خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 7 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 92
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات

      قهرمانان استقامت و پیشرفت را معرفی کنید.خواستن رسیدن است

      سلام دوستان راستش ایده این تاپیک از کانون فرهنگی اموزش به ذهنم رسید که ترکیب قهرمانان کانون با سایت تو این تاپیک قرار بگیره شما هم اگه کسی رو میشناسید دور و برتون و یا خودتون یه کار شاخی انجام دادید
      مثل :
      از درسی که همیشه منفی بودید و یا ازش ترس داشتید ولی با صبر و استقامت تونستید به موفقیت چشم گیری در اون برسید رو تو این تاپیک بفرستید تا اگه کسی ه مثل شما بود امیدوار بشه به تغییر
      حتی این پیشرفت میتونه غیر درسی باشه مثل کم کردن وزن و یا یادگرفتن یک مهارتی که ازش حتی خبر نداشتید و تا به حال امتحانش نکرده بودید و ........
      باشد که یکم کنکوریها روحیه بگیرند و به خودشون بیان و خوب مسلما موفقیت همیشه در کنکور خلاصه نشده اینکه شما امروز تو خونه تنها باشید و یه غذا رو که تا بحال درست نکردید رو درست کنید و حال کنید با خودتون به نظر من این یک موفقیت هستش و همین قدم های کوچک درآخر به موفقت بزرگ ختم میشن

      >یاد بگیریم از موفقیت های کوچک انرژی بگیریم<

      -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


      قهرمان امروز اقای:امین طلایی از بهار هستن که با کانون مصاحبه کرده اند ورودی پرستاری 93و قبولی در دندانپزشکی تهران99

      از رتبه‌ی 7479 تا رتبه‌ی 76



      امین طلایی در یک نگاه
      شهر: بهار (استان همدان)
      رتبه‌ی سال 93: 7479 تجربی منطقه‌ی 2
      رتبه‌ی سال 99: 76 تجربی منطقه‌ی 3
      سال‌های حضور در کانون: دوم و سوم راهنمایی، سوم و چهارم دبیرستان و یک سال فارغ‌التحصیل به‌مدت 5 سال
      رشته‌ی قبولی: دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران
      تحصیلات و شغل پدر: سیکل، شغل آزاد
      تحصیلات و شغل مادر: دیپلم، خانه‌دار
      چه شد که در سال 99 بعد از شش سال دوباره کنکور دادی؟
      در سال 93 برای اولین بار کنکور دادم و رتبه‌ی 7479 تجربی منطقه‌ی 2 را کسب کردم. در رشته‌ی پرستاری دانشگاه علوم‌پزشکی همدان قبول شدم و سال 97 درسم را تمام کرد. همان سال به سربازی رفتم. دوباره در سال 99 کنکور نظام‌قدیم دادم. آن زمان شهرمان به منطقه‌ی‌ 3 تبدیل شده بود. توانستم رتبه‌ی 76 تجربی منطقه‌ی 3 را کسب کنم و در رشته‌ی دندان‌پزشکی تهران پذیرفته شدم. سال آخر پرستاری که در بیمارستان بودم، با دوستی آشنا شدم که کارشناس پرستاری بود و در بیمارستان کار می‌کردم؛ اما هم‌زمان دانشجوی دندان‌پزشکی هم بود. از همان جا این جرقه در ذهنم خورد که «چرا من نتوانم این راه را بروم؟» این فکر تا بعد از سربازی با من بود و باعث شد دوباره در کنکور 99 شرکت بکنم.
      رسیدن به رتبه‌ی 76 از رتبه‌ی 7479 فوق‌العاده است. کار بزرگی کردی.
      فکر می‌کنم عجیب‌ترین داستان بین کنکوری‌های 99، داستان من باشد. یازده سال پیش، یعنی در سال 88، وقتی دوم راهنمایی بودم، از طریق یکی از اقوام با کانون آشنا شدم و دوم و سوم راهنمایی کانونی بودم. بعد در مدرسه‌ی نمونه‌دولتی پذیرفته شدم. سوم و چهارم دبیرستان هم کانونی بودم و بعد به دانشگاه رفتم. یک سال هم وقتی خودم را برای کنکور 99 آماده می‌کردم، کانونی بودم. درمجموع، پنج سال کانونی بودم. برادری هم دارم که سه سال کانونی بوده است. با خودم کنکور داد و رتبه‌ی 1100 منطقه‌ی 3 را کسب کرد و الان در رشته‌ی پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی کرمانشاه درس می‌خواند. برادرم هم قهرمان پیشرفت است. از رتبه‌ی 6000 به رتبه‌ی 1100 رسیده است.
      وقتی برای بار اول کنکور دادی، پایه‌ی درسی‌ات چطور بود؟
      شهر ما شهر کوچکی است و سطح مدارسش خیلی بالا نیست. در مقطع راهنمایی جزو دانش‌آموزان برتر بودم. وقتی وارد دبیرستان نمونه‌دولتی شدم، خیلی افت کردم. پایه‌ی درسی‌ام اصلاً خوب نبود و فیزیک اول دبیرستان را در شهریور قبول شدم. دوم دبیرستان هم نمره‌‌ی فیزیکم 12 شد. تابستان سال 92 مطالعاتم را برای کنکور 93 شروع کردم و چون پایه‌ی درسی خوبی نداشتم و جدی درس‌خواندن را دیر شروع کردم، رتبه‌ی خوبی کسب نکردم.
      پس خودت را قانع کردی که همان سال به دانشگاه بروی.
      با افرادی که مشورت کردم، به من گفتند که پشت‌کنکورماندن خیلی سخت است و سال دوم نمی‌توانم موفق شوم. بهتر است وارد دانشگاه بشوم و رشته‌ی پرستاری را که بازار کار خوبی هم دارد، ادامه دهم. به همین دلیل، انتخاب‌رشته کردم.
      رفتن به سربازی انگیزه‌ی ورود به بازار کار را به تو نداد؟
      یکی‌دو بار وسوسه شدم؛ چون امکانش را داشتم که وارد بازار کار بشوم. اقدام هم کردم؛ اما با یکی از پزشک‌هایی که در درمانگاه بودند، مشورت کردم. به من گفتند برای اینکه چیزی را به دست بیاورم، باید از یک چیزهایی دست بکشم. این حرف باعث شد دیگر سر کار نروم و تمام زمانم را به درس‌خواندن اختصاص بدهم؛ در حالی که بسیاری از هم‌رشته‌ای‌های من طرحشان را می‌گذراندند یا اضافه‌کار می‌ایستادند و درآمد خوبی هم داشتند.
      از چه زمانی مطالعه برای کنکور 99 را شروع کردی؟
      این جرقه در ذهنم در سال آخر دانشگاه ایجاد شد و دائم در ذهنم بود. به این فکر می‌کردم که ای کاش سربازی‌ام جایی باشد که برای درس‌خواندن کمی وقت آزاد داشته باشم. بهمن‌97 بخش آموزشی سربازی‌ام تمام شد و درس‌خواندن را با روزی دوسه ساعت شروع کردم. بعد به‌مرور، ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم. سال 98 هم در کنکور شرکت کردم تا صرفاً با فضای کنکور آشنا شوم. هنوز چیز زیادی نخوانده بودم. از تابستان 98 هم در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کردم.
      در اولین آزمون تابستان 98 در چه موقعیتی بودی؟
      در اولین آزمون تابستان، ترازم 6080 شد. قبلاً کنکور داده بودم و خودم این راه را انتخاب کرده بودم و می‌دانستم که سختی‌هایی دارد. می‌دانستم که نباید با چند تراز پایین ناامید ‌شوم. به‌مرور هم پیشرفت کردم.
      چه تصمیم‌های تازه‌ای برای کنکور 99 گرفته بودی؟
      وقتی شروع کردم، به خودم گفتم الان که هفده ماه تا کنکور زمان دارم، می‌توانم به‌آهستگی و پیوستگی به حد خوبی برسم. با توجه به پایه‌ی درسی‌ای که داشتم و دید تازه‌ای که دانشگاه به من داده بود، احساس می‌کردم قطعاً می‌توانم روند بسیار خوبی داشته باشم. همین ‌طور هم شد و روند خوبی داشتم. در انتخاب منابعم هم خیلی وسواس داشتم. از دیگران و به‌خصوص پشتیبانم مشورت گرفتم که منابع خوبی را با توجه به سطح درسی‌ام به من پیشنهاد دادند. دائم هم با پشتیبانم در ارتباط بودم که خیلی هم به من کمک کردند و در بازه‌های زمانی مختلف راهکارهای خیلی خوبی به من دادند. به‌نظرم مهم‌ترین علت پیشرفتم، همین تلاشم بود. شاید قبلاً به این صورت تلاش نکرده بودم؛ ولی امسال از هر فرصت کوچکی برای درس‌خواندن استفاده کردم و خیلی خوبی تلاش کردم.
      چه روش ویژه‌ای برای درس‌خواندن و برنامه‌ریزی داشتی؟
      روش اصلی‌ام حل تست‌های متنوع و زیاد و مرورهای مداوم به‌خصوص در درس‌های حفظی بود. مهم‌ترین موضوع برایم تحلیل آزمون‌ها بود. هر آزمونی که می‌دادم، خیلی خوب تحلیل می‌کردم. نقاط ضعفم را پیدا می‌کردم و برای آزمون بعدی برنامه‌ریزی می‌کردم که چگونه نقاط ضعفم را رفع و آن‌ها را به نقاط قوت تبدیل کنم.



      از لحاظ ساعت مطالعه و میزان تلاش، نسبت به کنکور 93 چه تغییراتی کردی؟
      در کنکور 93 تا به آن روز تستی درس نخوانده بودم. در درس‌خواندن جدی نبودم و منابع خوبی هم نداشتم. درواقع با آزمون‌وخطا پیش می‌رفتم. روش‌ها را امتحان می‌کردم و اگر جواب نمی‌گرفتم، آن‌ها را کنار می‌گذاشتم. البته همان سال هم پیشرفت خوبی کردم. ترازم در اولین آزمون سال 92 از 4800 به 6200 در سال 93 و قبل از کنکور رسیده بود. آزمون‌وخطاهایم کم‌کم بعد از عید 93 داشت جواب می‌داد؛ ولی دیر شده بود و کنکور نزدیک بود. بلدنبودن روش مطالعه در آن سال باعث شد نتیجه نگیرم. در سال 99 دیگر محیط دانشگاه و بیمارستان را دیده بودم و هدف بزرگ‌تری داشتم. اول ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم. اگر آن زمان بعد از مدرسه پنج ساعت درس می‌خواندم، برای کنکور 99 از ساعت سه به بعد که وقتم آزاد می‌شد، بین شش تا هفت ساعت برای درس‌هایم وقت‌ می‌گذاشتم. با کیفیت بیشتری هم مطالعه می‌کردم. قبلاً آزمون‌ها را تحلیل نمی‌کردم و فایده‌ای برایم نداشت. در طول سال گذشته، تک‌تک سؤالات را بررسی می‌کردم تا ببینم چرا به سؤالی پاسخ نداده‌ام یا پاسخ نادرست داده‌ام. سال 93 زیاد به درس‌های عمومی توجه نمی‌کردم. نمی‌دانستم ادبیات را باید با چه روشی بخوانم و از درس عربی می‌ترسیدم. برای کنکور 99 توجه ویژه‌ای به درس‌های عمومی کردم و توانستم در درس‌های عمومی هم پیشرفت خوبی داشته باشم. دو کاری که بعد از عید کردم و پشتیبانم به من کمک کرد، این بود که وقتی کنکور به تعویق افتاد، برایم خیلی بهتر شد. در ماه خرداد، آزمون‌های سال 96 کانون را گرفتم و از آزمون‌های مهر تا دوران جمع‌بندی، هر روز یک آزمون از خودم می‌گرفتم. درواقع کل ماه خرداد آزمون‌های سال 96 کانون را کار کردم. چون سؤالات آزمون‌ها تیپ‌های مختلف داشت، یک پله من را بالا برد؛ به‌طوری که در آزمون‌های جمع‌بندی ترازم به 7000 تا 7400 رسید.
      پایان دوره‌ی خدمت هم اوقات بیشتری برای برنامه‌ریزی‌ات ایجاد کرد.
      اواسط اردیبهشت خدمت سربازی‌ام به پایان رسیده بود. این موضوع و عقب‌افتادن کنکور زمان خیلی خوبی برای جمع‌بندی به من داد. کار دیگری که به توصیه‌ی پشتیبانم انجام دادم، این بود که قبل از شروع آزمون‌های سه‌روزیک‌بار، آزمون‌های سال‌های قبل را به‌خصوص در درس‌های ریاضی و فیزیک و بخش‌های محاسباتی شیمی، به‌صورت مبحثی بررسی کردم. مثلاً مبحث مشتق را از سال 92 تا 98 تمام سؤالاتش را بررسی کردم. دوست داشتم متوجه تغییرات نحوه‌ی طراحی سؤالات بشوم. این دید خوبی به من داد تا بفهمم کنکور تا 80درصد مشابه کنکورهای سال‌های قبل است و فقط 20درصد تغییر می‌کند. بعد در آزمون‌های سه‌روزیک‌بار کنکورهای رشته‌ی ریاضی را به‌جای تجربی کار کردم و به‌جای زیست هم از سؤالات زیست آزمون‌های جامع سال‌های قبل کانون استفاده کردم. چون کنکورهای ریاضی در بحث ریاضی و فیزیک یک پله بالاتر از تجربی است، به من کمک کرد با آزمون دشوار هم خودم را محک بزنم.
      در طول سال، با درس خاصی مشکل داشتی؟
      در درس‌های عمومی، با عربی و در درس‌های اختصاصی، با ریاضی خیلی مشکل داشتم. برای این دو درس برنامه‌ریزی کردم. قواعد عربی را بسیار مفهومی و با جزئیات مطالعه کردم و سپس حل تست را شروع کردم. برای کنکور 99 به هیچ کلاسی نرفتم و از فیلم‌های آموزشی هم استفاده نکردم. در برنامه‌ام زمان‌هایی را به‌‌طور منظم و مداوم برای حل تست گذاشتم و سؤالات منبعی را که برای عربی داشتم، سه بار حل کردم. با این کار نتیجه‌ام در درس عربی متحول شد و بالاترین نمره‌ام هم در کنکور عربی بود که 85 شد. در کنکور 93، این درس را 49درصد پاسخ دادم. آن سال قواعد را حذف کرده بودم و فقط به سؤالات ترجمه پاسخ داده بودم.
      برای درس ریاضی چه شیوه‌ای را به کار گرفتی؟
      ریاضی در کنکور 93 پایین‌ترین نمره‌ام بود و از ابتدا هم از ریاضی می‌ترسیدم. به همین دلیل، از همان اول وقت زیادی به این درس اختصاص دادم و در انتخاب منبع هم خیلی وسواس به خرج دادم. برای شروع از منبعی استفاده کردم که سؤالات ساده‌ای داشت. بیشترین زمانم را صرف حل تست‌ها می‌کردم. از تست‌های ساده‌تر شروع کردم تا امید و انگیزه‌ام را از دست ندهم. کم‌کم سطحم بالاتر رفت و سختی تست‌هایی را که کار می‌کردم، بیشتر کردم. بعد به سراغ منبع متوسط روبه‌بالا رفتم که تست‌های خیلی خوبی داشت. با حل تست‌های بسیار زیاد توانستم در کنکور 99، این درس را 61درصد پاسخ بدهم. در سال 93، نمره‌ام در این درس 35 بود.
      از چه منابعی استفاده می‌کردی؟
      منابع نظام‌قدیم به‌اندازه‌ی کتاب‌های نظام‌جدید غنی و پربار نبودند. به همین دلیل، از تلفیقی از کتاب‌های نظام‌قدیم و جدید استفاده می‌کردم. برای درس‌های اختصاصی از کتاب‌های سه‌سطحی استفاده می‌کردم و بسیار کتاب‌های خوبی بودند. در سال 93 این کتاب‌ها موجود نبود. برای جمع‌بندی‌های دی و فروردین، فقط از کتاب‌های سه‌سطحی استفاده کردم. مثلاً برای درس‌های ریاضی و فیزیک، تست‌های کتاب‌های سه‌سطحی را سه بار کار کردم.
      کمی از نقش خانواده‌ات در این مسیر برای ما بگو.
      وقتی بهمن97 به‌طور جدی درس‌خواندن برای کنکور را شروع کردم، هیچ‌کس حتی خانواده و دوستان نزدیکم به موفقیت من باور نداشتند. کسی من را جدی نگرفت. البته خانواده‌ام تشویقم می‌کردند و در حمایت از من از هیچ‌چیزی دریغ نمی‌کردند. حتی به من نمی‌گفتند که موفق نمی‌شوم؛ اما از رفتارشان متوجه می‌شدم. اگر از دوستانم کسی متوجه می‌شد که می‌خواهم برای کنکور بخوانم، از حالت نگاهش متوجه می‌شدم که به موفقیتم باور ندارد. تنها کسی که به موفقیت من باور داشت، خودم بودم. از ته دل باور داشتم که موفق می‌شوم. وضعیت برادرم نسبت به من ایدئال‌تر بود و میانگین‌ترازش هم بالاتر. به موفقیت او بیش از من باور داشتند. وقتی هم به خانه آمدم، همه‌جوره شرایط را برایم فراهم کردند و چون با برادرم دوتایی درس می‌خواندیم، وقتی هم که کنکور عقب افتاد، از درس‌خواندن خسته نشدیم. تقریباً روزی سیزده ساعت درس می‌خواندم و برای رسیدن به این هدف، خانواده حمایتم می‌کردند.
      کانون چه نقشی در موفقیت تو داشت؟
      در خانواده‌ی کانونی رشد کرده بودم و یازده سال پیش برای اولین بار به کانون آمده بودم. در طول این سال‌ها در جلسه‌های پنج‌نفره شرکت می‌کردم و از راهنمایی‌های پشتیبان و مدیران کانون استفاده می‌کردم. پشتبانم آقای یوسف وفایی، دانشجوی دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی همدان بود که واقعاً کمکم کرد. ارتباط با کانون در طول این سال‌ها باعث شد به روش درست مطالعه و خودباوری برسم. گفت‌وگو با رتبه‌های برتر و قهرمانان پیشرفت به من انگیزه می‌داد. مهم‌ترین چیزی که کانون به من یاد داد، داشتن برنامه و پیوستگی بود. برنامه‌ی راهبردی برنامه‌ی خوبی بود که کانون به من داده بود و با پیوستگی هجده‌ماهه توانستم به هدفم برسم.
      نکته‌ی دیگری هست که بخواهی برایمان بگویی؟
      بسیاری از دانش‌آموزانی که برای بار اول یا دوم کنکور می‌دهند، فکر می‌کنند وضعیت باید خیلی ایدئال باشد و همه‌ی امکانات باید برای درس‌خواندنشان فراهم باشد. با وضعیتی که من برای درس‌خواندن داشتم، متوجه شدم همه‌چیز به تلاش خود فرد بستگی دارد. انسان باید در سخت‌ترین موقعیت‌ها هم تلاش کند. من در پادگان فقط برای کنکور درس نمی‌خواندم. در کنارش استرس این را هم داشتم که جای سربازی‌ من را تغییر بدهند و من را به جایی منتقل کنند که نتوانم درس بخوانم. این استرس تمام چهارده ماهی که در پادگان بودم و برای کنکور می‌خواندم، با من بود. اینکه جایی را در پادگان برای درس‌خواندن پیدا کنم، برایم دغدغه بود؛ چون واقعاً جای خوبی برای درس‌خواندن وجود نداشت. در درمانگاه، در راهروی بن‌بستی درس می‌خواندم که یک میز داشت. همیشه نگران این بودم که میز تحریر را از آنجا بردارند و دیگر نتوانم درس بخوانم. برای خیلی‌ها دیدن درس‌خواندن من در محیطی نظامی باورنکردنی بود و فکر می‌کردند مگر ممکن است کسی در محیط نظامی درس بخواند و موفق بشود. این‌ها همه برایم بار روانی به‌همراه داشت. به همین دلیل سعی می‌کردم کسی متوجه درس‌خواندنم نشود.

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      در ضمن ایشون از 17 ماه 14 ماهش را در پادگان درس خوانده اند چیزی که اگر یک نفر به خدمت سربازی رفته باشد میداند خیلی خیلی کار سخت و تقریبا غیر ممکن است و همیشه استرس اینکه فرانده و ارشدت دعوا کند که اینجا مدرسه نیست آشخور و .... را باید تو مغزت داشته باشی و باهاش درس بخونی واقعا کار سختی میباشد

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      up

    4. Top | #4
      کاربر نیمه فعال

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      UP

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      چقدر جالب بود.
      دقیقا چیزی بود که میخواستم.
      کسی که پرستاری خونده و دانشگاه تهران قبول شده
      واقعا ازت ممنونم که این تاپیک رو زدی.
      هدف#لبخند _❤️مادر❤️_#
      🌺یا رادَّ ما قَد فَات🌺

    6. Top | #6
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      سلام دوستان راستش ایده این تاپیک از کانون فرهنگی اموزش به ذهنم رسید که ترکیب قهرمانان کانون با سایت تو این تاپیک قرار بگیره شما هم اگه کسی رو میشناسید دور و برتون و یا خودتون یه کار شاخی انجام دادید
      مثل :
      از درسی که همیشه منفی بودید و یا ازش ترس داشتید ولی با صبر و استقامت تونستید به موفقیت چشم گیری در اون برسید رو تو این تاپیک بفرستید تا اگه کسی ه مثل شما بود امیدوار بشه به تغییر
      حتی این پیشرفت میتونه غیر درسی باشه مثل کم کردن وزن و یا یادگرفتن یک مهارتی که ازش حتی خبر نداشتید و تا به حال امتحانش نکرده بودید و ........
      باشد که یکم کنکوریها روحیه بگیرند و به خودشون بیان و خوب مسلما موفقیت همیشه در کنکور خلاصه نشده اینکه شما امروز تو خونه تنها باشید و یه غذا رو که تا بحال درست نکردید رو درست کنید و حال کنید با خودتون به نظر من این یک موفقیت هستش و همین قدم های کوچک درآخر به موفقت بزرگ ختم میشن

      >یاد بگیریم از موفقیت های کوچک انرژی بگیریم<

      -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


      قهرمان امروز اقای:امین طلایی از بهار هستن که با کانون مصاحبه کرده اند ورودی پرستاری 93و قبولی در دندانپزشکی تهران99

      از رتبه‌ی 7479 تا رتبه‌ی 76



      امین طلایی در یک نگاه
      شهر: بهار (استان همدان)
      رتبه‌ی سال 93: 7479 تجربی منطقه‌ی 2
      رتبه‌ی سال 99: 76 تجربی منطقه‌ی 3
      سال‌های حضور در کانون: دوم و سوم راهنمایی، سوم و چهارم دبیرستان و یک سال فارغ‌التحصیل به‌مدت 5 سال
      رشته‌ی قبولی: دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران
      تحصیلات و شغل پدر: سیکل، شغل آزاد
      تحصیلات و شغل مادر: دیپلم، خانه‌دار
      چه شد که در سال 99 بعد از شش سال دوباره کنکور دادی؟
      در سال 93 برای اولین بار کنکور دادم و رتبه‌ی 7479 تجربی منطقه‌ی 2 را کسب کردم. در رشته‌ی پرستاری دانشگاه علوم‌پزشکی همدان قبول شدم و سال 97 درسم را تمام کرد. همان سال به سربازی رفتم. دوباره در سال 99 کنکور نظام‌قدیم دادم. آن زمان شهرمان به منطقه‌ی‌ 3 تبدیل شده بود. توانستم رتبه‌ی 76 تجربی منطقه‌ی 3 را کسب کنم و در رشته‌ی دندان‌پزشکی تهران پذیرفته شدم. سال آخر پرستاری که در بیمارستان بودم، با دوستی آشنا شدم که کارشناس پرستاری بود و در بیمارستان کار می‌کردم؛ اما هم‌زمان دانشجوی دندان‌پزشکی هم بود. از همان جا این جرقه در ذهنم خورد که «چرا من نتوانم این راه را بروم؟» این فکر تا بعد از سربازی با من بود و باعث شد دوباره در کنکور 99 شرکت بکنم.
      رسیدن به رتبه‌ی 76 از رتبه‌ی 7479 فوق‌العاده است. کار بزرگی کردی.
      فکر می‌کنم عجیب‌ترین داستان بین کنکوری‌های 99، داستان من باشد. یازده سال پیش، یعنی در سال 88، وقتی دوم راهنمایی بودم، از طریق یکی از اقوام با کانون آشنا شدم و دوم و سوم راهنمایی کانونی بودم. بعد در مدرسه‌ی نمونه‌دولتی پذیرفته شدم. سوم و چهارم دبیرستان هم کانونی بودم و بعد به دانشگاه رفتم. یک سال هم وقتی خودم را برای کنکور 99 آماده می‌کردم، کانونی بودم. درمجموع، پنج سال کانونی بودم. برادری هم دارم که سه سال کانونی بوده است. با خودم کنکور داد و رتبه‌ی 1100 منطقه‌ی 3 را کسب کرد و الان در رشته‌ی پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی کرمانشاه درس می‌خواند. برادرم هم قهرمان پیشرفت است. از رتبه‌ی 6000 به رتبه‌ی 1100 رسیده است.
      وقتی برای بار اول کنکور دادی، پایه‌ی درسی‌ات چطور بود؟
      شهر ما شهر کوچکی است و سطح مدارسش خیلی بالا نیست. در مقطع راهنمایی جزو دانش‌آموزان برتر بودم. وقتی وارد دبیرستان نمونه‌دولتی شدم، خیلی افت کردم. پایه‌ی درسی‌ام اصلاً خوب نبود و فیزیک اول دبیرستان را در شهریور قبول شدم. دوم دبیرستان هم نمره‌‌ی فیزیکم 12 شد. تابستان سال 92 مطالعاتم را برای کنکور 93 شروع کردم و چون پایه‌ی درسی خوبی نداشتم و جدی درس‌خواندن را دیر شروع کردم، رتبه‌ی خوبی کسب نکردم.
      پس خودت را قانع کردی که همان سال به دانشگاه بروی.
      با افرادی که مشورت کردم، به من گفتند که پشت‌کنکورماندن خیلی سخت است و سال دوم نمی‌توانم موفق شوم. بهتر است وارد دانشگاه بشوم و رشته‌ی پرستاری را که بازار کار خوبی هم دارد، ادامه دهم. به همین دلیل، انتخاب‌رشته کردم.
      رفتن به سربازی انگیزه‌ی ورود به بازار کار را به تو نداد؟
      یکی‌دو بار وسوسه شدم؛ چون امکانش را داشتم که وارد بازار کار بشوم. اقدام هم کردم؛ اما با یکی از پزشک‌هایی که در درمانگاه بودند، مشورت کردم. به من گفتند برای اینکه چیزی را به دست بیاورم، باید از یک چیزهایی دست بکشم. این حرف باعث شد دیگر سر کار نروم و تمام زمانم را به درس‌خواندن اختصاص بدهم؛ در حالی که بسیاری از هم‌رشته‌ای‌های من طرحشان را می‌گذراندند یا اضافه‌کار می‌ایستادند و درآمد خوبی هم داشتند.
      از چه زمانی مطالعه برای کنکور 99 را شروع کردی؟
      این جرقه در ذهنم در سال آخر دانشگاه ایجاد شد و دائم در ذهنم بود. به این فکر می‌کردم که ای کاش سربازی‌ام جایی باشد که برای درس‌خواندن کمی وقت آزاد داشته باشم. بهمن‌97 بخش آموزشی سربازی‌ام تمام شد و درس‌خواندن را با روزی دوسه ساعت شروع کردم. بعد به‌مرور، ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم. سال 98 هم در کنکور شرکت کردم تا صرفاً با فضای کنکور آشنا شوم. هنوز چیز زیادی نخوانده بودم. از تابستان 98 هم در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کردم.
      در اولین آزمون تابستان 98 در چه موقعیتی بودی؟
      در اولین آزمون تابستان، ترازم 6080 شد. قبلاً کنکور داده بودم و خودم این راه را انتخاب کرده بودم و می‌دانستم که سختی‌هایی دارد. می‌دانستم که نباید با چند تراز پایین ناامید ‌شوم. به‌مرور هم پیشرفت کردم.
      چه تصمیم‌های تازه‌ای برای کنکور 99 گرفته بودی؟
      وقتی شروع کردم، به خودم گفتم الان که هفده ماه تا کنکور زمان دارم، می‌توانم به‌آهستگی و پیوستگی به حد خوبی برسم. با توجه به پایه‌ی درسی‌ای که داشتم و دید تازه‌ای که دانشگاه به من داده بود، احساس می‌کردم قطعاً می‌توانم روند بسیار خوبی داشته باشم. همین ‌طور هم شد و روند خوبی داشتم. در انتخاب منابعم هم خیلی وسواس داشتم. از دیگران و به‌خصوص پشتیبانم مشورت گرفتم که منابع خوبی را با توجه به سطح درسی‌ام به من پیشنهاد دادند. دائم هم با پشتیبانم در ارتباط بودم که خیلی هم به من کمک کردند و در بازه‌های زمانی مختلف راهکارهای خیلی خوبی به من دادند. به‌نظرم مهم‌ترین علت پیشرفتم، همین تلاشم بود. شاید قبلاً به این صورت تلاش نکرده بودم؛ ولی امسال از هر فرصت کوچکی برای درس‌خواندن استفاده کردم و خیلی خوبی تلاش کردم.
      چه روش ویژه‌ای برای درس‌خواندن و برنامه‌ریزی داشتی؟
      روش اصلی‌ام حل تست‌های متنوع و زیاد و مرورهای مداوم به‌خصوص در درس‌های حفظی بود. مهم‌ترین موضوع برایم تحلیل آزمون‌ها بود. هر آزمونی که می‌دادم، خیلی خوب تحلیل می‌کردم. نقاط ضعفم را پیدا می‌کردم و برای آزمون بعدی برنامه‌ریزی می‌کردم که چگونه نقاط ضعفم را رفع و آن‌ها را به نقاط قوت تبدیل کنم.



      از لحاظ ساعت مطالعه و میزان تلاش، نسبت به کنکور 93 چه تغییراتی کردی؟
      در کنکور 93 تا به آن روز تستی درس نخوانده بودم. در درس‌خواندن جدی نبودم و منابع خوبی هم نداشتم. درواقع با آزمون‌وخطا پیش می‌رفتم. روش‌ها را امتحان می‌کردم و اگر جواب نمی‌گرفتم، آن‌ها را کنار می‌گذاشتم. البته همان سال هم پیشرفت خوبی کردم. ترازم در اولین آزمون سال 92 از 4800 به 6200 در سال 93 و قبل از کنکور رسیده بود. آزمون‌وخطاهایم کم‌کم بعد از عید 93 داشت جواب می‌داد؛ ولی دیر شده بود و کنکور نزدیک بود. بلدنبودن روش مطالعه در آن سال باعث شد نتیجه نگیرم. در سال 99 دیگر محیط دانشگاه و بیمارستان را دیده بودم و هدف بزرگ‌تری داشتم. اول ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم. اگر آن زمان بعد از مدرسه پنج ساعت درس می‌خواندم، برای کنکور 99 از ساعت سه به بعد که وقتم آزاد می‌شد، بین شش تا هفت ساعت برای درس‌هایم وقت‌ می‌گذاشتم. با کیفیت بیشتری هم مطالعه می‌کردم. قبلاً آزمون‌ها را تحلیل نمی‌کردم و فایده‌ای برایم نداشت. در طول سال گذشته، تک‌تک سؤالات را بررسی می‌کردم تا ببینم چرا به سؤالی پاسخ نداده‌ام یا پاسخ نادرست داده‌ام. سال 93 زیاد به درس‌های عمومی توجه نمی‌کردم. نمی‌دانستم ادبیات را باید با چه روشی بخوانم و از درس عربی می‌ترسیدم. برای کنکور 99 توجه ویژه‌ای به درس‌های عمومی کردم و توانستم در درس‌های عمومی هم پیشرفت خوبی داشته باشم. دو کاری که بعد از عید کردم و پشتیبانم به من کمک کرد، این بود که وقتی کنکور به تعویق افتاد، برایم خیلی بهتر شد. در ماه خرداد، آزمون‌های سال 96 کانون را گرفتم و از آزمون‌های مهر تا دوران جمع‌بندی، هر روز یک آزمون از خودم می‌گرفتم. درواقع کل ماه خرداد آزمون‌های سال 96 کانون را کار کردم. چون سؤالات آزمون‌ها تیپ‌های مختلف داشت، یک پله من را بالا برد؛ به‌طوری که در آزمون‌های جمع‌بندی ترازم به 7000 تا 7400 رسید.
      پایان دوره‌ی خدمت هم اوقات بیشتری برای برنامه‌ریزی‌ات ایجاد کرد.
      اواسط اردیبهشت خدمت سربازی‌ام به پایان رسیده بود. این موضوع و عقب‌افتادن کنکور زمان خیلی خوبی برای جمع‌بندی به من داد. کار دیگری که به توصیه‌ی پشتیبانم انجام دادم، این بود که قبل از شروع آزمون‌های سه‌روزیک‌بار، آزمون‌های سال‌های قبل را به‌خصوص در درس‌های ریاضی و فیزیک و بخش‌های محاسباتی شیمی، به‌صورت مبحثی بررسی کردم. مثلاً مبحث مشتق را از سال 92 تا 98 تمام سؤالاتش را بررسی کردم. دوست داشتم متوجه تغییرات نحوه‌ی طراحی سؤالات بشوم. این دید خوبی به من داد تا بفهمم کنکور تا 80درصد مشابه کنکورهای سال‌های قبل است و فقط 20درصد تغییر می‌کند. بعد در آزمون‌های سه‌روزیک‌بار کنکورهای رشته‌ی ریاضی را به‌جای تجربی کار کردم و به‌جای زیست هم از سؤالات زیست آزمون‌های جامع سال‌های قبل کانون استفاده کردم. چون کنکورهای ریاضی در بحث ریاضی و فیزیک یک پله بالاتر از تجربی است، به من کمک کرد با آزمون دشوار هم خودم را محک بزنم.
      در طول سال، با درس خاصی مشکل داشتی؟
      در درس‌های عمومی، با عربی و در درس‌های اختصاصی، با ریاضی خیلی مشکل داشتم. برای این دو درس برنامه‌ریزی کردم. قواعد عربی را بسیار مفهومی و با جزئیات مطالعه کردم و سپس حل تست را شروع کردم. برای کنکور 99 به هیچ کلاسی نرفتم و از فیلم‌های آموزشی هم استفاده نکردم. در برنامه‌ام زمان‌هایی را به‌‌طور منظم و مداوم برای حل تست گذاشتم و سؤالات منبعی را که برای عربی داشتم، سه بار حل کردم. با این کار نتیجه‌ام در درس عربی متحول شد و بالاترین نمره‌ام هم در کنکور عربی بود که 85 شد. در کنکور 93، این درس را 49درصد پاسخ دادم. آن سال قواعد را حذف کرده بودم و فقط به سؤالات ترجمه پاسخ داده بودم.
      برای درس ریاضی چه شیوه‌ای را به کار گرفتی؟
      ریاضی در کنکور 93 پایین‌ترین نمره‌ام بود و از ابتدا هم از ریاضی می‌ترسیدم. به همین دلیل، از همان اول وقت زیادی به این درس اختصاص دادم و در انتخاب منبع هم خیلی وسواس به خرج دادم. برای شروع از منبعی استفاده کردم که سؤالات ساده‌ای داشت. بیشترین زمانم را صرف حل تست‌ها می‌کردم. از تست‌های ساده‌تر شروع کردم تا امید و انگیزه‌ام را از دست ندهم. کم‌کم سطحم بالاتر رفت و سختی تست‌هایی را که کار می‌کردم، بیشتر کردم. بعد به سراغ منبع متوسط روبه‌بالا رفتم که تست‌های خیلی خوبی داشت. با حل تست‌های بسیار زیاد توانستم در کنکور 99، این درس را 61درصد پاسخ بدهم. در سال 93، نمره‌ام در این درس 35 بود.
      از چه منابعی استفاده می‌کردی؟
      منابع نظام‌قدیم به‌اندازه‌ی کتاب‌های نظام‌جدید غنی و پربار نبودند. به همین دلیل، از تلفیقی از کتاب‌های نظام‌قدیم و جدید استفاده می‌کردم. برای درس‌های اختصاصی از کتاب‌های سه‌سطحی استفاده می‌کردم و بسیار کتاب‌های خوبی بودند. در سال 93 این کتاب‌ها موجود نبود. برای جمع‌بندی‌های دی و فروردین، فقط از کتاب‌های سه‌سطحی استفاده کردم. مثلاً برای درس‌های ریاضی و فیزیک، تست‌های کتاب‌های سه‌سطحی را سه بار کار کردم.
      کمی از نقش خانواده‌ات در این مسیر برای ما بگو.
      وقتی بهمن97 به‌طور جدی درس‌خواندن برای کنکور را شروع کردم، هیچ‌کس حتی خانواده و دوستان نزدیکم به موفقیت من باور نداشتند. کسی من را جدی نگرفت. البته خانواده‌ام تشویقم می‌کردند و در حمایت از من از هیچ‌چیزی دریغ نمی‌کردند. حتی به من نمی‌گفتند که موفق نمی‌شوم؛ اما از رفتارشان متوجه می‌شدم. اگر از دوستانم کسی متوجه می‌شد که می‌خواهم برای کنکور بخوانم، از حالت نگاهش متوجه می‌شدم که به موفقیتم باور ندارد. تنها کسی که به موفقیت من باور داشت، خودم بودم. از ته دل باور داشتم که موفق می‌شوم. وضعیت برادرم نسبت به من ایدئال‌تر بود و میانگین‌ترازش هم بالاتر. به موفقیت او بیش از من باور داشتند. وقتی هم به خانه آمدم، همه‌جوره شرایط را برایم فراهم کردند و چون با برادرم دوتایی درس می‌خواندیم، وقتی هم که کنکور عقب افتاد، از درس‌خواندن خسته نشدیم. تقریباً روزی سیزده ساعت درس می‌خواندم و برای رسیدن به این هدف، خانواده حمایتم می‌کردند.
      کانون چه نقشی در موفقیت تو داشت؟
      در خانواده‌ی کانونی رشد کرده بودم و یازده سال پیش برای اولین بار به کانون آمده بودم. در طول این سال‌ها در جلسه‌های پنج‌نفره شرکت می‌کردم و از راهنمایی‌های پشتیبان و مدیران کانون استفاده می‌کردم. پشتبانم آقای یوسف وفایی، دانشجوی دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی همدان بود که واقعاً کمکم کرد. ارتباط با کانون در طول این سال‌ها باعث شد به روش درست مطالعه و خودباوری برسم. گفت‌وگو با رتبه‌های برتر و قهرمانان پیشرفت به من انگیزه می‌داد. مهم‌ترین چیزی که کانون به من یاد داد، داشتن برنامه و پیوستگی بود. برنامه‌ی راهبردی برنامه‌ی خوبی بود که کانون به من داده بود و با پیوستگی هجده‌ماهه توانستم به هدفم برسم.
      نکته‌ی دیگری هست که بخواهی برایمان بگویی؟
      بسیاری از دانش‌آموزانی که برای بار اول یا دوم کنکور می‌دهند، فکر می‌کنند وضعیت باید خیلی ایدئال باشد و همه‌ی امکانات باید برای درس‌خواندنشان فراهم باشد. با وضعیتی که من برای درس‌خواندن داشتم، متوجه شدم همه‌چیز به تلاش خود فرد بستگی دارد. انسان باید در سخت‌ترین موقعیت‌ها هم تلاش کند. من در پادگان فقط برای کنکور درس نمی‌خواندم. در کنارش استرس این را هم داشتم که جای سربازی‌ من را تغییر بدهند و من را به جایی منتقل کنند که نتوانم درس بخوانم. این استرس تمام چهارده ماهی که در پادگان بودم و برای کنکور می‌خواندم، با من بود. اینکه جایی را در پادگان برای درس‌خواندن پیدا کنم، برایم دغدغه بود؛ چون واقعاً جای خوبی برای درس‌خواندن وجود نداشت. در درمانگاه، در راهروی بن‌بستی درس می‌خواندم که یک میز داشت. همیشه نگران این بودم که میز تحریر را از آنجا بردارند و دیگر نتوانم درس بخوانم. برای خیلی‌ها دیدن درس‌خواندن من در محیطی نظامی باورنکردنی بود و فکر می‌کردند مگر ممکن است کسی در محیط نظامی درس بخواند و موفق بشود. این‌ها همه برایم بار روانی به‌همراه داشت. به همین دلیل سعی می‌کردم کسی متوجه درس‌خواندنم نشود.
      با امین عزیزم که صحبت کردم امروز کلی ازش یاد گرفتم...
      امیدوارم خودش بیاد و این تاپیکو بیاره بالا

    7. Top | #7
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سلام ممنونم امیر حسین جان برات آرزوی موفقیت دارم

    8. Top | #8
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      قهرمان پیشرفت من کیانو ریوز هستش خیلی سختی کشیده ولی هنوز سرپاس
      بزرگ شدن یعنی سازش پذیری با سختی





      (ریک گرایمز)
      ویرایش توسط howitzer312 : 11 اسفند 1399 در ساعت 19:57 دلیل: صفحه کلید گوشیم خرابه گوشیم مال ۲۰۱۳

    9. Top | #9
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      سلام دوستان راستش ایده این تاپیک از کانون فرهنگی اموزش به ذهنم رسید که ترکیب قهرمانان کانون با سایت تو این تاپیک قرار بگیره شما هم اگه کسی رو میشناسید دور و برتون و یا خودتون یه کار شاخی انجام دادید
      مثل :
      از درسی که همیشه منفی بودید و یا ازش ترس داشتید ولی با صبر و استقامت تونستید به موفقیت چشم گیری در اون برسید رو تو این تاپیک بفرستید تا اگه کسی ه مثل شما بود امیدوار بشه به تغییر
      حتی این پیشرفت میتونه غیر درسی باشه مثل کم کردن وزن و یا یادگرفتن یک مهارتی که ازش حتی خبر نداشتید و تا به حال امتحانش نکرده بودید و ........
      باشد که یکم کنکوریها روحیه بگیرند و به خودشون بیان و خوب مسلما موفقیت همیشه در کنکور خلاصه نشده اینکه شما امروز تو خونه تنها باشید و یه غذا رو که تا بحال درست نکردید رو درست کنید و حال کنید با خودتون به نظر من این یک موفقیت هستش و همین قدم های کوچک درآخر به موفقت بزرگ ختم میشن

      >یاد بگیریم از موفقیت های کوچک انرژی بگیریم<

      -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


      قهرمان امروز اقای:امین طلایی از بهار هستن که با کانون مصاحبه کرده اند ورودی پرستاری 93و قبولی در دندانپزشکی تهران99

      از رتبه‌ی 7479 تا رتبه‌ی 76



      امین طلایی در یک نگاه
      شهر: بهار (استان همدان)
      رتبه‌ی سال 93: 7479 تجربی منطقه‌ی 2
      رتبه‌ی سال 99: 76 تجربی منطقه‌ی 3
      سال‌های حضور در کانون: دوم و سوم راهنمایی، سوم و چهارم دبیرستان و یک سال فارغ‌التحصیل به‌مدت 5 سال
      رشته‌ی قبولی: دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران
      تحصیلات و شغل پدر: سیکل، شغل آزاد
      تحصیلات و شغل مادر: دیپلم، خانه‌دار
      چه شد که در سال 99 بعد از شش سال دوباره کنکور دادی؟
      در سال 93 برای اولین بار کنکور دادم و رتبه‌ی 7479 تجربی منطقه‌ی 2 را کسب کردم. در رشته‌ی پرستاری دانشگاه علوم‌پزشکی همدان قبول شدم و سال 97 درسم را تمام کرد. همان سال به سربازی رفتم. دوباره در سال 99 کنکور نظام‌قدیم دادم. آن زمان شهرمان به منطقه‌ی‌ 3 تبدیل شده بود. توانستم رتبه‌ی 76 تجربی منطقه‌ی 3 را کسب کنم و در رشته‌ی دندان‌پزشکی تهران پذیرفته شدم. سال آخر پرستاری که در بیمارستان بودم، با دوستی آشنا شدم که کارشناس پرستاری بود و در بیمارستان کار می‌کردم؛ اما هم‌زمان دانشجوی دندان‌پزشکی هم بود. از همان جا این جرقه در ذهنم خورد که «چرا من نتوانم این راه را بروم؟» این فکر تا بعد از سربازی با من بود و باعث شد دوباره در کنکور 99 شرکت بکنم.
      رسیدن به رتبه‌ی 76 از رتبه‌ی 7479 فوق‌العاده است. کار بزرگی کردی.
      فکر می‌کنم عجیب‌ترین داستان بین کنکوری‌های 99، داستان من باشد. یازده سال پیش، یعنی در سال 88، وقتی دوم راهنمایی بودم، از طریق یکی از اقوام با کانون آشنا شدم و دوم و سوم راهنمایی کانونی بودم. بعد در مدرسه‌ی نمونه‌دولتی پذیرفته شدم. سوم و چهارم دبیرستان هم کانونی بودم و بعد به دانشگاه رفتم. یک سال هم وقتی خودم را برای کنکور 99 آماده می‌کردم، کانونی بودم. درمجموع، پنج سال کانونی بودم. برادری هم دارم که سه سال کانونی بوده است. با خودم کنکور داد و رتبه‌ی 1100 منطقه‌ی 3 را کسب کرد و الان در رشته‌ی پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی کرمانشاه درس می‌خواند. برادرم هم قهرمان پیشرفت است. از رتبه‌ی 6000 به رتبه‌ی 1100 رسیده است.
      وقتی برای بار اول کنکور دادی، پایه‌ی درسی‌ات چطور بود؟
      شهر ما شهر کوچکی است و سطح مدارسش خیلی بالا نیست. در مقطع راهنمایی جزو دانش‌آموزان برتر بودم. وقتی وارد دبیرستان نمونه‌دولتی شدم، خیلی افت کردم. پایه‌ی درسی‌ام اصلاً خوب نبود و فیزیک اول دبیرستان را در شهریور قبول شدم. دوم دبیرستان هم نمره‌‌ی فیزیکم 12 شد. تابستان سال 92 مطالعاتم را برای کنکور 93 شروع کردم و چون پایه‌ی درسی خوبی نداشتم و جدی درس‌خواندن را دیر شروع کردم، رتبه‌ی خوبی کسب نکردم.
      پس خودت را قانع کردی که همان سال به دانشگاه بروی.
      با افرادی که مشورت کردم، به من گفتند که پشت‌کنکورماندن خیلی سخت است و سال دوم نمی‌توانم موفق شوم. بهتر است وارد دانشگاه بشوم و رشته‌ی پرستاری را که بازار کار خوبی هم دارد، ادامه دهم. به همین دلیل، انتخاب‌رشته کردم.
      رفتن به سربازی انگیزه‌ی ورود به بازار کار را به تو نداد؟
      یکی‌دو بار وسوسه شدم؛ چون امکانش را داشتم که وارد بازار کار بشوم. اقدام هم کردم؛ اما با یکی از پزشک‌هایی که در درمانگاه بودند، مشورت کردم. به من گفتند برای اینکه چیزی را به دست بیاورم، باید از یک چیزهایی دست بکشم. این حرف باعث شد دیگر سر کار نروم و تمام زمانم را به درس‌خواندن اختصاص بدهم؛ در حالی که بسیاری از هم‌رشته‌ای‌های من طرحشان را می‌گذراندند یا اضافه‌کار می‌ایستادند و درآمد خوبی هم داشتند.
      از چه زمانی مطالعه برای کنکور 99 را شروع کردی؟
      این جرقه در ذهنم در سال آخر دانشگاه ایجاد شد و دائم در ذهنم بود. به این فکر می‌کردم که ای کاش سربازی‌ام جایی باشد که برای درس‌خواندن کمی وقت آزاد داشته باشم. بهمن‌97 بخش آموزشی سربازی‌ام تمام شد و درس‌خواندن را با روزی دوسه ساعت شروع کردم. بعد به‌مرور، ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم. سال 98 هم در کنکور شرکت کردم تا صرفاً با فضای کنکور آشنا شوم. هنوز چیز زیادی نخوانده بودم. از تابستان 98 هم در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کردم.
      در اولین آزمون تابستان 98 در چه موقعیتی بودی؟
      در اولین آزمون تابستان، ترازم 6080 شد. قبلاً کنکور داده بودم و خودم این راه را انتخاب کرده بودم و می‌دانستم که سختی‌هایی دارد. می‌دانستم که نباید با چند تراز پایین ناامید ‌شوم. به‌مرور هم پیشرفت کردم.
      چه تصمیم‌های تازه‌ای برای کنکور 99 گرفته بودی؟
      وقتی شروع کردم، به خودم گفتم الان که هفده ماه تا کنکور زمان دارم، می‌توانم به‌آهستگی و پیوستگی به حد خوبی برسم. با توجه به پایه‌ی درسی‌ای که داشتم و دید تازه‌ای که دانشگاه به من داده بود، احساس می‌کردم قطعاً می‌توانم روند بسیار خوبی داشته باشم. همین ‌طور هم شد و روند خوبی داشتم. در انتخاب منابعم هم خیلی وسواس داشتم. از دیگران و به‌خصوص پشتیبانم مشورت گرفتم که منابع خوبی را با توجه به سطح درسی‌ام به من پیشنهاد دادند. دائم هم با پشتیبانم در ارتباط بودم که خیلی هم به من کمک کردند و در بازه‌های زمانی مختلف راهکارهای خیلی خوبی به من دادند. به‌نظرم مهم‌ترین علت پیشرفتم، همین تلاشم بود. شاید قبلاً به این صورت تلاش نکرده بودم؛ ولی امسال از هر فرصت کوچکی برای درس‌خواندن استفاده کردم و خیلی خوبی تلاش کردم.
      چه روش ویژه‌ای برای درس‌خواندن و برنامه‌ریزی داشتی؟
      روش اصلی‌ام حل تست‌های متنوع و زیاد و مرورهای مداوم به‌خصوص در درس‌های حفظی بود. مهم‌ترین موضوع برایم تحلیل آزمون‌ها بود. هر آزمونی که می‌دادم، خیلی خوب تحلیل می‌کردم. نقاط ضعفم را پیدا می‌کردم و برای آزمون بعدی برنامه‌ریزی می‌کردم که چگونه نقاط ضعفم را رفع و آن‌ها را به نقاط قوت تبدیل کنم.



      از لحاظ ساعت مطالعه و میزان تلاش، نسبت به کنکور 93 چه تغییراتی کردی؟
      در کنکور 93 تا به آن روز تستی درس نخوانده بودم. در درس‌خواندن جدی نبودم و منابع خوبی هم نداشتم. درواقع با آزمون‌وخطا پیش می‌رفتم. روش‌ها را امتحان می‌کردم و اگر جواب نمی‌گرفتم، آن‌ها را کنار می‌گذاشتم. البته همان سال هم پیشرفت خوبی کردم. ترازم در اولین آزمون سال 92 از 4800 به 6200 در سال 93 و قبل از کنکور رسیده بود. آزمون‌وخطاهایم کم‌کم بعد از عید 93 داشت جواب می‌داد؛ ولی دیر شده بود و کنکور نزدیک بود. بلدنبودن روش مطالعه در آن سال باعث شد نتیجه نگیرم. در سال 99 دیگر محیط دانشگاه و بیمارستان را دیده بودم و هدف بزرگ‌تری داشتم. اول ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم. اگر آن زمان بعد از مدرسه پنج ساعت درس می‌خواندم، برای کنکور 99 از ساعت سه به بعد که وقتم آزاد می‌شد، بین شش تا هفت ساعت برای درس‌هایم وقت‌ می‌گذاشتم. با کیفیت بیشتری هم مطالعه می‌کردم. قبلاً آزمون‌ها را تحلیل نمی‌کردم و فایده‌ای برایم نداشت. در طول سال گذشته، تک‌تک سؤالات را بررسی می‌کردم تا ببینم چرا به سؤالی پاسخ نداده‌ام یا پاسخ نادرست داده‌ام. سال 93 زیاد به درس‌های عمومی توجه نمی‌کردم. نمی‌دانستم ادبیات را باید با چه روشی بخوانم و از درس عربی می‌ترسیدم. برای کنکور 99 توجه ویژه‌ای به درس‌های عمومی کردم و توانستم در درس‌های عمومی هم پیشرفت خوبی داشته باشم. دو کاری که بعد از عید کردم و پشتیبانم به من کمک کرد، این بود که وقتی کنکور به تعویق افتاد، برایم خیلی بهتر شد. در ماه خرداد، آزمون‌های سال 96 کانون را گرفتم و از آزمون‌های مهر تا دوران جمع‌بندی، هر روز یک آزمون از خودم می‌گرفتم. درواقع کل ماه خرداد آزمون‌های سال 96 کانون را کار کردم. چون سؤالات آزمون‌ها تیپ‌های مختلف داشت، یک پله من را بالا برد؛ به‌طوری که در آزمون‌های جمع‌بندی ترازم به 7000 تا 7400 رسید.
      پایان دوره‌ی خدمت هم اوقات بیشتری برای برنامه‌ریزی‌ات ایجاد کرد.
      اواسط اردیبهشت خدمت سربازی‌ام به پایان رسیده بود. این موضوع و عقب‌افتادن کنکور زمان خیلی خوبی برای جمع‌بندی به من داد. کار دیگری که به توصیه‌ی پشتیبانم انجام دادم، این بود که قبل از شروع آزمون‌های سه‌روزیک‌بار، آزمون‌های سال‌های قبل را به‌خصوص در درس‌های ریاضی و فیزیک و بخش‌های محاسباتی شیمی، به‌صورت مبحثی بررسی کردم. مثلاً مبحث مشتق را از سال 92 تا 98 تمام سؤالاتش را بررسی کردم. دوست داشتم متوجه تغییرات نحوه‌ی طراحی سؤالات بشوم. این دید خوبی به من داد تا بفهمم کنکور تا 80درصد مشابه کنکورهای سال‌های قبل است و فقط 20درصد تغییر می‌کند. بعد در آزمون‌های سه‌روزیک‌بار کنکورهای رشته‌ی ریاضی را به‌جای تجربی کار کردم و به‌جای زیست هم از سؤالات زیست آزمون‌های جامع سال‌های قبل کانون استفاده کردم. چون کنکورهای ریاضی در بحث ریاضی و فیزیک یک پله بالاتر از تجربی است، به من کمک کرد با آزمون دشوار هم خودم را محک بزنم.
      در طول سال، با درس خاصی مشکل داشتی؟
      در درس‌های عمومی، با عربی و در درس‌های اختصاصی، با ریاضی خیلی مشکل داشتم. برای این دو درس برنامه‌ریزی کردم. قواعد عربی را بسیار مفهومی و با جزئیات مطالعه کردم و سپس حل تست را شروع کردم. برای کنکور 99 به هیچ کلاسی نرفتم و از فیلم‌های آموزشی هم استفاده نکردم. در برنامه‌ام زمان‌هایی را به‌‌طور منظم و مداوم برای حل تست گذاشتم و سؤالات منبعی را که برای عربی داشتم، سه بار حل کردم. با این کار نتیجه‌ام در درس عربی متحول شد و بالاترین نمره‌ام هم در کنکور عربی بود که 85 شد. در کنکور 93، این درس را 49درصد پاسخ دادم. آن سال قواعد را حذف کرده بودم و فقط به سؤالات ترجمه پاسخ داده بودم.
      برای درس ریاضی چه شیوه‌ای را به کار گرفتی؟
      ریاضی در کنکور 93 پایین‌ترین نمره‌ام بود و از ابتدا هم از ریاضی می‌ترسیدم. به همین دلیل، از همان اول وقت زیادی به این درس اختصاص دادم و در انتخاب منبع هم خیلی وسواس به خرج دادم. برای شروع از منبعی استفاده کردم که سؤالات ساده‌ای داشت. بیشترین زمانم را صرف حل تست‌ها می‌کردم. از تست‌های ساده‌تر شروع کردم تا امید و انگیزه‌ام را از دست ندهم. کم‌کم سطحم بالاتر رفت و سختی تست‌هایی را که کار می‌کردم، بیشتر کردم. بعد به سراغ منبع متوسط روبه‌بالا رفتم که تست‌های خیلی خوبی داشت. با حل تست‌های بسیار زیاد توانستم در کنکور 99، این درس را 61درصد پاسخ بدهم. در سال 93، نمره‌ام در این درس 35 بود.
      از چه منابعی استفاده می‌کردی؟
      منابع نظام‌قدیم به‌اندازه‌ی کتاب‌های نظام‌جدید غنی و پربار نبودند. به همین دلیل، از تلفیقی از کتاب‌های نظام‌قدیم و جدید استفاده می‌کردم. برای درس‌های اختصاصی از کتاب‌های سه‌سطحی استفاده می‌کردم و بسیار کتاب‌های خوبی بودند. در سال 93 این کتاب‌ها موجود نبود. برای جمع‌بندی‌های دی و فروردین، فقط از کتاب‌های سه‌سطحی استفاده کردم. مثلاً برای درس‌های ریاضی و فیزیک، تست‌های کتاب‌های سه‌سطحی را سه بار کار کردم.
      کمی از نقش خانواده‌ات در این مسیر برای ما بگو.
      وقتی بهمن97 به‌طور جدی درس‌خواندن برای کنکور را شروع کردم، هیچ‌کس حتی خانواده و دوستان نزدیکم به موفقیت من باور نداشتند. کسی من را جدی نگرفت. البته خانواده‌ام تشویقم می‌کردند و در حمایت از من از هیچ‌چیزی دریغ نمی‌کردند. حتی به من نمی‌گفتند که موفق نمی‌شوم؛ اما از رفتارشان متوجه می‌شدم. اگر از دوستانم کسی متوجه می‌شد که می‌خواهم برای کنکور بخوانم، از حالت نگاهش متوجه می‌شدم که به موفقیتم باور ندارد. تنها کسی که به موفقیت من باور داشت، خودم بودم. از ته دل باور داشتم که موفق می‌شوم. وضعیت برادرم نسبت به من ایدئال‌تر بود و میانگین‌ترازش هم بالاتر. به موفقیت او بیش از من باور داشتند. وقتی هم به خانه آمدم، همه‌جوره شرایط را برایم فراهم کردند و چون با برادرم دوتایی درس می‌خواندیم، وقتی هم که کنکور عقب افتاد، از درس‌خواندن خسته نشدیم. تقریباً روزی سیزده ساعت درس می‌خواندم و برای رسیدن به این هدف، خانواده حمایتم می‌کردند.
      کانون چه نقشی در موفقیت تو داشت؟
      در خانواده‌ی کانونی رشد کرده بودم و یازده سال پیش برای اولین بار به کانون آمده بودم. در طول این سال‌ها در جلسه‌های پنج‌نفره شرکت می‌کردم و از راهنمایی‌های پشتیبان و مدیران کانون استفاده می‌کردم. پشتبانم آقای یوسف وفایی، دانشجوی دندان‌پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی همدان بود که واقعاً کمکم کرد. ارتباط با کانون در طول این سال‌ها باعث شد به روش درست مطالعه و خودباوری برسم. گفت‌وگو با رتبه‌های برتر و قهرمانان پیشرفت به من انگیزه می‌داد. مهم‌ترین چیزی که کانون به من یاد داد، داشتن برنامه و پیوستگی بود. برنامه‌ی راهبردی برنامه‌ی خوبی بود که کانون به من داده بود و با پیوستگی هجده‌ماهه توانستم به هدفم برسم.
      نکته‌ی دیگری هست که بخواهی برایمان بگویی؟
      بسیاری از دانش‌آموزانی که برای بار اول یا دوم کنکور می‌دهند، فکر می‌کنند وضعیت باید خیلی ایدئال باشد و همه‌ی امکانات باید برای درس‌خواندنشان فراهم باشد. با وضعیتی که من برای درس‌خواندن داشتم، متوجه شدم همه‌چیز به تلاش خود فرد بستگی دارد. انسان باید در سخت‌ترین موقعیت‌ها هم تلاش کند. من در پادگان فقط برای کنکور درس نمی‌خواندم. در کنارش استرس این را هم داشتم که جای سربازی‌ من را تغییر بدهند و من را به جایی منتقل کنند که نتوانم درس بخوانم. این استرس تمام چهارده ماهی که در پادگان بودم و برای کنکور می‌خواندم، با من بود. اینکه جایی را در پادگان برای درس‌خواندن پیدا کنم، برایم دغدغه بود؛ چون واقعاً جای خوبی برای درس‌خواندن وجود نداشت. در درمانگاه، در راهروی بن‌بستی درس می‌خواندم که یک میز داشت. همیشه نگران این بودم که میز تحریر را از آنجا بردارند و دیگر نتوانم درس بخوانم. برای خیلی‌ها دیدن درس‌خواندن من در محیطی نظامی باورنکردنی بود و فکر می‌کردند مگر ممکن است کسی در محیط نظامی درس بخواند و موفق بشود. این‌ها همه برایم بار روانی به‌همراه داشت. به همین دلیل سعی می‌کردم کسی متوجه درس‌خواندنم نشود.
      این کاربری که ۱۰ اسفند عضو شده همین آقایی هستند که معرفی کردی؟!

      متعجب هستم ،البته قصد توهین....ندارم!
      فقط میخوام از گذشته....فکر کنم متوجه شدی کدوم موضوع رو میگم.
      🌺یا رادَّ ما قَد فَات🌺

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rogi نمایش پست ها


      این کاربری که ۱۰ اسفند عضو شده همین آقایی هستند که معرفی کردی؟!

      متعجب هستم ،البته قصد توهین....ندارم!
      فقط میخوام از گذشته....فکر کنم متوجه شدی کدوم موضوع رو میگم.
      نمیدونم خبر ندارم من

      مه متوجه نشدم
      این جهان زندان و ما زندانیان.......

    11. Top | #11
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rogi نمایش پست ها


      این کاربری که ۱۰ اسفند عضو شده همین آقایی هستند که معرفی کردی؟!

      متعجب هستم ،البته قصد توهین....ندارم!
      فقط میخوام از گذشته....فکر کنم متوجه شدی کدوم موضوع رو میگم.
      اره خود امین هست..
      قبلن میومدن و از محتوای سایت استفاده میکردن ولی عضو انجمن نبودن..دیروز تاپیکو براشون ارسال کردم و خودشون عضو شدن..

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط josef76 نمایش پست ها
      نمیدونم خبر ندارم من

      مه متوجه نشدم
      منظورم بهنود.....بود.
      همین
      یا اونایی که با اسم یکی دیگه میان....
      🌺یا رادَّ ما قَد فَات🌺

    13. Top | #13
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      screenshot_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B1-%DB%B0%DB%B3-%DB%B0%DB%B1-%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B4-%DB%B9%DB%B1%DB%B9_com.google.android.apps.messaging.jpg
      به تاریخ چت و ساعتش دقت کنید...
      امیرحسین منم

    14. Top | #14
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Infinite_Delusion نمایش پست ها
      مثل من
      شما که هیچ
      موقع که دانشگاه تهران قبول شدم،ی سر دانشکده شما میام به هویتت پی ببرم.

      بی شوخی منظورم شما نبودی!در کل گفتم،گاهی میبینی تو تاپیک های گذشته حتی سالای قبل بوده کسی جای کسی خودش معرفی کرده...
      همین گزارش کارنامه یادم نیست کدوم تاریخ ولی یکی گفت تو فلانی نیستی....
      البته اینکه کی راسته یا نه!برا من فرق نداره.
      منتهی میخواستم چند عدد سوال بپرسم که جوابش برام مهم هست و باید مطمئن بشم ایشون
      همون هستند.
      🌺یا رادَّ ما قَد فَات🌺

    15. Top | #15
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Infinite_Delusion نمایش پست ها
      از بین این اسامی ، یکیشون منم ...



      فایل پیوست 96543

      نیتت باید خالص باشه تا درست انتخاب کنی
      دلم به حال الهام میسوزه

    صفحه 1 از 7 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن