سلام دوستان
گزیده هایی یا پاراگرافی از کتاب (هر نوع کتابی) فلسفی، شعری، داستانی و... که
بهش علاقه دارین رو می تونید اینجا قرار بدین.
سلام دوستان
گزیده هایی یا پاراگرافی از کتاب (هر نوع کتابی) فلسفی، شعری، داستانی و... که
بهش علاقه دارین رو می تونید اینجا قرار بدین.
چشمانت کارناوال آتش بازیست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش میروم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی میکنم
که زیر پوستم شعله میکشد!
#نزار_قبانی
هیچ وقت مثل امروز به این شدت احساس نکردهام که فاقد ابعاد مخفیام، محدود به تنم هستم، و محدود به افکار سبکی که چون حباب از آن بالا میروند. یادبودهایم را با زمان حالم بنا میکنم. من به درون زمان حال رانده و وانهاده شدهام. بیهوده سعی دارم به گذشته بپیوندم: نمیتوانم از خودم بگریزم.
[تهوع]
.محبوبم!
یاد تو که میرسد نسیمی از پشت پلکها میوزد یاد تو که میرسد هزار پنجره باز میشود همهی عالم گوشهی ابروی توست. باد میوزد و یاد تو را پراکنده میکند.
زیبایی وصف نگاه توست.
#محمد_صالح_علاء
بگذار آن کس که فرو افتادن شب را ندیده است، عهد و پیمانِ پا گذاشتن در تاریکی نبندد
ارباب حلقه ها
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
- حرفهایت را نمیفهمم.
+ حرفهای من برای فهمیدن نیست. این دستور نیست، قانون نیست، قرار داد نیست که بفهمی. این حس است و حس را فقط باید حس کرد.
#رضا_براهنی
#آزاده خانم و نویسندهاش
_نمی فهمم ،تو چرا میخوای درد های خواهر منو
ببلعی ،اون هم با کمال میل،یک جای کار میلنگه!
+تا احساس زنده بودن بکنم
نیکلاس فلامل جاودان
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
از تو محرومم
آنگونه که دهکده از پزشک
کویر از آب، لاک پشت از پرواز
اندوه ها در من شعلهور است و
ابرها در من در حال بارش
نیمی آتشم نیمی باران
امّا بارانم، آتشم را خاموش نمیکند!
#رسول_یونان
همه از مرگ می ترسند، من از زندگی سمج خودم!
هادی صداقت
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
عشق درخششی جادویی است که از درون هستهٔ سوزان روح میتابد و زمین پیرامونش را روشنی میبخشد و توانمان میدهد تا زندگی را در قالب رؤیایی شیرین و زیبا بین دو بیداری درک کنیم.
#جبران_خلیل_جبران
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩﺍﻳﻢ
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻰ
ﺣﺮﻓﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ
ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﻴﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻴﻢ..!
#نزار_قبانی
شادی رو میشه تو تاریکترین لحظات پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغو روشن کنه
آلبوس دامبلدور
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
گالادریل : چرا آن هابیت ؟!
گندالف : نمیدونم! سارومان معتقد است که تنها قدرت زیاد می تواند جلوی اهریمن را بگیرد، ولی این چیزی نیست که من بهش رسیدم، من پی بردم که این چیز های کوچک... و کردار روزانه ی افراد عادی است... که تاریکی را مهار می کند. کارهایی ساده، از روی مهربانی و عشق، چرا بیلبو بگینز! خب شاید به خاطر اینکه من می ترسم و اون بهم شجاعت میده.
اینو من خیلی دوستش دارم
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی.......وز هفت و چهار دائم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم.....باز آمدنت نیست،چو رفتی رفتی
رضایتمندی به این معنا نیست که احساسات دشوارِ ما ناپدید شوند. بلکه یعنی نوع رابطهٔ خود را با آنها تغییر دهیم و روش جدیدی برای واکنش نشان دادن نسبت به آنها بیابیم؛ که اگر زمانی احساسات بد و دردناک برانگیخته شدند، نتوانند ما را از زندگی در لحظهٔ حال و زندگی هدفمند باز بدارند.
#سیلی واقعیت
#راس_هریس
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)