خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 47
    1. Top | #1
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات

      مشکل روحی بزرگ در سال کنکور

      سلام
      خواهش میکنم این متن رو تا آخر بخونید
      همه چیز از یک روز کذایی در اردیبهشت ماه سال پیش شروع شد.
      اون موقع یازدهم بودم ، درسم هم خوب بود حداقل از خودم راضی بودم و میخواستم استارت جدی واسه کنکور 99 رو بزنم.
      زنگ دوم یکی از دبیرهامون اومد سرکلاس و خاطره ای تعریف کرد که واقعاً آسیب شدیدی بهم زد.
      داشت میگفت : ((( یک روزی با دوستم که جوون بودیم داشتیم قدم میزدیم که یک نفر اومد گفت بذارید کف دستتونو ببینم هم مال من رو دید هم مال دوستم.
      به دوستم گفت قدر زندگیتو بدون و برو فعلا حال کن که تا یک سال دیگه بیشتر زنده نیستی . با دوستم زدیم زیر خنده و اون گفتش که خط عمر کف دست دوستت کوتاهه.
      من و دوستم باز بهش خندیدیم اما بعد از یکسال دوستم باهام تماس گرفت که تو بیمارستان بستری شده و حالش خیلی بده و بعد از چند روز دوستم فوت شد .
      نمیدونم اون کف بین چی تو کف دست من و دوستم دیده بود ؟ هر اتفاقی که گفته بود مو به مو افتاد دوستم اونجوری شد واسه خودم هم هرچی گفت درست از آب در اومد.)))
      معلممون صحبتاش تموم شد و گفتش بگذریم و درس رو ادامه داد . اما من دچار اضطراب شدم . با خودم گفتم هرچه زودتر باید برم خونه و در مورد خطوط کف دست تحقیق کنم.
      وفتی رسیدم خونه سریع رفتم اینترنت و چندتا سایت راجع به این موضوع رو بررسی کردم . متوجه شدم که دست من خطی داره به اسم خط سلامت . این خط رو تو اعضای خانواده فقط من داشتم.
      در مورد خط سلامت تحقیق کردم و با توجه به جایگاهی که داشت به اطلاعاتی رسیدم و این اطلاعات این بود که سلامت جسمانی من در چندسال بعد به خطر می افته.
      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری . یک دفعه کاملا انرژیمو از دست دادم حالم کامل گرفته شد . اعصابم بهم ریخت.
      به طور کامل ناامید شدم و یک هفته هم مدرسه نرفتم ، معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت چرا نمیای مدرسه ؟ به طور اجباری بعد از اون رفتم مدرسه امیدم رو از دست داده بودم نسبت به آینده.
      فکرم بهم ریخته بود از اون موقع تا الان پیش 5 تا روانپزشک و چندتا روانشناس بالینی رفتم . روانپزشکا که هیچ حرفی نمیزدن و فقط گوش میکردن و قرص مینوشتن.
      اما قرصا هیچ تاثیری روی من نداشت . روانشناس ها هم میگفتن که اینجور چیزا غیر علمی هستش و وجود ندارن.
      من با خودم میگفتم خب ادیان الهی هم توی علم نیستن نمیشه گفت وجود ندارن که. اگه اونجوری باشه باید ادیان رو هم کتمان کرد.
      من درسهای سال دوازدهم رو به سختی پاس کردم و کنکور جالبی ندادم.
      گاهی اوقات که خوب درس میخوندم چشمم می افتاد به کف دستم و کتاب رو پرت میکردم و گریه میکردم.
      خیلی حالم داغونه الان هم به تازگی با این انجمن آشنا شدم . ببخشید سرتون رو درد آوردم.
      حال روحیم خیلی داغونه .

