از این نمونه ها زیاد هست
جدا از اینکه خیلیاشون ممکنه با برنامه پیش نرفته باشن
اونایی ک اوایل ترازاشون پایین بوده بعدن پیشرفت کردن! نکته همینه. تلاش کردن و بهتر شدن. تا اخر ک 4 هزار نبودن ماهای اخر اومدن بالا
طرف میگه ترازم 5000عه ممکنه پزشکی بیارم بعد بهش ک بگی اره این نمونه ها زیاد بوده نا امید نباش اصن خیلی خیلی مسخره بیخیال میشه :/
کسی ک اوایل خوب نبوده باشه اما هی پیشرفت کنه و کنکورش بهترین ازمونش شه زیاد بودن
ولی کسی ک کلن تا اخرین ازمون هیچ تغییری تو خودش بوجود نیورده باشه اینا قبول نمیشن =/ مشکل اینجاس ک وقتی میایم و نمونه هایی ک با ترازای کم قبول شدن رو مثال میزنیم خیلی از کسایی ک ترازاشون خوب نیس نمیان ب این توجه کنن ک بابا این طرف هی بهتر و بهتر و بهتر شده. ترازای ازمونای اخرشو نگاه نمیکنن :/ فقط الکی ی حس مثبتی میگیرن هیچ کاریم نمیکنن ک پیشرفت کنن :/
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم...
این جهان زندان و ما زندانیان.......
ویرایش توسط _Joseph_ : 04 فروردین 1400 در ساعت 17:25
🌺یا رادَّ ما قَد فَات🌺
میگم آزمون 10 آذر قلمچی همه چی رو 0 درصد زده به جز عربی و زبان و ترازش شده 3900
پایه چی چیه دیگه از کجات در اوردی پایه ش خوب بوده؟ ؟؟
تا 10 آذر ترازش 3900 بود 11بهمن شده 5900 و بعدشم ادامه نداده قلمچی رو
من یقین دارم با پایه صفر شروع کرده از نیمه آذر به خوندن
قشنگ هم معلومه با توجه به درصدش به جز ریاضی و فیزیک بقیه رو انتخابی و گزینشی کار کرده به جای اینکه بیاد همه چی رو بخونه و ماسمالی کنه رفته سراغ مباحث خوب و زود بازده یکم تفکر کنی روی درصد میفهمی خودت
به نظر من عربی رو کلا ترجمه خونده
ادبیات رو بوسیده گذاشته کنار و یا یکم خونده و نزده
دینی رو حوصله ش نکشیده بخونه و یکی دو درس خونده
زبان رو فقط لغت خونده و شایدم یکم گرامر
زیست رو به نظرم فقط دهم و یازدهم خونده و دوزادهم رو نگاهم نکرده
ریاضی فیزیک رو ترکونده
شیمی رو هم خوب خونده
این جهان زندان و ما زندانیان.......
ویرایش توسط _Joseph_ : 04 فروردین 1400 در ساعت 17:47
با سلام
هرکس در زندگی هدفی داره .یکی دوست داره مهندس بشه.یکی دوست داره پزشک بشه.یکی دوست داره میکانیک بشه.یکی دوست داره طلبه بشه.یکی دوست داره عکاس بشه.یکی دوست داره خواننده بشه و...
این متن من بیشتر برای کسانی است که رفتن به دانشگاه و پزشک یا مهندس یا وکیل یا دبیر یا... شدن مد نظرشونه،اما به دوستان دیگر هم توصیه میکنم آن را بخوانند.
ابتدا در پاسخ به سوال کننده،چند مثال از افرادی میزنم که در سن بالا یا نسبتا بالا، در کنکور شرکت کردند و پزشکی یا دندان پزشکی قبول شدند:
-دکترملک حسینی (از بهترین پزشکان ایرانی که توی ایران پیوند کبد انجام میده و نخستین فردی که در ایران ، پیوند کبد زنده به زنده انجام داد ... توی سن 30 و خورده ای کنکور داد و پزشکی رو شروع کرده)2-این یکی مال همین پارساله(شهریار رشتیانی و سحر رحمتآبادی ، زن و شوهری کرمانشاهی که در سن 35 سالگی ،شروع به درس خواندن برای کنکور کردند و پزشکی قبول شدند........برو سایت قلمچی و مصاحبه شون رو بخون...... اینقدر انرژی میگیری که نگو........10000 بار شکست خوردند اما تسلیم نشدند)3-این یکی هم مال 3 سال پیشه.....برو صفحه اینستاش رو ببین و باهاش تماس بگیر.....تازگی ها داره مشاوره کنکور هم میده... داخل 29 سالگی کنکور داد و الان داره دندان پزشکی اهواز می خونه(اسمش دکتر بهنام گودرزی هستش)...... همشهری خودمه5-اینم مال 3 سال پیشه..... دکتر محمد علی طباطبایی نژاد از بهبهان(خوزستان) که در سن 25 سالگی نشست برا کنکور خوند و الان دو و نیم ساله که داره دندان پزشکی میخونه.... دوست خودم هستن ایشون6- این یکی یکم باحال و پیچیده هستش.....اسمش دکتر میلاد ابراهیمی......اهل خوزستان(شهر بهبهان) ...رشتش تو دبیرستان ریاضی بود...وقتی کنکور داد ، یه مهندسی ساده قبول شد و رفت دانشگاه تا سن 22 سالگی و لیسانس گرفت..... بعدش شروع به کار کرد(در رابطه با رشتش) و در کنارش، باز به دانشگاه میرفت . تا سن 25 سالگی ، وضعش همین طور بود اما یک دفعه انصراف داد و شغلشو ول کرد و دوباره کنکور داد(کنکور انسانی) و حقوق دانشگاه تهران قبول شد .....تا 28 سالگی هم مشغول خوندن حقوق بود که باز ول کرد و نشست و برا کنکور تجربی خوند...دندان پزشکی پردیس خودگردان اهواز قبول شد و الان حدود 4 ساله که داره درس میخونه(هنوز دانشجوعه)7-"مجتبی سعادت پیشه" که متاهل بود و رشتشم ریاضی بود،تو سن 31 سالگی (سنشو دقت کن)شروع به درس خوندن کرد .بار اول که کنکور داد، قبول نشد.سال بعد بیشتر خوند و دوباره کنکور داد و این بار قبول شد.دندان پزشکی یاسوج رو آورد و الان سال سوم دانشگاهشه دوست عزیز(با تویی که الان داری این مطلب رو میخونی هستم).... اسماشونو نوشتم تا که نگی این پسره داره برا خودش چرت وپرت میگه...فقط اسمشون رو توی اینترنت سرچ کن و دربارشون بخون و عکسشون رو ببین تا باورت بشه....تا باورت بشه که سن بالا داشتن، محدودیت نیست............ باورت بشه که این حرفی که سوال کننده زده و گفته ((آیا میشه در سن نسبتا بالا/بالا/خیلی بالا برای هدفت تلاش کنی و بهش برسی ،حتی اگه هدفت به اندازه ی قبولی پزشکی تو ایران سخت باشه؟))،سوال کننده فقط دربارش حرف زده اما خیلی ها بهش عمل کردند و به هدفشون هم رسیدند.
یا الله/توکل بر خودت
up
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست / مست از می و می خواران از نرگس مستش مست
ایشاالله؛خدا پای همه خواسته هاتون مهر استجابت بزنه.آمین
اگر ادم از خودش راضی باشه امکان داره پیشرفت اسمش رو گذاشت؟
قهرمان که صفت والا مرتبه ای هستش! که برای این موضوع که میخوام عرض کنم قبولش ندارم
دوستان قریب به 5 ماه ادبیات من بالای 30 درصد نشد! اما دائم داشتم کلنجار میرفتم ، یادمه در تایم خود ادبیات (15 مین) 13 نزده داشتم و 7 غلط! و 5 درست
این وضع رو شما متصور بشین از مهر تا بهمن
اما نمیدونم چجوری شده بود که دنده لجم بود این اتفاق، و ادامه دادم تا که رسیدیم به اردیبهشت ماه
هر روز 25 سوال میزدم گاها منفی ، گاها افتضاح و گاها کذایی درصد بالا، اما تجربه و اموزش از اشتباه خود ادم ( رفتار حل مسئله در پستانداران) ارزشش رو داشت! که خوشبختانه قلمچی این هفته درصد 82 ادبیات رو زدم!
|ضمیمه| تجربیات:
- پانزده الی 20 دقیقه تایمتون باشه نه بیشتر برای 25 سوال رسمی کنکور در خانه و ازمون
- هر سوالی رو نزنید ، در مرحله اول سوالات خود کنکور - ازمون تستر - سنجش - ماز به نظرم بهترین ها هستند
-الزام نکنید به خودتون که باید و باید از 1 تا 25 برم! ( من خودم 10 دقیقه قرابت و املا میزنم) + (10 دیقه بعدی به ترتیب دستور - ارایه - لغت و اگر بلد بودم تاریخ)
-دوستان تحلیل این درس کوفتی خیلی خیلی مهمه! واقعا یه دفتر کاهی 2 هزاری ارزون بگیرین هر تستی که زدین رو تحلیل کنید توش و بزارین مکتوب بمونه! حتی فرصت و علاقه داشتین حتی بیت سوال ارایه رو از لحاظ دستوری برسی کنین! یعنی تست کم بزنین اما کیفیت رو به حد نصاب خیلی خیلی مقبولانه برسونید
- کتاب درسی رو بخونین انصافی . ( خیلی تو قرابت به کارتون میاد خیلی)
- برای ارایه ادبی پاسخگویی تون بر اساس تیپ بندی باشه ( غالبا تست های شلوغ و چند موردی راحت رد گزینه میشن) برای دستور از خوب یاد گرفتن تکنیکی رفتار کنید ، نه اینکه تکنیک یاد بگیرین ( مثلا از یاد گرفتن اجزای جمله و چند جزئی ها به تست روتین کنکور که میگه کدام جمله از
نهاد+فعل تشکیل شده با تشخیص مسند و فعل اسنادی جواب بدین! )
- توکل کنید به خود خدا، این درس خیلی زمان میبره رشد بکنه چون علنا 5 درسه در یک قالب ادبیات
در این درس پیشرفت داشتم ولی اسم قهرمان رو نمیزارم برا خودم چون لایقش نیستم! حتی پسوند پیشرفت هم زیادیه
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
ویرایش توسط Mohamad_R : 09 خرداد 1400 در ساعت 12:26
سایت قلم چی قسمت قهرمانان پیشرفت کلی مورد معرفی کرده ,اکثرا حول و هوش 5 تا 10 هزار بودن که به رتبه های کمتر رسیدن ولی موارد خیلی بالاترم هست.
"دردی که انسان را ب سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست
ک انسان را ب فریاد وا میدارد!
و انسان ها فقط به فریاد هم میرسند
نه به سکوت هم.."
فروغ فرخزاد
حاجی زمان ما یکی بود اسمش افشین مقتدا بود. خدای تاپیک انگیزه بود. هنوزم فک کنم تاپیکاش هست. اخرشم نفهمیدیم واقعی بود یا نبود. ولی کارش درست بود تو انگیزه
شکوفه ذوالفقاری در یک نگاه
شهر: کرمانشاه
رشتهی تحصیلی: تجربی
سال ورود به کانون: 95
سالهای عضویت در کانون: دو سال، چهارم دبیرستان و یک سال فارغالتحصیل
رشتهی قبولی در دانشگاه: پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زنجان
شغل پدر: استاد دانشگاه
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
من شکوفه ذوالفقاری، رتبهی 629 تجربی منطقهی 2 در سال 96 از کرمانشاه هستم. در کنکور 95 رتبهی 18000 تجربی منطقه را کسب کردم اما اکنون دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زنجان هستم.
وقتی سال اول رتبهات 5رقمی شد آیا انتظار آن را داشتی؟
من سال اول زیاد با درس خواندن آشنا نبودم و اطرافیانم هم از من انتظار زیادی نداشتند. من برنامههای دیگری برای زندگیام داشتم و میخواستم ورزش را ادامه دهم. من سالها ورزشکار بودم و تکواندو کار میکردم و حتی به اردوی تیم ملی هم دعوت شدم. قصدم این بود که تا مربیگری پیش بروم؛ اما مشکلاتی برایم پیش آمد که مجبور شدم ورزش را کنار بگذارم. سال چهارم تصمیم گرفتم درس بخوانم؛ اما چون پایهی قوی نداشتم نمیدانستم چگونه شروع کنم. کارم سخت شده بود. همهی این مشکلات باعث شد اعتمادبهنفس و روحیهی خوبی نداشته باشم. وقتی نتیجهی کنکور اعلام شد ناراحت شدم و اطرافیانم هم پیشنهاد کردند که انتخاب رشته نکنم و برای سال بعد تلاش کنم. شهریورماه بود که میخواستم درس خواندن را شروع کنم. قبل از شروع در مورد سال گذشته خوب فکر کردم و تمام اشتباهاتم را مرور و بررسی کردم. به نظرم وقتی که برای فکر کردن در اینباره گذاشتم خیلی کمک کرد که ذهنم شفاف شود. برای اولین بار تصمیم گرفتم بعضی از رفتارهایم را به خاطر خودم و خانوادهام کنار بگذارم. تصمیم گرفتم مثبتاندیش باشم و هدفم را در اولویت قرار دهم. من اصلاً اهل برنامهریزی نبودم اما متوجه شدم زندگی بدون برنامهریزی هیچ نظمی ندارد و ذهن آشفته هم راه به جایی نمیبرد. تصمیم گرفتم برنامهی راهبردی را انتخاب کنم و تا آخر هم با همان پیش بروم. اینکه ادامه دادم بیشتر به دلیل علاقهام به پزشکی بود.
کمی از خانوادهات بگو. چگونه تو را حمایت کردند؟
پدرم استاد دانشگاه و مادرم خانهدار است. خواهرم هم پرستاری خوانده است. من به زبان انگلیسی علاقهی زیادی داشتم و رتبهام هم در کنکور زبان خوب شده بود و میخواستم آن را انتخاب کنم؛ اما پدرم گفت: «چیزی که برای ما اهمیت دارد تلاش توست. اگر تلاش نکردهای تصمیم بگیر برای سال بعد تلاش کنی و بعد از آن هر نتیجهای کسب کنی ما به تلاش تو احترام میگذاریم.» این حرف پدرم و همچنین مشاورههای خواهرم باعث شد به کمتر از پزشکی راضی نشوم. من سال اول خانوادهام را خیلی اذیت کردم. اطرافیانم هم روحیهام را خراب میکردند؛ اما برای سال دوم قول دادم که نه خانوادهام را اذیت کنم و نه به حرف اطرافیان توجه داشته باشم. فقط تلاش کنم. ارتباطاتم را با دیگران قطع کردم. از مادرم هم خواهش کردم که وقتی با دیگران در مورد وضعیت درسی فرزندانشان صحبت میکند حرفی به من نزند. چون وقتی نگران میشد آن را به من هم منتقل میکرد. از او خواستم به من اعتماد کند. وقتی در آزمون اول نتیجهی خوبی گرفت مادرم هم اعتمادش جلب شد. سال دوم تصمیم گرفتم گذشتهام را کنار بگذارم.
چند سال عضو کانون بودی؟
من دو سال در آزمونهای کانون شرکت کردم.
سال چهارم که در آزمونها شرکت کردی ترازت چند بود؟
حدود 5000 بود و نگران بودم که سال دوم اگر موفق نشوم چه اتفاقی میافتد. وقتی سال دوم با تراز 6300 شروع کردم خودم هم تعجب کرده بودم؛ چون هنوز ساعت مطالعهام کم بود. از این موضوع متوجه شدم اگر تلاشم را بیشتر کنم موفق خواهم شد.
پس بین تلاش و موفقیت ارتباط محکمی قائل هستی.
سالهای قبل درس نخوانده بودم. سال چهارم با اینکه ساعت مطالعهام زیاد بود اما مفید و مؤثر نبود. وقتی تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدهم تصمیم گرفتم آهسته و پیوسته پیش بروم. با روزی 3 ساعت شروع کردم تا خودم را به درس خواندن عادت دهم. وقتی ترازم خوب میشد تشویق میشدم که بیشتر درس بخوانم و کمکم ساعت مطالعهام را زیاد کردم. شاید اگر از همان اول به خودم فشار میآوردم چون عادت نداشتم زود خسته میشدم و دست از کار میکشیدم. در دوران عید ساعت مطالعهام به 12 ساعت رسید.
سال دوم از کلاسهای تقویتی هم استفاده کردی؟
هر کس باید روش خاص خودش را برای درس خواندن پیدا کند. من باید خودم درسها را میخواندم و میفهمیدم. در ریاضی و فیزیک ضعیف بودم و نمراتم در کنکور سال اول در این درسها منفی شد. برای این دو درس به کلاس رفتم اما با خودم قرار گذاشتم که به کلاس اکتفا نکنم و خودم آنها را درک کنم. آزمون و کلاس نقش کمککننده داشتند و این خود من بودم که نقش اصلی را در فهمیدن و درک این دو درس داشتم.
در سال دوم چه تغییراتی در روش مطالعهات ایجاد کردی؟
برنامهی اصلی من برنامهی راهبردی کانون بود. در وقتهای اضافه هم برای کلاسهای تقویتی درس میخواندم و تمرین میکردم. برای من که این دو درس را کنار گذاشته بودم کوچکترین نتیجهی مثبت برایم انگیزهبخش بود. من که همیشه فیزیک را صفر میزدم وقتی به 40 درصد رسانده بودم خیلی روحیه گرفتم. در اولین آزمونها نمراتم کم بود اما در کنکور تمام درصدهایم را به 60 تا 80 درصد رساندم.
در زیست و شیمی چگونه بودی؟
به درس زیست و شیمی علاقه داشتم اما چون پایهام قوی نبود سال اول آن طور که میخواستم نتیجه نگرفتم. برای سال دوم تصمیم گرفتم خودم بخوانم و با برنامهی آزمونها پیش بروم.
چه شد که به کانون اعتماد کردی و دوباره در آزمونها شرکت کردی؟
داییام برای آمادگی در کنکور در آزمونهای کانون شرکت کرده بود و نتیجهی خوبی هم گرفته بود. او تأکید داشت با برنامهی راهبردی کانون درس بخوانم. داییام خیلی تشویقم میکرد که به طور منظم در آزمونها شرکت کنم. من هم چون تجربهی درس خواندن نداشتم نیاز به یک برنامهی منسجم و قابل اعتماد داشتم؛ بنابراین تصمیم گرفتم فقط با برنامهی کانون پیش بروم و برنامهام را عوض نکنم.
یادت میآید در چه بازهای به نقطهی اوج خودت در آزمونها رسیدی؟
در بهمنماه ترازم 7200 شد و خیلی روحیه گرفتم. سال دوم احساس متفاوتی داشتم. شبها از خستگی زود خوابم میبرد اما احساس خوبی داشتم که دارم به هدفم نزدیک میشوم. وقتی نتایجم رو به رشد بود حال خوبی داشتم و از درس خواندن لذت میبردم. سال دوم یاد گرفتم که زندگی بالا و پایین دارد و همیشه قرار نیست رشد کنم. من سال دوم بارها افت کردم. تا عید ترازم به 7300 رسید اما اواسط فروردینماه مشکلی برایمان پیش آمد که روحیهام را خراب کرد و ساعت مطالعهام پایین آمد. دیگر حوصلهی درس خواندن نداشتم و ازطرفی از اینکه افت میکردم حالم بدتر میشد. این موضوع تا شب کنکور هم با من بود و ذهنم را آشفته کرده بود و نمیتوانستم مثل قبل درس بخوانم. حتی روحیهام باعث شده بود مدام مریض شوم. همه چیز برایم سخت شده بود. من به چنین مشکلاتی عادت نداشتم و این مشکل به طور کل مرا به هم ریخته بود.
در آزمونهای جامع هم شرکت کردی؟
بله؛ ترازم حدود 6800 شد.
با وجود این مشکلاتی که میگویی حتی تا شب کنکور هم با آن دست به گریبان بودی روز کنکور را چگونه گذراندی؟
صبح کنکور اصلاً حال خوبی نداشتم. اعتمادبهنفسم را از دست داده بودم و نگران بودم که نتیجهام مثل سال گذشته شود. تا کنکور هر چه خوانده بودم جمعبندی کرده بودم و البته برخی مباحث را هم نرسیدم بخوانم. در جلسهی کنکور واقعاً حالم بد بود و ناامید بودم. اگر به خودم مسلط بودم حتماً نتیجهی بهتری میگرفتم. بیشترین نگرانیام وقتی بود که داشتم به سؤالات دین و زندگی جواب میدادم. نمرهام در این درس خیلی کم شد در حالی که در آزمونها نقطهی قوتم بود. وجود مشکلات در زندگی طبیعی است و باید آن را قبول کرد. با دوستانم که صحبت میکردم هر کدام در سال کنکور با مشکلی مواجه بودند. این ما هستیم که باید طبیعت زندگی را بشناسیم و در برابر مشکلات روحیهمان را حفظ کنیم. به هر حال بعد از دفترچهی عمومی به خودم گفتم دیگر بس است و از این بدتر نمیشود و باید تمام تلاشم را بکنم. در اختصاصیها هر چه بلد بودم جواب دادم و به اضطرابم کمتر فکر میکردم. وقتی از جلسه بیرون آمدم کنکور برایم آسان نبود اما وقتی میدیدم اطرافیانم راضی هستند دوباره حالم بد شد. خانوادهام هم که حالم را دیدند آنها هم نگران شدند. خوشبختانه وقتی نتایج اعلام شد خیلی خوشحال شدم و متوجه شدم نباید خودم را با کسی مقایسه میکردم.
در حال حاضر که دانشجوی پزشکی هستی چه احساسی داری؟
راهی که در آن قدم گذاشتهام خیلی سخت است اما راضی هستم. احساس میکنم راهی است که خودم انتخاب کردهام و مسئولیت آن را هم بر عهده میگیرم. اتفاقات سال کنکور باعث شد اعتمادبهنفس پیدا کنم و باور کنم که اگر بخواهم و تلاش کنم میتوانم.
چه صحبتی داری برای کسانی که مثل تو پشت کنکور ماندهاند؟
کسی که میخواهد دوباره کنکور بدهد بیش از هر چیز به روحیه نیاز دارد. من با معدل 16 تصمیم گرفتم دوباره در کنکور شرکت کنم و اکنون جزء دانشجویان برتر کلاس هستم. تلاش، مرا از آنجا به اینجا رساند.
این جهان زندان و ما زندانیان.......
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)