خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 40

    موضوع: عزت نفس

    1. Top | #16
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      up

    2. Top | #17
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر
      مدیر برتر

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      خیلی خیلی تاپیک درجه یکی بود دست مریزاد
      کلن عامل تمام خودخوری ها و ... بهش میگن منتقد
      منتقد یه بخش ضمیر ناخوداگاهه که میخواد ناخوداگاه تنش رو ازت کم کنه . مثلن وقتی ورزش میکنی بیشتر اوقات تهش که کم میاری عصبانی میشی . این عصبانی شدن در واقع داره فشار بدنت رو کم میکنه
      یا وقتی که توی یه موقعیت استرس زا قرار میگیری هی به خودت میگی چرا فلان اشتباه رو کردی چرا انقدر ضعیف و ... هستی . الانم منتقد داره فشار استرس رو از روت برمیداره
      پس فقط کافیه هر موقع دیدی خودخوری میکنی یا خودت رو سرزنش میکنی و یا به اشتباهاتت فک میکنی یه قدم جلوتر فک کنی و بگی الان چ فشاری رومه ( استرس ناامیدی یا هرحس بد دیگه) ؟ وقتی فهمیدی که عههه آره الان من ناامیدم پس منتقد داره مجبورم میکنه حسادت کنم یا به اشتباهاتم فک کنم و عزت نفسم رو خرد میکنه ک فشار کم بشه ... باهاش مقابله میکنی . اینو بفهمی دگ هیچ کس و اتفاقی نمیتونه اعتماد ب نفس و عزت نفست رو بیاره پایین

    3. Top | #18
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      ادم بزرگترین ضربه ها رو از خودش میخوره
      !LOSE YOURSELF IN SCIENCE

    4. Top | #19
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط er7 نمایش پست ها
      بالاخره یدم یکی به این موضوع اشاره کرد
      عزت نفس
      عزت نفس خیلی مهمتر از چیزیه که فکر میکنید
      اهل موعظه کردن نیستم برید و مطالب بیشتری راجع به عزت نفس بخونید
      ممنون استارتر
      دقیقا
      من یه دفتر درمورد این قضیه پر کردم هنوزم بزرگترین چالشه زندگیمه
      بعضیا این قضیه رو با اعتماد به نفس یکی موندن ولی اعتماد به نفس زیرمجموعه ی عزت نفسه نه هم ارزش یا موارد دیگه ای مثل درونگرا بودن و غیره ، ولی داستان و چالش عزت نفس داستان مجزای خودش رو داره

      خیلی از افسردگی ها و خیلی از خودکشی ها بشدت درارتباط با خالی شدن آدم از عزت نفسه ، چیزی که اوایل خودش رو با بی ارزش پنداریه خود ، نشون میده و ارتباط اجتماعی طرف رو هم شکل میده

      توی سال کنکورهم که تا دلت بخواد آدم از این سرمایه تهی میشه ، باوجود این حجم از مقایسه کردن و خودویرانگری ها و کمال طلبی های شکست خورده و غیره و غیره و غیره


    5. Top | #20
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      up


    6. Top | #21
      کاربر نیمه فعال

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط happy-moon نمایش پست ها
      سلام

      این تاپیک منو برد به پارسالم
      فقط خدارو شکر میکنم که این روزا بهتر حالم

      من خودمو یک سال سرکوب کردم ولی خیلی خیلی شدید تر
      حتی به اینکه دیگه تو این دنیا نباشم هم شب های زیادی تا صبح فکر کردم
      به یه پوچی و بی هدفی وحشتناکی رسیده بودم
      کارم این بود شبا تا صبح بشینم و گریه کنم
      از دنیا و کتابا و درس و خودم و زمین و زمان متنفر بودم
      با اینکه درسم خیلی خوب بود ذره ای خودمو باور نداشتم
      فقط از درون خودمو هر روز بیشتر خورد میکردم
      انقدر یه چیزایی رو به خودم تلقین کرده بودم که سر جلسه کنکور حاام بد شد و 2 بار از جلسه اومدم بیرون
      و تهش این شد که اونایی که از من خیلی پایین تر بودن الان دانشجوی پزشکی و دندون دانشگاه تهران و شیراز و اصفهان و... ان و من لقب پشت کنکوری رو یدک میکشم
      حالا این که چی شد من از اون جهنمی که توش گیر افتادم نجات پیدا کردم بماند

      فقط اینارو نوشتم که بهتون بگم
      آهای دوستی که این ظلم رو در حق خودت می کنی
      زندگی تو
      وجود تو
      ارزش داره
      خودتو برای یه سری باور ها و افکار پوچ که واقعا ارزشی ندارن تباه نکن
      تو انسانی ، اشرف مخلوقاتی
      مگه میشه کاری باشه تو این دنیا که نشه انجامش بدی
      انتخاب الان تو نه تنها زندگی شغلی ات بلکه تمام ابعاد زندگی ات رو تحت الشعاع قرار میده
      الان خودتو سرکوب کنی تو جاهای دیگه زندگی ات هم همین کارو میکنی
      پس لطفا دست بکش
      انتخاب کن که بهترین هارو برای خودت بسازی
      بهترین هایی در حد توانایی ات
      چون باور دارم که میتونی
      چون خودم تونستم
      و با چشم معجزه ای که خودم برای خودم ساختم و رو این روزا دارم میبینم


      از جناب zero هم به خاطر این تاپیک متشکرم
      یه چیزایی رو یادم اورد که نیاز داشتم همین امروز و همین لحظه که فروم رو باز کردم یکی بهم یادآوری کنه
      سپاس فراوان
      اینو الان دیدم
      چ یاد آوری روزای سخت قشنگه
      ویرایش توسط happy-moon : 23 مرداد 1400 در ساعت 01:54

    7. Top | #22
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      Up


    8. Top | #23
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Boredom نمایش پست ها
      مخاطب این تاپیک خودم هستم ، البته من در بهمن 98 ، محمد حسین حالا که غرق در خودویرانگری شدی حالا که بیشتر از همیشه احساس خستگی و شکست میکنی ، میخوام برای خودم که سال پیش این موقع ها حسابی بهم ریخته بودم بنویسم
      "«مردم» خود یک موجود محسوب می‌شود. موجودی که هیچ شباهت یا ربط مستقیمی به تک تک انسانها ندارد. به همان اندازه که سلول‌های بی‌شعور در کنار هم جمع می‌شوند و موجودی ذی‌شعور می‌سازند، انسانهای ذی‌شعور هم می‌توانند در کنار هم جمع شوند و موجودی بی‌شعور بسازند. همان غولی که من به آن «مردم» می‌گویم!"

      بزرگترین شکست ها و عمیق ترین زخم هایی که یک فرد تجربه میکنه از جانب خودشه نه دیگران.
      برای ادامه دادن به تلاش نیاز به انرژی و حال مناسب داری ولی حواست نیست که در خودقضاوت کردن ها ، در مقایسه کردن ها ، در حسرت ها ، در خاطره ی شکست ها ، در ترس از آینده ، خودت رو دفن کردی.

      به گذشته نگاه میکنی ، به یاد افرادی میفتی که یک زمان در یک کلاس با هم بودید ولی اونا الآن کجان و من کجا ...
      اصلن چرا تلاش کنم ؟ چرا صبح زود بیدار شم ؟ شاید بهتر باشه همیشه یه شکست خورده باشم...


      خب ، از حال و هوای اون روزا بیشتر نگم که چیز جالب و مثبتی ازش گیرمون نمیاد.
      میخوام بخودم بگم ، تو داری سرمایه ای رو از دست میدی ، سرمایه ای که اگه ازدست بره زندگی برات بی معنی میشه ، سرمایه ای که اگه خرجش کنی حتی بعداز رسیدن به هدفت احساس تهی بودن خواهی کرد.
      هربار که توی ذهنت خودت رو ویران میکنی ، هردفعه که دیگران رو میذاری روی قله موفقیت و خودت رو در باتلاق رها میکنی تا برچسب های مختلف رو به خودت بزنی ، درواقع داری سرمایه ات رو ازدست میدی ، و کم کم از خودت متنفر خواهی شد.

      سرمایه ی عزت نفس (self-esteem)
      شاید به مجموعه ی حس ارزشمند بودن و خودباوری نسبت به توانایی ها بشه گفت عزت نفس.
      self-esteem is used to describe a person's overall sense of self-worth or personal value. In other words, how much you appreciate and like yourself. It involves a variety of beliefs about yourself, such as the appraisal of your own appearance, beliefs, emotions, and behaviors.

      بذار برات مثال کنکوری بزنم ، دیدی وقتی برنامه ای میریزیم ولی بهش عمل نمیکنیم چه حسی پیدا میکنیم ، مشخص کردن برنامه و عمل نکردن بهش باعث کم شدن سرمایه عزت نفس میشه.
      میدونی دیگه چی باعث کم شدن این سرمایه میشه ؟ بذار چندتاش رو نام ببرم :
      هدف گذاری و نرسیدن بهش
      کمال گرایی در زمینه های مختلف
      اهمال کاری و به تعویق انداختن
      غرق کردن خود در افکار منفی و شکست ها
      نپذیرفتن اشتباهات و دلیل آوردن ( کسی که برای یک اشتباه هزار دلیل بیاره در مجموع هزارویک اشتباه انجام داده)
      قضاوت های بیش از حدی که از خودمون میکنیم

      این ها چند نمونه از مواردی هستن که سرمایه ی شما رو میدزدن و شما با تکرار کردنشون (چه بصورت خودآگاه چه ناخودآگاه) ، یک گام به چیزی که نباید نزدیک تر میشید.

      برای خود من ، دلیل اصلی حال بدم خالی شدن از عزت نفس بود ... دیگه خودم رو آدم ارزشمندی نمیدونستم ، باورم رو از دست داده بودم ... از زمین و زمان مینالیدم ، نسبت به گذشته حس پشیمونی میکردم.

      ازت میخوام برای اینکه از این حالت دربیای خودت رو دربرابر خودت قرار بدی، باید تمرین کنی بجای دست و پا زدن محکم بلند شی
      باید آگاهی هات رو به عمل ترجمه کنی
      باید تصمیم هات رو خودت بگیری
      باید دست به کار شی ، اهمال کاری رو بکشی
      باید کمال گراییه مقایسه ای رو دفن کنی و خودت رو ارزشمند بدونی ، انقدر ارزشمند که برای خواسته هات تلاش کنی
      باید در امروز زندگی کنی و برای همین لحظه تصمیم هات رو اجرا کنی و براشون عرق بریزی
      باید بتونی وقتی اتفاقی افتاده و برای واقعیت ها تفسیر و تحلیل و احساسات رو تفکیک کنی نه اینکه براساس احساس فقط روی خودت برچسب بزنی و منفعل باقی بمونی

      منفی‌گرایی می‌تواند کشنده باشد
      شکنجه ی خاموش = در جنگ کره ، هزاران آمریکایی در بازداشتگاه های کره شمالی زندانی شدن .
      سربازان آمریکایی در بازداشتگاه‌هایی نگهداری می‌شدند که بر اساس عُرف، نمیشد آن‌ها را نامتعارف یا بی‌رحمانه توصیف کرد. اسیران در آن‌ها از غذای کافی، آب و سرپناه بهره‌مند بودند و در معرض هیچ‌یک از تکنیک‌های شکنجه‌ی فیزیکی که در آن زمان رایج بود (مثلاً فشار دادن بریده‌ی چوب بامبو به زیر ناخن‌ها) قرار نمی‌گرفتند
      در واقع می‌توان گفت تعداد موارد گزارش‌شده‌ی تعرض فیزیکی در بازداشتگاه‌های کره‌ی شمالی، کمتر از هر بازداشتگاه جنگی دیگری بوده که در تاریخ ثبت شده است.
      پس چرا بسیاری از سربازان آمریکایی در این کمپ‌ها می‌مردند؟
      بازداشتگاه آن‌ها با سیم‌خاردار احاطه نشده بود. نگهبانان مسلح، دور تا دور بازداشتگاه نایستاده بودند. اما هیچ سربازی تلاشی برای فرار انجام نداد
      وقتی که بازماندگان آزاد شده و در اختیار صلیب سرخ ژاپن قرار گرفتند، به آن‌ها این فرصت را دادند که با عزیزان‌شان تماس بگیرند و بگویند که زنده‌اند. اما افراد بسیار کمی حاضر شدند چنین تماسی را برقرار کنند.
      این سربازان، حتی پس از برگشت به خانه، رابطه‌ی دوستی یا هر جنس دیگری از رابطه را میان یکدیگر حفظ نکردند. دکتر مایر در توصیف این وضعیت چنین می‌گفت: «آن‌ها بدون هرگونه سیمان و فولاد، زندانی یک سلول انفرادی باقی ماندند.»
      مایر یک بیماری جدید را در بازداشتگاه‌های سربازان کشف کرد: «ناامیدی مفرط.» این عادی شده بود که سربازان، داخل آلونک‌های خودشان بخزند و ناامیدانه به در و دیوار خیره شوند و هیچ تلاشی برای زنده ماندن و بقا به خرج ندهند. یک گوشه بنشینند، لحاف روی سرشان بکشند و پس از یکی دو روز بمیرند.
      سربازان به این وضعیت می‌گفتند: «بُریدن.» [ فلانی هم بُرید. ] پزشکان این وضع را «میراسموس» نام‌گذاری کردند. یا به زبان مایر: «رها کردن مقاومت» و «انفعال».
      این سربازان بدون وجود آزار فیزیکی و باوجود فراهم بودن امکانات غذایی بدون دلیل پزشکی میمردند... دلیل این موضوع خالی شدن سربازان از سرمایه ی عزت نفس بود ... در این زندان ها وظایف و برنامه هایی برای زندانی ها مشخص شده بود که هرروز بیشتر باعث خالی شدن انسان از عزت نفس میشد.


      این تو و این داستان زندگی
      رقیب خودتی ، عامل پیشرفت خودت ، عامل شکست خودت
      میخوای باخودت کاری کنی تا سرنوشتت مثل سربازای آمریکایی بشه
      یا قراره خودت رو ارزشمند بدونی ؟
      سلام دوست عزیز وقتت بخیر
      امیدوارم حالت خوب باشه
      نمیدونم در جایگاهی هستم که بخوام چنین درخواستی کنم یا نه ولی اگه امکانش هست یه مقداری از وقتت رو به من بده ؛ من در این مورد واقعا به کمکت نیاز دارم...!
      از اونجایی که نمیتونم پیام شخصی بدم ؛ اگر امکانش برات فراهم بود لطف کن و در شخصی یه پیام بده
      ممنونم

    9. Top | #24
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      من هم به شدت عزت نفسم پایینه
      گاهی وقتا با خودم درگیر میشم
      اعصاب از کم کاری هام خرده .... خیلی رفتم دنبالش فیلم و مقاله ولی وضعیت چندان فرقی نکرده
      نه می تونم تو درسام پیشرفت کنم نه جلوی این همه افکار منفی رو بگیرم خسته شدم

    10. Top | #25
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      up

    11. Top | #26
      همکار سابق انجمن
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      نمایش مشخصات
      عزت نفستوی قوی باد

    12. Top | #27
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      بسیار عالی ممنون از شما بابت مطلب مفید و کاربردیتون

    13. Top | #28
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      up


    14. Top | #29
      کاربر فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      چه تاپیک خوبی

      و این تاپیک و این حس و حالی که ازش صحبت کردی فقط تو
      دوران کنکور نیس. بعد کنکور هم خیلی میاد سراغ آدم. من ک تجربه کردم تو همین چند وقت با اینکه 4 5 سالی از کنکورم گذشته و اتفاقا بعد کنکور به خاطر مسائل خیلی مهم تری میری تو این حس و حال و بیرون اومدن ازش هم سختتر میشه.
      واقعا عالی نوشتی و همیشه نیازه حواسمون باشه به این قضیه
      ----* خبری نیس *----

    15. Top | #30
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      به قول مارک منسون عزت نفس دروغی بیش نیست...!

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن