خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9
    1. Top | #1
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات

      میشه کنار درس دانشگاه کنکور تجربی شرکت کرد؟

      سلام. من به دلایلی مجبورم برم دانشگاه.و به دلایلی مجبورم کنکور شرکت کنم و رتبه بیارم.میخوام دانشگاه ازاد برم و انتخاب رشته هم کردم و از طرفی کنارش میخوام واسه کنکور تجربی بخونم سه سالم پشت کنکور بودم که همیشه دنبال حواشی بودم. کسایی که دانشجو بودن بنظرتون شدنی هست که کنار درس دانشگاه واسه کنکور هم خوند؟؟ راهنمایی کنید خیلی برام مهمه

    2. Top | #2
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      بله ،من پرستاری هستم.
      از بچه هامون زیاد بودن همین ۹۷ ...بلافاصله بعد دانشگاه کنکور دادن،۳ رشته تاپ هم قبول شدن.
      بعد اینکه توسایت جای دیگه دیدم حتی دانشگاه تهران هم قبول شدن
      یک ارشد کشاورزی داشت....ولی بودن.
      🌺یا رادَّ ما قَد فَات🌺

    3. Top | #3
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fandoq نمایش پست ها
      سلام. من به دلایلی مجبورم برم دانشگاه.و به دلایلی مجبورم کنکور شرکت کنم و رتبه بیارم.میخوام دانشگاه ازاد برم و انتخاب رشته هم کردم و از طرفی کنارش میخوام واسه کنکور تجربی بخونم سه سالم پشت کنکور بودم که همیشه دنبال حواشی بودم. کسایی که دانشجو بودن بنظرتون شدنی هست که کنار درس دانشگاه واسه کنکور هم خوند؟؟ راهنمایی کنید خیلی برام مهمه
      ميشه چون كارشناسي وقت ازاد داري تو اين مجازي كه بهترم شده و اينكه رشتت مرتبط باشه كه راحتترم هست مثلا پرستاري بخوني دروس پايت خيلي همپوشاني داره و ذهنت دور نميشه اما مثلا كسي كه مهندسي ميخونه كارش خيلي سختتره چون درسش هم سخته هم نامرتبط اما باز تو دروس رياضي و فيزيك هم پوشاني دارن كه خوبه تا حدي .در كل كار شدني هست و خيلي افراد هم انجام دادن(براي مثال يكي از دوستان خودم داره همين الان براي كنكور ميخونه و دانشجو هم هست) اما برنامه و اراده و تلاش زيادي ميخواد.
      ویرایش توسط prince : 22 مهر 1399 در ساعت 15:45

    4. Top | #4
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      سوال منم هست خیلی دوست دارم سال بعد کنکور بدم ولی امسال باید برم دانشگاه میشه منم راهنمایی کنین

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ahsan66 نمایش پست ها
      سوال منم هست خیلی دوست دارم سال بعد کنکور بدم ولی امسال باید برم دانشگاه میشه منم راهنمایی کنین
      من راهنمايي عمومي كردم اما اطلاعات بيشتر بدين تا راهنمايي بهتري بگيرين .رشتتون چيه .چه رتبه و رشته اي ميخواين بيارين و...

    6. Top | #6
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      این نوشته مال خودم نیست.....ولی گفتم شاید ارزش یکبار خوندن رو داشته باشه (((تا مقدار زیادی باهاش موافق هستم و با چشم خودم مثال هاش رو دیدم ))



      بعد اومده بهم زنگ زده و می‌پرسه: “من هوشبری خوندم و الان توی دورانِ طرحم هستم. می‌خوام دندون بخونم، نظرتون چیه؟” دلم پره از این سؤالا. پر.
      پتانسیلِ اینو دارم که هر کسی که همچین سؤالاتی داره رو دعوا کنم!
      کلی براش حرف زدم.
      کلی هم شنیدم.
      منتظر این بودم که ببینم حرفِ حسابش چیه؛
      دلیلش از این تصمیم.
      به این رسیدیم که توی کارش، دوست نداره از یک نفر بالاتر، دستور بشنوه. دوست داشت آقای خودش باشه.در نتیجه: “می‌خوام دندون‌پزشکی بخونم.” !!!خیلی واضحه که احتمالِ اشتباهش خیلییییییییییییی زیاده. اون هم برای بارِ دوم.
      یک بار هوشبری خونده و خودش اذعان داره که اشتباه کرده، خودش می‌گه که دوست نداره این کار رو.
      بعد دوباره می‌گه می‌خوام کنکور بدم.
      حالا متأهل هم هست. قضیۀ زندگی‌ش هم به کنار.
      آخه مردِ مؤمن! (البته خانم بود!)
      چرا هی دوست داری اشتباه کنی؟؟؟
      حرف زدیم و حرف زدیم تا به این رسیدیم که به کار در حیطۀ زیورآلات و شکل‌دهی به طلا و جواهر علاقه داره و الان داره با علاقه همون کار رو به صورت محدود و کم انجام می‌ده.
      ولی…
      انگار ذهن‌ها قفل شده.
      دیگه موفقیت شده مساوی با دکترشدن!
      چه فازیه؟!یکم ببینیم مردم دارن چه می‌کنن.
      یکم آدم‌های موفق رو ببینیم.
      داستان‌هاشون رو بخونیم.
      چشم‌هامون کو؟! بازشون کنیم!دیشب رفته بودیم با بچه‌های صنفیِ دانشکده به کافه ونج. کافه‌ای که با دوتا محمد شروع شده. از کافه لوکیشن.
      رفتیم تا مشورت بگیریم برای راه‌اندازیِ کافۀ دانشکده.
      نشستیم و اون‌ها مشورت دادن بهمون.
      ولی قسمتِ جذابِ قضیه می‌دونی کجاش بود؟
      اون‌جایی که یکی از محمدها یه‌بند رفت رو منبر و داستان‌شون رو تعریف کرد…
      من محوش شده بودم.
      دستمو زیر چونه گذاشته بودم، رو به سمتش، چشمام برق می‌زد! و با لبخند حرف‌هاش رو جرعه‌جرعه می‌نوشیدم.
      می‌گفت:
      از لوکیشن شروع شد. (که هنوز هم تنها کافۀ سیارِ استانِ قمه) روزی که من و محمد تصمیم گرفتیم لوکیشن رو راه بندازیم، یه هزاری هم تو جیبمون نبود!
      کلّ کافه رو با چک و قرض راه انداختیم.
      حالا تصور کن ما راه انداختیم کافه رو، ۳ ماه اجازۀ فعالیت ندادن بهمون!
      و ما کلی چک داشتیم…
      ما کجا داشتیم این داستان رو می‌شنیدیم؟
      توی کافه ونج. یه کافۀ خوشگلِ بزرگ،
      یه کافه که چیزی از کافه‌های خوبِ شهر کم نداشت.
      بازم بگم از خاطراتشون:
      دیدیم اجازۀ فعالیت نمی‌دن و ما هر روز از صبح تا عصر توی ادارات دنبال مسئولین می‌چرخیم و اونا ما رو سرمی‌دوونن… گاهی توهین هم می‌کنن. از اتاق میندازنمون بیرون.
      به محمد گفتم بیا بریم کهک.
      هیچی!
      صبحش رفتیم کهک.
      وقتی من حدود ۱۴ ساعت روی صندلیِ کنارِ وَن نشسته بودم، به محمد گفتم: من حاضرم مدت‌ها این‌جا روی این صندلی بشینم و مشتری هم نداشته باشم. و فقط پولِ غذامو دربیارم در طول روز. همین. لذت می‌برم.
      این‌که از صفر شروع کردیم و این کافۀ ماست
      با عشق تعریف می‌کرد و توی حرف‌هاش هم هی می‌گفت که من عاشقِ کارمم. عاشق اینم که مشتری میاد براش قهوه بزنم. براش غذا درست کنم. عاشق اینم.به محیطِ کافه اشاره می‌کرد و می‌گفت که:
      ببین. اکثرِ پولِ ساخت این‌جا رو که حدود ۳۴۰ میلیون شده، قرض گرفتیم.
      و یه روز که با خستگی اومدیم و نشستیم و دسته چک‌ها رو گذاشتیم جلومون و بررسی‌شون کردیم،
      دیدیم که ۱۷۰ میلیونش پاس شده!
      همینطوری خُردخُرد. کم کم…
      آره.
      عاشق بود.
      چرا ما نباید عاشقِ کارمون باشیم؟چرا تویی که شغلی داری که می‌تونی ارتقائش بدی و درآمدتو افزایش بدی، می‌خوای ریسک کنی و برای کنکور بخونی، و بیای توی رشته‌ای که اصلاً نمی‌دونی بهش علاقه داری یا نه.
      بعدش هم ۷ سالِ بعد که فارغ شدی، دیگه اون افسانه‌هایی که در مورد درآمدِ دندون‌پزشکی پارو و پول هست، پوچ شدن!
      و تو می‌مونی و دوباره همین نقطه‌ای که هستی!
      مریضی مگه؟آدم از یه جا یه بار گزیده می‌شه!این ۷ سالی که قراره برای دندون‌پزشک‌شدن صرف کنی، یا هر کسِ دیگه‌ای که صرفاً برای پولش می‌خواد بیاد این رشته،
      با وقت‌گذاشتن در همون کاری که عاشقشی، می‌تونی سرآمد بشی توی کشور در اون حیطه.
      ۷ ساله ها! شوخی نیست که.
      روی هر کاری وقت بذاری و فوکوس کنی روش، برای ۷ سال، تهش به جای خوبی می‌رسی و اگه درست عمل کرده باشی، پول هم درمیاری… خوب هم درمیاری.
      چرا اینو نمی‌خوایم بفهمیم که پزشکی و رشته‌های کنارش دارن اشباع می‌شن؟
      چرا نمی‌خوایم بفهمیم که پسوندِ دکتر کسی رو خوشبخت نکرده؟
      باید بگم که اگه واسه پول داری کنکور می‌دی، تو یه شکست‌خورده‌ای. از همین الان اینو بدون.

