سلام بچه ها وقتتون بخیر من امسال رتبه ۱۳۸ هزار منطقه دو شدم با معدل کل دیپلم۱۶۰۷۵ هست از مدرسه تیزهوشان این سیکل دوران کنکور رو من بخونین شاید به دردتون خورد و کسی حتی شبیه به منم نشد
من از تابستون دهم استارت کنکور ۹۹ رو زدم درسای تخصیصو رو اموزشگاه ثبت نام کردمو کتاب تستا روهم خریدم شروع خوبی بود بهترین شاگرد بودم و تو مرکز توجه همه ی معلما از من خوششون میومد ومن هم مغرور و مغرور تر میشدم و درس فاصله می گرفتم بخودم دیدم تو آبانیم و من فردا امتحان فیزیک دارم چون تو تابستون خونده بودم دیگه حوصلم نکشید بخونم می دونید بچه ها اگه همش به چیزای غیرواقعی فکرکنید ذهنتون خسته میشه و دیگه حوصله ی درس ندارین منم همش تو توهمم به رتبه کنکورم و زدن تو دهن بقیه و تشویق و... همش این لحظه ها رو تصور می کردم امتحان فیزیک دادم و نمرم چهار شد حالم بد شد بدتر و بدتر کاخ باکینگهامی که برای خودم ساخته بودم شده بود پناهگاه آورگان تو همین زمان متوجه دوست صمیمیم شدم اون انقلاب صنعتی کرده بود به ترازای هفت هزار رسیده بود تو همه ی آزمونا اول میشد و همه پزشکی تهران رو تو پیشونیش می دیدن معدل ۲۰ شد معدلی که هیچکی تا حالا تو اون مدرسه نتونسته بود بیاره ومن درحال حسادت و منفجر شدن حوصله درس خوندن نداشتم به هیچ وجه تلاش می کردم ولی نمی شد مثلا پای درس می شستم و یاد اون و توجههی که از دست داده بودم می افتادم این سال گذشت و یازدهم شروع شد سالی که سه تا تجدیدی داشتم ولی خب رفع شدن یعنی تو کارنامه نمره دیگه ای گذاشتن
برای جلو زدن تصمیم گرفتم از پشتیبان ویژه قلمچی استفاده کنم بین دخترا یکی فقط حاضر شد پشتیبان ویژه من شه ازمون تعیین سطح ۴۰۰۰ شدم می گفتم بهش من حوصله درس ندارم ولی عاشق رقابتو و جلو زدنم ولی نمی تونم زیاد بخونم حواسم پرت میشه گفت بنظرم اول خوددرگیریاتو حل می کردی بعد مشاور می گرفتی چون پول یک فصل رو یک جا داده بودم تا آخر اذر زنگ میزد همش می گفت بشین درس بخون روش مطالعه و برنامه رو خودت باید پیاده کنی بکبار مامانم براش صدتومن شارژ گرفت بیشتر با من حرف بزنه اخه هفته ای سه تا ده دقیقه حرف می زد و اخرین حرفش به من این بود که تو سه ماه رو چهار هزاری معلوم نیست چند سال بعد پشت کنکورت خوب میشی و میری دانشگاه. این حرفش منو خیلی عصبی کرد چند تا مسکن باهم خوردم و مسوم شدم و دکتر و دوا درمون سال یازدهم تموم شد مامانم برام مشاور گرفت تو تابستون از تراز ۴۰۰۰ شروع کردم و تو اولین ازمون پاییز به ۶۵۰۰ رسیدم ( ۵۰۰) تا اختلاف با دوستی که گفتم داشتم مشاوری که گفتم کانال تلگرام داشت و کارنامه های منو واسه تبلیغ می گذاشت و ادمای زیادی جذب شدن مشکل بعدی از اینجا شروع شد مشاورم بهم می گفت بهترین دختر دنیایی خیلی دوست دارمو اینا ، به خاطر پیشرفت و ادامه دادن من می گفت اینا رو، من وارد یه فاز دیگه شدم عشق و عاشقی تو آزمون بعدی ترازم رسید به ۵۰۰۰ واسه اینکه توجهشو از دست ندم گفتم مریض شدمو و اینا برا دو ازموم بعدش با کلید رفتم سرجلسه ولی انقدر عذاب وجدان گرفتم که اون رو گذاشتم کنار بااون مشاور هم دیگه ادامه ندادم ماه ابان و اذر فقط منابع جمع می کردم کلاس ثبت نام می کردم دی وی دی می خریدم ولی فقط جمع کردم نوبت اول دوازدهم شد و تجدبدی فیزیک که اینم بعدا درست شد با همون شیوه قبلی اسفند شروع شد چهار ماه به کنکور موندن بود من که گفتم این همه مدت روکه از دست دادم اینم روش نخوندم همش می خوابیدم و فیلم دیدمو و خودمو فوش میدادم تا اینکه تو شونزده اردیبهشت خبر تعویق اومد. دیوونه شدم چوپ از اسفند تا زمانی که اعلام کردن بیشتر از پنج ماه میشد همتختیم از همون اسفندی که من ول کردم شروع کرد و ۲۰۰۰شد و من هم ۱۳۸۰۰۰ کاش حتی از زمان تعویق مونده به کنکور رو می خوندم از این که بهتر بود و رتبه معقولی داشتم نمی ترسیدم اگه ۱۴۰۰ رتبه خوبی بیارم سازمان سنجش شک کنه