      ویرایش توسط A.Joker : 06 دی 1399 در ساعت 14:51

    2. Top | #2
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط A.Joker نمایش پست ها
      سلام
      خواهش میکنم این متن رو تا آخر بخونید
      همه چیز از یک روز کذایی در اردیبهشت ماه سال پیش شروع شد.
      اون موقع یازدهم بودم ، درسم هم خوب بود حداقل از خودم راضی بودم و میخواستم استارت جدی واسه کنکور 99 رو بزنم.
      زنگ دوم یکی از دبیرهامون اومد سرکلاس ، این معلممون خاطره زیاد تعریف میکرد اما این یکی واقعاً آسیب شدیدی بهم زد.
      داشت میگفت : ((( یک روزی با دوستم که جوون بودیم داشتیم قدم میزدیم که یک نفر اومد گفت بذارید کف دستتونو ببینم هم مال من رو دید هم مال دوستم.
      به دوستم گفت قدر زندگیتو بدون و برو فعلا حال کن که تا یک سال دیگه بیشتر زنده نیستی . با دوستم زدیم زیر خنده و اون گفتش که خط عمر کف دست دوستت کوتاهه.
      من و دوستم باز بهش خندیدیم اما بعد از یکسال دوستم باهام تماس گرفت که تو بیمارستان بستری شده و حالش خیلی بده و بعد از چند روز دوستم فوت شد .
      نمیدونم اون کف بین چی تو کف دست من و دوستم دیده بود ؟ هر اتفاقی که گفته بود مو به مو افتاد دوستم اونجوری شد واسه خودم هم هرچی گفت درست از آب در اومد.)))
      معلممون صحبتاش تموم شد و گفتش بگذریم و درس رو ادامه داد . اما من دچار اضطراب شدم . با خودم گفتم هرچه زودتر باید برم خونه و در مورد خطوط کف دست تحقیق کنم.
      وفتی رسیدم خونه سریع رفتم اینترنت و چندتا سایت راجع به این موضوع رو بررسی کردم . متوجه شدم که دست من خطی داره به اسم خط سلامت . این خط رو تو اعضای خانواده فقط من داشتم.
      در مورد خط سلامت تحقیق کردم و با توجه به جایگاهی که داشت به اطلاعاتی رسیدم و این اطلاعات این بود که سلامت جسمانی من در چندسال بعد به خطر می افته.
      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری . یک دفعه کاملا انرژیمو از دست دادم حالم کامل گرفته شد . اعصابم بهم ریخت.
      به طور کامل ناامید شدم و یک هفته هم مدرسه نرفتم ، معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت چرا نمیای مدرسه ؟ به طور اجباری بعد از اون رفتم مدرسه امیدم رو از دست داده بودم نسبت به آینده.
      فکرم بهم ریخته بود از اون موقع تا الان پیش 5 تا روانپزشک و چندتا روانشناس بالینی رفتم . روانپزشکا که هیچ حرفی نمیزدن و فقط گوش میکردن و قرص مینوشتن.
      اما قرصا هیچ تاثیری روی من نداشت . روانشناس ها هم میگفتن که اینجور چیزا غیر علمی هستش و وجود ندارن.
      من با خودم میگفتم خب ادیان الهی هم توی علم نیستن نمیشه گفت وجود ندارن که. اگه اونجوری باشه باید ادیان رو هم کتمان کرد.
      من درسهای سال دوازدهم رو به سختی پاس کردم و کنکور جالبی ندادم.
      گاهی اوقات که خوب درس میخوندم چشمم می افتاد به کف دستم و کتاب رو پرت میکردم و گریه میکردم.
      خیلی حالم داغونه الان هم به تازگی با این انجمن آشنا شدم . ببخشید سرتون رو درد آوردم.
      حال روحیم خیلی داغونه .


      UP

    3. Top | #3
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خیلی برام عجیبه که تو زندگیت دادی دست یک سری خطوط چ ربطی داره همه اینا چرت و پرتن اگه اینجوری باشه که خدا باید دستش بزاره رو دستش بشینه بگه هرچی دستت گفته همونه اگه اینجوری بود که بهت قدرت عقل و اراده نمیداد می‌گفت کف دستت به چیزایی دادم همون رو برو جلو
      در شگفتم از این حجم خریت (ببخشید رکم) آخه تو باید بزاری یه حرف مسخره زندگی و آینده تحت تاثیر بزارن .تا الان که تاثیر گذاشته من بعدش دست توعه که بزاری یا نه


    4. Top | #4
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      یا خدااااا فقط
      چیکار میکنی با خودت تو
      با این حجم استرسی که داری قطعا سلامتت نابود میشه تا چند سال بعد
      فکر کنم از اون ادمای خرافاتی هستی که کلا با علم کاری نداری
      حیف نمیخوام اینجا بحث دین رو کنم بگذریم ولی
      خانواده پدریم سالها پیش یعنی قبل انقلاب تو یه روستایی زندگی میکردن پر فالگیر
      یعنی بهت بگم همه میگفتن که حرف اینا همش درست درمیاد
      دقیقا مثل معلم شما
      مادربزرگ ساده منم عمم که میاد به دنیا
      میبرتش پیش اینا که براش پیشگویی کنن
      و میگن که این دختر ۴ سالگیش رو نمیبینه و قبل تولد
      ۴ سالگی میمیره
      اونم تو زمانی که سرخک کلی بچه میکشته
      و خوب الان عمه من نه تنها ۴ سال رو رد کرد بلکه ۴۰ هم رد کرده خیلی وقته و کلی بچه و نوه داره
      کلا فالگیرا یه چیزی میپرونن
      یا درست میشه یا غلط
      ادم عقل و شعورو برای این موقع ها داره که ازش استفاده کنه
      اوم دوست معلمتونم روز مرگش اون موقع بوده
      ممکن بود فالگیر بگه ۵ سال دیگه عروسی میکنه
      خداییش این حرفا چیه میزنید
      اگه یه مثال تایید هست
      هزاران مثال نقضم هست برای شیادی این ادما
      بعد تو خودت رفتی از جایی که معلوم نیست کجاست
      راجب کف خط خوندی
      یعنی اگر نزدیکم میبودی ۲ تا میزدم تو سرت (ببخشیدا ولی تو بحث خرافات و چرت و پرت نمیتونم عصبی نشم)
      بعد فقط اینجای متنت :

      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری


      اخه ادم حسابی احتمال بیماری قلبی و مغزی رو منم دارم تو هم داری همه دارن
      چشم‌بسته غیب گفتی
      مثل این میمونه بگی خیلی ورزش کنی احتمال داره ماهیچه هات بگیره

      آها راستی احتمال داره من چند سال بعد تصادف کنم بمیرم
      پس به خاطر چیزی که اتفاق نیفتاده زندگیمو جهنم کنم
      چطوره؟


      یعنی ادم چه چیزایی میبینه ها
      جمع کن خودتو بشین درستو بخون
      چون تهش همه میمیریم
      به مغزت بهونه الکی نده برای درس نخوندن
      ای بابا
      ویرایش توسط Gladiolus : 06 دی 1399 در ساعت 16:24

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      برو بابا!!!!! چی میگی واسه خودت؟؟

    6. Top | #6
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      کلاس پنج بودم ی کف بین بودش تو مدرسه گفتش تو عمرت کوتاهه نصف وقتو اون روز ساکت موندم تو مدرسه ( خب بچه بودم ! ) بعدش رفتم خونه همه چی پرید حس غمگینیو اینا الان اگ هر ادم حسابی هم باشه که نیس ! بیاد اینو بگه صدای سیسرک میشنوی تو مخ من
      همه میمیریم چ زود چ دیر ولی تموم سعیمونو بکنیم جوری بریم ک هیچ حسرتی نمونه ! حسرت خرافات مثلن و ی چیز دیگ وقتی خیلیا اینجا درگیر کف بینی و یا اینکه با پای چپ برن دستشویی یا پای راست یا طالع بینی و فال حافظ ، ژاپنی ها و امریکایی ها و ...ابر قدرت حاکم تو ثروت علم فناوری و تکنولوژی و ... هستن و بیشتر و بیشتر جایگاهشونو ثبیت میکنن
      من چرا ایران اومدم ب دنیا ؟ این همه جا اخه ! و در اخر عکس بیان حال من !


    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط A.Joker نمایش پست ها
      سلام
      خواهش میکنم این متن رو تا آخر بخونید
      همه چیز از یک روز کذایی در اردیبهشت ماه سال پیش شروع شد.
      اون موقع یازدهم بودم ، درسم هم خوب بود حداقل از خودم راضی بودم و میخواستم استارت جدی واسه کنکور 99 رو بزنم.
      زنگ دوم یکی از دبیرهامون اومد سرکلاس و خاطره ای تعریف کرد که واقعاً آسیب شدیدی بهم زد.
      داشت میگفت : ((( یک روزی با دوستم که جوون بودیم داشتیم قدم میزدیم که یک نفر اومد گفت بذارید کف دستتونو ببینم هم مال من رو دید هم مال دوستم.
      به دوستم گفت قدر زندگیتو بدون و برو فعلا حال کن که تا یک سال دیگه بیشتر زنده نیستی . با دوستم زدیم زیر خنده و اون گفتش که خط عمر کف دست دوستت کوتاهه.
      من و دوستم باز بهش خندیدیم اما بعد از یکسال دوستم باهام تماس گرفت که تو بیمارستان بستری شده و حالش خیلی بده و بعد از چند روز دوستم فوت شد .
      نمیدونم اون کف بین چی تو کف دست من و دوستم دیده بود ؟ هر اتفاقی که گفته بود مو به مو افتاد دوستم اونجوری شد واسه خودم هم هرچی گفت درست از آب در اومد.)))
      معلممون صحبتاش تموم شد و گفتش بگذریم و درس رو ادامه داد . اما من دچار اضطراب شدم . با خودم گفتم هرچه زودتر باید برم خونه و در مورد خطوط کف دست تحقیق کنم.
      وفتی رسیدم خونه سریع رفتم اینترنت و چندتا سایت راجع به این موضوع رو بررسی کردم . متوجه شدم که دست من خطی داره به اسم خط سلامت . این خط رو تو اعضای خانواده فقط من داشتم.
      در مورد خط سلامت تحقیق کردم و با توجه به جایگاهی که داشت به اطلاعاتی رسیدم و این اطلاعات این بود که سلامت جسمانی من در چندسال بعد به خطر می افته.
      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری . یک دفعه کاملا انرژیمو از دست دادم حالم کامل گرفته شد . اعصابم بهم ریخت.
      به طور کامل ناامید شدم و یک هفته هم مدرسه نرفتم ، معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت چرا نمیای مدرسه ؟ به طور اجباری بعد از اون رفتم مدرسه امیدم رو از دست داده بودم نسبت به آینده.
      فکرم بهم ریخته بود از اون موقع تا الان پیش 5 تا روانپزشک و چندتا روانشناس بالینی رفتم . روانپزشکا که هیچ حرفی نمیزدن و فقط گوش میکردن و قرص مینوشتن.
      اما قرصا هیچ تاثیری روی من نداشت . روانشناس ها هم میگفتن که اینجور چیزا غیر علمی هستش و وجود ندارن.
      من با خودم میگفتم خب ادیان الهی هم توی علم نیستن نمیشه گفت وجود ندارن که. اگه اونجوری باشه باید ادیان رو هم کتمان کرد.
      من درسهای سال دوازدهم رو به سختی پاس کردم و کنکور جالبی ندادم.
      گاهی اوقات که خوب درس میخوندم چشمم می افتاد به کف دستم و کتاب رو پرت میکردم و گریه میکردم.
      خیلی حالم داغونه الان هم به تازگی با این انجمن آشنا شدم . ببخشید سرتون رو درد آوردم.
      حال روحیم خیلی داغونه .

      داداش گلم تو دوران کنکور اینجور طرز فکرا طبیعیه واسه بیشترکنکوریا اتفاق میفته حالا واسه هرکی متفاوته البته واسه کسایی ک بخودشون زیاد استراحت نمیدن از اجتماع دورنو یهو خودشونو قرنطینه درسی میکنن فشار درسو ناراضی بودن از میزان درس خوندن احتمالش بیشتره بیاد سراغت یه نوع وسواس فکریه ک واسه یه کنکوری چیز عجیبی نیست سعی کن کنار بیایی باش چون این فکر فقط میخاد توکنکورنتیجه بدی بگیری و وجود خارجی نداره ب تیپ خودت برس ی وقتایی واسه بیرون رفتن بزار خیالت تخت ب مرور زمان تو ذهنت کمرنگ میشه البته کنکورت ک تموم شد و وارد اجتماع شدی ب خودت میخندی واسه این فکر

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      اصلا به فرض که این واقعی باشه
      ببین به فرض به فرض به فرض که شما قراره بمیری
      یک دکتر مرده باشی بهتره یا به بیکار مرده؟؟
      بودن یا نبودن
      مسئله اینست...

    10. Top | #10
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      خو حالا گیریمم که درست باشه تو که داری خودتو عذاب میدی دو حالت نداری یا اینکه کامل به این قضیه اعتقاد داشته باشی در تیجه با افسردگی چیزی درست نمیشه برو حداقل این آخر عمری رو حال کن یا ته دلت یکم شک داری که درسته یا نه ‍پس برو عین آدم درستو بخون که هم اگه حرفه درست نبود و زنده بودی آیندتو تباه نکرده باشی هم اگر درست بود وقتتو هدر ندادی و بعد از اعلام نتایج یه عشق حال درست و حسابی کنی

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      سلام . شما برید یک روانپزشک خوب که ترجیحا روانکاو هم باشند . احتمالا وسواس فکری شدید دارید و وسواستون به این صورت بروز کرده . دارو هم به سرعت جواب نمیده . طول می‌کشه تا اثراتش رو نشون بده . من هم وسواس داشتم و دارم . دارو مصرف می‌کنم و کنترل شده . قبلا یه چنین وسواسی رو نسبت به سلامتی و اینها تجربه کردم . اگر روی افکارتون کنترل ندارید و اضطراب بالایی رو تجربه می‌کنید دیگه صرفا اسمش فکر نیست ، وسواسه و کنترل وسواس و روند درمانش زمان‌بره . باید صبور باشید . در ضمن پیش هر روانپزشکی نرید . مهمه که روانپزشک خوبی باشن و مهمه که فکر نکنید بعد از یک هفته خوب میشید . من بیش از یکسال هست که دارو مصرف میکنم و وسواسم خیلی خیلی نسبت به قبل بهتره و البته خودتون هم باید به خودتون کمک کنید و سعی کنید در کنار مصرف دارو به خودتون این باور رو بدید که اینها حرف‌های بی پایه و اساس هستند و تلاش کنید خودتون رو از قید و بندشون رها کنید . خودم هر وقت درگیر وسواس فکری میشم ، سعی میکنم سریع از اون فضای فکری خودم رو خارج کنم و توی باتلاقش فرو نرم . هر چقدر بیشتر به این افکار اهمیت بدید بیشتر آزارتون میدن بنابراین اگرچه خیلی سخت اما باید باهاشون مقابله کنید وگرنه هیچوقت دست از سرتون برنمیدارند و بیشتر مضطرب میشید.
      stars can't shine without darkness

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      سلام
      دوست عزیز شما احتمالا اضطراب و وسواس خیلی شدیدی داری
      جدی پیگیری کنید
      اصلا موضوع کنکور و درس و آینده نیست
      مشکل شما از جای دیگه ای سرچشمه میگیره
      به یه روانپزشک خیلی خوب مراجعه کن و حتما دارو هاتو کامل بخور

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      Sarkhosh
      نمایش مشخصات
      خّ ادیان ک دروغ نیستن
      تو کتاب های انجیل و تورات در مورد پیامبر ما اومده و راجبش کلی صحبت کرده ک ی پیامبری میاد ک چنینه و چنانه و اینا

      و کلی تو قرآن معجزات علمی هست نمونش همون ذکر و النثی ک همه چیزو جفت آفریدیم
      خب این قضیه ممکنه برای هر کسی پیش بیاد
      ولی ی چیز میخام بگم بهت
      تمومش کن فکرای منفیو تو سرت تموم کننن
      سعی کن ی کم ورزش کنی
      ی کم نقاشی بکشی
      ی کم به چیزای خوب فکر کنی
      اینو بدون شیطان تا وقتی بهش گوش بدی هست
      وقتی سگ محلش کنی دیگه نمیاد
      تو قرآن میگه توسوسو فی صدورهم
      یعنی فقط هی میاد در گوشت هی حرف میزنه فقط میتونه وسوسه ات کنه هیچ غلط دیگه ای ازش بر نمیاد
      ی بار جوابشو نده
      سعی کن هر وقت اینجوری شدی ورزش کنی ، نقاشی بکشی این ۲ تا کار و واسه افزایش تمرکز میگن
      سعی کن بیخیالش بشی
      .
      .
      غمگین بودن ی انسان ناشکریه خداس
      هر وقت اینجوری شدی ی چن لطحظه سکوت کن صدای قلبتو بشنو دستو بذار رو قلبت و ببین ک داره میزنه
      وفتی میزنه یعنی ی نفری اون بالا ب تو اعتماد داره
      حالا ک اون قبولت داره تو رو خدا ب شیطان گوش نده اینا همش وسوسه اس
      .
      بخابون دهنش)))))

      @A.Joker
      میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس

    14. Top | #14
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Daghon
      نمایش مشخصات
      معلمت از خودش یه چرندی گفته تو جدیش نگیر بعضی معلمها از اینجورچرندیات زیاد میگن
      در مورد متن هم فقط خندیدم دمت گرم یعنی یه نفر 18 سالش باشه کنکوری باشه بعدش بیاد .......الله اکبر
      این کف دست و .... همش چرندیاتی بیش نیست و خرافه ست برو یه لیوان اب بخوذ بشین درست رو بخون
      ویرایش توسط _Joseph_ : 06 دی 1399 در ساعت 19:11

    15. Top | #15
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      ببین دوتا پست برات اینم سومیش مشکل شما فقط دوری از جامعه هستش اینو بعد کنکور بحرفم میرسی اگه الان وقتتو میزاری برا روانپزشکو قرصو این چیزا بزار رو تفریحو بیرون رفتن بخدا اینا همش چرتن از فشار درسه ولاغیر پس درستو خوب بخون بپر تو اجتماع اجمتاع مثه جارو برقی میمونه فکرای پوچو از ذهنت پاک میکنه از ما گفتن بود.

    صفحه 1 از 4 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن