مثه اینکه از کنکور سال بعد هم محروم شدم
گه تو این زندگی
فکر کنم باید پرستاری رو بخونم .
انقدر ناراحتي نداره .من خودمم عاشق پزشكي بودم و هستم هنوز(خود رشته و كارش فارغ از مزاياي مادي و پرستيژ بالاش كه داره) اما شرايط جوري شد كه نتونستم برم و مجبور شدم بيام پرستاري الانم تا اندازه اي راضي هستم اما هنوزم از رويام دست برنداشتم شده تا 50 سالگي اخر دكتر ميشم
شما هم اگه واقعا عاشق هستين بالاخره راهش رو پيدا ميكنين فقط مسيله زمانه براتون و تلاش فراوان .اينم يكي از شعرهاي مورد علاقم :
امروز نه اغاز و نه پايان جهان است ---- اي بس غم وشادي كه پس پرده نهان است
گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري---- كه رسيدن هنر گام زمان است
تا توانی در جهان همراه اهل درد باش
یا نبر نامی زمردی یا حقیقت مردباش
ویرایش توسط prince : 19 آبان 1399 در ساعت 10:21
به نظرم او ندر درسهاتون سخته ک نمیشه
یاباید انصراف صددرصد بدی
یا بیخیال کنکور بشی
ببین کسایی ک پرستاری میخونن دو گروهن
یه گروه پرستاری میخواستن و اوردن
یه گروه پزشکی دندون دارو میخواستن ک نیووردن بجاش اومدن پرستاری
توی کلاس کنکور من کلیییی پرستار گروه دوم داشتیم
طرف استخدام رسمی بخش قلب بود یا غیره
اما میگفت چون همیشه با دکتر ها سروکار داریم تحمل هر لحظه ی این شغل سخته
گروه دومیاااا خیلی زجر میکشن
فکراتو بکن ...
راستی
ازاد
شبانه
پیام نور
پردیس خودگردان
روزانه از نوع شهریه پرداز
میتونی بری سال دیگه
من چون خودم انصرافی از روزانه هستم اینارو مطمعنم
یه سوال ایا کنار هوشبری میشه برا کنکور خوند (یکی از دوستام پرسیده گفتم از شما بپرسم)
منظورش اینه که به نسبت پرستاری با سختی زیادی مواجه است؟
مامانم رئیس یکی از بخشای دانشگامونه.. توی این ی مورد پارتی بازی میشه کرد
جدای از اون.. من از اسفند تا اردیبهشت همش تو همین گلستونی( ) ک قبول شدم داشتم درس میخوندم.. قشنننگ ی دور با همه سلام علیک دارم
حتی حس میکنم اگه یکم پارتیامو بندازم وسط بتونم سوالای ترم1 رو بگیرم(شایدم نتونم).. ولی از اونجایی ک حتی 1درصد ممکنه قبول نشم و مجبور شم همینو همینجا ادامه بدم و دوست ندارم مدرکم تقلبی باشه همچین حرکتیو نمیزنم..
البته اینو بگم.. فقط صبح تا ظهر روزهای کاری اونجا بودم برا درس..
همراه مامانم میرفتم، همراه مامانمم برمیگشتم..
روسای بعضی بخشای دانشگاه علوم پزشکی رو هر چنسال ی بار جا ب جا میکنن..
کلاس هشتم ک بودم.. مامانم دانشکده پزشکی بود.. سالن تشریح رفتم و ی کلاس دیگه ک ب قول خودم استخوان شناسی بود(نمیدونم واقعا همین باشه اسمش یا ن)
دهمو یازدهم مامانم زایشگاه کار میکرد.. میرفتم تو سالن مطالعه اونا.. از ی تایم ب بعد ی پسره دیگم اضافه شد(1200منطقه2کنکور99.. دندون قم قبول شد).. از اونجا ب بعد من میرفتم تو اتاقای خالی میخوندم.. ی بار هم تو اتاق مامان پسره رفتم نشستم درس خوندم.. (بعدها فهمیدم بنده خدا فامیلمونه.. همکلاسی کلاس زیست هم شدیم و غیره)
بعدم ک دوازدهم مامانم اومد دانشکده پرستاری.. تا این حد ک واسطه شه برم بخونم یا بشینم سر کلاسا همکاری میکنه همیشه.. ولی خو درمورد پارتی بازی زیاد مطمئن نیستم.. شاید با یکم لوس بازی حل شه.. شایدم نشه
ویرایش توسط mohammad1381 : 21 آبان 1399 در ساعت 02:08
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)