برتری خفیف اثر جف اولسون
امتیاز 8/10
کارامل ( یه رمان خارجیه به زبان لاتین ) امتیاز 10/10
عجب کتابیه لعنتی !
احتمالا نوبل ببره
برتری خفیف اثر جف اولسون
امتیاز 8/10
کارامل ( یه رمان خارجیه به زبان لاتین ) امتیاز 10/10
عجب کتابیه لعنتی !
احتمالا نوبل ببره
زیست پایه خیلی سبز پینوکیو
8 از 10
هنو تمومش نوردم وقتی تموم شد میام میگم نظر کاملمو
^_^
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
کتاب روی ماه خداوند را ببوس
10/10
اینم معرفی کتابهhttps://fidibo.com/book/70473-%DA%A9...A8%D9%88%D8%B3
سلام.آخرین کتابایی که خوندم خودخواهی مثبت (۵از۱۰) قورباغه ات را ببوس(۷ از ۱۰). وای تاسف میخورم واسه خودم.مدتیه که کتاب نخوندم.مرسی واسه یادآوری
من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
خب من سه تا کتاب اگر بخوام بگم:
غرب چگونه غرب شد زیبا کلام(زیاد بدرد همه جور افراد نمیخوره ولی باید قبلش کتاب سنت و مدرنیزه رو باید بخونی تا موقع انقلاب مشروطش گیج نزنی! امتیاز:7از 10
از ساسانیان تا آل زیار چاپ سال 80(به عنوان یه کتاب تاریخی زیاد جالب نبود،ولی باز هم حرفارو رک زده (چون کتابش قدیمیه) امتیاز:5 از 10
یه کتاب دیگه هم هست به اسم خسرو و شیرین(سیمای دو زن)اینو من تقریبا 20 درصدش رو خوندم و هنوز وقت نکردم برم سراغش(خیلی داستان قشنگیه) امتیاز:8 از 10
اگر حوصله رو داشتید بجای سیمای دوزن خود کتاب نظم نظامی(خسرو و شیرین ماله نظامیه و فرهاد و شیرین ماه بافقی! با هم فرق دارند).
سلام.ممنون از بابت تگ کردن.
آخرین کتابی که خوندم تو تابستون بود.کتاب ((سنگفرش هر خیابان از طلاست)).نوشته کیم وو چونگ موسس و مدیر شرکت دوو.نمره 7 از 10 بهش می دم.کتاب بیشتر راجب تکنیک های کار آفرینی نوشته و راجب تجربیات کاری خودش.ولی من بیشتر دنبال خوندن زندگی نامه ایشون بودم.ولی نبود.به هر حال خوندنش خالی از لطف نیستکلا من کتابای بیوگرافی خیلی دوست دارم.
خب
آخرین کتابی که خوندم و درواقع نخوندم ( رفتم از کتابخونه کتاب قدرت تفکر اثر ژوزف مورفی رو بگیرم ، بعد اینکه آوردم خونه متوجه شدم نویسنده اش یکی دیگه اس . لذا حس و حال خوندن کتاب پرید و یکمم که توشو نگا کردم دیدم چنگی به دل نمیزنه بیخیالش شدم )
ولی پی دی اف قدرت تفکر یه بخشیش رو خوندم و خوشم اومد و میتونم بگم تاثیر گذارِ قشنگ
دیگ اینکه کتاب زیاد خوندم ولی لامصب اسم هیشکدوم یادم نی D:
خلاصه که بزارین کنکور رو ضربه فنی کنیم ، رونق میدیم به تاپیک ب امید حق علیه باطل
اینقدر از این اثر مرکب تعریف کردن امروز دانلودش کردم باشد که بخوانمش (کپی رایت رو هم رعابت میکنم اگه خوب بود میرم میخرمش)(الکی مثلا)
(یه پوشه دارم تو کامپیوتر حدود 15 کتاب داره توش همیچکدومشونو نخوندم تا بحال)
کتابای من منم و تو تویی و من و ما هم خوبن توی سال کنکور داستانک هاشون رو بخونید جالب ان(فانتزی)
من تقریبا 80 درصد اینکه چرا بقیه کور میشدن و اون زن کور نشد و تونستم یه دلیل منطقی براشون پیدا کنم فقط یه چیزی بود که به نظرم حقه آخر نویسنده بود و در به در دنبالشم ببینم چرا بود . توی آخر ماجرا که همه چی تموم میشه و فلان . زنه به خورشید که طلوع کرده نگاه میکنه و نویسنده میگه که : اون زن یک لحظه همه چیز رو سفید دید و فکر کرد که او هم کور شده . ولی وقتی یه چند ثانیه میگذره میفهمه که کور نبوده . بنظرت چه ارتباطی میتونه بین نگاه کردن به خورشید که استعاره ای از حقیقته و احساس کردن کوری وجود داره؟ یعنی مثلا ادما چشماشونو رو به حقیقت میبندن و چیزی که درسته رو نمیبینن بخاطر منافعشون ؟ اگه فهمیدی منم در جریان بزار
im just a Kid . but Awkward one
تلگرام : xlycan@
im just a Kid . but Awkward one
تلگرام : xlycan@
میدونی من بیشتر حس کردم منظورش دانش کم ما نسبت ب چیزای مختلفه. روزانه اتفاقای خیلی زیادی اطرافمون رخ میده ک ما نسبت بهشون بی تفاوتیم. بعد مثلن اونایی ک کور شده بودن خیلی بعدش رفتاراشون عجیب و مسخره شده بود :/ در حالی ک مثلن منطق حکم میکرد ک با اتحاد بیان وضعیتو بهتر کنن بینشون تفرقه و بی اعتمادیو اینا افتاده بود و قشنگ میشد متوجه هرج و مرج شد ولی مثلن اون خانم دکتره اون تو کل داستان داشت ب همه کمک میکرد براشون کتاب میخوند(اینجاش بنظرم میشه ی برداشت ارمانی ازش داشت ک مثلن این کتاب خوندنش نشون دهنده ی زیاد کردن داناییش باشه و حتی بنظرم دلیل اینکه زنه کور نشد از نظر نویسندش همین بود :/ من فکر میکنم وقتی خورشیدو دید احتمالن خورشید منظورش حقایق هستی و چیزای خیلی بزرگیه ک شاید از دانش بشری فراتر باشن و این زنه نسبت ب اونا نابینا بود :/ یجاش ی چیزی میگفت حالا دقیق یادم نیس ولی میگفت ک ما ببیناییم ولی کوریم(این مفهومش بود :/ جمله اصلیشو اصن یادم نیس) بنظرم اینجا منظورش از بینایی این بود ک همه ما توانایی تفکرو داریم ولی خب در جهالت ب سر میبریم و از این چیزا :/
هووووم :/ 5 ماه دیگه دوباره میخونمش :/ اون موقع حتمن در جریان میزارمت
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم...
ویرایش توسط zhi.a : 08 بهمن 1399 در ساعت 00:28
الآن یادم اومد
123بدرخش شهاب اناری بنظرم تاثیر خوبی روی دیدگاه آدم نسبت به اتفاقات زندگی داره[۷/ ۱۰]...(ولی تمریناتش رو کامل انجام ندادم )
im just a Kid . but Awkward one
تلگرام : xlycan@
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)