چگونه دانشجوي موفقي باشيم
در ابتدا اينو ميگم كه اين نوشته كاملا بر اساس تجربيات شخص من نوشته شده و نظرات شخصي من هست و بنياد علمي و ... نداره برا همين بخش زيادي از اون سليقه اي هست و ممكنه خيلي ها موافق نباشن نوشتمش چون خودم فك ميكنم اگه كسي اين اطلاعات رو به من ميداد خيلي ميتونست بهم كمك كنه.
موفقيت رو براي خود تعريف كنيم :
اولين قدم برا موفقيت تعريفشه كه بايد بشينيم و فك كنيم ما چه چيزي رو موفقيت ميدونيم برا هر كسي متفاوته مثلا موفقيت برا يه نفر فقط پاس شدن درسا هست برا يكي معدل الفي برا يكي علاوه بر اينها سواد و توان علمي هم مهمه و ...
مشخصه كه وقتي تعريف ها فرق داره هدف ها هم متفاوته و راه رسيدن به هر كدوم هم فرق ميكنه پس لزوما تقليد از يه فرد ديگه تو دانشگاه درست نيست بزارين يه مثال بزنم فردي كه هدف اولش تو دانشگاه اينه اپلاي يا مهاجرت كنه برا اين فرد زبان قوي خيلي مهمه اما فرد ديگه اي به هيچ وجه قصد مهاجرت نداره الگو قرار دادن اون فرد اشتباهه چون نبايد سرمايه گذاري رو زبانش به اون اندازه باشه يا ايلتس و تافل بگيره (اينا خوبن برا همه اما اولويت نيست برا فردي كه قصد مهاجرت نداره) همين فرد برا رقابت تو داخل ميتونه توانايي كار با نرم افزار يا خيلي نكات ديگه رو تقويت كنه و براش بهتر باشه .دقت كنيد زمان و پول و انرژي ما محدوده و نميتونيم تو همه چي قوي بشيم و بايد انتخاب كنيم .
تا اينجا فهميديم كه بايد هدف داشته باشيم بعدش ميخوام بهتون ياد بدم چطور بايد هدف گذاري كنيم و اشتباهات رايج و نابود كننده تو اين ضمينه رو بگم .
هدف گذاري :
هدف گذاري بايد منطقي .شفاف .تا حد امكان كمي نه كيفي و همچنين متناسب با استعداد و هوش. شرايط مالي .وضعيت علمي اساتيد و دانشگاه و قابل دست يابي باشه.
براي مثال چند نمونه هدف گذاري غلط براتون مثال ميزنم
هدف من اينه پزشك خوب و با سواد و توانمندي بشم = كيفي
هدف من اينه كه هميشه معدل الف بشم = كلي
هدف من اينه كه برا ادامه تحصيل برم المان = در نظر نگرفتن شرايط + كلي
ممكنه با توجه به استعداد .وضعيت مالي و وضعيت دانشگاه قابل دسترسي نباشن و اينكه بيشتر جنبه ارزو گونه دارن تا هدف محور .اما لزوما بد نيستن چطور بايد ارزو رو به هدف تبديل كنيم .نكته تو اينه از پايين به بالابرين مثلا من تو دانشگاه پيام نور مهندسي مكانيك قبول شدم .وضعيت مالي خوبي ندارم و مجبورم كاركنم كنار تحصيل .نمونه بعدي داروسازي تبريز قبول شدم .پشتوانه مالي خوبي دارم تنها دغدغه زندگيم درس و دانشگاهه .براي فرد اول اگه با خودش بگه من هدفم اينه معدل الف بشم هر ترم .زبانم رو هم قوي كنم و اپلاي كنم و برم خارج ادامه تحصيل بدم من ميگم اين هدف گذاري غلطه و محكوم به شكسته چرا كه مشخصه اين فرد ضمينه كافي براي دستيابي به اين هدف رو نداره (ما با توجه به استعداد متوسط وتلاش متوسط و عمومي افراد در نظر ميگيريم كه بالاي 90 درصد افراد رو پوشش ميده) برا فرد دوم اما شرايط فرق داره ميتونه هدف گذاري بلند پروازانه تري داشته باشه اما بازم به نكاتي بايد توجه كنه كه در ادامه ميگيم. برا اين فرد مثلا اين هدف گذاري غلطه من ميخوام تو رشتم به شدت قوي بشم و در حد جهاني حرف برا گفتن داشته باشم تو علم و داروهايي هم بسازم در حد روز دنيا (من ديدم اين نوع هدف گذاري رو و نتيجشم ديدم) من ميگم اين غلطه يه چند دليل عموما دانشجو نميتونه در بهترين شرايط از اساتيدش بهتر بشه در حال حاضر ما به لحاظ توان علمي با كشورهاي سطح يك قابل مقايسه نيستيم (تبليغاتم ول كنيد منطقي باشيد). نه اساتيدمون در حد يكن نه امكانات و بودجه نه رفاه و وضعيت ارامش روحي برا كار علمي و... پس در نهايت اين فرد به احتمال زياد به اين هدف نخواهد رسيد اما هدف گذاري ديگه اي ميتونه اونو به نتيجه دلخواهش برسونه چون رشته و دانشگاهش خوبه و وضعيت مالي و پشتوانه اوكي شانس زيادي برا مهاجرت يا اپلاي و ادامه تحصيل تو دانشگاه هاي سطح يك و در نهايت رسيدن به هدفش داشته باشه .
0توقع معقول و واقع گرايانه از دانشگاه داشته باشيم:
يك موضوعي هست كه خيلي رايجه تو ترم اوليا (از الان بهشون ميگم ترمك
) اين موجودات دوست داشتني به شدت ارمانگرا هستن وتصورشون از دانشگاهشون مثل فيلم ها و مستندهايي هست كه ديدن و فك ميكنن قراره وارد يه فضايي بشن كه علم و خرد در همه جا موج ميزنه و اساتيد با سواد تشنه اموختن به انها هستن .دريغا كه وقتي شرايط رو ميبينن به غايت دلسرد ميشن و افسرده .اكثر اساتيد توان علمي ندارن يعني تو سيستم اموزش فقط پاس كردن رفته و مدرك گرفتن .مشكل بعدي علاقه مند نيستن به تدريس .خيلي هاشونم قدرت انتقال و هنر تدريس ندارن 90 دقيقه زور ميزنن ده صفحه رو نميتونن بفهمونن و...
البته معدود اساتيد خوب و با سوادم داريم كه چون در گرانبها هستن و ناياب اينا رو پيدا كردين ول نكنين تا ميتونين ازشون ياد بگيرين اخلاق و علم و هر چي تونستين.
از اساتيد كه بگذريم ميرسيم به امكانات .براي مثال دانشگاه قبلي من تو ازمايشگاه شيمي هميشه كمبود مواد و تجهيزات داشت و ما خيلي دچار مشكل بوديم و ياد نميگرفيم اخرم استاد ميگفت از بي عرضگي خودتونه و هميشه ما مقصر بوديم .تو دانشگاه فعلي من كه ازاده خيلي شرايط بهتره از اونجا اما بازم فاجعه است كلاساي كوچيك و 80-90 تا دانشجو كه ميلوليديم تو هم .فشارسنج و استتسكوپ ها (گوشي پزشكي)همه خراب تو پراتيك(جايي كه مهارت هاي پرستاري رو تو مكان شبيه سازي بيمارستان تمرين ميكرديم) من خودم فشار گرفتن رو تو بخش ياد گرفتم .از وضعيت كتابخونه ها و خوابگاه و سلفم كه نگم برين ببينيد از دوستام تو بهترين دانشگاه ها (تهران و...)هم پرسيدم و ميگن وضعيت ما هم بهتر از شما نيست خيلي و ناراضين .
سياه نمايي نداريم:تا اينجا از مشكلات و وضعيت دانشگاه ها گفتم خيلي ها شايد بگن سياه نمايي بيش از حده كه من ميگم نيست اما خوشبين ترين دانشجو ها رو هم بپرسين مشكلات رو كتمان نميكنن هدف من اينه تصور غلطي كه يه تعداد دارن اطلاح بشه .
ماجراي تحصيل خودم :
من بعد قبولي تو شيمي با كلي انگيزه و اهداف بزرگ راهي دانشگاه شدم .قبل شروع شدن ترم رفرنس ها ي روز دنيا رو خريدم و شروع كردم به مطالعه و تو ذهنم اينده اي رو ميديم كه يه شيمي دان بزرگ و موفق شدم و... خلاصه ترم شروع شد اساتيد رفرنس هاي زيرخاكي تدريس ميكردن و از بقيه شرايطم كه گفتم مجموعه اين موارد باعث سرخوردگي من شد و انگيزمو نابود كرد و افت تحصيلي و درنهايت انصراف از دانشگاه .اما تصميم گرفتم دوباره وارد دانشگاه بشم وبا اصلاح طرز فكر و جبران اشتباهات موفق بشم.پس تحقيق كردم برنامه ريختم و درنهايت رشته جديد انتخاب كردم و واردش شدم (پرستاري)ديد واقعگرايانه داشتم اينبار .ميدونستم از اساتيد چيز زيادي قرار نيست دستگيرم بشه برا همين سيستم تحصيل موازي رو ابداع و به كار بستم در ادامه توضيج ميدم يعني چي.
راهكار دانشجوي موازي بودن:
من ياد گرفته بودم كه كه برا موفقيت كه برا خودم تعريف كرده بودم و اهدافي كه داشتم(براساس اولويت .كسب معدل بالا و نمرات خوب.بالا بردن توان علمي .امادگي برا مهاجرت كاري كه زبان رو ميطلبه)
اينجا يه نكته كشف كردم كه برخلاف تصور بسياري از دانشجوها وخصوصا ترمك ها ي عزيز .توان علمي وسواد زياد به نمره ومعدل بالا مرتبط نيست در اين مورد بعدا صحبت ميكنيم .پس با اين اوصاف من سيستم موازي رو ابداع كردم كه سه خط هدف متفاوت رو دنبال ميكنه و بر الويت بندي تاكيد داره.اولين خط كسب نمرات خوب و معدل بالا هست كه اولويت اوله و از همه مهمتره .دومين خط كسب توان علمي بالاست و درنهايت خط اخر امادگي براي مهاجرت در ايندست كه اخرين اولويت رو داره .من انرژي وتوان محدودي دارم كه اول صرف خط اول ميكنم بعد دوم بعد سوم يعني اگه تا جزوه استادم رو نخوندم و امادگي برا امتحانش ندارم نميرم رفرنس هاي رشتمو بخونم يا تا زماني كه رفرنس نخوندم نميرم زبان بخونم (البته زبان يكم متفاوته و هر روز يه مقداري وقت كم بايد براش بزاري اما ايام امتحان نميخونم هيچي) شما ميتونين خط هارو كم وزياد كنين برا خودتون خط اول برا همه دانشجو ها ثابته فقط اما براي مثال شما كنار دانشگاه ميخواي موسيقي يا ورزش هم كار كني خط موسيقي يا ورزش رو درنظر ميگيري و موازي تحصيل با اولويت پايينتر پيش ميبريش.
اولين قسمت نوشتم به پايان رسيد و طولاني هم شد تو قسمت هاي بعدي توضيح ميدم هر خط موازي رو كه چطور تو دانشگاه نمره بالا بيارين و معدل تون رو بالا ببرين وبالا نگه دارين (تفاوت نمره گرفتن تو دروس تخصصي و عملي و عمومي رو هم ميگم) بعد ميرم سراغ اينكه چطور دانشجوي با سواد بشيم وتوان علمي خوبي داشته باشيم .درباره مهاجرت و اپلاي اطلاعاتم زياد نيست پس راهكارهاي خودمو نميتونم بگم چون نتيجه شو نديدم و نميتونم توصيه كنم برا همين انشا.. اونو يكي از دوستان كه اطلاعات خوبي داره بنويسه تا همه استفاده كنيم.
قسمت دوم :
چطور نمره بگيريم (در همه دروس )
اين نكات براي همه دروس هست و عموميه نكات اختصاصي رو پايين ميگم .استاد يا جزوه ميگه يا كتاب معرفي ميكنه .اشتباهه شما فك كني همين منبع رو من مسلط بشم نمره كامل ميگيرم يا حتي خوب .شما نبايد منابع رو شكست بدين بايد اساتيد رو شكست بدين بايد كشف كنين ملاك نمره دهي اين استاد چيه من خودم خبره اين كارم استاد دهن بازكنه و دو كلمه از زبان مباركش بيرون بياد ميگيرم عيارش وسوادش چقدره تو همون جلسه اول ميفهمم اين چطوري نمره ميده .برا بعضي ها اصلا كلاس و شخص دانشجو مهم نيست نمره برگه نمره شماست كه زياد نيستن .برا بعضي ها خصوصا عمومي ها كار و فعاليت كلاسي مهمه و نمره زيادي ميتونين بگيرين .برا يه عده اخلاق و رفتار مهمه (من استادي داشتم كه 80 درصد ملاكش اين بود و به خاطر مشكلي نرفتم امتحان عمليشو و گفتم مهم نيست پاس بشم فقط اما نمره كاملو تقريبا بهم داد) اما اكثر اساتيد تركيب اينا هستن .تو دوران تحصيل به يكي دو تا استاد عجيب غريب هم شايد برخورد كنين كه مهم نيست مثلا ما استاد فيزيولوژي داشتيم كه فقط به دخترا نمره بالا ميداد و يه دوستي داشتم كه تو پرستاري گايتون رو جويده بود و از اين بشر نمره 12-13 گرفت
اما دخترا همه بالا گرفتن اما اينا كمن .اما بدترين نوع اساتيد كه زياد هم هست متاسفانه پاچه خواري پسند بودنه كه فراوان ميبيند دانشجو ها با اين تكنيك نمرات درخشاني ميگيرن خيلي اوقات .
انتخاب درست نيمي از موفقيت :
اگه مثل من بيچاره نيستيد و در علوم پزشكي اساتيد ثابت و مشخص نداريد سعي كنيد تحقيق جامعي از ترم بالايي ها كنيد كه با كدوم استاد برداريد اين خيلي مهمه .اولويت رو بزاريد خوش نمره بودن و بعد خوب درس دادن .مثلا تو دانشگاهتون 4 تا استاد رياضي دو درس ميده با اون شمري كه ميانگين كلاسش 12 هست برنداريد
كه هر كاري كنيد تهش بيوفتيد .
نتيجه گرفتن در دروس عمومي
نمره گرفتن تو درس عمومي خيلي با دروس تخصصي فرق داره .اولين نكته اينكه اساتيد اغلب يه كتاب معرفي ميكنن مثل انديشه اسلامي .ادبيات و... و امتحان معمولا تستي هست و امتحان معمولا ساده هست و با يه دور خوندن نمره خوبي از اين ميگيريد .
ارايه و كنفرانس : به شدت نمره اور تا ميتونيد برداريد و انجام بدين اكثر دانشجو ها از صحبت تو جمع متنفرن اما اعتماد به نقس كليد موفقيته يكي دوبار اول سخته بعدش مثل استاد راحت صحبت ميكنيد .اين خيلي ميتونه براتون نمره بياره اگه نميتونين جاش تحقيق بردارين اما تاثير اينو نداره من خودم هر دو رو برميداشتم.
نكته بسيار مهم : تو دروس عمومي به هيچ وجه با استادا بحث عقيدتي و ... نكنيد .استادا گولتون ميزنن ميگن نظر ازاده هر چه ميخواهد دل تنگت بگو اما اگه مخالف فكرشون صحبت كني پوستت رو تو نمره ميكنن .اگه بحث ميكنيد هم خودتون رو يا اعتدال گرا يا بهتر از اون موافق نظر استاد نشون بدين كه همانا نمره بيست خوشگلي نصيبتان خواهد نمود . من خودم سر يه كلاس تا پاي جان در ارايه اي كه دادم از نظرات استاد با قدرت و دلايل مختلف دفاع كردم و استاد چنان برقي در چشمانش بود و چنان كيف كرد كه مخالفين رو به خاك مظلت نشاندم كه كم مونده بود بياد بوسه اي بر پيشاني اين جانب بنهد و لازم به گفتن نيست كه بيست خفني هم گرفتم
.البته من منكر اساتيد روشنفكر نيستم اما عموميت و اكثريت همينه كه عرض كردم پس ريسك نكن زرنگم باش تابلو نشي.
تو عمومي دستتون برا استاد بازه سعي كنيد با استادهاي خوب و خوش نمره برداريد .مثلا من ادبيات رو با يه موجود متوهم كه تو دوران فردوسي زندگي ميكنه برداشتم و دهنم صاف شد مثل دانشجوهاي ادبيات به ما درس ميداد اخه به چه درد پرستار ميخوره استعاره مكنيه همون جانبخشيه ولي دوستم با يه استاد برداشته بود شعر ميخوندن سر كلاس و بگو بخند اخرم به همه بيست داد.
اينو يادتون باشه استاداي عمومي معمولا تشنه توجهن چون درساشون اكثرا بيخوده و دانشجوها بها نميدن اين كه شما فعال باشي و حس كنه برا درسش ارزش ميزاري خودش يه نكته فوق مثبته برا شما .
· اين پست به مرور اپديت خواهد شد