      پی‌نوشت: در این مورد دلِ پرم رو باید خالی کنم. و حسابی خواهم نوشت…
      ویرایش اول:

      باید بگم که من این متن رو وقتی نوشتم که دلِ پُری داشتم از وضع موجودِ کنکور. شاید با خوندنش انگیزه‌تون گرفته شده باشه یا کمی سرد شده باشید. که به نظرم خوبه. نباید برای یکی از مهم‌ترین تصمیم‌گیری‌های زندگی‌تون جوگیرانه عمل کنید!
      ولی این رو هم می‌گم که در مورد کنکورِ مجدد بیشتر و بیشتر باید بنویسم.
      و مطالب معتدل‌تر و مستدل‌تری خواهم نوشت.
      خلاصه این رو گفتم که با خوندن این مطلب، یه‌دفعه نزنید زیرِ همه‌چی.
      دنیای درمان هنوز هم جای خالی برای پزشک‌های خوب داره. البته پزشکِ خوب. نه هر آدمِ معمولی‌ای.


    7. Top | #7
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Zero_Horizon نمایش پست ها
      این نوشته مال خودم نیست.....ولی گفتم شاید ارزش یکبار خوندن رو داشته باشه (((تا مقدار زیادی باهاش موافق هستم و با چشم خودم مثال هاش رو دیدم ))



      بعد اومده بهم زنگ زده و می‌پرسه: “من هوشبری خوندم و الان توی دورانِ طرحم هستم. می‌خوام دندون بخونم، نظرتون چیه؟” دلم پره از این سؤالا. پر.
      پتانسیلِ اینو دارم که هر کسی که همچین سؤالاتی داره رو دعوا کنم!
      کلی براش حرف زدم.
      کلی هم شنیدم.
      منتظر این بودم که ببینم حرفِ حسابش چیه؛
      دلیلش از این تصمیم.
      به این رسیدیم که توی کارش، دوست نداره از یک نفر بالاتر، دستور بشنوه. دوست داشت آقای خودش باشه.در نتیجه: “می‌خوام دندون‌پزشکی بخونم.” !!!خیلی واضحه که احتمالِ اشتباهش خیلییییییییییییی زیاده. اون هم برای بارِ دوم.
      یک بار هوشبری خونده و خودش اذعان داره که اشتباه کرده، خودش می‌گه که دوست نداره این کار رو.
      بعد دوباره می‌گه می‌خوام کنکور بدم.
      حالا متأهل هم هست. قضیۀ زندگی‌ش هم به کنار.
      آخه مردِ مؤمن! (البته خانم بود!)
      چرا هی دوست داری اشتباه کنی؟؟؟
      حرف زدیم و حرف زدیم تا به این رسیدیم که به کار در حیطۀ زیورآلات و شکل‌دهی به طلا و جواهر علاقه داره و الان داره با علاقه همون کار رو به صورت محدود و کم انجام می‌ده.
      ولی…
      انگار ذهن‌ها قفل شده.
      دیگه موفقیت شده مساوی با دکترشدن!
      چه فازیه؟!یکم ببینیم مردم دارن چه می‌کنن.
      یکم آدم‌های موفق رو ببینیم.
      داستان‌هاشون رو بخونیم.
      چشم‌هامون کو؟! بازشون کنیم!دیشب رفته بودیم با بچه‌های صنفیِ دانشکده به کافه ونج. کافه‌ای که با دوتا محمد شروع شده. از کافه لوکیشن.
      رفتیم تا مشورت بگیریم برای راه‌اندازیِ کافۀ دانشکده.
      نشستیم و اون‌ها مشورت دادن بهمون.
      ولی قسمتِ جذابِ قضیه می‌دونی کجاش بود؟
      اون‌جایی که یکی از محمدها یه‌بند رفت رو منبر و داستان‌شون رو تعریف کرد…
      من محوش شده بودم.
      دستمو زیر چونه گذاشته بودم، رو به سمتش، چشمام برق می‌زد! و با لبخند حرف‌هاش رو جرعه‌جرعه می‌نوشیدم.
      می‌گفت:
      از لوکیشن شروع شد. (که هنوز هم تنها کافۀ سیارِ استانِ قمه) روزی که من و محمد تصمیم گرفتیم لوکیشن رو راه بندازیم، یه هزاری هم تو جیبمون نبود!
      کلّ کافه رو با چک و قرض راه انداختیم.
      حالا تصور کن ما راه انداختیم کافه رو، ۳ ماه اجازۀ فعالیت ندادن بهمون!
      و ما کلی چک داشتیم…
      ما کجا داشتیم این داستان رو می‌شنیدیم؟
      توی کافه ونج. یه کافۀ خوشگلِ بزرگ،
      یه کافه که چیزی از کافه‌های خوبِ شهر کم نداشت.
      بازم بگم از خاطراتشون:
      دیدیم اجازۀ فعالیت نمی‌دن و ما هر روز از صبح تا عصر توی ادارات دنبال مسئولین می‌چرخیم و اونا ما رو سرمی‌دوونن… گاهی توهین هم می‌کنن. از اتاق میندازنمون بیرون.
      به محمد گفتم بیا بریم کهک.
      هیچی!
      صبحش رفتیم کهک.
      وقتی من حدود ۱۴ ساعت روی صندلیِ کنارِ وَن نشسته بودم، به محمد گفتم: من حاضرم مدت‌ها این‌جا روی این صندلی بشینم و مشتری هم نداشته باشم. و فقط پولِ غذامو دربیارم در طول روز. همین. لذت می‌برم.
      این‌که از صفر شروع کردیم و این کافۀ ماست
      با عشق تعریف می‌کرد و توی حرف‌هاش هم هی می‌گفت که من عاشقِ کارمم. عاشق اینم که مشتری میاد براش قهوه بزنم. براش غذا درست کنم. عاشق اینم.به محیطِ کافه اشاره می‌کرد و می‌گفت که:
      ببین. اکثرِ پولِ ساخت این‌جا رو که حدود ۳۴۰ میلیون شده، قرض گرفتیم.
      و یه روز که با خستگی اومدیم و نشستیم و دسته چک‌ها رو گذاشتیم جلومون و بررسی‌شون کردیم،
      دیدیم که ۱۷۰ میلیونش پاس شده!
      همینطوری خُردخُرد. کم کم…
      آره.
      عاشق بود.
      چرا ما نباید عاشقِ کارمون باشیم؟چرا تویی که شغلی داری که می‌تونی ارتقائش بدی و درآمدتو افزایش بدی، می‌خوای ریسک کنی و برای کنکور بخونی، و بیای توی رشته‌ای که اصلاً نمی‌دونی بهش علاقه داری یا نه.
      بعدش هم ۷ سالِ بعد که فارغ شدی، دیگه اون افسانه‌هایی که در مورد درآمدِ دندون‌پزشکی پارو و پول هست، پوچ شدن!
      و تو می‌مونی و دوباره همین نقطه‌ای که هستی!
      مریضی مگه؟آدم از یه جا یه بار گزیده می‌شه!این ۷ سالی که قراره برای دندون‌پزشک‌شدن صرف کنی، یا هر کسِ دیگه‌ای که صرفاً برای پولش می‌خواد بیاد این رشته،
      با وقت‌گذاشتن در همون کاری که عاشقشی، می‌تونی سرآمد بشی توی کشور در اون حیطه.
      ۷ ساله ها! شوخی نیست که.
      روی هر کاری وقت بذاری و فوکوس کنی روش، برای ۷ سال، تهش به جای خوبی می‌رسی و اگه درست عمل کرده باشی، پول هم درمیاری… خوب هم درمیاری.
      چرا اینو نمی‌خوایم بفهمیم که پزشکی و رشته‌های کنارش دارن اشباع می‌شن؟
      چرا نمی‌خوایم بفهمیم که پسوندِ دکتر کسی رو خوشبخت نکرده؟
      باید بگم که اگه واسه پول داری کنکور می‌دی، تو یه شکست‌خورده‌ای. از همین الان اینو بدون.

      پی‌نوشت: در این مورد دلِ پرم رو باید خالی کنم. و حسابی خواهم نوشت…
      ویرایش اول:

      باید بگم که من این متن رو وقتی نوشتم که دلِ پُری داشتم از وضع موجودِ کنکور. شاید با خوندنش انگیزه‌تون گرفته شده باشه یا کمی سرد شده باشید. که به نظرم خوبه. نباید برای یکی از مهم‌ترین تصمیم‌گیری‌های زندگی‌تون جوگیرانه عمل کنید!
      ولی این رو هم می‌گم که در مورد کنکورِ مجدد بیشتر و بیشتر باید بنویسم.
      و مطالب معتدل‌تر و مستدل‌تری خواهم نوشت.
      خلاصه این رو گفتم که با خوندن این مطلب، یه‌دفعه نزنید زیرِ همه‌چی.
      دنیای درمان هنوز هم جای خالی برای پزشک‌های خوب داره. البته پزشکِ خوب. نه هر آدمِ معمولی‌ای.


      زيبا بود ولذت بردم از خوندنش .منم موافقم با اين كه برا پول اگه وارد دانشگاه بشي شكست ميخوري متاسفانه تجربه هم دارم از شكست سنگين تحصيلي و مشروطي ها ي پي در پي
      و ملاك اصلي رو بايد علاقه گذاشت اما بازار كار و درامد خيلي مهمه .ريسك بازار ازاد از نظر من كمتر از تحصيل تو رشته هايي هست كه اينده نداره .شايد اين از خوش شانسي بعضي از ماست كه علاقمون با رشته ها يي كه اين سالها بازار خوبي داره يكسان شده اما واقعا به افرادي كه علاقشون تو رشته هاي پر رييسكه از نظر اينده شفلي نميدونم چه توصيه اي بايد كرد ولي اينو ميدونم با زور صرف اينده كاري رشته اي رو اومدن عذاب كشيدنه نمونش خودم كه مشروطي يك رشته سابق الان همواره در پي الف شدن تو رشته جديدشه(كه از نظر ظاهر سختتر از رشته قبليه) و تا حالا با بدشانسي و لطف چندي از اساتيد موفق نشده اما اين ترم الف ميشم انشا...
      اگرم مدرك بگيريد و بريد سر كار هر لحظه عذاب كشيدنه و طبق هرم نياز هاي مازلو شايد نياز هاي فيزيولوژيك و امنيت و .. رو به دست بياريد اما نوك هرم كه خودشكوفايي هست هيچ وقت به دست نمياد و اين خيلي نكته منفي هست (بالاترين سطح نياز انسان شكوفا كردن استعدادهاشه كه تو شغلي كه بدت مياد ازاد نميشه معمولا).و يه نكته ديگم كه ديدم بد نيست بگم پول لازم هارو بيشتر درك ميكنم اما خيليا اصلا پول معيار نيست(وضعيت اقتصادي خوبي دارن) فقط تشويق و تاييد خانواده و فاميل رو ميخوان همه دكتر صداش بزنن و ... ناشي از تربيت غلط و فرهنگ غلطه اين تو سن هاي پايين شايع تره اما سعي كنيد هميشه رو اين تمركز كنيد كه خودتون دوست دارين چه كاري انجام بدين و چه شغلي خوشحالتون ميكنه و ازش لذت ميبرين(البته به اينده و درامد واينام فك كنيد كمتر ادمي يه علاقه داره) . تاييد و تشويق ادما تموم ميشه و اخر شما هستي و يه شغل و يه عمر زندگي
      تا توانی در جهان همراه اهل درد باش
      یا نبر نامی زمردی یا حقیقت مردباش
      ویرایش توسط prince : 23 مهر 1399 در ساعت 13:51

    8. Top | #8
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Fandoq نمایش پست ها
      سلام. من به دلایلی مجبورم برم دانشگاه.و به دلایلی مجبورم کنکور شرکت کنم و رتبه بیارم.میخوام دانشگاه ازاد برم و انتخاب رشته هم کردم و از طرفی کنارش میخوام واسه کنکور تجربی بخونم سه سالم پشت کنکور بودم که همیشه دنبال حواشی بودم. کسایی که دانشجو بودن بنظرتون شدنی هست که کنار درس دانشگاه واسه کنکور هم خوند؟؟ راهنمایی کنید خیلی برام مهمه
      سخت و وقت گیره اما ممکنه

    9. Top | #9
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      سلام
      من پارسال پرستاری ازاد رفتم به نیت کنکور مجدد!
      ترم اولم حضوری بود و خیلی کم پیش میومد برا کنکور بخونم
      و ترم قبلم با اینکه مجازی شد ولی کل هفته کلاس و کوییزاینا داشتم
      و نشد اونجوری ک میخوام بخونم
      اما بستگی به ادمش داره
      من واقعا از حیطه ی کنکور دیگ بدم میاد ولی اگه کسی بخواد
      و از همه ی تفریحاتش بگذره شاید بشه ولی سخته!
      اما یه موردم بگم
      احتمالش خیلی زیاده از رشته ای ک میخونی خوشت بیاد و دوس داشته باشی همونو ادامه بدی
      و واقعا تو هررشته ای میشه پیشرفت کرد اینو جدی میگم
      کنکور بنظرم روح و روان ادمو مریض میکنه
      زندگی و شرایط رو بپذیر و برای بهتر شدن اون موقعیتت تلاش کن
      تا دکترا اون رشته رو بخون یا هرچی که میشه پیشرفت کرد
      متاسفانه من بعد 4سال پشت موندن به این نتیجه رسیدم!

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن