خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 47
    1. Top | #16
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط کنکوری00 نمایش پست ها
      الان یه دوس دختر بگیری کارت را میفته هااا ولی اونم عوارض کنکوری خودشو داره ی وقتایی بین برنامت برو بیرون یک بده بستونه شماره یه بین دختروپسر که نگو این فکرپوچ مچاله میشه میره پیکارش تو فقط نگاشون کن
      آقا خواهشمندم از این پیشنهادهای خطرناک به ایشون ندید این مثل از چاله افتادن به چاه میمونه اما قبول دارم ارتباط سالم با اجتماع و داشتن رفیق از جنس موافق برای این دوستمون خیلی کمک کننده هستش. انزوا و تنهایی افکار وسواسی ایجاد میکنه .

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      با احترام به معلم ها کلا بعضیاشون دوست دارن یه سری چیزا سر کلاس تفت بدن فکر کنم اصلا عاشق این کارن
      هیچ جایی هم غیر همون کلاس نمیتونن اینارو بگن چون تحویل نمیگیرتشون کسی

    3. Top | #18
      کاربر نیمه فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      میدونی..
      گفته احتمال بیماری قلبی؟ اگه بیشتر بهش فک کنی برا قلبت مشکل پیش میاد
      گفته خونریزی مغزی؟ وقتی بیماری قلبی رو گرفتی با زدن سرت ب دیوار میخوای خودکشی کنی ک دچار خونریزی مغزی میشی و درنهایت ب دیار باقی میشتابی..
      یادت خوش و نامت گرامی باد
      حالا هی برا خودت موج منفی بفرس
      احتمالا وقتی بهش فک میکنی قلبت ی جوری نمیشه؟
      اها راستی ی چیزی.. ب کف هردوتا دستت نگاه کن.. ببین کدومش خطوطش عمیقتر و واضحتره.. و بگو ک این خطی ک میگی توی اون دست هست یا نیست..

    4. Top | #19
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      قبل کنکورم یکم بیحال بودم و در عرض 2 ماه 15 کیلو کم کردم و ناخونامم کبود شد (البته هنوزم هست) و چند تا علائم دیگه رفتم دکتر گفت تو به احتمال بالای 90 درصد سرطان پیشرفته داری باید بری این آزمایش و عکس و اینا بدی منم چون اونموقع پول نداشتم برم آزمایش گفتم خب چه کاریه من که پول ندارم آزمایشو بدم پول درمان از کجا بیارم بیخیالش یا میمیرم یا زنده میمونم دیگه
      اون سال هم کار کردم هم کنکور دادم خوشبختانه به رشته دلخواهمم رسیدم البته این موضوع سرطان با مشکلاتی که داشتم تبدیل شده بود به افسردگی و واقعا ناراحت بودم
      یکی از آرزوهام این بود مثل بقیه مردم برم سفر یا با دوستام برم بیرون(راستش از همین چیزای کوچیک هم محروم بودم)
      هرچند دانشگاه که قبول شدم بهمن رفتم و دو هفته بیشتر دانشگاه نبودم که به آرزوهای کوچیکم برسم اما راضیم همونم خوب بود
      الانم دو سال و نیمه از حرف اون دکتر میگذره و آزمایش هم دادم بعدا و سالمم و به آرزوهامم رسیدم در حالی که کمتر از 10 درصد شانس داشتم مثلا
      به خیلیا هم میگفتم تو مجازی من سرطان دارم(چه زود گذشت)
      ولی میبینی که سالمم و دارم درسمو میخونم
      شما هم برو به درست برس این حرفا چرندی بیش نیست حتی حرف علمی دکتر هم دروغ از آب دراومد چه برسه به حرفای یه فالگیر
      LEFT
      4/19/2021

    5. Top | #20
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      وطنم پاره ي تنم
      زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست

      ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها

      له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع

      خوب ولی اشتباه

    6. Top | #21
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط AmirXD نمایش پست ها
      با احترام به معلم ها کلا بعضیاشون دوست دارن یه سری چیزا سر کلاس تفت بدن فکر کنم اصلا عاشق این کارن
      هیچ جایی هم غیر همون کلاس نمیتونن اینارو بگن چون تحویل نمیگیرتشون کسی
      ببین اگه اون معلمم اون حرفم نمیزد مطمئن باش یه فکر پوچ دیگه ب سراغش میومد فکر کنکوری جماعت اسیر خونه همین میشه یه چیز طبیعیه ذهن انسان مثه مخابراته مخابرات تو فشار ارتباطات توش اختلال ایجاد میشه مغزم دقیقا مثه اونه تو فشار کار کشیدن ازش ی موقعایی توش اختلال پیدا میشه

    7. Top | #22
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط konkoori1401 نمایش پست ها
      آقا خواهشمندم از این پیشنهادهای خطرناک به ایشون ندید این مثل از چاله افتادن به چاه میمونه اما قبول دارم ارتباط سالم با اجتماع و داشتن رفیق از جنس موافق برای این دوستمون خیلی کمک کننده هستش. انزوا و تنهایی افکار وسواسی ایجاد میکنه .
      راس میگیا یه وقت نره دختر بگیره بدبخت شم ولی خدایش خاستم بدونه حتی اونیکه گفتم به اون طنز بودنش یه نمونه از واقعیتای دنیاس نه این فکرا
      ویرایش توسط Azad05 : 06 دی 1399 در ساعت 19:15

    8. Top | #23
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط A.Joker نمایش پست ها
      سلام
      خواهش میکنم این متن رو تا آخر بخونید
      همه چیز از یک روز کذایی در اردیبهشت ماه سال پیش شروع شد.
      اون موقع یازدهم بودم ، درسم هم خوب بود حداقل از خودم راضی بودم و میخواستم استارت جدی واسه کنکور 99 رو بزنم.
      زنگ دوم یکی از دبیرهامون اومد سرکلاس و خاطره ای تعریف کرد که واقعاً آسیب شدیدی بهم زد.
      داشت میگفت : ((( یک روزی با دوستم که جوون بودیم داشتیم قدم میزدیم که یک نفر اومد گفت بذارید کف دستتونو ببینم هم مال من رو دید هم مال دوستم.
      به دوستم گفت قدر زندگیتو بدون و برو فعلا حال کن که تا یک سال دیگه بیشتر زنده نیستی . با دوستم زدیم زیر خنده و اون گفتش که خط عمر کف دست دوستت کوتاهه.
      من و دوستم باز بهش خندیدیم اما بعد از یکسال دوستم باهام تماس گرفت که تو بیمارستان بستری شده و حالش خیلی بده و بعد از چند روز دوستم فوت شد .
      نمیدونم اون کف بین چی تو کف دست من و دوستم دیده بود ؟ هر اتفاقی که گفته بود مو به مو افتاد دوستم اونجوری شد واسه خودم هم هرچی گفت درست از آب در اومد.)))
      معلممون صحبتاش تموم شد و گفتش بگذریم و درس رو ادامه داد . اما من دچار اضطراب شدم . با خودم گفتم هرچه زودتر باید برم خونه و در مورد خطوط کف دست تحقیق کنم.
      وفتی رسیدم خونه سریع رفتم اینترنت و چندتا سایت راجع به این موضوع رو بررسی کردم . متوجه شدم که دست من خطی داره به اسم خط سلامت . این خط رو تو اعضای خانواده فقط من داشتم.
      در مورد خط سلامت تحقیق کردم و با توجه به جایگاهی که داشت به اطلاعاتی رسیدم و این اطلاعات این بود که سلامت جسمانی من در چندسال بعد به خطر می افته.
      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری . یک دفعه کاملا انرژیمو از دست دادم حالم کامل گرفته شد . اعصابم بهم ریخت.
      به طور کامل ناامید شدم و یک هفته هم مدرسه نرفتم ، معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت چرا نمیای مدرسه ؟ به طور اجباری بعد از اون رفتم مدرسه امیدم رو از دست داده بودم نسبت به آینده.
      فکرم بهم ریخته بود از اون موقع تا الان پیش 5 تا روانپزشک و چندتا روانشناس بالینی رفتم . روانپزشکا که هیچ حرفی نمیزدن و فقط گوش میکردن و قرص مینوشتن.
      اما قرصا هیچ تاثیری روی من نداشت . روانشناس ها هم میگفتن که اینجور چیزا غیر علمی هستش و وجود ندارن.
      من با خودم میگفتم خب ادیان الهی هم توی علم نیستن نمیشه گفت وجود ندارن که. اگه اونجوری باشه باید ادیان رو هم کتمان کرد.
      من درسهای سال دوازدهم رو به سختی پاس کردم و کنکور جالبی ندادم.
      گاهی اوقات که خوب درس میخوندم چشمم می افتاد به کف دستم و کتاب رو پرت میکردم و گریه میکردم.
      خیلی حالم داغونه الان هم به تازگی با این انجمن آشنا شدم . ببخشید سرتون رو درد آوردم.
      حال روحیم خیلی داغونه .

      خدایی میخوای بزاری چهار تا خط توی دستت افسرذت کنن؟؟
      طرف مشکل چند شخصیتیه مازوخیسم داشته ، نتونستن قانعش کنن بره پیش دکتر میگفته خوبم تو بخاطر چروک دستت رفتی ؟؟؟
      بابت دوستت متاسفم ولی این فقط و فقط یک اتفاق بوده از میلیارد ها احتمالات جهان. ماجرای رمالی و کف بینی هم فکر میکردم بسته شده باشه ، چون که نه علمیه و نه حتی دینی و معنوی. واقعا خدا رو اینقدر کوچیک میبینی که با چار تا خط سرنوشت یک نفر رو نوشته باشه؟
      بهت پیشنهاد میکنم پکیج علم و شبه علم رو از دکتر هلاکویی تهیه کنی تا بفهمی با این مسائل چطور باید برخورد کنی.یا اگه بخوای میتونی ایدی تلگرامت رو برام بفرستی که پکیج رو که خودم تهیه کردم برات بفرستم...
      آغوشم بااازه ،مثا دهن مردم .

    9. Top | #24
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rezvan81 نمایش پست ها
      وطنم پاره ي تنم

    10. Top | #25
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      مشکل روحیت تو حلقم

    11. Top | #26
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط A.Joker نمایش پست ها
      سلام
      خواهش میکنم این متن رو تا آخر بخونید
      همه چیز از یک روز کذایی در اردیبهشت ماه سال پیش شروع شد.
      اون موقع یازدهم بودم ، درسم هم خوب بود حداقل از خودم راضی بودم و میخواستم استارت جدی واسه کنکور 99 رو بزنم.
      زنگ دوم یکی از دبیرهامون اومد سرکلاس و خاطره ای تعریف کرد که واقعاً آسیب شدیدی بهم زد.
      داشت میگفت : ((( یک روزی با دوستم که جوون بودیم داشتیم قدم میزدیم که یک نفر اومد گفت بذارید کف دستتونو ببینم هم مال من رو دید هم مال دوستم.
      به دوستم گفت قدر زندگیتو بدون و برو فعلا حال کن که تا یک سال دیگه بیشتر زنده نیستی . با دوستم زدیم زیر خنده و اون گفتش که خط عمر کف دست دوستت کوتاهه.
      من و دوستم باز بهش خندیدیم اما بعد از یکسال دوستم باهام تماس گرفت که تو بیمارستان بستری شده و حالش خیلی بده و بعد از چند روز دوستم فوت شد .
      نمیدونم اون کف بین چی تو کف دست من و دوستم دیده بود ؟ هر اتفاقی که گفته بود مو به مو افتاد دوستم اونجوری شد واسه خودم هم هرچی گفت درست از آب در اومد.)))
      معلممون صحبتاش تموم شد و گفتش بگذریم و درس رو ادامه داد . اما من دچار اضطراب شدم . با خودم گفتم هرچه زودتر باید برم خونه و در مورد خطوط کف دست تحقیق کنم.
      وفتی رسیدم خونه سریع رفتم اینترنت و چندتا سایت راجع به این موضوع رو بررسی کردم . متوجه شدم که دست من خطی داره به اسم خط سلامت . این خط رو تو اعضای خانواده فقط من داشتم.
      در مورد خط سلامت تحقیق کردم و با توجه به جایگاهی که داشت به اطلاعاتی رسیدم و این اطلاعات این بود که سلامت جسمانی من در چندسال بعد به خطر می افته.
      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری . یک دفعه کاملا انرژیمو از دست دادم حالم کامل گرفته شد . اعصابم بهم ریخت.
      به طور کامل ناامید شدم و یک هفته هم مدرسه نرفتم ، معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت چرا نمیای مدرسه ؟ به طور اجباری بعد از اون رفتم مدرسه امیدم رو از دست داده بودم نسبت به آینده.
      فکرم بهم ریخته بود از اون موقع تا الان پیش 5 تا روانپزشک و چندتا روانشناس بالینی رفتم . روانپزشکا که هیچ حرفی نمیزدن و فقط گوش میکردن و قرص مینوشتن.
      اما قرصا هیچ تاثیری روی من نداشت . روانشناس ها هم میگفتن که اینجور چیزا غیر علمی هستش و وجود ندارن.
      من با خودم میگفتم خب ادیان الهی هم توی علم نیستن نمیشه گفت وجود ندارن که. اگه اونجوری باشه باید ادیان رو هم کتمان کرد.
      من درسهای سال دوازدهم رو به سختی پاس کردم و کنکور جالبی ندادم.
      گاهی اوقات که خوب درس میخوندم چشمم می افتاد به کف دستم و کتاب رو پرت میکردم و گریه میکردم.
      خیلی حالم داغونه الان هم به تازگی با این انجمن آشنا شدم . ببخشید سرتون رو درد آوردم.
      حال روحیم خیلی داغونه .

      من اگر جات بودم اون معلمو پیدا میکردم و حسابی گوشتمالی بهش میدادم تا از این حرفا دیگه نزنه

      ادم خیلی باید مراقب این چند گرم گوشت قرمز که زبونه باشه که چی میگه
      ادم یه حرفی میزنه, مسیر یه نفر تو زندگی رد ممکنه عوض کنه, اون یه نفر روی زندگی یکی دیگه تاثیر میگذاره و ......
      ببین چقدر حرف میتونه اثر بگذاره

      حالا یه روز چندسال پیش من تو پارک بودم با دوستم, یه دختر جوون بود ,معلوم بود از عشایر یا مناطق محروم بود.
      اومد کف دستمو دید,
      سرچ کردم دیدم اسمه خط هارو درست گفت
      بهم گفت تو با این خطوط دستت پول داری میشی همه چی دار میشی
      ولی حالا بدبخت شدم پشت کنکور گیر کردم

    12. Top | #27
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط A.Joker نمایش پست ها
      سلام
      خواهش میکنم این متن رو تا آخر بخونید
      همه چیز از یک روز کذایی در اردیبهشت ماه سال پیش شروع شد.
      اون موقع یازدهم بودم ، درسم هم خوب بود حداقل از خودم راضی بودم و میخواستم استارت جدی واسه کنکور 99 رو بزنم.
      زنگ دوم یکی از دبیرهامون اومد سرکلاس و خاطره ای تعریف کرد که واقعاً آسیب شدیدی بهم زد.
      داشت میگفت : ((( یک روزی با دوستم که جوون بودیم داشتیم قدم میزدیم که یک نفر اومد گفت بذارید کف دستتونو ببینم هم مال من رو دید هم مال دوستم.
      به دوستم گفت قدر زندگیتو بدون و برو فعلا حال کن که تا یک سال دیگه بیشتر زنده نیستی . با دوستم زدیم زیر خنده و اون گفتش که خط عمر کف دست دوستت کوتاهه.
      من و دوستم باز بهش خندیدیم اما بعد از یکسال دوستم باهام تماس گرفت که تو بیمارستان بستری شده و حالش خیلی بده و بعد از چند روز دوستم فوت شد .
      نمیدونم اون کف بین چی تو کف دست من و دوستم دیده بود ؟ هر اتفاقی که گفته بود مو به مو افتاد دوستم اونجوری شد واسه خودم هم هرچی گفت درست از آب در اومد.)))
      معلممون صحبتاش تموم شد و گفتش بگذریم و درس رو ادامه داد . اما من دچار اضطراب شدم . با خودم گفتم هرچه زودتر باید برم خونه و در مورد خطوط کف دست تحقیق کنم.
      وفتی رسیدم خونه سریع رفتم اینترنت و چندتا سایت راجع به این موضوع رو بررسی کردم . متوجه شدم که دست من خطی داره به اسم خط سلامت . این خط رو تو اعضای خانواده فقط من داشتم.
      در مورد خط سلامت تحقیق کردم و با توجه به جایگاهی که داشت به اطلاعاتی رسیدم و این اطلاعات این بود که سلامت جسمانی من در چندسال بعد به خطر می افته.
      نوشته بود احتمال بیماری قلبی و خونریزی مغزی رو در سال های بعد داری . یک دفعه کاملا انرژیمو از دست دادم حالم کامل گرفته شد . اعصابم بهم ریخت.
      به طور کامل ناامید شدم و یک هفته هم مدرسه نرفتم ، معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت چرا نمیای مدرسه ؟ به طور اجباری بعد از اون رفتم مدرسه امیدم رو از دست داده بودم نسبت به آینده.
      فکرم بهم ریخته بود از اون موقع تا الان پیش 5 تا روانپزشک و چندتا روانشناس بالینی رفتم . روانپزشکا که هیچ حرفی نمیزدن و فقط گوش میکردن و قرص مینوشتن.
      اما قرصا هیچ تاثیری روی من نداشت . روانشناس ها هم میگفتن که اینجور چیزا غیر علمی هستش و وجود ندارن.
      من با خودم میگفتم خب ادیان الهی هم توی علم نیستن نمیشه گفت وجود ندارن که. اگه اونجوری باشه باید ادیان رو هم کتمان کرد.
      من درسهای سال دوازدهم رو به سختی پاس کردم و کنکور جالبی ندادم.
      گاهی اوقات که خوب درس میخوندم چشمم می افتاد به کف دستم و کتاب رو پرت میکردم و گریه میکردم.
      خیلی حالم داغونه الان هم به تازگی با این انجمن آشنا شدم . ببخشید سرتون رو درد آوردم.
      حال روحیم خیلی داغونه .

      سلام.بهتره اینو قبول کنی که ما آدما یه روزی به این دنیا میایم و یه روزی هم میریم.حتما میریم!! من ، شما ، اطرافیانمون(و این چقدر درد آوره).این زندگی خیلی غیرقابل پیش بینیه!! خیلییییی!! اما یه چهارچوب هایی هم داره!! مثل همین مرگ، مثل فرصت (تو فقط یه فرصت داری که زندگی کنی) اما الان داری باهاش چیکار میکنی!؟ بنظرت الان داری از زندگیت لذت میبری!؟یا داری از دستش میدی!؟ دوست دارم مثل این فیلمای خارجی بهت بگم: بیخیال پسر!! این فقط یه نظریه اس(خط و خطوط کف دست هم شد دلیل!!) به شخصه واسم مهم نیست که کی بمیرم و دوست ندارم بهش فک کنم! چون تهش میمیرم اما الان فرصت دارم زندگی کنم!! فک کردن بهش از نظر من مسخره اس اصلا!! تو انیمیشن پاندای کنگ فو کار استاد بزرگشون یه چیزی میگه که بنظرم یکم روش فک کن . میگه: تو خیلی نگران اتفاقات گذشته و آینده ت هستی!دیروز جزوی از تاریخه.فردا یه رازه.اما امروز یک هدیه است.به همین خاطر بهش میگن اکنون(تحفه) .این همه دکتر رفتی میدونی چرا حالت بهتر نشد!؟ چون اول از همه باید خودت بخوای تغییر کنی!! میدونم تا حالا خواستی اما نشد!! چرا نشد!؟ چون تو هنوز به این چیزایی که میگی فکر میکنی!!از سرت بندازشون بیرون و با خودت بگو حق نداری به این چیزا فک کنی!! به خودت بگو چیزای مهم تر از این مسائل هم تو زندگی دارم!! قوی باش!! از پسش بر میای.خودتو باور کن.نا امیدی رو بزار کنار.اصلا شاید همه این درگیری ها به خاطر فرار از درس باشه!! چند تا ویس خوب دارم اما بلد نیستم بزارمشون اینجا.لطفا یکی یادم بده
      من ساختم،آنچه مرا ویران کرد
      ویرایش توسط Lavender_Haze : 06 دی 1399 در ساعت 21:17

    13. Top | #28
      کاربر انجمن

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      بعضی معلم ها رو واقعا نباید معلم صدا کرد. معلمی شغل مقدسیه اما یه عده اینطوری خرابش می کنن. ما هم یه نمونه داشتبن که روز اولی که اومد سر کلاس گفت اگه تابستون درس نخوندید دیگه کنکورو بیخیال شید. این آدم سراسر انرژی منفی بود و دلیل حرفای منفیش رو به واقع بین بودنش نسبت می داد. خلاصه که دوست من، شما خیلی درگیر یه حرف ساده شدی و شب و روزت رو به اون دوختی. اگه اون حرف تونسته زندگیتو تغییر بده پس حرف دیگه ای هم می تونه دوباره زندگیتو به حالت اول برگردونه. اصلا گیرم کف بینیت راست باشه، گفته در آینده "احتمال" ابتلا به این بیماری ها رو داری. اولا که ممکنه اصلا مبتلا نشی دوما حتی اگرم مبتلا شی بازم می تونی درمان بشی. یعنی بخاطر حرفی که اون موقع شنیدی باید کل زندگیتو ببازی؟ بلند شو و بجنگ!

    14. Top | #29
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      دارم فکر میکنم اگه به من بگن حداکثر دو سه سال دیگه زندگی یا کمتر چه عکس العملی نشون میدم؟
      هرچی فکر میکنم میبینم حس خاصی بم دست نمیده
      من نمیدونم چرا انسان های دیگه همش دتبال بقا هستن :/
      اخرش هممون میمیریم دیگه ..
      نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...

    15. Top | #30
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یعنی واقعا برای چیزی که هیچ اطمینانی بهش نداری و حالا بر حسب اتفاق حرف اون فرد با اتفاقاتی که برای دوست معلمت افتاد یکی بود باید کل زندگیت رو نابود کنی؟!
      مثل این میمونه که بشینیم ماتم اینو بگیریم که ای وای من قراره در آینده بمیرم...یا ای وای من در آینده اطرافیانم رو از دست میدم...این طبیعت زندگی انسانه...جای اینکه باهاش بجنگی و خودتو اذیت کنی باهاش کنار بیا...زندگیت رو هم بر پایه این خرافات پیش نبر...!
      ما انسانیم...زندگی انسانها هم هیچ قطعیتی نداره...هییییچ قطعیتی!
      یعنی اگر تو بتونی یه چیزو حتی به یک میلیارد نفر هم تعمیم بدی نمیتونی قطع به یقین بگی این اتفاق واسه فرد یک میلیارد و یکم هم پیش میاد...خصوصا اگه اون خرافات باشه!
      ویرایش توسط Unicorn_m : 07 دی 1399 در ساعت 09:22

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن