دل ز هر نقش گشته ساده مرا
دو جهان از نظر فتاده مرا
تا چو مجنون شدم بیابانگرد
میگزد همچو مار، جاده مرا
صائب تبریزی
دل ز هر نقش گشته ساده مرا
دو جهان از نظر فتاده مرا
تا چو مجنون شدم بیابانگرد
میگزد همچو مار، جاده مرا
صائب تبریزی
خداوند آن خویش خویش است
ویرایش توسط meysam98 : 22 تیر 1398 در ساعت 17:30
اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادهست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادهست
سعدی
دانی که چرا چوب شده طعمه آتش
بی حرمتی اش بر لب و دندان حسین است
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست
چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم
که یاد مینکند عهد آشیان ای دوست
سعدی
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتنیا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
تغییری باش که آرزو داری در جهان به وجود آوری...
نی من منم و نی تو توئی نی تو منی
هم من منم و هم تو توئی و هم تو منی
من با تو چنانم ای نگار ختنی
کاندر غلطم که من توام یا تو منی
مولوی
عباس معروفی:
ما نسل بدبختی هستیم ؛
دستمان به مقصر اصلی نمیرسد ،
از همدیگر انتقام میگیریم !!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)