خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 44
    1. Top | #1
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات

      از دست دادن اراده و قدرت جنگیدن

      سلام وقتتون بخیر
      من 20 سالمه امسال که میخوام بمونم پشت کنکور 3 ساله دارم واسه کنکور میخونم ولی چهارمین باره کنکور میدم با احتساب 1400 ولی سال آخر دبیرستانو بخاطر یه سری مشکلات و تو جو نبودن کنکور و آزمون نرفتن درست و جدی واسه کنکور نخوندم
      میخواستم بگم این دوسال پشت کنکوریو خیلی خیلی میخوندم شاید بگین اصولی نبوده ولی همون روشا که همه استفاده میکنن و علمیه منم به همونا عمل میکردم ... و الآن من بشدت و خیلی وحشتناک ناامیدم با اینکه پایه م قوی شده تو این دو سال ولی بازم قدرت تلاش کردن و جنگیدن رو ندارم کلا تو کارای ضروری زندگیم هم خیلی کند شدم و به زور انجامشون میدم انرژی و سرعتی که تو اون دو سال داشتم انگار خودکار بود ولی حالا هر کاری هم میکنم وضعیتم روبه راه نمیشه معمولا اکثر افراد اغلب حالشون عادیه و بعضی وقتا ناراحت یا خوشحال میشن ولی من اکثر مواقع ناراحت و خیلی کم خوشحال و بعضی وقتا هم بی تفاوت حدود 3 ماهی هست اینجوریم دقیقا همش هم بخاطره کنکوره میدونم اگه میرفتم دانشگاه هر رشته ای که باشه ( بدون کنکورا و ازاد و ...)حسرت تمام زندگیمو از اینی که هست نابودتر میکرد واسه همین موندم پشت کنکور ولی اینطور که معلومه انگیزه ای واسم نمونده حتی اگه هر کاری هم کنم فوقش چند ساعت یا یه روز روحیه میگیرم بازم مثل اول میشم... میگم این همه خوندی حتی رتبه 5000 هم نشدی میخونی که چی بشه ...شاید بگین برو پیش روان شناس ولی یه نفر تو شهرمون نیس که بدردبخور باشه ...

      امیدوارم اگه تجربه یا راهنمایی در این مورد دارین لطف کنین بگین
      ویرایش توسط M.K.G.H : 05 آبان 1399 در ساعت 13:39

    2. Top | #2
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سلام دوست عزيز

      از آخر شروع ميكنم

      به لطف اسكايپ و هزار جور اپليكيشن روانشناسا خدمات آنلاين ارائه ميدن و خوشبختانه روانشناساي خوبم جزوشون هستن

      ببين اصلاً دنبال انگيزه نباش اگه يه روز از فيلم فلان يه روز از روپوش سفيد يه روز از فلان دنبال انگيزه باشي فرداش ته ميكشه

      راز به وجود اومدن انگيزه به نظر من استمراره تو فقط شروع كن با خواب آلودگي شروع كن با درد شروع كن هر روز ساعت ٧پاشو براي مثال

      و طبق بودجه بنديت شروع به خوندن كن اين توصيه دوستانه رو از من قبول كن با دردم كه شده با زجر استمرار رو ادامه بده البته بايد موانع جدي سر راه نباشه

      اين قضيه من هيچي نميشم اينهمه خوندم چيزي نشدم بازي ذهنه كه سعي ميكنه گولت بزنه بازي هاي ذهنتو رو كاغذ بنويس

      و سعي كن بشناسيشون البته ذهن خيلي زرنگه

      استمرارو فراموش نكن دوست عزيز






    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      من هم برای یک مدت طولانی چنین حالتی رو تجربه کردم و با وجود اینکه قبلش خیلی درس می‌خوندم تبدیل شدم به کسی که سینوسی میخونه و انگیزه ی خاصی نداره و حتی نمیدونه چرا زنده ست یا نفس میکشه . البته الان هم اینجوری هستم منتها یک مقداری بهترم. علتش برای من افسردگی و تفکرات اشتباه بود . حقیقتش اینه که من با مصرف دارو بهتر شدم و هیچ چیزی نتونست اون شور و انگیزه ی سابق رو بهم برگردونه ولی بنظرم اونچه که میتونه کمک کننده باشه به اجبار خوندنه . یعنی کسی مجبورتون کنه و ازتون ساعت مطالعه بخواد . یا خودتون خودتون رو مجبور کنید چون چاره ی دیگه ای نیست . پیوستگی کمک کننده ست . اینکه هر روز بخونید باعث میشه به هر روز خوندن عادت کنید . من هم الان یه مدت خوب میخونم باز کم میارم ... ولی هرجوری شده خودم رو توی مسیر نگه میدارم .
      stars can't shine without darkness

    4. Top | #4
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Ema نمایش پست ها
      من هم برای یک مدت طولانی چنین حالتی رو تجربه کردم و با وجود اینکه قبلش خیلی درس می‌خوندم تبدیل شدم به کسی که سینوسی میخونه و انگیزه ی خاصی نداره و حتی نمیدونه چرا زنده ست یا نفس میکشه . البته الان هم اینجوری هستم منتها یک مقداری بهترم. علتش برای من افسردگی و تفکرات اشتباه بود . حقیقتش اینه که من با مصرف دارو بهتر شدم و هیچ چیزی نتونست اون شور و انگیزه ی سابق رو بهم برگردونه ولی بنظرم اونچه که میتونه کمک کننده باشه به اجبار خوندنه . یعنی کسی مجبورتون کنه و ازتون ساعت مطالعه بخواد . یا خودتون خودتون رو مجبور کنید چون چاره ی دیگه ای نیست . پیوستگی کمک کننده ست . اینکه هر روز بخونید باعث میشه به هر روز خوندن عادت کنید . من هم الان یه مدت خوب میخونم باز کم میارم ... ولی هرجوری شده خودم رو توی مسیر نگه میدارم .
      فکر کنم دلیلش طولانی شدن این پروسه و احساس شکست خورده بودنو داشتن و اینکه از شکست دوباره میترسیم باشه
      فکر کنم منم باید دیگه خودمو مجبور کنم حتی اگه حس بدی داشته باشم
      خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتین امیدوارم موفق باشید

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      سلام دوست عزیز، اگه تصمیمت برای پشت موندن قطعیه درمورد این که میگی بخونم که چی بشه و تا الآن به کجا رسیدم بهت میگم که به خودت بگو میخونم چون چیزی برای از دست دادن ندارم و نمیخوام بعدا حسرت بخورم که اگه یه بار دیگه تلاش میکردم موفق میشدم. درمورد احساساتت بدون معمولا کنکوریا مثل خودم چون زیاد تحت تاثیر و درگیر کتاب و تمرکز حواسن زیاد به احساساتی مثل شادی واکنش نشون نمیدن و رو مود سکون و بی واکنشی هستن و همیشه حالت چهره اشون عادیه به خاطر همین این موردم طبیعیه و تنها نیستی.
      و درمورد نا امیدی کاملا طبیعیه که روحیه و انگیزت طی این مدت از دست بدی چون آدما هی در حال تغییرن یه جمله ی بزرگان خونده بودم که میگفت " شاید بگویید که اثر انگیزه دائمی نیست خب اثر حمام هم همیشگی نیست به همین دلیل توصیه میشود که روزانه دوش بگیرید" و بدون باید خودت به خودت روحیه بدی چون مسیر کنکور یه جوریه که اگه همه ی دنیا هم حمایتت کنن بازم اون کسی که دست تو رو میگیره و بهت نیرو میده خودتی و بقیه زیاد تاثیر گذار نیستن.

      تو الان تجربه ات زیاده پس سعی کن کارای اشتباه این سالای پشت موندنت شناسایی کنی و برطرفشون کنی.

      موفق باشی
      ویرایش توسط _Saturn_ : 05 آبان 1399 در ساعت 14:03

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها
      سلام وقتتون بخیر من 20 سالمه امسال که میخوام بمونم پشت کنکور 3 ساله دارم واسه کنکور میخونم ولی چهارمین باره کنکور میدم با احتساب 1400 ولی سال آخر دبیرستانو بخاطر یه سری مشکلات و تو جو نبودن کنکور و آزمون نرفتن درست و جدی واسه کنکور نخوندم میخواستم بگم این دوسال پشت کنکوریو خیلی خیلی میخوندم شاید بگین اصولی نبوده ولی همون روشا که همه استفاده میکنن و علمیه منم به همونا عمل میکردم ... و الآن من بشدت و خیلی وحشتناک ناامیدم با اینکه پایه م قوی شده تو این دو سال ولی بازم قدرت تلاش کردن و جنگیدن رو ندارم کلا تو کارای ضروری زندگیم هم خیلی کند شدم و به زور انجامشون میدم انرژی و سرعتی که تو اون دو سال داشتم انگار خودکار بود ولی حالا هر کاری هم میکنم وضعیتم روبه راه نمیشه معمولا اکثر افراد اغلب حالشون عادیه و بعضی وقتا ناراحت یا خوشحال میشن ولی من اکثر مواقع ناراحت و خیلی کم خوشحال و بعضی وقتا هم بی تفاوت حدود 3 ماهی هست اینجوریم دقیقا همش هم بخاطره کنکوره میدونم اگه میرفتم دانشگاه هر رشته ای که باشه ( بدون کنکورا و ازاد و ...)حسرت تمام زندگیمو از اینی که هست نابودتر میکرد واسه همین موندم پشت کنکور ولی اینطور که معلومه انگیزه ای واسم نمونده حتی اگه هر کاری هم کنم فوقش چند ساعت یا یه روز روحیه میگیرم بازم مثل اول میشم... میگم این همه خوندی حتی رتبه 5000 هم نشدی میخونی که چی بشه ...شاید بگین برو پیش روان شناس ولی یه نفر تو شهرمون نیس که بدردبخور باشه ... امیدوارم اگه تجربه یا راهنمایی در این مورد دارین لطف کنین بگین
      ببین عزیزم. من از چهارسال پیش همین حس و حال و داشتم و ادامه دار بود. هرکاری هم میکردم ، هرچی کلیپ انگیزشی و فیلم و کتاب اصلا فایده نداشت برام. یه روز خوب بودم سه روز بد. تا اینکه حدود ۱۰ ماه پیش رفتم دکتر. بهم قرص داد. شاید باورت نشه، انگیزم زیاد شده بود، تمرکزم عاالی، فکرای منفی سراغم نمیومد. در کل بی خیال مشکلات زندگیم شده بودم و فقط درس میخوندم. ببین واقعا الان حسرت میخورم که چرا زودتر دکتر نرفتم.شما اگه آنفولانزا بگیری میری دکتر تا دو تا آمپول بزنه، قرص بده حالت خوب شه. اصلا هم عیب نمیدونی دکتر رفتی.الانم دچار آنفولانزای روحی شدی. متأسفانه اینجا ایرانه و دید عموم نسبت به روانپزشک منفیه. اما اگه میخوای سریعتر به روال عادی زندگیت برگردی پیشنهاد من مراجعه به روانپزشکه.

    7. Top | #7
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط _Saturn_ نمایش پست ها
      سلام دوست عزیز، اگه تصمیمت برای پشت موندن قطعیه درمورد این که میگی بخونم که چی بشه و تا الآن به کجا رسیدم بهت میگم که به خودت بگو میخونم چون چیزی برای از دست دادن ندارم و نمیخوام بعدا حسرت بخورم که اگه یه بار دیگه تلاش میکردم موفق میشدم. درمورد احساستت بدون معمولا کنکوریا مثل خودم چون زیاد تحت تاثیر و درگیر کتاب و تمرکز حواسن زیاد به احساساتی مثل شادی واکنش نشون نمیدن و رو مود سکون و بی واکنشی هستن و همیشه حالت چهره اشون عادیه به خاطر همین این موردم طبیعیه و تنها نیستی.
      و درمورد نا امیدی کاملا طبیعیه که روحیه و انگیزت طی این مدت از دست بدی چون آدما هی در حال تغییرن یه جمله ی بزرگان خونده بودم که میگفت " شاید بگویید که اثر انگیزه دائمی نیست خب اثر حمام هم همیشگی نیست به همین دلیل توصیه میشود که روزانه دوش بگیرید" و بدون باید خودت به خودت روحیه بدی چون مسیر کنکور یه جوریه که اگه همه ی دنیا هم حمایتت کنن بازم اون کسی که دست تو رو میگیره و بهت نیرو میده خودتی و بقیه زیاد تاثیر گذار نیستن.

      تو الان تجربه ات زیاده پس سعی کن کارای اشتباه این سالای پشت موندنت شناسایی کنی و برطرفشون کنی.

      موفق باشی
      خیلی خوبه که براساس واقعیت راهنمایی میکنین و مثل کتابای انگیزشی کلیشه ای صحبت نمی کنین ممنونم از راهنمایی هاتون انقد تو ناامیدی غرق شدم که فکر میکنم روحیه و امید دادن به خودم مسخره کردن خودمه میگم پارسال هم همینارو میگفتی ولی مثل اینکه باید به توصیه تون عمل کنم هرچند ذهنم بگه این روحیه دادنا اغراقه و من حتی نای یه روز با تمام وجود تلاش کردنو هم ندارم ولی هی با خودم تکرار میکنم آخرش شاید مجبور شد قبول کنه!
      امیدوارم شما هم موفق باشی

    8. Top | #8
      rz1
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها

      فکر کنم دلیلش طولانی شدن این پروسه و احساس شکست خورده بودنو داشتن و اینکه از شکست دوباره میترسیم باشه
      فکر کنم منم باید دیگه خودمو مجبور کنم حتی اگه حس بدی داشته باشم
      خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتین امیدوارم موفق باشید

      احساس شکست دوباره خيلي بده...ترس خيلي بده...شايد بگيد من زياد ميخونم و ساعت مطالعم بالاس..اما مشکل اصلي من سر ازمون مياد سراغم!من شيمي قوي اي دارم سال 98 80 درصد زدم سال 99 متاسفانه سرجلسه بهم ريختم و 50 زدم...مشکل من سر جلسه هس و اينکه زود خودم ميبازم...همين گاهي وسط درس خوندن مياد سراغم///شما بار چارمته منم بار سوممه//بنظرم فقط ب اين فکر کني ک نميخواي گذشتت تکرار بشه نميخواي دوباره شرمنده دلت و خانوادت باشي نميخواي شکست بخوري کمک کندده باشه///بگرد اشتباهاي سالاي پيش چي بودن؟اگه حرف بقيه اذيتت ميکنه دوري کن از همه...اصلا سخت نيست!!!!!فقط مشکلاتت رو پيدا کن و با بسم الله شروع کن/همه چيو بسپار ب خدا انشالله هممون بار اخري باشه ک کنکور سراسري ميديم...من ک اول کتابام نوشتم يا مرگ يا قبول شدن در کنکور1400 در رشته دلخواهچون تحمل تکرار گذشته ندارم و از زندگي کردن در گذشته بيزارم// ادما توي شرايط سخت زندگيشون تنهان ..شمام هيچکي جز خودت نداري...خودت خودتو درست کن...همين//موفق باشيد
      ویرایش توسط rz1 : 05 آبان 1399 در ساعت 14:15

    9. Top | #9
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      ببین عزیزم. من از چهارسال پیش همین حس و حال و داشتم و ادامه دار بود. هرکاری هم میکردم ، هرچی کلیپ انگیزشی و فیلم و کتاب اصلا فایده نداشت برام. یه روز خوب بودم سه روز بد. تا اینکه حدود ۱۰ ماه پیش رفتم دکتر. بهم قرص داد. شاید باورت نشه، انگیزم زیاد شده بود، تمرکزم عاالی، فکرای منفی سراغم نمیومد. در کل بی خیال مشکلات زندگیم شده بودم و فقط درس میخوندم. ببین واقعا الان حسرت میخورم که چرا زودتر دکتر نرفتم.شما اگه آنفولانزا بگیری میری دکتر تا دو تا آمپول بزنه، قرص بده حالت خوب شه. اصلا هم عیب نمیدونی دکتر رفتی.الانم دچار آنفولانزای روحی شدی. متأسفانه اینجا ایرانه و دید عموم نسبت به روانپزشک منفیه. اما اگه میخوای سریعتر به روال عادی زندگیت برگردی پیشنهاد من مراجعه به روانپزشکه.
      دقیقا حرف دلمو گفتی نمیتونم مستمر بخونم یا حداقل یکم زیاد باشه... آخه میترسم عوارض خطرناکی داشته باشن قرصای اعصاب و روان ی که بهم بده
      مرسی بابت حرفات واقعا فکر میکنم منم باید برم

    10. Top | #10
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط rezvan81 نمایش پست ها



      احساس شکست دوباره خيلي بده...ترس خيلي بده...شايد بگيد من زياد ميخونم و ساعت مطالعم بالاس..اما مشکل اصلي من سر ازمون مياد سراغم!من شيمي قوي اي دارم سال 98 80 درصد زدم سال 99 متاسفانه سرجلسه بهم ريختم و 50 زدم...مشکل من سر جلسه هس و اينکه زود خودم ميبازم...همين گاهي وسط درس خوندن مياد سراغم///شما بار چارمته منم بار سوممه//بنظرم فقط ب اين فکر کني ک نميخواي گذشتت تکرار بشه نميخواي دوباره شرمنده دلت و خانوادت باشي نميخواي شکست بخوري کمک کندده باشه///بگرد اشتباهاي سالاي پيش چي بودن؟اگه حرف بقيه اذيتت ميکنه دوري کن از همه...اصلا سخت نيست!!!!!فقط مشکلاتت رو پيدا کن و با بسم الله شروع کن/همه چيو بسپار ب خدا انشالله هممون بار اخري باشه ک کنکور سراسري ميديم...من ک اول کتابام نوشتم يا مرگ يا قبول شدن در کنکور1400 در رشته دلخواهچون تحمل تکرار گذشته ندارم و از زندگي کردن در گذشته بيزارم// ادما توي شرايط سخت زندگيشون تنهان ..شمام هيچکي جز خودت نداري...خودت خودتو درست کن...همين//موفق باشيد
      شاید باورتون نشه تمامی اشتباها و مشکلاتمو نوشتم با راه حل هاشون میدونم حالا وقت گام برداشتنه ولی اینو نمیدونم چرا کنترل م رو روی خودم از دست دادم هی ذهنم فرار میکنه از این قبیل موضوعات و میگه باز شروع شد... حتی اون لحظات ، دیوار سفید هم واسش جذاب میشه
      ممنونم امیدوارم شما هم موفق باشی
      ویرایش توسط M.K.G.H : 05 آبان 1399 در ساعت 14:25

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها
      دقیقا حرف دلمو گفتی نمیتونم مستمر بخونم یا حداقل یکم زیاد باشه... آخه میترسم عوارض خطرناکی داشته باشن قرصای اعصاب و روان ی که بهم بدهمرسی بابت حرفات واقعا فکر میکنم منم باید برم
      ببین همین قرص ژلوفن که هممون تا سردرد میشیم میخوریم، یه سرچ کنی تو نت یه لیست بلندبالا از عوارضش برات میاره. در کل همه ی قرصای شیمیایی عوارض داره.من دکتر بهم گفت تا روز کنکور بخور ، از فردای کنکور دیگه نخور.فقط هفته ی اول که میخوردم سردرد میشدم ، بعد عادت کردم بهش. راستی من خییییلی ادم حساس و زودرنجی بودم تا یکی یه حرفی میزد، مدتها از تو فکرش بیرون نمیومدم. اون قرصا واقعا کمک کرد که بی خیال همه چی شم.عزییییزمی انشالله موفق بشی

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      Khabalod
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط M.K.G.H نمایش پست ها

      خیلی خوبه که براساس واقعیت راهنمایی میکنین و مثل کتابای انگیزشی کلیشه ای صحبت نمی کنین ممنونم از راهنمایی هاتون انقد تو ناامیدی غرق شدم که فکر میکنم روحیه و امید دادن به خودم مسخره کردن خودمه میگم پارسال هم همینارو میگفتی ولی مثل اینکه باید به توصیه تون عمل کنم هرچند ذهنم بگه این روحیه دادنا اغراقه و من حتی نای یه روز با تمام وجود تلاش کردنو هم ندارم ولی هی با خودم تکرار میکنم آخرش شاید مجبور شد قبول کنه!
      امیدوارم شما هم موفق باشی
      چون خودمم تو این مسیر هستم میدونم که فقط واقعیت کمک کننده اس، اگه یه موجود زنده رو هم یه مدت توی یه جای آروم و بی سر و صدا نگه دارن وقتی بفرستنش بین یه جمعیت با روحیه ی متفاوت و شاد و بی دغدغه مطمئنا اونم احساس تنهایی و افسردگی میکنه و حس میکنه مشکل از خودشه مثل اکثر کنکوریها چه پشت ها و چه اونایی که میرن دانشگاه، در صورتی که آدم باید سعی کنه کم کم با بقیه ارتباط بگیره و خودش تغییر بده موفقیت تو کنکور درسته مهمه ولی از اون مهم تر اینه که آدم از لحاظ روحی هم همراه با کنکور خودش قوی کنه و روحیه ی خودش مقاوم و با ثبات کنه، آدمای موفق تو دنیا زیادن اما آدمای موفقی که اکثرا همه دنبالشونن و ازشون درس میگیرن نه تنها توی زمینه کاری خودشون موفق بودن بلکه روحیه ی زیبایی که داشتن مارو تحت تاثیر قرار میده، از خودت فرار نکن در عوض خودت مقاوم کن تا بعد از تمام فشار هایی که بهت وارد میشه مثل یه الماس از هر زاویه زیبا و درخشنده بشی.

    13. Top | #13
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      من تجربه خودمو میگم بهتون
      من ۲ سال پشت کنکور موندم و همش با این امید
      که سال بعد عالی میخونم و میترکونم
      ولی در عمل خودم میترکیدم
      ولی حالا چرا میموندم پشت؟
      چون که خودم میدونستم توانم رو نذاشتم
      هی دلم میخواست باز بمونم
      ولی از یه جایی دیگه گفتم بیخیال و رفتم دانشگاه
      هر چند ته دلم میدونستم دائم نیست
      رفتم دانشگاه
      و بزار بگم برام چی بود
      عذاب خالص
      سر کلاسا زجر می کشیدم
      تمام وجودم حسرت شده بود که خاک بر سرت
      بخاطر اینکه حسش نبود گند زدی به خودت
      و مجبوری چیزایی بخونی که نفرت داری
      رسما شده بودم یه ربات علاف در اینستا ول میگشتم
      هیچ کار مفیدی نمی‌کردم
      درسای دانشگاه رو هم نمیخوندم
      تا اینکه انصراف دادم
      نه برای پزشکی
      درسته تمام چیزیه که میخوام
      ولی هدف اصلی اینه همه تلاشمو بکنم
      که اگر خدایی نکرده چیزی شد که من نمیخواستم
      بگم من از خودم کم نذاشتم بقیش دست من نبود
      پیشنهادم اینه بشین با خودت حرف بزن
      حرفاتو بیار رو کاغذ
      همش ۸ ماه مونده
      تمومش کن شرش کنده شه
      و اگه بتونی با یه پزشک هم مشورت کنی
      در خصوص افسردگی که چه بهتر

    14. Top | #14
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      ببین همین قرص ژلوفن که هممون تا سردرد میشیم میخوریم، یه سرچ کنی تو نت یه لیست بلندبالا از عوارضش برات میاره. در کل همه ی قرصای شیمیایی عوارض داره.من دکتر بهم گفت تا روز کنکور بخور ، از فردای کنکور دیگه نخور.فقط هفته ی اول که میخوردم سردرد میشدم ، بعد عادت کردم بهش. راستی من خییییلی ادم حساس و زودرنجی بودم تا یکی یه حرفی میزد، مدتها از تو فکرش بیرون نمیومدم. اون قرصا واقعا کمک کرد که بی خیال همه چی شم.عزییییزمی انشالله موفق بشی
      اره ولا همه خیلی عوارض دارن ولی فکر کردم چون دقیقا اینا مخصوصه اعصابه شاید عوارضش خطرناک تر باشه ولی مگه من الآن وضعیتم خیلی خوبه که بترسم بدتر شم؟ والا هرچی م خطرناک باشه از اینی که الان هستم بهتره حتی تایم غذا خوردنا و خوابیدنام 3 برابر قبلا شده مرسی از کمکت ایشالا بهتر هم بشی

    15. Top | #15
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط _Saturn_ نمایش پست ها
      چون خودمم تو این مسیر هستم میدونم که فقط واقعیت کمک کننده اس، اگه یه موجود زنده رو هم یه مدت توی یه جای آروم و بی سر و صدا نگه دارن وقتی بفرستنش بین یه جمعیت با روحیه ی متفاوت و شاد و بی دغدغه مطمئنا اونم احساس تنهایی و افسردگی میکنه و حس میکنه مشکل از خودشه مثل اکثر کنکوریها چه پشت ها و چه اونایی که میرن دانشگاه، در صورتی که آدم باید سعی کنه کم کم با بقیه ارتباط بگیره و خودش تغییر بده موفقیت تو کنکور درسته مهمه ولی از اون مهم تر اینه که آدم از لحاظ روحی هم همراه با کنکور خودش قوی کنه و روحیه ی خودش مقاوم و با ثبات کنه، آدمای موفق تو دنیا زیادن اما آدمای موفقی که اکثرا همه دنبالشونن و ازشون درس میگیرن نه تنها توی زمینه کاری خودشون موفق بودن بلکه روحیه ی زیبایی که داشتن مارو تحت تاثیر قرار میده، از خودت فرار نکن در عوض خودت مقاوم کن تا بعد از تمام فشار هایی که بهت وارد میشه مثل یه الماس از هر زاویه زیبا و درخشنده بشی.
      ممنونم خیلی کلمات زیبایی گفتین واقعا لذت بردم ،حتما به توصیه تون عمل میکنم

    صفحه 1 از 3 12 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن