خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 784 از 1269 نخستنخست ... 684774783784785794884 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 11,746 به 11,760 از 19023

    موضوع: مشاعره...

    1. Top | #11746
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      تو را به اندازه ی همه ی لحظه هایی که نزیسته ام دوست می دارم
      تو را به اندازه ی همه ی کسانی که دوست نداشته ام دوست دارم
      تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نشناخته ام دوست دارم
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    2. Top | #11747
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      ما ز یاران چشم دوستی داشتیم
      گند زدن به هر آنچه می پنداشتیم
      " God is that infinite All of which man knows himself to be a finite part "
      |
      خداوند ، آن بی نهایتی است که هر انسانی خودش را یک بخش محدود از آن میداند|

    3. Top | #11748
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      من بی‌سود چه گرد تو توانم گشتن؟
      گر کمر گرد تو گردد ز کمر هیچ مگوی

      [اوحدی]

    4. Top | #11749
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      گنجشک کوچک من باش
      تا برای تو درختی پرشکوفه شوم!
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    5. Top | #11750
      کاربر انجمن

      khejalati
      نمایش مشخصات
      ما به گرد خویش می گردیم آه ای ساربان !
      آرمان شهری که قولش را به ما دادی کجاست ؟
      به پایان فکر نکن
      اندیشیدن به پایان هر چیز
      شیرینی حضورش را تلخ می کند
      بگذار پایان تو را غافلگیر کند
      درست …
      مثل آغاز

    6. Top | #11751
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

      رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

      ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

      تو بمان و دگران وای به حال دگران
      شهریار
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد

    7. Top | #11752
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی/
      در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی/
      پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی/
      كس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی...!!!
      باز كن در، كه جز این خانه مرا نیست پناهی

    8. Top | #11753
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
      یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
      نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
      سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

      [مولانا]

    9. Top | #11754
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      'خود' خزانیم و دم از شوقِ بهاران میزنیم..
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد

    10. Top | #11755
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      مولوی عشقه
      .
      .
      .
      گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
      گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    11. Top | #11756
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      خوشا به حال تو و خوش به حال بعضی ها
      که گفته اید به خود : بی خیال بعضی ها
      تمام بار و بر بوستان سرسبزت
      به زیر مشت و لگد ، پایمال بعضی ها

      . میان جنگل مولا چه شرع و قانونی؟!
      جهان حرام من است و حلال بعضی ها

      حکایت سر ‌‌ِ سبز و زبان سرخم نیست
      اگر جواب ندارد سئوال بعضی ها

      صدا، صدای کلاغان پر هیاهوی ست
      چه پاسخی ست؟ به این قیل و قال بعضی ها .

      بهار می رسد و روسیاه می ماند
      پس از گذشت زمستان، ذغال بعضی ها

      #ساناز_رئوف احسنت بر این بانو
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد

    12. Top | #11757
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
      که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

      [حافظ]

    13. Top | #11758
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
      به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
      یاد بگیر برای موفقیت دیگران دست بزنی
      به موقعه اش زمان موفقیت تو هم میرسه


    14. Top | #11759
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      دیده فرودوختیم تا نه به دوزخ برد
      باز نگه می‌کنم سخت بهشتی وشی

      [سعدی]

    15. Top | #11760
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      شاعر از کوچه مهتاب گذشت ....

      لیک شعری نسرود.

      نه که معشوق نداشت!

      نه که سرگشته نبود!

      سالهابود دگر کوچه ی مهتاب خیابان شده بود....
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 6 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن