.........
در اندرون من خسته دل ندانم کیست /که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...
بگو دل را که گرد غم نگردد
اَزیرا غم به خوردن کم نگردد
«مولانا»
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است
بیخودی پرسه زدیم روزمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم،و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم،ما به هم بد گفتیم
ما حقیقتها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از عشق زدیم
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟!...
تو هم هرچند مهر بی غروبی/به بی مهری گواهت اینکه خوبی
سیمین بهبهانی
بگو دل را که گرد غم نگردد
اَزیرا غم به خوردن کم نگردد
«مولانا»
یا رب سببی ساز که یارم بسلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
بیخودی پرسه زدیم روزمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم،و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم،ما به هم بد گفتیم
ما حقیقتها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از عشق زدیم
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟!...
در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 7 مهمان)