورد بشم ! حتی به دانشمند شدن ، نویسنده شدن و کار توی آزمایشگاه هم فکر کردم اما در نهایت راهم رو انتخاب کردم . قبل از اینکه رشته تجربی رو انتخاب کنم یه کم می ترسیدم! با خودم می گفتم وای نکنه نظرم عوض شه ! نکنه پشیمون شم ! نکنه لیاقتش رو نداشته باشم ! اما وقتی واردش شدم .... وقتی اونقدر دیدم نسبت به هستی بیکران و دروازه ورود به بیکرانه های هستی (علم) عوض شد ؛ فقط یه چیز رو فهمیدم ... اینکه بهترین انتخاب زندگیم رو کردم ... مطمئنم این در نهایت همون احساسی خواهد شد که نسیت به پزشکی دارم . چون الان هم همون استرس ها رو دارم !
      بی صبرانه منتظر رفتن به دانشگاهم.... ولی خب دوره دبیرستان رو هم خیلی دوست دارم و سعی می کنم با لذت بگذرونم . ولی آه دانشگاه ! دانشجویی ! زندگی مستقل ! زندگی جدید ! مقاله نوشتن ! بحث های عمیق درسی کلاسی ! کنفرانس ! کتاب های گنده گنده ! شب و روز درس خوندن ! تشریح ! آزمایشگاه ! من واقعا عاشقشم ....

    7. Top | #7
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ra.ha نمایش پست ها
      عزیزم اینا همش حرفه وفقط درباره‌ی کشورای جهان اول صادقه.
      علاقه تو کشوری که بالای ۸۰درصد مردمش دغدغه ی نون دارن یعنی کشک.
      وقتی خط فقر شده ۱۰میلیون،فقط باید سمت رشته ای بری که حداقل از گشنگی نمیری.
      این حرفا رو هم از روی تجربه م میزنم.بعنوان کسی که رفت دنبال علاقش وبه پوچی رسید
      نه اتفاقا در کشورهای جهان اول هم اینچنین نیست و وضعیت حتی بدتر از ایرانه ولی چیزی که در اونجا صادقه تناسب دخل و خرج هست یعنی شما بری خشکشوی کار کنی حتی اگه علاقه نداشته باشید پولی که بهت میدن کفافا زندگیت رو میده و با خدماتی که شرکت های خصوصی و دولت بوجود آوردن حتی میتونی ماشین و خونه بخری درسته که تا آخر عمرت قسط پول و ماشین و گوشی موبایل وبیمه و ... باید بدی ولی خوب چون هزینه ها با درامد متناسبه مشکلی نداری از این نظر ولی پس اندازی برات نمیمونه و اصولا اونجا اصلا به دنبال سرمایه گذاری و پس انداز و افزایش سرمایه از راه های راکد نیستن چون مالیاتی که میدن اینقدر زیاده که ارزشش رو نداره افزایش سرمایه اینطوری ولی خوب اونطوری هم نیست که بات در امد یک خشکشویی بتونی بری bmw سوار بشی و خونه بالاشهری بخری اونجا هم سیستم و فاصله طبقاتی وجود داره و افراد زیرین هرم اجتماعی همیشه در زجر بیشتری هستن
      ولی ایران شرایطی که داره عدم تطابق دخل و خرج هست و درامد ها عملا کفاف هزینه های زندگی رو نمیده و حجم پول و سرمایه راکد در این مملکت بیداد میکنه آدمهایی هستن که چندین خونه و ملک و ماشین دارن و مالیاتی هم نمیدن و بدن دلیل گردش سرمایه ای اتفاق نمیافته و دولت و شرکت های خصوصی هم هیچ خدماتی رو بوجود نیاوردن در این زمینه و کلا اوضاع بی ریخت ترین حالت ممکنه
      ولی اینکه گفتید در جهان اول هه میرن دنبال علاقه شون خیر اینچنین نیست در اونجا هم همه دوست دارن شغل و درامد و وجهه اجماعیشون جزو رده های بالای جامعه باشه تا بتونن درامد بیشتری داشته باشن
      ولی اونجا کسی که میرهخ دانشگاه به خاطر پول نمیره دانشگاه

      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "
      ویرایش توسط _Joseph_ : 12 خرداد 1400 در ساعت 11:58

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ژوپیتر نمایش پست ها
      زیبا و قابل تامل .

      می دونین اشتباه من چیه ؟ اشتباه من اینه که نمی دونم اشتباهم چیه !

      من خیلی پزشکی رو می پرستم ... اما نه به خاطر پول ، نه به خاطر پرستیژ ، نه نگاه مردم، نه نگاه خانواده .
      من پزشکی رو می پرستم به خاطر لذت کشف کردن ! کندوکاو و جستجوی اسرار خلقت . چیزایی که اونقدر پیچیده ان که دلم می خواد تمام زندگی بی ارزشم رو صرف شناخت اونها کنم . من عاشق پزشکی ام ولی خدایی نه به خاطر اینکه بهم بگن خانم دکتر . بلکه به خاطر اینکه می خوام زندگیم رو صرف شناخت ناشناخته ها و اسرار آمیز ها بکنم . صرف کشف ماهیت انسان !

      بعضی از دوستام که رشته شون تجربی نیست در مورد این بهم می گفتن که پزشکی اصلا شغل متوعی نیست و کسل کننده س و .... اما من خیلی باهاشون مخالفم . من تنوع و شگفتی در چیزهای انتزاعی می بینم . انگار تشخیص هر بیماری کشف هر ناشناخته جدیده !
      من از بچگی خیلی کنجکاو بودم و عاشق تحقیق ، علاقمند به هر زمینه ای از علوم از فیزیک و نجوم گرفته تا باستان شناسی و تاریخ ، از شیمی گرفته تا زیست شناسی و ریاضی ! از زمین شناسی تا جغرافیا ! علایقم خیلی گسترده و متنوع ان . قبلا دلم می خواست فضانورد بشم ! حتی به دانشمند شدن ، نویسنده شدن و کار توی آزمایشگاه هم فکر کردم اما در نهایت راهم رو انتخاب کردم . قبل از اینکه رشته تجربی رو انتخاب کنم یه کم می ترسیدم! با خودم می گفتم وای نکنه نظرم عوض شه ! نکنه پشیمون شم ! نکنه لیاقتش رو نداشته باشم ! اما وقتی واردش شدم .... وقتی اونقدر دیدم نسبت به هستی بیکران و دروازه ورود به بیکرانه های هستی (علم) عوض شد ؛ فقط یه چیز رو فهمیدم ... اینکه بهترین انتخاب زندگیم رو کردم ... مطمئنم این در نهایت همون احساسی خواهد شد که نسیت به پزشکی دارم . چون الان هم همون استرس ها رو دارم !
      بی صبرانه منتظر رفتن به دانشگاهم.... ولی خب دوره دبیرستان رو هم خیلی دوست دارم و سعی می کنم با لذت بگذرونم . ولی آه دانشگاه ! دانشجویی ! زندگی مستقل ! زندگی جدید ! مقاله نوشتن ! بحث های عمیق درسی کلاسی ! کنفرانس ! کتاب های گنده گنده ! شب و روز درس خوندن ! تشریح ! آزمایشگاه ! من واقعا عاشقشم ....
      این چیزایی که گفتید یک ذره نه ها خیلی زیاد متوهمانه و تابو و نخ نما شده است
      من میتونم شرط ببندم که اگه بوی اتاق تشریح به مشام شما بخوره پس میافتین و دانشجوهای پزشکی هم که پرسیدم گفتن همه کلاس یکی دو هفته طول کشید تا به بوی اتاق تشریح عادت کنیم و هر وقت میرفتیم تشریح همه استفراغ میکردن از بوی مواد موجود (فرمالین) و جنازه موجود در اتاق تشریح و حتی بعی ها تو بعد از همین جلسات تغییر رشته دادن به دندانپزشکی
      به نظرم تصمیم و هدف نباید ایین چیزای بچه گانه ای باشه که گفتید
      باید سختی ها و بدی ها ی یکم رشته و کار رو بیشتر از خوبیهاش آنالیز کرد و با دیدی باز رفت به سمتش چونکه هیچ رشته و کاری خوب و عالی مطلق نیست خوبیهای یک رشته دائمی نیستند و این انرژی شما گرچه بسیار عالی هست ولی یک زمانی فروکش میکند و نظرتان عوض میشود و تا ابد این انرژی باقی نمیماند و طبق اصل فیززیک انرژی از حالتی به حالتی دیگر تبدیل میشود
      توصیه مییکنم مستند راه قریب رو حتما بببینید تا بیشتر با زندگی دانشجوهای پزشکی اشنا بشید و با دید بازتری برید سمت رشته پزشکی
      این مورد نه تنها در مورد رشته پزشکی که رشته سخت و طاقت فرسایی ست به خصوص در ایران و با این سیستم سلامت و بهداشت بلکه در مورد تمام رشته های دانشگاهی صدق میکند
      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "
      ویرایش توسط _Joseph_ : 12 خرداد 1400 در ساعت 09:03

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط NAZANIN1 نمایش پست ها
      یه جمله ای رو من یه جا خوندم ولی دقیق یادم نیست منبعش ( کاری رو انتخاب کنین که اگه بهتون هیچ پولی هم نرسه بازم انجامش بدین بدون ناراحتی)
      حرفاتون تقریبا درسته ولی من میگم فقط دنبال چیزی برین که واقعا بهش علاقه دارین اگه شغلی که دارین علاقه داشته باشین و با عشق کار کنین حتی مقدار پول هم مهم نیست واستون ولی اگه صرفا به خاطر پول برین یا اجبار و ... اینکه بعدا بهش علاقه مند شین خیلی کمه من اینو در اطرافیان دیدن که میگم فقط زندگی رباتی رو تجربه میکنین
      ولی اگه علاقه ی دیگه ای هم داشته باشین که بشه پلن بی براتون که اگه اولی نشد برین سراغ اون خوب چیزیه که من نتونستم پیدا کنم
      حرفتون اشتباهه
      اگه شما شغلی داشته باشی که بهش علاقه مند باشی اما درآمدش کفاف زندگیت رو نده، کم کم مجبوری به یه کار دیگه هم فکر کنی
      نمیتونی همینجوری بگی "خب. من به نقاشی علاقه دارم. میرم دانشگاه هنر. بعدش هم حالا یه فکری میکنم"
      بازار کار یه اصل خیلی مهم توی انتخاب شغل و رشته اس که به هیچ وجه نمیشه نادیده اش گرفت.
      اما اینکه صرفا به خاطر بازار کار بخواین انتخاب رشته کنین هم اشتباهه.
      باید یه تعادل مطلوب بین علاقه، استعداد و درآمد شما وجود داشته باشه تا هم از کارتون خسته نشین و هم از زندگیتون لذت ببرین.

      البته توی ایران پدر و مادرای عزیز دانش آموز رو از ۱۵ سالگی میندازن توی خط تجربی و تو کله اش میکنن "پزشکی پزشکی پزشکی" "دندون دندون دندون" "دارو دارو دارو"
      اگه این سه تا رشته قبول نشی موفق نمیشی
      اگه این سه تا رشته قبول نشی کسی بهت احترام نمیذاره
      اگه این سه تا رشته قبول نشی بی پول میمونی
      اگه این سه تا رشته قبول نشی بهت زن نمیدن
      اگه این سه تا رشته قبول نشی ...

      و تا بهشون میگی "بابا، مامان، من از اینا خوشم نمیاد. من دوست دارم برم ریاضی بخونم."
      میگن که "هه. ریاضی؟ میدونی چند تا مهندس بیکار داریم؟ میدونی دکترای مهندسی کامپیوتر الان داره مسافر کشی میکنه؟" اما کسی نیست که به همین پدر و مادرا بگه "میدونی چند صدهزار تا پشت کنکوری داریم؟ میدونی هر سال چند تا دانشجوی پزشکی و دندون و دارو انصرافی داریم؟ میدونی چند تا پزشک داریم که سالانه تو همین ایران کلی مریض زیر دستشون به خاطر نداشتن علم کافی(که ناشی از بی علاقگیه) میمیرن؟"

      تا این حرف ها رو هم بهشون میزنی میگن "ما صلاحتو میخوایم"
      یکی نیست بگه خاله خرسه هم صلاح اون مرد بدبختو میخواست اما زد زندگیشو نابود کرد.

      و مشکل دیگه اینجاست که تا از ۹۰ درصد ما کنکوریا میپرسن به چه رشته ای علاقه داری میگیم "نمیدونم"; و این یعنی عمق فاجعه. این یعنی بار اومدن نسلی که کشور رو ****** میده. و علت اینکه توی ۱۸ سالگی(و بعضا بیشتر)، "نمیدونیم" رشته و راه مورد علاقه مون چیه، چی هست؟ بله. اینکه از چند سال پیش مدام تو کله ما کردن پزشکی دندون دارو. نه شغل دیگه ای میشناسیم. نه کاری رو تجربه کردیم. نه هنری داریم. تنها هنری که داریم درس خوندنه و اینو به هر محصل ۱۸ ساله ی کالج امریکایی میگی انقد میخنده که میمیره

      من الان خودم به شخصه واسه ی پزشکی نمیخونم. الان هم چند ماهه دیگه واسم مهم نیست رتبه کنکورم چند بشه چون توی همین ۶ سال درس خوندن توی مدرسه ی به اصطلاح "تیزهوشان" عمرم و وقتم رو تلف کردم و به قدر کافی از رقابت درسی و معدل و تراز قلمچی و... آسیب دیدم(شماره ی جفت چشمام شده ۵). اون هم به خاطر چی؟ اینکه مثل گوسفند فقط سرم رو بندازم پایین و هر کاری بقیه کردن منم بکنم و منم مثل بقیه که نمیدونن برا چی درس میخونن درس بخونم و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی اومدن پزشکی بیام پزشکی و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی پزشک شدن پزشک بشم و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی زندگی میکنن زندگی کنم و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی میمیرن بمیرم.
      الان میپرسین خب پزشکی نه. پس چی؟ به چی علاقه داری؟
      در جواب به این سوال باید بگم "نمیدونم". اما "خواهم فهمید". بعد از کنکور میرم به همه ی مشاغل سر میزنم. با همه ی دانشجوهای موفق رشته های غیر از پزشکی و دندون و دارو هم حرف میزنم. به احتمال زیاد بشه اینجوری علاقه رو پیدا کرد.

      هوف. بحث چی بود به کجا کشیده شد
      عاشقم گر نیستی لطفی بکن، نفرت بِوَرز
      بی‌تفاوت بودنت هر لحظه آبَم می‌کند...

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ژوپیتر نمایش پست ها
      زیبا و قابل تامل .

      می دونین اشتباه من چیه ؟ اشتباه من اینه که نمی دونم اشتباهم چیه !

      من خیلی پزشکی رو می پرستم ... اما نه به خاطر پول ، نه به خاطر پرستیژ ، نه نگاه مردم، نه نگاه خانواده .
      من پزشکی رو می پرستم به خاطر لذت کشف کردن ! کندوکاو و جستجوی اسرار خلقت . چیزایی که اونقدر پیچیده ان که دلم می خواد تمام زندگی بی ارزشم رو صرف شناخت اونها کنم . من عاشق پزشکی ام ولی خدایی نه به خاطر اینکه بهم بگن خانم دکتر . بلکه به خاطر اینکه می خوام زندگیم رو صرف شناخت ناشناخته ها و اسرار آمیز ها بکنم . صرف کشف ماهیت انسان !

      بعضی از دوستام که رشته شون تجربی نیست در مورد این بهم می گفتن که پزشکی اصلا شغل متوعی نیست و کسل کننده س و .... اما من خیلی باهاشون مخالفم . من تنوع و شگفتی در چیزهای انتزاعی می بینم . انگار تشخیص هر بیماری کشف هر ناشناخته جدیده !
      من از بچگی خیلی کنجکاو بودم و عاشق تحقیق ، علاقمند به هر زمینه ای از علوم از فیزیک و نجوم گرفته تا باستان شناسی و تاریخ ، از شیمی گرفته تا زیست شناسی و ریاضی ! از زمین شناسی تا جغرافیا ! علایقم خیلی گسترده و متنوع ان . قبلا دلم می خواست فضانورد بشم ! حتی به دانشمند شدن ، نویسنده شدن و کار توی آزمایشگاه هم فکر کردم اما در نهایت راهم رو انتخاب کردم . قبل از اینکه رشته تجربی رو انتخاب کنم یه کم می ترسیدم! با خودم می گفتم وای نکنه نظرم عوض شه ! نکنه پشیمون شم ! نکنه لیاقتش رو نداشته باشم ! اما وقتی واردش شدم .... وقتی اونقدر دیدم نسبت به هستی بیکران و دروازه ورود به بیکرانه های هستی (علم) عوض شد ؛ فقط یه چیز رو فهمیدم ... اینکه بهترین انتخاب زندگیم رو کردم ... مطمئنم این در نهایت همون احساسی خواهد شد که نسیت به پزشکی دارم . چون الان هم همون استرس ها رو دارم !
      بی صبرانه منتظر رفتن به دانشگاهم.... ولی خب دوره دبیرستان رو هم خیلی دوست دارم و سعی می کنم با لذت بگذرونم . ولی آه دانشگاه ! دانشجویی ! زندگی مستقل ! زندگی جدید ! مقاله نوشتن ! بحث های عمیق درسی کلاسی ! کنفرانس ! کتاب های گنده گنده ! شب و روز درس خوندن ! تشریح ! آزمایشگاه ! من واقعا عاشقشم ....
      چقدر زیبا و قابل تامل. آه ای ناتانائیل
      داداش نصف این چیزایی که گفتی مال فیلمان
      بحث های عمیق درسی؟ زندگی جدید؟ لابد اتاق اجتماعات با مبل های راحتی و شومینه هم مثل اونایی که تو هری پاتره تصور کردی؟
      عاشقم گر نیستی لطفی بکن، نفرت بِوَرز
      بی‌تفاوت بودنت هر لحظه آبَم می‌کند...

    11. Top | #11
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Ra.ha نمایش پست ها
      عزیزم اینا همش حرفه وفقط درباره‌ی کشورای جهان اول صادقه.
      علاقه تو کشوری که بالای ۸۰درصد مردمش دغدغه ی نون دارن یعنی کشک.
      وقتی خط فقر شده ۱۰میلیون،فقط باید سمت رشته ای بری که حداقل از گشنگی نمیری.
      این حرفا رو هم از روی تجربه م میزنم.بعنوان کسی که رفت دنبال علاقش وبه پوچی رسید
      مخالفم
      درسته که پول و آینده شغلی مهمه اما علاقه هیچوقت کم اهمیت نیست حتی تو ایران
      خیلی وقتا علاقه هست که باعث میشه ادم سختی راهو به جون بخره حتی از سختیا ممکنه لذت هم ببره افراد خلاقی هستن که چون علاقه داشتن به کاری که انجام میدادن درآمد زیاد هم از کارشون کسب کردن
      در کل اصلا خوب نیست آدم بره سراغ کاری که بهش علاقه ای نداره و فقط به خاطر پول کار کردن درست نیست و به آدم ضربه وارد میشه
      هرچند که بعضی وقتا هم پا تو راهی میذاری که اولش میلی بهش نداری ولی برحسب عادت یا آشنایی و مهارت تو اون زمینه علاقه مند هم میشی و آدما علایقشون هم در گذر زمان تحت تاثیر محیط یا عوامل دیگه تغییر پذیره
      خلاصه این که خوبه تناسب رعایت بشه نه اینور بوم نه اونورش

    12. Top | #12
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط NormaL نمایش پست ها
      حرفتون اشتباهه
      اگه شما شغلی داشته باشی که بهش علاقه مند باشی اما درآمدش کفاف زندگیت رو نده، کم کم مجبوری به یه کار دیگه هم فکر کنی
      نمیتونی همینجوری بگی "خب. من به نقاشی علاقه دارم. میرم دانشگاه هنر. بعدش هم حالا یه فکری میکنم"
      بازار کار یه اصل خیلی مهم توی انتخاب شغل و رشته اس که به هیچ وجه نمیشه نادیده اش گرفت.
      اما اینکه صرفا به خاطر بازار کار بخواین انتخاب رشته کنین هم اشتباهه.
      باید یه تعادل مطلوب بین علاقه، استعداد و درآمد شما وجود داشته باشه تا هم از کارتون خسته نشین و هم از زندگیتون لذت ببرین.

      البته توی ایران پدر و مادرای عزیز دانش آموز رو از ۱۵ سالگی میندازن توی خط تجربی و تو کله اش میکنن "پزشکی پزشکی پزشکی" "دندون دندون دندون" "دارو دارو دارو"
      اگه این سه تا رشته قبول نشی موفق نمیشی
      اگه این سه تا رشته قبول نشی کسی بهت احترام نمیذاره
      اگه این سه تا رشته قبول نشی بی پول میمونی
      اگه این سه تا رشته قبول نشی بهت زن نمیدن
      اگه این سه تا رشته قبول نشی ...

      و تا بهشون میگی "بابا، مامان، من از اینا خوشم نمیاد. من دوست دارم برم ریاضی بخونم."
      میگن که "هه. ریاضی؟ میدونی چند تا مهندس بیکار داریم؟ میدونی دکترای مهندسی کامپیوتر الان داره مسافر کشی میکنه؟" اما کسی نیست که به همین پدر و مادرا بگه "میدونی چند صدهزار تا پشت کنکوری داریم؟ میدونی هر سال چند تا دانشجوی پزشکی و دندون و دارو انصرافی داریم؟ میدونی چند تا پزشک داریم که سالانه تو همین ایران کلی مریض زیر دستشون به خاطر نداشتن علم کافی(که ناشی از بی علاقگیه) میمیرن؟"

      تا این حرف ها رو هم بهشون میزنی میگن "ما صلاحتو میخوایم"
      یکی نیست بگه خاله خرسه هم صلاح اون مرد بدبختو میخواست اما زد زندگیشو نابود کرد.

      و مشکل دیگه اینجاست که تا از ۹۰ درصد ما کنکوریا میپرسن به چه رشته ای علاقه داری میگیم "نمیدونم"; و این یعنی عمق فاجعه. این یعنی بار اومدن نسلی که کشور رو ****** میده. و علت اینکه توی ۱۸ سالگی(و بعضا بیشتر)، "نمیدونیم" رشته و راه مورد علاقه مون چیه، چی هست؟ بله. اینکه از چند سال پیش مدام تو کله ما کردن پزشکی دندون دارو. نه شغل دیگه ای میشناسیم. نه کاری رو تجربه کردیم. نه هنری داریم. تنها هنری که داریم درس خوندنه و اینو به هر محصل ۱۸ ساله ی کالج امریکایی میگی انقد میخنده که میمیره

      من الان خودم به شخصه واسه ی پزشکی نمیخونم. الان هم چند ماهه دیگه واسم مهم نیست رتبه کنکورم چند بشه چون توی همین ۶ سال درس خوندن توی مدرسه ی به اصطلاح "تیزهوشان" عمرم و وقتم رو تلف کردم و به قدر کافی از رقابت درسی و معدل و تراز قلمچی و... آسیب دیدم(شماره ی جفت چشمام شده ۵). اون هم به خاطر چی؟ اینکه مثل گوسفند فقط سرم رو بندازم پایین و هر کاری بقیه کردن منم بکنم و منم مثل بقیه که نمیدونن برا چی درس میخونن درس بخونم و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی اومدن پزشکی بیام پزشکی و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی پزشک شدن پزشک بشم و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی زندگی میکنن زندگی کنم و مثل خیلیا که نمیدونن برا چی میمیرن بمیرم.
      الان میپرسین خب پزشکی نه. پس چی؟ به چی علاقه داری؟
      در جواب به این سوال باید بگم "نمیدونم". اما "خواهم فهمید". بعد از کنکور میرم به همه ی مشاغل سر میزنم. با همه ی دانشجوهای موفق رشته های غیر از پزشکی و دندون و دارو هم حرف میزنم. به احتمال زیاد بشه اینجوری علاقه رو پیدا کرد.

      هوف. بحث چی بود به کجا کشیده شد
      میدونم دردناکه نرمال ولی واقعا هیچوقت به این نتیجه نمیرسی که از زندگی چی میخوای و اخرش از اینی که الان هستی ناراحت تر میشی و در اخر برمیگردی سر جای اول
      زندگی یعنی همین مخصوصا از نوع ایرانی ش
      ولی چیزی که میتونم بگم اینه که از خودتون بپرسید که مسیر درس رو میخوایید ادامه بدید یا نه میخوایید هر چه سریعتر وارد بازار کار بشید و پول در بیارید و یا هر دو رو همزمان جلو ببرید اینطوری مسیرتون مشخص تر میشه
      " چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
      که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "

    13. Top | #13
      کاربر اخراجی

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      این چیزایی که گفتید یک ذره نه ها خیلی زیاد متوهمانه و تابو و نخ نما شده است
      من میتونم شرط ببندم که اگه بوی اتاق تشریح به مشام شما بخوره پس میافتین و دانشجوهای پزشکی هم که پرسیدم گفتن همه کلاس یکی دو هفته طول کشید تا به بوی اتاق تشریح عادت کنیم و هر وقت میرفتیم تشریح همه استفراغ میکردن از بوی مواد موجود (فرمالین) و جنازه موجود در اتاق تشریح و حتی بعی ها تو بعد از همین جلسات تغییر رشته دادن به دندانپزشکی
      به نظرم تصمیم و هدف نباید ایین چیزای بچه گانه ای باشه که گفتید
      باید سختی ها و بدی ها ی یکم رشته و کار رو بیشتر از خوبیهاش آنالیز کرد و با دیدی باز رفت به سمتش چونکه هیچ رشته و کاری خوب و عالی مطلق نیست خوبیهای یک رشته دائمی نیستند و این انرژی شما گرچه بسیار عالی هست ولی یک زمانی فروکش میکند و نظرتان عوض میشود و تا ابد این انرژی باقی نمیماند و طبق اصل فیززیک انرژی از حالتی به حالتی دیگر تبدیل میشود
      توصیه مییکنم مستند راه قریب رو حتما بببینید تا بیشتر با زندگی دانشجوهای پزشکی اشنا بشید و با دید بازتری برید سمت رشته پزشکی
      این مورد نه تنها در مورد رشته پزشکی که رشته سخت و طاقت فرسایی ست به خصوص در ایران و با این سیستم سلامت و بهداشت بلکه در مورد تمام رشته های دانشگاهی صدق میکند
      گفتم که اشتباهم اینه که نمی دونم اشتباهم چیه و الان فهمیدم که اشتباهم چیه !
      آره به قول خودتون انرژی و انگیزه هم همیشه پایدار نیست و چه بسا این انرژی مثبت طبق اصل پایستگی انرژی تغییر بکنه بشه انرژی منفی ! ولی خب قبول دارین واسه شروع هررررررر کارییییی نیاز به انگیزه و انرژی هست ؟! و آخه مگه کسی هست که بدون انگیزه به هدفش رسیده باشه خب عزیز، هرکسی برای اولين بار جنازه ببینه احساس اسهال و استفراغ می کنه دیگه به خاطرسختی های مسیر نباید بیخیال همه چی شد و قید همه چیو زد! این یعنی بی عرضه بودن و بی جنم و بی مسئولیت بودن... من فقط یه چیزو می دونم اونم اینه که باید به جنگ سختی ها و ناملایمات رفت. نه اینکه با یه سختی کوچولو، بگی نه بابا من اینکاره نیستن بیخیال! ضمنا این تفکرات من نه تابوعه نه نخ نماعه. اینا فقط نظرات منن ...
      هرچند که شاید من زیادی رویاپردازی می کنم . حتما اون مستندی که گفتید رو نگاه می کنم (راه قریب ). این قریبش هم چه ایهامی داره

    14. Top | #14
      کاربر اخراجی

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط NormaL نمایش پست ها
      چقدر زیبا و قابل تامل. آه ای ناتانائیل
      داداش نصف این چیزایی که گفتی مال فیلمان
      بحث های عمیق درسی؟ زندگی جدید؟ لابد اتاق اجتماعات با مبل های راحتی و شومینه هم مثل اونایی که تو هری پاتره تصور کردی؟
      نه در اون حد ناتانائیل جان !
      ولی خب من دید خیلی مثبت تری نسبت به شما دارم ! . بالأخره هر کسی باید یه هدف و دلیلی برای زندگیش داشته باشه .
      and this my reason

      آره می دونم دیگه زیادی خیال پردازی کردم باشه بابا

    15. Top | #15
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ژوپیتر نمایش پست ها
      نه در اون حد ناتانائیل جان !
      ولی خب من دید خیلی مثبت تری نسبت به شما دارم ! . بالأخره هر کسی باید یه هدف و دلیلی برای زندگیش داشته باشه .
      and this my reason ������

      آره می دونم دیگه زیادی خیال پردازی کردم باشه بابا
      خب اصولا خیال پردازی اشکالی نداره ناتانائیل
      منتها مسئله اینه که وقتی واقعیت رو میبینی ممکنه دل‌سرد بشی
      عاشقم گر نیستی لطفی بکن، نفرت بِوَرز
      بی‌تفاوت بودنت هر لحظه آبَم می‌کند...

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن