خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 63 1211 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 935
    1. Top | #1
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات

      Arrow Zero نامه (به اشتراک گذاری تجربیات یک کنکوری)

      سلام به همه ی بچه های انجمن
      خب...خیلی هاتون درمورد مورادی که قراره توی این تاپیک براتون تعریف کنم سوال پرسیده بودید
      فقط برای احترام به شما دوستای گلم این تاپیک رو که نمیشه بهش گفت مصاحبه فقط به اشتراک گذاری تجربه هاست زدم وگرنه من عددی نیستم که بخوام سیرتاپیاز خودم رو توضیح بدم.
      همین اول هم بگم که معلم کنکوری یا کلاس آنلاین یا مشاور نداشتم و مدرسه خاص هم نرفتم و نه توی خانواده و نه توی فامیل آدم با تحصیلات بالا یا دکتر نداریم....هوشم هم حسابی پایینه و هرچی دارم از تلاش کردنه (معدل نهایی هام هم 17 شد ).
      توی این پیام چندتا بخش قراره داشته باشیم (توضیحات هربخش برای کسایی که منو میشناسن وپیامام رو توی انجمن دنبال میکنن ممکنه تکراری باشه چون خیلی جاها گفتمشون) :

      _بخش سرگذشت = از سال دهم تا کنکور99 هرچی از خاطراتم یادمه تعریف میکنم
      _بخش منابع
      _بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد
      _بخش مهارت های آزمون دادن و ترتیب پاسخگویی من به سوالات دفترچه
      _بخش روش های مطالعه ی هردرس که من انجام دادم
      _بخش چگونه برای آزمون های دوهفته یکبار برنامه ریزی روزانه میکردم
      _بخش پیشنهادات برای دوران جمع بندی
      _بخش چطوری یک پشت کنکوری موفق بشیم یا خطرات پشت کنکور موندن
      _بخش 100 تا نمونه از آهنگ هایی که توی این 3 سال باهاشون درس میخوندم و ورزش میکردم

      اینا مواردی بودن که اکثر بچه ها درموردشون ازم پرسیدن
      با زدن این تاپیک دیگه فک نکنم توی بخش مصاحبه با رتبه برترها شرکت کنم

      توجه = مواردی رو که خواهید خواند فقط تجربیات شخصی و خاطرات منه....این برداشت رو نداشته باشید که چون اینا رو نوشتم همش رو قبول دارم و بهتون توصیه میکنم
      کارنامه های کنکور98 و 99 من (اولی98 و دومی99)

      فایل پیوست 94560

      فایل پیوست 94561






      کل ترازهایی که توی این سال ها آوردم ((البته حدودی)) :
      اولین ترازی که گرفتم 4800
      یازدهم میانگین 5000 و خورده ای
      دوازدهم میانگین 5900
      تراز کنکور 98 = 9090
      میانگین تراز پشت کنکورم قبل از کرونا = 7200
      بعداز کرونا = 6800
      تراز کنکور 99 =10323
      سرگذشت

      سال دهم
      سالی بود که برای اولین بار کنکوری ها رو دیدم...اون موقع نظام قدیم هاهم توی مدرسه مون بودن
      هیچ تصوری از کنکور و درس خوندن نداشتم و تنها چیزی که از سال های گذشته یادگرفته بودم این بود که یه سری چیزا رو حفظ کن و 20 بگیر.
      سال دهم ازهر لحاظ افتضاح بود...هیچی از درسا حالیم نشد و معلم هامون هم که درحد کتاب درسی هم نمیتونستن درس بدن چه برسه به کنکور !!!...اون سال کلاس زبان و باشگاه تکواندو میرفتم...توی مدرسه بیشتر روزها معلم نداشتیم و بچه ها یه توپ ورمیداشتن حمله میکردن به حیاط مدرسه برای بازی کردن ولی من اون موقع ها میرفتم توی نمازخونه مدرسه و کارای کلاس زبانم رو انجام میدادم یا اینکه با یکی دونفر از بچه ها درمورد موضوع هایی که دوست داشتیم بحث میکردیم ((یه زمان بدجوری عشق نجوم و فضا بودم))
      سال دهم هر 4 هفته یکبار یه آزمون گزینه دو میدادم...اولین درصد زیستم 30 شد خیلی از درسا روهم صفر میزدم
      میانگین ساعت مطالعه ام شاید به 4 هم نمیرسید ...تعداد تست هم که هیچی...اصلن کتاب تست نداشتم
      خلاصه اون سال به بدترین حالت ممکن گذشت که توی سال کنکور تاثیر خودش رو گذاشت

      سال یازدهم
      بعداز اینکه نتایج کنکور96 اومد و حال وهوای بچه های مدرسه مون رو دیدم یه شوکی بهم وارد شد.
      از تابستون توی آزمونای قلمچی به عنوان بورسیه ثبت نام کردم و کلاس زبان و تکواندو رو کم کم کنار گذاشتم.
      اولین ترازم توی آزمونای قلمچی فک کنم 4800 شد...سال یازدهم میانگین ترازم یه چیزی حدود 5400 بود
      سال یازدهم رو نسبت به دهم بهتر خوندم ولی اون تصور و کاری که من میکردم هیچ ربطی به خوندن برای کنکور نداشت بلکه فقط درحد خوب گذروندن امتحانای مدرسه کافی بود.
      میانگین ساعت مطالعه ام حدود 5 ساعت میشد....تعداد تست افتضاح پایین
      دیگه تصمیم گرفتم استارت جدی رو برای کنکور98 بزنم...باید این روند رو تغییر میدادم
      اواسط سال یازدهم بود که طعم جهنم رو تجربه کردم...بدترین دوران زندگیم بود...یه آشوب و مشکل اساسی پیش اومد که خونه و خانواده رو به بدترین روزهاش رسونده بود... حتی شب ها هم از صدای گریه ها و داد وبیداد ها کسی نمیتونست بخوابه...مجبور شدم چند روز برم بالاپشت بوم درس بخونم...چندروز هم رفتم کتابخونه.... بعدش از مدیر اجازه گرفتم یه مدت تا 8 شب توی مدرسه بمونم و توی کلاس خالی درس بخونم ... اما وضعیت بهتر نشد...این موقع بود که تصمیم گرفتم به آهنگ پناه ببرم یه هدفون ورداشتم پر آهنگش کردم بسم الله رو گفتم نشستم توی اتاقم در رو کلید کردم و فقط من بودم و کتابا و آهنگ و سردرد و ناامیدی و دست وپا زدن برای کنکور(ازاون موقع تا همین لحظه معتاد آهنگ شدم).
      کم کم عید داشت میرسید...به خاطر شرایطی که توی خونه حکم فرما بود مجبور شدم برم پانسیون مطالعاتی مدرسه مون...توی اون پانسیون مطالعاتی بود که تازه فهمیدم باید برای کنکور تست زد باید برنامه ریزی کرد باید منظم و مستمر تلاش کرد.
      خلاصه توی اون پانسیون هرروز ازبچه ها یه آزمون میگرفتن...تقریبن من توی همه ی آزموناش اول شدم...برنامه های روزانه مون روهم کامل انجام میدادم...آخرین روز پانسیون که قرار بود به نفرات پرتلاش و برتر جایزه بدن ...مراقب پانسیون اومد توی کلاس تا اسم اون نفر رو بنویسه...چندنفر از بچه ها اسم من رو بهش میگفتن بعدش یارو برگشت یه نگاه به من انداخت گفت : من که ازش چیزی ندیدم....و اسم یه نفر دیگه رو که خودتون بهتر دلیلش رو حدس میزنید نوشت
      عید تموم شد
      رسیدم به ایام ماه رمضون و امتحانات ترم....اون موقع زیست گیاهیم داغون بود...هیچی از گیاهی حالیم نمیشد...تصمیم گرفتم توی ماه رمضون ((جا داره بگم که همه ی ماه رمضون ها روزه گرفتم)) از افطار تا صحر بیدار بمونم و برای خودم چندتا جزوه ی گیاهی بنویسم تا مشکلم رفع بشه.
      هرروز بعداز افطار بسم الله رو میگفتم و طبق معمول هدفون رو روی گوشم میذاشتم و گیاهی کار میکردم.
      توی آزمون تابستون قلمچی که از بخش گیاهی بود زیست رو برای اولین بار 100 زدم....از سال یازدهم بود که دوتا کار رو استارت زدم و تا کنکور99 ادامه اش دادم : 1_نوشتن ویادداشت کردن رفع اشکال ها و تحلیل آزمون هام توی دفتر
      2_درست کردن جعبه لایتنر و نوشتن و پرکردن و مرور برگه های جعبه لایتنر...فک کنم در مجموع بیشتر از5هزارتا برگه لایتنر نوشتم...برای زیست و شیمی و ریاضی وفیزیک و دروس عمومی به غیرازدینی

      سال دوازدهم
      دیگه سنگینی کنکور رو حس میکردم...از تابستون سعی کردم میانگین ساعت مطالعه رو بالا ببرم فک کنم میانگین 9 یا 10ساعت میخوندم ...تا اواخر تابستون تونستم از تراز 5400 خودم رو به 6000 برسونم...برنامه مطالعاتیم هم طبق بودجه بندی های آزمون پیش میرفت.
      مدرسه ها شروع شد و تایم مطالعه کمتر شد...طبق معمول مدرسه اغلب باعث اتلاف وقت وانرژی میشد...توی زنگ های تفریح وزنگای ورزش و زمان هایی که معلم نداشتیم خودم رو مشغول درس خوندن میکردم.
      کم کم این واقعیت که سال دهم ویازدهم رو ازدست دادم و خوب درس نخوندم داشت تاثیر خودش رو توی سال کنکور نشون میداد...به خاطر ضعف توی سال های پایه نمیتونستم ترازم رو از مرز 6200 بالاتر ببرم...دیگه تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که فشار رو بندازم روی کم کردن ساعت خواب...وقتی تازه این تصمیم رو گرفتم حدود 10 شب میخوابیدم و صبح ساعت 3 یا 4 بیدارمیشدم وتا ساعت7 که برم مدرسه درس میخوندم توی راه رفتن به مدرسه و زنگ های تفریح هم دفتر توی دستام بود...بعداز یه مدت فشار رو بیشتر کردم و ساعت بیداریم رو به 2 یا 1 نصف شب رسوندم...ساعت 1 نصف شب بیدار مشیدم چندتا چک میخوابوندم توی گوش خودم و هدفون رو میذاشتم روی گوشم آهنگ رو پلی میکردم و تا 7 صبح میخوندم....البته این رو بگم که خوندن من همراه نوشتن بود مثلن زیست رو میخوندم همیشه یه دفتر کنارم بود تا خونده ها رو به خط فکری تبدیل کنم و به صورت دسته بندی شده برای خودم یادداشت میکردم تا بعدن با مرورکردن خط فکری هام سریع به تسلط قبلی برگردم...کارم شده بود شکست خوردن شکست خوردن شکست خوردن و شکست خوردن...بعداز هرآزمون دوباره ترازام بین 5900 و 6200 میومد و توی این بازه گیر کرده بود...وقتی کارنامه آزمونام رو میدیم تمام اون بی خوابی هام روی سرم خراب میشد و عین جنازه میوفتادم توی اتاقم و به سقف خیره میشدم....بعداز چندساعت ناامیدی با خودم میگفتم باید آزمون بعدی رو جبران کنم باید این شکست های لعنتی رو متوقف کنم ولی دوهفته ی دیگه همون آش وهمون کاسه....زمستون بود که دیگه زده بودم به سیم آخر و ساعت 12 شب بیدار میشدم تا موقعی که برم مدرسه میخوندم...برای یکی از آزمونام زندگیم رو گذاشتم وسط تا این سد تراز لعنتی رو بشکنم ...حسابی میانگین ساعت مطالعه رو بالا بردم بااین که مدرسه هم میرفتم ولی توی بعضی روزا تا 13 یا 14 ساعت هم خوندم...بالاخره روز آزمون رسید ولی به خاطر فشاری که به خودم آورده بودم سر جلسه سرم گیج رفت و حالم بدشد مجبور شدم برگردم خونه...اینم کارنامه اون آزمونم هست :



      بهمن و اسفند ماه بود که هنوزهم نصف شبا بیدار میشدم....ولی روند شکست خوردن هام تمومی نداشت...میانگین ترازم به 5900 رسیده بود...وقتی به ترازام نگاه میکردم و یه نگاه هم به هدفم مینداختم به خودم میگفتم تو امسال هیچی نمیشی رتبه ات هم زیر 5 هزار نمیشه...این افکار و تلقین ها کارخودش رو کرد...اسفندماه بود که تصمیم گرفتم پشت کنکور بمونم ولی این به این معنی نبود که کمتر درس میخوندم بلکه هنوزهم نصف شب ها بیدار میشدم و حجم مطالعه بالایی داشتم اما روش مطالعه ام رو طبق کنکور99 چیده بودم....تست کم میزدم و تا تونستم درسنامه های مختلف رو میخوندم و برای خودم جزوه مینوشتم...دلیل اصلی نتیجه نگرفتن توی کنکور98 هم به خاطر همین تصمیم غلط بود.
      بهار هم رسید و میانگین ترازم هنوز توی همون محدوده درجا میزد دیگه مطمعن شدم باید کنکور99 رو جدی بگیرم و کنکور98 رو به عنوان یه تجربه بگذرونم.
      دوران جمع بندی به جای اینکه روی تست زیاد و مرور تمرکز کنم بیشتر داشتم برای سال بعد آماده میشدم.

      کنکور98
      سرجلسه وقتی با سوالات روبه رو شدم از سطح پایین سوالات شاخ دراوردم...حسرت میخوردم که چرا دوران جمع بندی تست بیشتر کارنکردم و آزمونای بیشتری توی خونه نزدم...چرا روی مهارت های آزمونم کارنکردم
      من کنکور98 رو توی همون زمستون 97 باختم...کنکور98 رو به افکارم و پیش بینی نتیجه براساس تراز آزمونام باختم.
      قبل از کنکور توی خواب هم نمیدیدم رتبه زیر 5 هزار بیارم ولی رتبه ام 3700 شد.
      توی کنکور 98 هم حدود 5 دقیقه برگه ها رو زودتر ازمون گرفتن وگرنه همون سال اول فیزیوتراپی قبول شده بودم.

      سال پشت کنکوری من
      کنکور98 رو دادم و برگشتم خونه....بعدازظهر آزمون مثل یه قالب تهی از روح بودم...هیچ وقت اونقدر داغون نبودم...حس میکردم خستگی ها و بی خوابی هایی که یکسال تحمل کردم همگی جمع شده و الآن داره روح وروانم رو ازبین میبره....شب خوابیدم و ساعت رو روی 4ونیم صبح زنگ گذاشتم...فردای کنکور98 ساعت 4ونیم بیدار شدم...انگار 100 نفر بالگد از روم رد شده بودن...با افتضاح ترین حال شروع کردم به خوندن ریاضی...تابستون رو با خوندن نقاط ضعفم پیش بردم و یه عالمه جزوه ی ناب نوشتم و اشتباهاتی رو که سال قبل مرتکب شده بودم و عادت های اشتباهی رو که داشتم شناسایی کردم و برای رفع کردنشون برنامه ریختم...سال قبل برای عمومی ها برنامه منظمی نداشتم ولی تصمیم گرفتم امسال عمومی هارو جدی بگیرم.
      اواخر تابستون توی آزمونای گاج ثبت نام کردم...برای اولین آزمون لحظه شماری میکردم...یه جورایی میخواستم انتقام کنکور رو از اولین آزمون بگیرم...طبق تجربه ای که از جلسه کنکور به دست آورده بودم ترتیب پاسخگوییم رو تغییر دادم و حسابی خودم رو برای آزمون آماده کردم...همون مدادی رو که توی کنکور98 بردم ورداشتم و رفتم برای ترکوندن آزمون 5 مهر.
      آزمون رو دادم و جهش ترازم شروع شد ...توی اولین آزمون تراز 7300 آوردم و منی که ریاضی رو بالای 40 نمیزدم توی اولین آزمون ریاضی رو 80 زدم !!!
      دیگه خاطرات تلخ 98 کمرنگ شد و آزمونا رو با ترازای بالای 7هزار میگذروندم...نقاط ضعفم توی ریاضی و دروس عمومی به نقاط قوت تبدیل شدن و توس زیست وشیمی هم پیشرفت کردم.
      میانگین ترازم به 7300 رسید...میانگین ساعت مطالعه ام حدود 10 ساعت بود...اشتباهی رو که سال گذشته انجام دادم و تست کم میزدم رو تکرار نکردم و تعداد تست های هفتگی رو میچسبوندم روی دیوار اتاقم اوایل هفته ای هزارتا تست میزدم و کم کم تا 3هزارتا تست هفته گی رسید...نسبت به آهنگ گوش کردن هم اعتیاد پیداکرده بودم و اغلب اوقات همراه آهنگ درس میخوندم ...حتی الآن که دارم این متن رو مینویسم آهنگ داره پلی میشه.
      این موقع ها هنوز توی انجمن عضو نشده بودم...بعضی وقت ها یه سرمیزدم و تاپیکای گزارش کار روزانه رو نگاه میکردم...کم کم زمستون رسید و سروکله ی کرونا پیدا شد و آزمونا غیرحضوری شدن...انگیزه و روحیه ام کم شد و ازاین که استمرار مطالعه ام رو ازدست بدم و دچارکم کاری بشم ترسیدم...تصمیم گرفتم عضو انجمن بشم و توی تاپیکای گزارش کار فعالیت کنم تا انگیزه واستمرارم حفظ بشه...این کار کمکم کرد تا وضعیتم رو حفظ کنم...با غیرحضوری شدن آزمون ها ترازا افت 400 تایی پیدا کرد و از میانگین 7300 به حدود 6800 رسید...درصدهام وعملکردم تقریبن مثل قبل بود ولی کمترشدن جامعه آماری و افزایش تقلب ترازها رو پایین کشیده بود...ولی طبق تجربه ی سال قبل یادگرفته بودم که نتیجه کنکور رو نباید براساس تراز آزمون ها پیشبینی کرد...اگه تراز بالاست نمیشه گفت موفقیت حتمیه و اگه تراز متوسط وپایینه بازم نمیشه گفت نتیجه کنکور حتمن افتضاح میشه.
      توی تاپیکای گزارش کار دوستای خوبی پیدا کردم که توی این راه هوای همدیگر رو داشتیم.
      هرچند انجمن از خیلی جنبه ها کمکم کرد ولی با بیشتر شدن حواشی ها بعضی اوقات به شدت مخرب هم بود.
      اواخر اسفندماه بود که دروس عمومی رو تموم کردم و رفتم سراغ کتاب دوردنیای عمومی گاج و کنکورای عمومی گروه های دیگه رو به صورت زمان دار کارکردم...دروس تخصصی هم توی عید تموم کردم و یه جورایی از عید تا مرداد دوران جمع بندی من بود...این دوران جمع بندی 4 یا5 ماهه حسابی پدرم رو دراورد...از این همه تکرار ومرور مطالب دیگه حالم بهم خورده بود...این تعویق کنکور و زود تموم کردن دروس دهنم رو آسفالت کرد...فقط کافی بود تا یکم دچار اهمال کاری بشم تا گند زده بشه توی این همه سال تلاش...ورداشتم یه عالمه آزمون های آزمایشی رو وارد برنامه ام کردم و هر دوروز یکبار ازخودم آزمون میگرفتم و طبق بودجه بندیشون مطالب رو مرور میکردم ...این آزمونا که تموم شد تصمیم گرفتم آزمونای ماز رو بخرم و اوناروهم کارکنم...بالاخره به تیرماه رسیدم و زدن کنکورهای سال های قبل رو شروع کردم...درصدهایی که یه زمانی برام خواب وخیال بود به واقعیت تبدیل شده بودن...همین مابین بود که یه مشکل بزرگ سروکله اش پیداشد...فهمیدم که معافیت تحصیلی ام تایید نشده و غیبت خورده ام...اگه این مشکل برطرف نمیشد دیگه کنکوری درکار نبود...یک هفته درس خوندن متوقف شد و راه افتادم توی نظام وظیفه ها مشغول التماس وخواهش کردن...هرچی میگفتم حرفم رو قبول نمیکردن...دیگه نابود شده بودم...هر روز داغون تراز دیروز مشغول برطرف کردن مشکل...خداروشکر بالاخره معجزه شد و مشکلم رفع شد...دوباره برگشتم به آزمونای سه روز یکبارم.
      توی یکی دوتا از آزمونام قبل از کنکور99 حسابی افت کردم و ترازام بین هزارتا دوهزارتا افت کرد...فقط مشت هام رو میکوبیدم روی زمین و باخودم تکرار میکردم : لعنتی تو قرار نیست امسال هم مثل پارسال کنکور رو قبل از شروع شدن به این افکار وترازای مسخره ببازی.
      حواشی تعویق دوباره کنکور توی هفته آخر به اوج خودش رسید...هفته آخر تقریبن چیزی نخوندم و فقط روی افکار وروحیه ام کار میکردم.

      کنکور99
      با اون حواشی ای که به خاطر تعویق کنکور به راه افتاده بود بیشترمون با احساس ناجوری رفتیم سرجلسه...
      ساعت 8ونیم کنکور استارت خورد و با سوالات روبه رو شدم...خشکم زد...یا ابلفضل سوالا چرا اینجوری شدن...هرچی بیشتر نگاه میکردم بیشتر تعجب میکردم...میگفتم عیب نداره درس بعدی خوبه...میرفتم سراغ درس بعدی دوباره خشکم میزد...دیگه گفتم یا امام زمون و سرم رو انداختم پایین و عین چی فقط تا تونستم تستا رو زدم ...ساعت 11:55 دقیقه بود که مراقب اومد گفت بچه ها سریع جمع وجور کنید فقط 20 دقیقه وقت دارید....یه لحظه به ساعتم نگاه انداختم...به مراقب گفتم : آزمون باید ساعت 12:40 دقیقه تموم بشه یعنی حدود 40 دقیقه ی دیگه ...برگشت بهم گفت : به من مربوط نیست 20 دقیقه وقت داری اگه اعتراضی داری بعداز کنکور برو پایین اعتراض کن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!
      دیگه وقت و روحیه بحث کردن با مراقب رو نداشتم....دیدم سوالای شیمی وفیزیک مونده...اونم چه فیزیک و شیمی ای..........یاااااااااااا خدااااااااااااااااااا من موندم و سوالای مزخرف فیزیک وشیمی کنکور99 و 40 دقیقه ای که 20 دقیقه شده....یه نگاه به بچه های دیگه انداختم گفتم چرا اینا اعتراض نمیکنن ...دیدم همشون با زودتر تموم شدن کنکور موافق هم هستن....دیگه چاره ای نداشتم فیزیک رو به خاطر شیمی فدا کردم...رفتم سراغ شیمی...حدود 30 تا از سوالای شیمی رو زدم ولی همش به خاطر عجله وهواس پرتی توی شیمی غلط هام زیاد شد...چندتا سوال رو درست حل کردم ولی اشتباه پرکردم... یه سوال رو درست حل کردم ولی درصد خلوص رو با درصد ناخالص اشتباه گرفتم...خلاصه شیمی رو میتونستم تا 15 درصد بالاتر بزنم ولی شانس ماست دیگه ....
      بعداز کنکور به خاطر اون بدبیاری حسابی داغون شدم...حدس میزدم رتبه ام حدود 1800 بشه...از کنکور99 تا اعلام نتایج حدود 10 کیلو کم کردم.
      روز اعلام نتایج ساعت 5 صبح پاشدم...دیدم نتایج اومده...داشتم غش میکردم...خودم رو جمع وجور کردم برای دیدن نتیجه...چشام رو باز کردم دیدم زده 392 ...فقط داشتم فک میکردم دیشب چی خوردم اینجوری توهم زدم...چندبار سایت رو از اول لود کردم دوباره دیدم 392 زده....سکوت کردم و پوکیدم...یه دفعه منفجر شدم


      منابع من :

      اول بگم که دلیل زیاد بودن منابع برای هردرس اینه که من طی 3 سال به صورت تدریجی به منابعم اضافه کردم نه یک دفعه

      ادبیات= موضوعی های نشرالگو(قرابت ودستورش)_خیلی سبز_میکروطلایی گاج

      عربی= خیلی سبز_میکروطلایی گاج_مینی میکرو درک مطلب

      دینی= جمع بندی خیلی سبز_آی کیو جامع گاج_ مینی میکرو طلایی آیات ونکات

      زبان= جمع بندی خیلی سبز_مبتکران

      ریاضی = نردبام خیلی سبز_میکرو گاج_ نشرالگو_ سه سطحی قلمچی

      زیست = خیلی سبز_ میکروطلایی _ جمع بندی مهروماه_ جیبی های موضوعی خیلی سبز

      فیزیک= خیلی سبز _ میکرو گاج

      شیمی= خیلی سبز_مبتکران بهمن بازرگانی_ موج آزمون نشرالگو_ جمع بندی خیلی سبز

      مخلفات = کتاب دوردنیا در 4 ساعت برای دروس عمومی _بسته ی چندکنکور خیلی سبز_ آزمونای ماز

      +بیش از 50 دفتر و جزوه ی دست نویس ((جزوه ها براساس منابع های بالا و بعضی کتاب های نظام قدیم مثل ریاضی تخته سیاه و نکات آزمون های آزمایشی و آزمون های ماز نوشته شده اند))

      عکسی از نصف جزوه ها ودفترهام



      بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد

      1_عدم پیش بینی نتیجه کنکور براساس تراز آزمون های آزمایشی = توی یکی دوتا از آخرین آزمونام قبل از کنکور99 حدود هزار تا دوهزارتا افت تراز داشتم اما براساس تجربه ای که از سال قبلش داشتم سعی کردم توی یک هفته ی آخر کنکور خودم رو جمع وجور کنم

      2_توجه بیشتر به مهارت های آزمون = توی کنکور98 به خاطر بی توجهی به این مورد شکست خوردم....برای کنکور 99 از همون اول ترتیب پاسخگویی دفترچه رو برای خودم طبق توانایی هام چیدم و یه سری تصمیمات برای تمرین بیشتره مهارت های آزمون دادن گرفتم مثلن آخر هرهفته ازخودم آزمون شبیه سازی شده میگرفتم.....اگه برای کنکور99 این مهارت هارو تمرین نکرده بودم با مشکلی که امسال سرجلسه برام پیش اومد خیلی راحت رتبه ام تا 2هزارتا بدتر میشد

      3_ازدست ندادن استمرار مطالعه در دوران های ناامیدی = سال اول ودوم کنکورم توی بهمن واسفند و اردیبهشت وخرداد بدجوری به پوچی میرسیدم....افکار منفی باعث شد توی سال اول استمرار ونظم مطالعه ام بهم بریزه...ولی برای سال پشت کنکور با وجود این افکار و ناامیدی ها سعی کردم اشتباه رو دوباره تکرار نکنم و استمرار مطالعه رو حفظ کنم

      4_توجه بیش ازحد به دیگران = سال اول خیلی به ترازهای بالاتر از خودم توجه میکردم....انگار بین خودم واونا یه سد غیرقابل شکست رو میدیدم به خاطر همین روی عملکرد خودم تمرکز نداشتم و توی آزمونای آزمایشی همش بین ترازهای 5800 و 6300 درجا میزدم....اما توی سال پشت کنکوریم روی عملکردخودم تمرکز داشتم و سعی کردم با شناخت بیشتر خودم پیشرفت کنم و تونستم ترازم رو به 7600 هم برسونم

      5_اهمال کاری در تست زدن = برای کنکور98 تعداد تستام کم بود و همش به خاطر اینکه از غلط زدن تست ها توی خونه ناامید میشدم همش سعی میکردم به جای تست زدن برم سراغ مطالعه.....برای کنکور99 درکنار مطالعه به تعدادتست ها هم توجه بیشتری کردم....تست هایی که غلط میزدم رو رها نمیکردم و روی رفع اشکال خیلی بیشتر حساس شدم

      6_ازبین بردن توهم بی علاقه گی = فک میکردم از دروسی مثل شیمی و ریاضی متنفرم به خاطرهمین موقع خوندشون به ذهنم تلقین میشد که هیچی از این درسا نمیفهمم...سال اول میانگین درصدام توی هردوتای این درسا به زور به 30 میرسید.....سال پشت کنکور رو با خوندن همین درسایی که ازشون متنفر بودم استارت زدم....این پیش فرض متنفربودن رو کنار گذاشتم و سعی کردم مفاهیم پایه و اولیه رو درست متوجه بشم....کم کم که داشتم توی این دروس پیشرفت میکردم متوجه شدم واقعن به هردوتاش علاقه دارم....بعداز یه مدت حتی ریاضی رو از زیست هم بیشتر دوست داشتم و از شیمی هم خیلی لذت میبردم.....با کنار رفتن همین تلقین ها و افکار تونستم میانگین درصد ریاضیم رو به 80 برسونم....توی کنکور 99 هم درصدای ریاضی شیمی نجاتم دادن

      7_مشخص کردن کیفیت مطالعه برای آزمون های دوهفته یکبار = درسال اول توجه ام فقط روی این بود که امروز روهم بالای 7 ساعت درس بخونم....این که قراره امروز کدوم مباحث و بخش ها رو بخونم یا تست بزنم از قبل برام مشخص نبود .....اما برای کنکور99 توی بازه ی 2 هفته تا آزمون بعدی برای هرروز مشخص میکردم برای هردرس باید چه کاری انجام بشه ....قراره کدوم مبحث خونده بشه یا مروربشه.....کدوم درس رو باید توی کدوم روز به کجا برسونم

      8_تبدیل مطالعه ازروی اجبار به مطالعه از روی علاقه = قبلن موقع درس خوندن حس میکردم توی قفس گیرکردم و همش دنبال راه فرار میگشتم....سال آخر تصمیم گرفتم این تلقین هارو کم کنم و از مطالعه و پیشرفت گام به گام لذت ببرم...هرچه قدر به خودمون تلقین کنیم که از کنکور و درس خوندن متنفریم همون قدرهم ذهنمون از درس فراری میشه و نمیتونیم روی کارمون تمرکز داشته باشیم

      9_کم خوابی اشتباه...خواب کافی = همونطور که توی بخش سرگذشت قسمت سال دوازدهم خوندید یکی از تغییراتی که برای کنکور99 ایجاد کردم کیفیت و مدت خوابم بود...اگه خواب کافی نباشه مطالعه بازدهی مناسبی نخواهد داشت

      10_تحلیل آزمون دقیق تر = برای تحلیل آزمون لازم نیست غلط هاتون رو حفظ کنید...باید از آزمون هایی که میدید یه شناختی از خودتون پیدا کنید...توی کدوم مباحث ضعف دارید اونا رو مشخص کنید و به حال خودشون رها نکنیدشون بلکه برای رفع کردنشون برنامه بریزید...مثلن اگه طبق آزمونایی که میدید توی تست های قرابت مشکل دارید سعی کنید هرشب 10 تا تست قرابت بزنید ...از تحلیل آزمون برای چیدن استراتژی هاتون استفاده کنید

      11_قطع یا کم کردن ارتباط با افرادی که فرکانس منفی میفرستن
      12_ورزش کردن و داشتن یه برنامه ورزشی مستمر وسبک
      13_جدی گرفتن چندماه آخر کنکور و دوران جمع بندی ...کنترل ناامیدی و عدم کم کاری در این دوران


      مهارت های آزمون دادن و ترتیب پاسخگویی من به سوالات دفترچه

      هرچه قدرهم درس بخونید ولی این مورد رو جدی نگیرید نتیجه دلخواه نسیبتون نخواهد شد.
      کنکور یه آزمون تستی با محدودیت زمانی هست نه یه آزمون تشریحی یا شفاهی با زمان زیاد پس برای اینکه به اندازه دانسته هاتون نتیجه بگیرید لازمه مهارت آزمون دادن و مهارت های تست زدن رو تقویت کنید.
      باید بتونید مهارت هایی مثل کنترل زمان و روحیه و افکارتون رو سرجلسه به دست بگیرید تا بهترین عملکرد خودتون رو داشته باشید.
      برای پیشرفت توی این مهارت ها بهترین کار زیاد کارکردن آزمونای شبیه سازی شده هست...هرچه قدرهم درمورد این موارد توضیح داده بشه هیچ کمکی بهتون نخواهد کرد ...اینا رو باید درعمل و با چالش کشیدن خودتون بدست بیارید.
      توی آزمونای شبیه سازی شدتون وقتی زمان کم میارید بشینید فکر کنید دلیلش چی هست ؟ شاید به خاطر اینه که سعی کردید به بعضی از سوالات به هرقیمتی جواب بدین و نتوستین خودتون رو راضی کنید که اون سوال رو رد کنید...بزارید یه خاطره از همین کنکور99 بگم : وقتی صفحه اول سوالای ریاضی رو دیدم بیشتر سوالت رو زمان بر و یه جورایی غیرقابل حل دیدم به خاطرهمین اول رفتم سراغ صفحه های بعدی...اگه این کار رو نمیکردم درصد 67 ریاضی میشد 40 چون اصلن وقت نمیکردم به سوالات راحت تر برسم.
      وقتی سوال های آزمون سخت هستن سعی نکنید به هرقیمتی به سوالات جواب بدین...اول یه نگاه کلی به سوالات بندازید تا سوالات راحت تر رو ازدست ندین...نباید به خاطر کم اوردن زمان به سوالات متوسط و آسون پشت پا بزنید.
      ازدست دادن روحیه سرجلسه آزمون موردی هست که خودم همیشه تجربه اش میکردم به خاطر همین راه حلی براش ندارم...من سعی میکردم کنترلش کنم...با حل کردن سوالات راحت تر روحیه باختم رو برمیگردوندم و دوباره به سوالات چالشی برمیگشتم.
      خلاصه آزمون زیاد بزنید و تعداد تست هاتون رو بالا نگه دارید این دومورد توی قوی کردن مهارت های آزمون دادن خیلی بهتون کمک میکنه.
      تست هایی مثل تست های شمارشی رو اگه قبلن زیاد کار نکرده باشید سرجلسه بدجوری ازتون زمان میگیره.
      همیشه الویت هاتون رو توی شرایط مختلف مشخص کنید...اگه فلان جور شد باید اول چیکار کنم...مثلن من وقتی چندتا از آزمونای توی خونه رو خراب کردم فهمیدم توی شرایطی که آخر آزمون همچی بهم ریخته باید شیمی رو نسبت به فیزیک درالویت قرار بدم...اگه توی عمومی ها وقت کم آوردین باید چیکار کنید تا توی زمان باقی مونده بیشترین منفعت رو به دست بیارید...خلاصه استراتژی های مختلف رو توی یه دفتر یا برگه برای خودتون بنویسید.
      یه کاری هم که به من خیلی کمک کردن مشخص کردن پارت بندی زمان برای آزمون هام بود...همیشه چه برای کنکور و چه برای آزمونای آزمایشی توی یه برگه مینوشتم که فلان ساعت باید توی کدوم درس باشم ...بذارید اون تایم بندی خودم رو براتون بنویسم :

      8 تا 8:15 = زبان
      8:15 تا 8:30 = ادبیات (تست های تاریخ ادبیات + آرایه + قرابت)
      8:30 تا 8:50 = عربی
      8:50 تا 9:05 = دینی (البته بیشتر وقت ها ساعت 9 تموم میشد)
      9:05 تا 9:15 = ادبیات (تست های لغت و زبان فارسی )
      9:15 تا 10:05 = ریاضی
      10:05 تا 10:50 = زیست
      10:50 تا 11:35 = شیمی
      11:35 تا 12:10 = فیزیک

      خب ترتیب پاسخگویی من هم همینطوری بود که دیدید...توی عمومی ها با درسی که نقطه قوتم بود شروع میکردم و ادبیات رو توی دوتا پارت به صورت موضوعی میزدم و عربی رو بخش درک مطلبش رو آخراز بقیه سوالات عربی جواب میدادم...این ترتیب پاسخگویی توی عمومی ها توی آزمونای آزمایشی خیلی خیلی باعث پیشرفتم شد...

      بخش روش های مطالعه ی هردرس که من انجام دادم

      نمیدونم چرا بیشتر بچه ها از این بخش انتظارات عجیب غریبی دارن...درس خوندن اونقدرهم که فکر میکنید لازم نیست پیچیده باشه...مهم تراز همه داشتن استمرار در مطالعه هست.
      من هررزو به طور متوسط 3تا درس اختصاصی و 2 یا3 تا هم عمومی میخوندم.

      ادبیات= موضوعی میخوندم...بخش آرایه ها رو جدا جزوه نویسی کردم و بعدش فقط یه نگاه به جزوه هام مینداختم و فقط تست میزدم...بخش زبان فارسی هم همینطور...برای تاریخ ادبیات رمز گذاری کرده بودم هرچند توی کنکور به دردم نخورد چون تیپ سوال تاریخ ادبیات عوض شده بود...برای قرابت هم هرشب حدود 10 تا تست میزدم...لغت املا رو هم کمتر تست میزدم و بیشتر مرور میکردمشون...ادبیات درسی هست که حتی اگه دانشش رو داشته باشین درصد گرفتن و تستی کارکردنش سخته پس حواستون باشه توی این درس زیاد ازخودتون آزمون های زمان دار بگیرید

      عربی= درسی هست که باید لایه به لایه جلو برید...بخش ترجمه و فعل های عربی و پیدا کردن فاعل و مفعول خیلی مهم هستن...برای ترجمه مستمر تست میزدم...با فعل ها بدجوری مشکل داشتم ولی با شروع یادگیری از صفر و جزوه نویسی بیشتر مشکلات حل شد...برای درک مطلب هرروز یکی رو کارمیکردم...برای کنکور98 تعداد تست های عربیم خیلی کم بود ولی برای کنکور99 جبران کردم و تعداد تست هام رو بیشتر کردم...نکات مهم وغلط های مکررم رو یادداشت میکردم و برای آزمونا مرورشون میکردم...این درس روهم میشه گفت موضوعی خوندم...ترتیب پاسخگوییم توی آزمونا برای عربی اینطوری بود : ترجمه_تحلیل صرفی_قواعد_درک مطلب

      دینی= رابطه ی خوبی با این درس وتست هاش نداشتم...زیادهم نمیخوندمش و معمولن درصدام کم میشد...آیات رو زیاد مرور کردم و خلاصه های درسنامه ها رو نگاه مینداختم...تعداد تست هام توی این درس کم بود...رمز موفقیت توی دینی یادآوری ریز به ریز آیات و حدیث هاست و تسلط هرچه بیشتر روی متن کتاب درسی

      زبان= چون کلاس رفته بودم دامنه لغاتم خوب بود...فقط بخش گرامر و ریدینگ رو کارمیکردم...توی آزمونای آزمایشی درصدام بالا بود نمیدونم چرا توی هردوتا کنکور زبان رو خراب کردم....برای ریدینگ تست زمان دار کارمیکردم ...برای گرامر جزوه نوشتم و مهمترین نکات رو توش یادداشت کردم و با مرور کردنشون میرفتم سراغ تست

      برای عمومی ها حتمن کتاب دوردنیا گاج رو بخرید و سوالای عمومی کنکورای هنر وزبان وانسانی وریاضی رو ازخودتون با درنظرگرفتن زمان آزمون بگیرید البته این کار برای بعداز عید یا اواخر زمستونه

      ریاضی= چی بگم والا...نزدیک 500 صفحه جزوه نوشتم....تست های مهم و خط فکری هام و رفع اشکال هام و بعضی از بخش های درسنامه ها به همراه مثال هاش رو توی دفتر مینوشتم و با مرور کردنشون سریع به تسلط قبلی برمیگشتم و بقیه زمان رو به حل تست بیشتر میگذروندم ...انقدر سوتی ها و اشتباهات مکررم رو یادداشت کرده بودم که دیگه تعداد غلط هام خیلی کم شد...

      زیست= بازهم جزوه نویسی...بیشتراز10 تا دفتر پرکردم....دفترها پربود از اشتباهات رایج و رفع اشکال ها و نکات مهم و دسته بندی های خودم...زیست رو هرروز توی برنامه ام داشتم...برای مرور سعی میکردم به جای مطالعه برم سراغ تست زدن و ازطریق تست های ترکیبی نکات رو مرور میکردم...تست تکراری زیاد زدم...تست شمارشی زیاد کارکردم...شکل های کتاب رو زیاد مرور و تحلیل میکردم...توی ماه آخرکنکور هم فقط دفترهای خودم رو خوندم...معمولن اول متن کتاب رو میخوندم و هرجاش که برام نامفهوم بود به درسنامه های کتاب تست ها رجوع میکردم و خط فکری ای که به دست میاوردم رو توی دفتر یادداشت میکردم.

      فیزیک= حرفی برای گفتن ندارم...اول مفاهیم رو درست درک کنید و تا میتونید تست بزنید...توی این درس خیلی از یادگیری ها توی همون تست زدن اتفاق میفته...

      شیمی= درک صحیح پیدا کردن نسبت به مباحث توی این درس حیاتی هست یه درسنامه یا معلم خوب داشتن ضروریه...حتمن برای پاسخگویی به سوالات مفهومی و مسایل شیمی شما باید درک درستی از موضوع داشته باشید...تا میتونید این درس رو مفهومی بخونید و اگه جایی رو لنگ زدید یا درست متوجه نشدید بی خیالش نشید...برای اینکه بتونید ازپس مسایل بربیاد تنها راهش تست وتمرین زیاده...حتمن اول استوکیومتری رو خیلی خوب درک کنید و زیاد تمرینش کنید...من خودم وقتی به اوج درک و فهم نسبت به یه مثال یا مسعله پیدا میکردم صورت سوال رو توی دفتر یادداشت میکردم و زیرش کل تحلیل ها و درکم رو از سوال و روش حلش مینوشتم ...یه چیزی تو مایه های دفترچه راهنما برای خودم درست کرده بودم.

      چگونه برای آزمون های دوهفته یکبار برنامه ریزی روزانه میکردم
      اول برنامه بودجه بندی آزمون رو میذاشتم جلوم...یه برگه آچهار رو به چهار قسمت تقسیم میکردم هرکدوم برای یه درس اختصاصی...برای هرکدوم از برگه ها روزای یک هفته رو مینوشتم از شنبه تا جمعه...بعد مشخص میکردم قراره برای هرکدوم از دروس توی هرروز کدوم بخش هارو بخونم...مثلن فک کنید دوهفته ی دیگه برای زیست آزمون دارم و بودجه بندی آزمون از فصل تبادلات گازی و گردش مواد هست (ازاونجایی که زیست توی برنامه هرروزم بود توی برگه مخصوص زیست همه ی روزای هفته رو مینویسم) :

      شنبه = تبادلات گازی گفتار 1و2 ازروی متن کتاب خوانده شود + تست
      یک شنبه= تست از خوانده های دیروز + مرور نکات جزوه + خوندن گفتار3 از روی کتاب
      دوشنبه = تست از قسمت های خوانده شده + خوندن گفتار1 گردش مواد
      سه شنبه= مرور نکات جزوه + خوندن گفتار 1 گردش مواد
      چهارشنبه= تست از گفتار1 گردش مواد+ تست از فصل تبادلات گازی+ خوندن گفتار2 گردش مواد
      پنجشنبه = تست از گفتار1و2 گردش مواد + خوندن گفتار3 گردش مواد
      جمعه = مرور نکات جزوه فصل های تبادلات گازی و گردش مواد
      حالا برای هفته دوم
      شنبه = خوندن گفتار4 گردش مواد + تست
      یکشنبه= مرور و تست فصل گردش مواد
      دوشنبه= مرور و تست فصل تبادلات گازی
      سه شنبه= تست ترکیبی از دوفصل+مرور جزوه
      چهارشنبه= مرور بخش های جانوری و فراموش شده
      پنجشنبه = آزمون شبیه سازی شده

      این یک مثال از نحوه برنامه ریزی آزمونای دوهفته یکبارم بود....تقریبن برای همه دروس تا دوشنبه ی هفته دوم خوندن ویادگیری رو تموم میکردم و حدود دو روز برای مرور وقت میذاشتم و روز آخر رو هم درقالب یه آزمون شبیه سازی شده به اتمام میرسوندم.

      بخش پیشنهادات برای دوران جمع بندی
      یک کلام ...توی این دوران تا میتونید ازطریق تست زدن دروس رو دوره کنید.
      بدترین کار توی دوران جمع بندی داشتن تعداد تست پایین و بالاتر بردن درسنامه خوانی هست.
      سعی کنید تست هاتون رو زمان دار بزنید و تعداد آزمونای شبیه سازی شدتون رو بیشتر کنید.
      توی مرور کردن وسواس نداشته باشین...مثلن برای زیست نیاید 3 ساعت بشینید فقط درسنامه و متن کتاب بخونید و دیگه وقت برای تست زدن نداشته باشید بلکه اول یه آزمونک تستی از بخش هایی که قراره مرور کنید از خودتون بگیرید بعدش نتیجه آزمون رو تحلیل کنید و بعدازاون روی بخش هایی که به مرور بیشتری نیاز داره تمرکز کنید و بقیه قسمت هارو یه دوره ی سبک انجام بدید.
      توی این دوران آدم به خودش تلقین میکنه که همه چیز رویادش رفته....پس هرچه قدر هم که بیفته روی درسنامه خوندن این سراب رفع نمیشه...به جاش ازطریق آزمون های جامعی که ازخودتون میگیرید قسمت هایی که واقعن به مرور جدی نیاز دارن رو شناسایی کنید و اون قسمت ها رو در الویت قرار بدین.
      نقاط ضعف وقوت خودتون رو به خوبی بشناسید تا بتونید برای موقعیت های مختلف استراتژی مناسب بچینید...افکار واعتماد به نفس خودتون رو کنترل کنید نه بزارید پایین بیاد نه بیش ازحد بالا بره...اگه قبلن رفع اشکال هاتون رو جایی یادداشت کردید زیاد مرورشون کنید...مهارت های آزمون دادنتون رو حسابی تقویت کنید...حسرت گذشته رو نخورید و استرس آینده رو نداشته باشید اینا بدجوری بازده تون رو پایین میارن...سعی کنید از هر مدل و سطحی از سوالا آزمون از خودتون بگیرید و برای هر شرایطی آمادگی داشته باشید.

      بخش چطوری یک پشت کنکوری موفق بشیم یا خطرات پشت کنکور موندن

      مطمعن هستم همگی این آیه رو دیدید که میگه : وقتی گناهکاران میمرن به خدا میگن مارو به دنیا برگردن تا کارهامون رو جبران کنیم ولی خدا درجوابشون میگه حتی اگه دوباره برگردید همون کارهای گذشته رو انجام خواهید داد...

      هرساله خیلی از بچه ها تصمیم میگرن پشت کنکور بمونن اما خیلی هاشون یه ذره هم تغییر نمیکنن و دوباره همون کارها واشتباهات گذشته رو تکرار میکنن.....موفقیت درسال پشت کنکور نیاز به ایجاد تحول وتغییر در خود شما داره...باید سبک زندگی و سبک درس خوندن و رفتارهایی که موجب شکست سال قبلت شدن رو شناسایی کنی و برای جلوگیری از تکرار شدنشون برنامه ریزی کنی...باید از ریشه تغییر کنی.
      یه آفتی که گریبان پشت کنکوری هارو میگره داشتن زمان آزاد زیاد و تکراری بودن درس هاست که باعث میشه اتلاف وقت وسینوسی درس خودن به اوج خودش برسه...
      خستگی ای که از شکست قبلی توی روحت مونده + فشارهای خانواده وفامیل + حسرت های گذشته + ترست از آینده + دچارشدن به روزمره گی لعنتی تکرار و تکرار وتکرار وتکرار + ....
      آره رفیق همش رو تجربه کردم ولی بازم از زمین بلند شدم....محکم تر ایستادم....شدیدتر زمین خوردم...زخم های عمیق تری برداشتم....ولی اگه موفقیت رو میخوای باید عاشق تمام این لحظات باشی...باید عاشق سختی کشیدن باشی...نباید ازش فرار کنی باید درآغوش بکشیش تا قوی تر بشی....تا نزدیک تر بشی به هدفت....مطعن باشید هیچ کدومتون آی کیوتون ازمن پایین تر نیست پس چرا نباید از من جلو بزنید...اگه پشت کنکور موندی نمیخوام بهت انگیزه بدم تا بعداز چندساعت ازبین بره...میخوام واقعیت روببینی .

      سال قبل وقتی به پدرم گفتم میخوام پشت کنکور بمونم برگشت ازم پرسید : چه تضمینی هست که سال بعد نتیجه بهتری بگیری؟؟

      درجواب بهش گفتم : نتیجه رو تضمین نمیکم ولی یک چیز رو به قیمت زندگیم تضمین میکنم...تضمین میکنم که توی این یکسال کم نیارم و تمام تلاشم رو بکنم.

      تویی که پشت کنکور موندی نمیخوام رتبه بیاری...نمیخوام دکتر بشی نمیخوام دندون پزشک بشی...فقط یه چیز رو ازت میخوام باید باید باید و باید توی این راه روی تصمیمت عین مرد وایستی و تا لحظه آخری بجنگی....بجنگ و کم نیار...ساکن نباش به خروش بیا...تو حرکت رو بکن و هرچی به خیرت باشه اون بالایی برات رقم میزنه


      ببخشید که نوشته هام بخش آموزشی زیادی نداشت...اگه سوالی داشتید بپرسید...من علامه نیستم و نمیتونم به خیلی از سوالات جواب بدم تا لطفتون رو جبران کنم ولی درحد دانشم اگه کاری ازدستم بربیاد کمکتون میکنم.
      براتون سلامتی و سخت کوشی رو آرزو میکنم تا به هدفتون برسید.
      سلام به همه ی بچه های انجمنخب...خیلی هاتون درمورد مورادی که قراره توی این تاپیک براتون تعریف کنم سوال پرسیده بودید
      فقط برای احترام به شما دوستای گلم این تاپیک رو که نمیشه بهش گفت مصاحبه فقط به اشتراک گذاری تجربه هاست زدم وگرنه من عددی نیستم که بخوام سیرتاپیاز خودم رو توضیح بدم.
      همین اول هم بگم که معلم کنکوری یا کلاس آنلاین یا مشاور نداشتم و مدرسه خاص هم نرفتم و نه توی خانواده و نه توی فامیل آدم با تحصیلات بالا یا دکتر نداریم....هوشم هم حسابی پایینه و هرچی دارم از تلاش کردنه (معدل نهایی هام هم 17 شد ).
      توی این پیام چندتا بخش قراره داشته باشیم (توضیحات هربخش برای کسایی که منو میشناسن وپیامام رو توی انجمن دنبال میکنن ممکنه تکراری باشه چون خیلی جاها گفتمشون) :

      _بخش سرگذشت = از سال دهم تا کنکور99 هرچی از خاطراتم یادمه تعریف میکنم
      _بخش منابع
      _بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد
      _بخش مهارت های آزمون دادن و ترتیب پاسخگویی من به سوالات دفترچه
      _بخش روش های مطالعه ی هردرس که من انجام دادم
      _بخش چگونه برای آزمون های دوهفته یکبار برنامه ریزی روزانه میکردم
      _بخش پیشنهادات برای دوران جمع بندی
      _بخش چطوری یک پشت کنکوری موفق بشیم یا خطرات پشت کنکور موندن
      _بخش 100 تا نمونه از آهنگ هایی که توی این 3 سال باهاشون درس میخوندم و ورزش میکردم

      اینا مواردی بودن که اکثر بچه ها درموردشون ازم پرسیدن
      با زدن این تاپیک دیگه فک نکنم توی بخش مصاحبه با رتبه برترها شرکت کنم

      توجه = مواردی رو که خواهید خواند فقط تجربیات شخصی و خاطرات منه....این برداشت رو نداشته باشید که چون اینا رو نوشتم همش رو قبول دارم و بهتون توصیه میکنم
      کارنامه های کنکور98 و 99 من (اولی98 و دومی99)

      فایل پیوست 94560

      فایل پیوست 94561






      کل ترازهایی که توی این سال ها آوردم ((البته حدودی)) :
      اولین ترازی که گرفتم 4800
      یازدهم میانگین 5000 و خورده ای
      دوازدهم میانگین 5900
      تراز کنکور 98 = 9090
      میانگین تراز پشت کنکورم قبل از کرونا = 7200
      بعداز کرونا = 6800
      تراز کنکور 99 =10323
      سرگذشت

      سال دهم
      سالی بود که برای اولین بار کنکوری ها رو دیدم...اون موقع نظام قدیم هاهم توی مدرسه مون بودن
      هیچ تصوری از کنکور و درس خوندن نداشتم و تنها چیزی که از سال های گذشته یادگرفته بودم این بود که یه سری چیزا رو حفظ کن و 20 بگیر.
      سال دهم ازهر لحاظ افتضاح بود...هیچی از درسا حالیم نشد و معلم هامون هم که درحد کتاب درسی هم نمیتونستن درس بدن چه برسه به کنکور !!!...اون سال کلاس زبان و باشگاه تکواندو میرفتم...توی مدرسه بیشتر روزها معلم نداشتیم و بچه ها یه توپ ورمیداشتن حمله میکردن به حیاط مدرسه برای بازی کردن ولی من اون موقع ها میرفتم توی نمازخونه مدرسه و کارای کلاس زبانم رو انجام میدادم یا اینکه با یکی دونفر از بچه ها درمورد موضوع هایی که دوست داشتیم بحث میکردیم ((یه زمان بدجوری عشق نجوم و فضا بودم))
      سال دهم هر 4 هفته یکبار یه آزمون گزینه دو میدادم...اولین درصد زیستم 30 شد خیلی از درسا روهم صفر میزدم
      میانگین ساعت مطالعه ام شاید به 4 هم نمیرسید ...تعداد تست هم که هیچی...اصلن کتاب تست نداشتم
      خلاصه اون سال به بدترین حالت ممکن گذشت که توی سال کنکور تاثیر خودش رو گذاشت

      سال یازدهم
      بعداز اینکه نتایج کنکور96 اومد و حال وهوای بچه های مدرسه مون رو دیدم یه شوکی بهم وارد شد.
      از تابستون توی آزمونای قلمچی به عنوان بورسیه ثبت نام کردم و کلاس زبان و تکواندو رو کم کم کنار گذاشتم.
      اولین ترازم توی آزمونای قلمچی فک کنم 4800 شد...سال یازدهم میانگین ترازم یه چیزی حدود 5400 بود
      سال یازدهم رو نسبت به دهم بهتر خوندم ولی اون تصور و کاری که من میکردم هیچ ربطی به خوندن برای کنکور نداشت بلکه فقط درحد خوب گذروندن امتحانای مدرسه کافی بود.
      میانگین ساعت مطالعه ام حدود 5 ساعت میشد....تعداد تست افتضاح پایین
      دیگه تصمیم گرفتم استارت جدی رو برای کنکور98 بزنم...باید این روند رو تغییر میدادم
      اواسط سال یازدهم بود که طعم جهنم رو تجربه کردم...بدترین دوران زندگیم بود...یه آشوب و مشکل اساسی پیش اومد که خونه و خانواده رو به بدترین روزهاش رسونده بود... حتی شب ها هم از صدای گریه ها و داد وبیداد ها کسی نمیتونست بخوابه...مجبور شدم چند روز برم بالاپشت بوم درس بخونم...چندروز هم رفتم کتابخونه.... بعدش از مدیر اجازه گرفتم یه مدت تا 8 شب توی مدرسه بمونم و توی کلاس خالی درس بخونم ... اما وضعیت بهتر نشد...این موقع بود که تصمیم گرفتم به آهنگ پناه ببرم یه هدفون ورداشتم پر آهنگش کردم بسم الله رو گفتم نشستم توی اتاقم در رو کلید کردم و فقط من بودم و کتابا و آهنگ و سردرد و ناامیدی و دست وپا زدن برای کنکور(ازاون موقع تا همین لحظه معتاد آهنگ شدم).
      کم کم عید داشت میرسید...به خاطر شرایطی که توی خونه حکم فرما بود مجبور شدم برم پانسیون مطالعاتی مدرسه مون...توی اون پانسیون مطالعاتی بود که تازه فهمیدم باید برای کنکور تست زد باید برنامه ریزی کرد باید منظم و مستمر تلاش کرد.
      خلاصه توی اون پانسیون هرروز ازبچه ها یه آزمون میگرفتن...تقریبن من توی همه ی آزموناش اول شدم...برنامه های روزانه مون روهم کامل انجام میدادم...آخرین روز پانسیون که قرار بود به نفرات پرتلاش و برتر جایزه بدن ...مراقب پانسیون اومد توی کلاس تا اسم اون نفر رو بنویسه...چندنفر از بچه ها اسم من رو بهش میگفتن بعدش یارو برگشت یه نگاه به من انداخت گفت : من که ازش چیزی ندیدم....و اسم یه نفر دیگه رو که خودتون بهتر دلیلش رو حدس میزنید نوشت
      عید تموم شد
      رسیدم به ایام ماه رمضون و امتحانات ترم....اون موقع زیست گیاهیم داغون بود...هیچی از گیاهی حالیم نمیشد...تصمیم گرفتم توی ماه رمضون ((جا داره بگم که همه ی ماه رمضون ها روزه گرفتم)) از افطار تا صحر بیدار بمونم و برای خودم چندتا جزوه ی گیاهی بنویسم تا مشکلم رفع بشه.
      هرروز بعداز افطار بسم الله رو میگفتم و طبق معمول هدفون رو روی گوشم میذاشتم و گیاهی کار میکردم.
      توی آزمون تابستون قلمچی که از بخش گیاهی بود زیست رو برای اولین بار 100 زدم....از سال یازدهم بود که دوتا کار رو استارت زدم و تا کنکور99 ادامه اش دادم : 1_نوشتن ویادداشت کردن رفع اشکال ها و تحلیل آزمون هام توی دفتر
      2_درست کردن جعبه لایتنر و نوشتن و پرکردن و مرور برگه های جعبه لایتنر...فک کنم در مجموع بیشتر از5هزارتا برگه لایتنر نوشتم...برای زیست و شیمی و ریاضی وفیزیک و دروس عمومی به غیرازدینی

      سال دوازدهم
      دیگه سنگینی کنکور رو حس میکردم...از تابستون سعی کردم میانگین ساعت مطالعه رو بالا ببرم فک کنم میانگین 9 یا 10ساعت میخوندم ...تا اواخر تابستون تونستم از تراز 5400 خودم رو به 6000 برسونم...برنامه مطالعاتیم هم طبق بودجه بندی های آزمون پیش میرفت.
      مدرسه ها شروع شد و تایم مطالعه کمتر شد...طبق معمول مدرسه اغلب باعث اتلاف وقت وانرژی میشد...توی زنگ های تفریح وزنگای ورزش و زمان هایی که معلم نداشتیم خودم رو مشغول درس خوندن میکردم.
      کم کم این واقعیت که سال دهم ویازدهم رو ازدست دادم و خوب درس نخوندم داشت تاثیر خودش رو توی سال کنکور نشون میداد...به خاطر ضعف توی سال های پایه نمیتونستم ترازم رو از مرز 6200 بالاتر ببرم...دیگه تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که فشار رو بندازم روی کم کردن ساعت خواب...وقتی تازه این تصمیم رو گرفتم حدود 10 شب میخوابیدم و صبح ساعت 3 یا 4 بیدارمیشدم وتا ساعت7 که برم مدرسه درس میخوندم توی راه رفتن به مدرسه و زنگ های تفریح هم دفتر توی دستام بود...بعداز یه مدت فشار رو بیشتر کردم و ساعت بیداریم رو به 2 یا 1 نصف شب رسوندم...ساعت 1 نصف شب بیدار مشیدم چندتا چک میخوابوندم توی گوش خودم و هدفون رو میذاشتم روی گوشم آهنگ رو پلی میکردم و تا 7 صبح میخوندم....البته این رو بگم که خوندن من همراه نوشتن بود مثلن زیست رو میخوندم همیشه یه دفتر کنارم بود تا خونده ها رو به خط فکری تبدیل کنم و به صورت دسته بندی شده برای خودم یادداشت میکردم تا بعدن با مرورکردن خط فکری هام سریع به تسلط قبلی برگردم...کارم شده بود شکست خوردن شکست خوردن شکست خوردن و شکست خوردن...بعداز هرآزمون دوباره ترازام بین 5900 و 6200 میومد و توی این بازه گیر کرده بود...وقتی کارنامه آزمونام رو میدیم تمام اون بی خوابی هام روی سرم خراب میشد و عین جنازه میوفتادم توی اتاقم و به سقف خیره میشدم....بعداز چندساعت ناامیدی با خودم میگفتم باید آزمون بعدی رو جبران کنم باید این شکست های لعنتی رو متوقف کنم ولی دوهفته ی دیگه همون آش وهمون کاسه....زمستون بود که دیگه زده بودم به سیم آخر و ساعت 12 شب بیدار میشدم تا موقعی که برم مدرسه میخوندم...برای یکی از آزمونام زندگیم رو گذاشتم وسط تا این سد تراز لعنتی رو بشکنم ...حسابی میانگین ساعت مطالعه رو بالا بردم بااین که مدرسه هم میرفتم ولی توی بعضی روزا تا 13 یا 14 ساعت هم خوندم...بالاخره روز آزمون رسید ولی به خاطر فشاری که به خودم آورده بودم سر جلسه سرم گیج رفت و حالم بدشد مجبور شدم برگردم خونه...اینم کارنامه اون آزمونم هست :



      بهمن و اسفند ماه بود که هنوزهم نصف شبا بیدار میشدم....ولی روند شکست خوردن هام تمومی نداشت...میانگین ترازم به 5900 رسیده بود...وقتی به ترازام نگاه میکردم و یه نگاه هم به هدفم مینداختم به خودم میگفتم تو امسال هیچی نمیشی رتبه ات هم زیر 5 هزار نمیشه...این افکار و تلقین ها کارخودش رو کرد...اسفندماه بود که تصمیم گرفتم پشت کنکور بمونم ولی این به این معنی نبود که کمتر درس میخوندم بلکه هنوزهم نصف شب ها بیدار میشدم و حجم مطالعه بالایی داشتم اما روش مطالعه ام رو طبق کنکور99 چیده بودم....تست کم میزدم و تا تونستم درسنامه های مختلف رو میخوندم و برای خودم جزوه مینوشتم...دلیل اصلی نتیجه نگرفتن توی کنکور98 هم به خاطر همین تصمیم غلط بود.
      بهار هم رسید و میانگین ترازم هنوز توی همون محدوده درجا میزد دیگه مطمعن شدم باید کنکور99 رو جدی بگیرم و کنکور98 رو به عنوان یه تجربه بگذرونم.
      دوران جمع بندی به جای اینکه روی تست زیاد و مرور تمرکز کنم بیشتر داشتم برای سال بعد آماده میشدم.

      کنکور98
      سرجلسه وقتی با سوالات روبه رو شدم از سطح پایین سوالات شاخ دراوردم...حسرت میخوردم که چرا دوران جمع بندی تست بیشتر کارنکردم و آزمونای بیشتری توی خونه نزدم...چرا روی مهارت های آزمونم کارنکردم
      من کنکور98 رو توی همون زمستون 97 باختم...کنکور98 رو به افکارم و پیش بینی نتیجه براساس تراز آزمونام باختم.
      قبل از کنکور توی خواب هم نمیدیدم رتبه زیر 5 هزار بیارم ولی رتبه ام 3700 شد.
      توی کنکور 98 هم حدود 5 دقیقه برگه ها رو زودتر ازمون گرفتن وگرنه همون سال اول فیزیوتراپی قبول شده بودم.

      سال پشت کنکوری من
      کنکور98 رو دادم و برگشتم خونه....بعدازظهر آزمون مثل یه قالب تهی از روح بودم...هیچ وقت اونقدر داغون نبودم...حس میکردم خستگی ها و بی خوابی هایی که یکسال تحمل کردم همگی جمع شده و الآن داره روح وروانم رو ازبین میبره....شب خوابیدم و ساعت رو روی 4ونیم صبح زنگ گذاشتم...فردای کنکور98 ساعت 4ونیم بیدار شدم...انگار 100 نفر بالگد از روم رد شده بودن...با افتضاح ترین حال شروع کردم به خوندن ریاضی...تابستون رو با خوندن نقاط ضعفم پیش بردم و یه عالمه جزوه ی ناب نوشتم و اشتباهاتی رو که سال قبل مرتکب شده بودم و عادت های اشتباهی رو که داشتم شناسایی کردم و برای رفع کردنشون برنامه ریختم...سال قبل برای عمومی ها برنامه منظمی نداشتم ولی تصمیم گرفتم امسال عمومی هارو جدی بگیرم.
      اواخر تابستون توی آزمونای گاج ثبت نام کردم...برای اولین آزمون لحظه شماری میکردم...یه جورایی میخواستم انتقام کنکور رو از اولین آزمون بگیرم...طبق تجربه ای که از جلسه کنکور به دست آورده بودم ترتیب پاسخگوییم رو تغییر دادم و حسابی خودم رو برای آزمون آماده کردم...همون مدادی رو که توی کنکور98 بردم ورداشتم و رفتم برای ترکوندن آزمون 5 مهر.
      آزمون رو دادم و جهش ترازم شروع شد ...توی اولین آزمون تراز 7300 آوردم و منی که ریاضی رو بالای 40 نمیزدم توی اولین آزمون ریاضی رو 80 زدم !!!
      دیگه خاطرات تلخ 98 کمرنگ شد و آزمونا رو با ترازای بالای 7هزار میگذروندم...نقاط ضعفم توی ریاضی و دروس عمومی به نقاط قوت تبدیل شدن و توس زیست وشیمی هم پیشرفت کردم.
      میانگین ترازم به 7300 رسید...میانگین ساعت مطالعه ام حدود 10 ساعت بود...اشتباهی رو که سال گذشته انجام دادم و تست کم میزدم رو تکرار نکردم و تعداد تست های هفتگی رو میچسبوندم روی دیوار اتاقم اوایل هفته ای هزارتا تست میزدم و کم کم تا 3هزارتا تست هفته گی رسید...نسبت به آهنگ گوش کردن هم اعتیاد پیداکرده بودم و اغلب اوقات همراه آهنگ درس میخوندم ...حتی الآن که دارم این متن رو مینویسم آهنگ داره پلی میشه.
      این موقع ها هنوز توی انجمن عضو نشده بودم...بعضی وقت ها یه سرمیزدم و تاپیکای گزارش کار روزانه رو نگاه میکردم...کم کم زمستون رسید و سروکله ی کرونا پیدا شد و آزمونا غیرحضوری شدن...انگیزه و روحیه ام کم شد و ازاین که استمرار مطالعه ام رو ازدست بدم و دچارکم کاری بشم ترسیدم...تصمیم گرفتم عضو انجمن بشم و توی تاپیکای گزارش کار فعالیت کنم تا انگیزه واستمرارم حفظ بشه...این کار کمکم کرد تا وضعیتم رو حفظ کنم...با غیرحضوری شدن آزمون ها ترازا افت 400 تایی پیدا کرد و از میانگین 7300 به حدود 6800 رسید...درصدهام وعملکردم تقریبن مثل قبل بود ولی کمترشدن جامعه آماری و افزایش تقلب ترازها رو پایین کشیده بود...ولی طبق تجربه ی سال قبل یادگرفته بودم که نتیجه کنکور رو نباید براساس تراز آزمون ها پیشبینی کرد...اگه تراز بالاست نمیشه گفت موفقیت حتمیه و اگه تراز متوسط وپایینه بازم نمیشه گفت نتیجه کنکور حتمن افتضاح میشه.
      توی تاپیکای گزارش کار دوستای خوبی پیدا کردم که توی این راه هوای همدیگر رو داشتیم.
      هرچند انجمن از خیلی جنبه ها کمکم کرد ولی با بیشتر شدن حواشی ها بعضی اوقات به شدت مخرب هم بود.
      اواخر اسفندماه بود که دروس عمومی رو تموم کردم و رفتم سراغ کتاب دوردنیای عمومی گاج و کنکورای عمومی گروه های دیگه رو به صورت زمان دار کارکردم...دروس تخصصی هم توی عید تموم کردم و یه جورایی از عید تا مرداد دوران جمع بندی من بود...این دوران جمع بندی 4 یا5 ماهه حسابی پدرم رو دراورد...از این همه تکرار ومرور مطالب دیگه حالم بهم خورده بود...این تعویق کنکور و زود تموم کردن دروس دهنم رو آسفالت کرد...فقط کافی بود تا یکم دچار اهمال کاری بشم تا گند زده بشه توی این همه سال تلاش...ورداشتم یه عالمه آزمون های آزمایشی رو وارد برنامه ام کردم و هر دوروز یکبار ازخودم آزمون میگرفتم و طبق بودجه بندیشون مطالب رو مرور میکردم ...این آزمونا که تموم شد تصمیم گرفتم آزمونای ماز رو بخرم و اوناروهم کارکنم...بالاخره به تیرماه رسیدم و زدن کنکورهای سال های قبل رو شروع کردم...درصدهایی که یه زمانی برام خواب وخیال بود به واقعیت تبدیل شده بودن...همین مابین بود که یه مشکل بزرگ سروکله اش پیداشد...فهمیدم که معافیت تحصیلی ام تایید نشده و غیبت خورده ام...اگه این مشکل برطرف نمیشد دیگه کنکوری درکار نبود...یک هفته درس خوندن متوقف شد و راه افتادم توی نظام وظیفه ها مشغول التماس وخواهش کردن...هرچی میگفتم حرفم رو قبول نمیکردن...دیگه نابود شده بودم...هر روز داغون تراز دیروز مشغول برطرف کردن مشکل...خداروشکر بالاخره معجزه شد و مشکلم رفع شد...دوباره برگشتم به آزمونای سه روز یکبارم.
      توی یکی دوتا از آزمونام قبل از کنکور99 حسابی افت کردم و ترازام بین هزارتا دوهزارتا افت کرد...فقط مشت هام رو میکوبیدم روی زمین و باخودم تکرار میکردم : لعنتی تو قرار نیست امسال هم مثل پارسال کنکور رو قبل از شروع شدن به این افکار وترازای مسخره ببازی.
      حواشی تعویق دوباره کنکور توی هفته آخر به اوج خودش رسید...هفته آخر تقریبن چیزی نخوندم و فقط روی افکار وروحیه ام کار میکردم.

      کنکور99
      با اون حواشی ای که به خاطر تعویق کنکور به راه افتاده بود بیشترمون با احساس ناجوری رفتیم سرجلسه...
      ساعت 8ونیم کنکور استارت خورد و با سوالات روبه رو شدم...خشکم زد...یا ابلفضل سوالا چرا اینجوری شدن...هرچی بیشتر نگاه میکردم بیشتر تعجب میکردم...میگفتم عیب نداره درس بعدی خوبه...میرفتم سراغ درس بعدی دوباره خشکم میزد...دیگه گفتم یا امام زمون و سرم رو انداختم پایین و عین چی فقط تا تونستم تستا رو زدم ...ساعت 11:55 دقیقه بود که مراقب اومد گفت بچه ها سریع جمع وجور کنید فقط 20 دقیقه وقت دارید....یه لحظه به ساعتم نگاه انداختم...به مراقب گفتم : آزمون باید ساعت 12:40 دقیقه تموم بشه یعنی حدود 40 دقیقه ی دیگه ...برگشت بهم گفت : به من مربوط نیست 20 دقیقه وقت داری اگه اعتراضی داری بعداز کنکور برو پایین اعتراض کن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!
      دیگه وقت و روحیه بحث کردن با مراقب رو نداشتم....دیدم سوالای شیمی وفیزیک مونده...اونم چه فیزیک و شیمی ای..........یاااااااااااا خدااااااااااااااااااا من موندم و سوالای مزخرف فیزیک وشیمی کنکور99 و 40 دقیقه ای که 20 دقیقه شده....یه نگاه به بچه های دیگه انداختم گفتم چرا اینا اعتراض نمیکنن ...دیدم همشون با زودتر تموم شدن کنکور موافق هم هستن....دیگه چاره ای نداشتم فیزیک رو به خاطر شیمی فدا کردم...رفتم سراغ شیمی...حدود 30 تا از سوالای شیمی رو زدم ولی همش به خاطر عجله وهواس پرتی توی شیمی غلط هام زیاد شد...چندتا سوال رو درست حل کردم ولی اشتباه پرکردم... یه سوال رو درست حل کردم ولی درصد خلوص رو با درصد ناخالص اشتباه گرفتم...خلاصه شیمی رو میتونستم تا 15 درصد بالاتر بزنم ولی شانس ماست دیگه ....
      بعداز کنکور به خاطر اون بدبیاری حسابی داغون شدم...حدس میزدم رتبه ام حدود 1800 بشه...از کنکور99 تا اعلام نتایج حدود 10 کیلو کم کردم.
      روز اعلام نتایج ساعت 5 صبح پاشدم...دیدم نتایج اومده...داشتم غش میکردم...خودم رو جمع وجور کردم برای دیدن نتیجه...چشام رو باز کردم دیدم زده 392 ...فقط داشتم فک میکردم دیشب چی خوردم اینجوری توهم زدم...چندبار سایت رو از اول لود کردم دوباره دیدم 392 زده....سکوت کردم و پوکیدم...یه دفعه منفجر شدم


      منابع من :

      اول بگم که دلیل زیاد بودن منابع برای هردرس اینه که من طی 3 سال به صورت تدریجی به منابعم اضافه کردم نه یک دفعه

      ادبیات= موضوعی های نشرالگو(قرابت ودستورش)_خیلی سبز_میکروطلایی گاج

      عربی= خیلی سبز_میکروطلایی گاج_مینی میکرو درک مطلب

      دینی= جمع بندی خیلی سبز_آی کیو جامع گاج_ مینی میکرو طلایی آیات ونکات

      زبان= جمع بندی خیلی سبز_مبتکران

      ریاضی = نردبام خیلی سبز_میکرو گاج_ نشرالگو_ سه سطحی قلمچی

      زیست = خیلی سبز_ میکروطلایی _ جمع بندی مهروماه_ جیبی های موضوعی خیلی سبز

      فیزیک= خیلی سبز _ میکرو گاج

      شیمی= خیلی سبز_مبتکران بهمن بازرگانی_ موج آزمون نشرالگو_ جمع بندی خیلی سبز

      مخلفات = کتاب دوردنیا در 4 ساعت برای دروس عمومی _بسته ی چندکنکور خیلی سبز_ آزمونای ماز

      +بیش از 50 دفتر و جزوه ی دست نویس ((جزوه ها براساس منابع های بالا و بعضی کتاب های نظام قدیم مثل ریاضی تخته سیاه و نکات آزمون های آزمایشی و آزمون های ماز نوشته شده اند))

      عکسی از نصف جزوه ها ودفترهام



      بخش تغییراتی که درسال پشت کنکورباعث پیشرفتم شد

      1_عدم پیش بینی نتیجه کنکور براساس تراز آزمون های آزمایشی = توی یکی دوتا از آخرین آزمونام قبل از کنکور99 حدود هزار تا دوهزارتا افت تراز داشتم اما براساس تجربه ای که از سال قبلش داشتم سعی کردم توی یک هفته ی آخر کنکور خودم رو جمع وجور کنم

      2_توجه بیشتر به مهارت های آزمون = توی کنکور98 به خاطر بی توجهی به این مورد شکست خوردم....برای کنکور 99 از همون اول ترتیب پاسخگویی دفترچه رو برای خودم طبق توانایی هام چیدم و یه سری تصمیمات برای تمرین بیشتره مهارت های آزمون دادن گرفتم مثلن آخر هرهفته ازخودم آزمون شبیه سازی شده میگرفتم.....اگه برای کنکور99 این مهارت هارو تمرین نکرده بودم با مشکلی که امسال سرجلسه برام پیش اومد خیلی راحت رتبه ام تا 2هزارتا بدتر میشد

      3_ازدست ندادن استمرار مطالعه در دوران های ناامیدی = سال اول ودوم کنکورم توی بهمن واسفند و اردیبهشت وخرداد بدجوری به پوچی میرسیدم....افکار منفی باعث شد توی سال اول استمرار ونظم مطالعه ام بهم بریزه...ولی برای سال پشت کنکور با وجود این افکار و ناامیدی ها سعی کردم اشتباه رو دوباره تکرار نکنم و استمرار مطالعه رو حفظ کنم

      4_توجه بیش ازحد به دیگران = سال اول خیلی به ترازهای بالاتر از خودم توجه میکردم....انگار بین خودم واونا یه سد غیرقابل شکست رو میدیدم به خاطر همین روی عملکرد خودم تمرکز نداشتم و توی آزمونای آزمایشی همش بین ترازهای 5800 و 6300 درجا میزدم....اما توی سال پشت کنکوریم روی عملکردخودم تمرکز داشتم و سعی کردم با شناخت بیشتر خودم پیشرفت کنم و تونستم ترازم رو به 7600 هم برسونم

      5_اهمال کاری در تست زدن = برای کنکور98 تعداد تستام کم بود و همش به خاطر اینکه از غلط زدن تست ها توی خونه ناامید میشدم همش سعی میکردم به جای تست زدن برم سراغ مطالعه.....برای کنکور99 درکنار مطالعه به تعدادتست ها هم توجه بیشتری کردم....تست هایی که غلط میزدم رو رها نمیکردم و روی رفع اشکال خیلی بیشتر حساس شدم

      6_ازبین بردن توهم بی علاقه گی = فک میکردم از دروسی مثل شیمی و ریاضی متنفرم به خاطرهمین موقع خوندشون به ذهنم تلقین میشد که هیچی از این درسا نمیفهمم...سال اول میانگین درصدام توی هردوتای این درسا به زور به 30 میرسید.....سال پشت کنکور رو با خوندن همین درسایی که ازشون متنفر بودم استارت زدم....این پیش فرض متنفربودن رو کنار گذاشتم و سعی کردم مفاهیم پایه و اولیه رو درست متوجه بشم....کم کم که داشتم توی این دروس پیشرفت میکردم متوجه شدم واقعن به هردوتاش علاقه دارم....بعداز یه مدت حتی ریاضی رو از زیست هم بیشتر دوست داشتم و از شیمی هم خیلی لذت میبردم.....با کنار رفتن همین تلقین ها و افکار تونستم میانگین درصد ریاضیم رو به 80 برسونم....توی کنکور 99 هم درصدای ریاضی شیمی نجاتم دادن

      7_مشخص کردن کیفیت مطالعه برای آزمون های دوهفته یکبار = درسال اول توجه ام فقط روی این بود که امروز روهم بالای 7 ساعت درس بخونم....این که قراره امروز کدوم مباحث و بخش ها رو بخونم یا تست بزنم از قبل برام مشخص نبود .....اما برای کنکور99 توی بازه ی 2 هفته تا آزمون بعدی برای هرروز مشخص میکردم برای هردرس باید چه کاری انجام بشه ....قراره کدوم مبحث خونده بشه یا مروربشه.....کدوم درس رو باید توی کدوم روز به کجا برسونم

      8_تبدیل مطالعه ازروی اجبار به مطالعه از روی علاقه = قبلن موقع درس خوندن حس میکردم توی قفس گیرکردم و همش دنبال راه فرار میگشتم....سال آخر تصمیم گرفتم این تلقین هارو کم کنم و از مطالعه و پیشرفت گام به گام لذت ببرم...هرچه قدر به خودمون تلقین کنیم که از کنکور و درس خوندن متنفریم همون قدرهم ذهنمون از درس فراری میشه و نمیتونیم روی کارمون تمرکز داشته باشیم

      9_کم خوابی اشتباه...خواب کافی = همونطور که توی بخش سرگذشت قسمت سال دوازدهم خوندید یکی از تغییراتی که برای کنکور99 ایجاد کردم کیفیت و مدت خوابم بود...اگه خواب کافی نباشه مطالعه بازدهی مناسبی نخواهد داشت

      10_تحلیل آزمون دقیق تر = برای تحلیل آزمون لازم نیست غلط هاتون رو حفظ کنید...باید از آزمون هایی که میدید یه شناختی از خودتون پیدا کنید...توی کدوم مباحث ضعف دارید اونا رو مشخص کنید و به حال خودشون رها نکنیدشون بلکه برای رفع کردنشون برنامه بریزید...مثلن اگه طبق آزمونایی که میدید توی تست های قرابت مشکل دارید سعی کنید هرشب 10 تا تست قرابت بزنید ...از تحلیل آزمون برای چیدن استراتژی هاتون استفاده کنید

      11_قطع یا کم کردن ارتباط با افرادی که فرکانس منفی میفرستن
      12_ورزش کردن و داشتن یه برنامه ورزشی مستمر وسبک
      13_جدی گرفتن چندماه آخر کنکور و دوران جمع بندی ...کنترل ناامیدی و عدم کم کاری در این دوران


      مهارت های آزمون دادن و ترتیب پاسخگویی من به سوالات دفترچه

      هرچه قدرهم درس بخونید ولی این مورد رو جدی نگیرید نتیجه دلخواه نسیبتون نخواهد شد.
      کنکور یه آزمون تستی با محدودیت زمانی هست نه یه آزمون تشریحی یا شفاهی با زمان زیاد پس برای اینکه به اندازه دانسته هاتون نتیجه بگیرید لازمه مهارت آزمون دادن و مهارت های تست زدن رو تقویت کنید.
      باید بتونید مهارت هایی مثل کنترل زمان و روحیه و افکارتون رو سرجلسه به دست بگیرید تا بهترین عملکرد خودتون رو داشته باشید.
      برای پیشرفت توی این مهارت ها بهترین کار زیاد کارکردن آزمونای شبیه سازی شده هست...هرچه قدرهم درمورد این موارد توضیح داده بشه هیچ کمکی بهتون نخواهد کرد ...اینا رو باید درعمل و با چالش کشیدن خودتون بدست بیارید.
      توی آزمونای شبیه سازی شدتون وقتی زمان کم میارید بشینید فکر کنید دلیلش چی هست ؟ شاید به خاطر اینه که سعی کردید به بعضی از سوالات به هرقیمتی جواب بدین و نتوستین خودتون رو راضی کنید که اون سوال رو رد کنید...بزارید یه خاطره از همین کنکور99 بگم : وقتی صفحه اول سوالای ریاضی رو دیدم بیشتر سوالت رو زمان بر و یه جورایی غیرقابل حل دیدم به خاطرهمین اول رفتم سراغ صفحه های بعدی...اگه این کار رو نمیکردم درصد 67 ریاضی میشد 40 چون اصلن وقت نمیکردم به سوالات راحت تر برسم.
      وقتی سوال های آزمون سخت هستن سعی نکنید به هرقیمتی به سوالات جواب بدین...اول یه نگاه کلی به سوالات بندازید تا سوالات راحت تر رو ازدست ندین...نباید به خاطر کم اوردن زمان به سوالات متوسط و آسون پشت پا بزنید.
      ازدست دادن روحیه سرجلسه آزمون موردی هست که خودم همیشه تجربه اش میکردم به خاطر همین راه حلی براش ندارم...من سعی میکردم کنترلش کنم...با حل کردن سوالات راحت تر روحیه باختم رو برمیگردوندم و دوباره به سوالات چالشی برمیگشتم.
      خلاصه آزمون زیاد بزنید و تعداد تست هاتون رو بالا نگه دارید این دومورد توی قوی کردن مهارت های آزمون دادن خیلی بهتون کمک میکنه.
      تست هایی مثل تست های شمارشی رو اگه قبلن زیاد کار نکرده باشید سرجلسه بدجوری ازتون زمان میگیره.
      همیشه الویت هاتون رو توی شرایط مختلف مشخص کنید...اگه فلان جور شد باید اول چیکار کنم...مثلن من وقتی چندتا از آزمونای توی خونه رو خراب کردم فهمیدم توی شرایطی که آخر آزمون همچی بهم ریخته باید شیمی رو نسبت به فیزیک درالویت قرار بدم...اگه توی عمومی ها وقت کم آوردین باید چیکار کنید تا توی زمان باقی مونده بیشترین منفعت رو به دست بیارید...خلاصه استراتژی های مختلف رو توی یه دفتر یا برگه برای خودتون بنویسید.
      یه کاری هم که به من خیلی کمک کردن مشخص کردن پارت بندی زمان برای آزمون هام بود...همیشه چه برای کنکور و چه برای آزمونای آزمایشی توی یه برگه مینوشتم که فلان ساعت باید توی کدوم درس باشم ...بذارید اون تایم بندی خودم رو براتون بنویسم :

      8 تا 8:15 = زبان
      8:15 تا 8:30 = ادبیات (تست های تاریخ ادبیات + آرایه + قرابت)
      8:30 تا 8:50 = عربی
      8:50 تا 9:05 = دینی (البته بیشتر وقت ها ساعت 9 تموم میشد)
      9:05 تا 9:15 = ادبیات (تست های لغت و زبان فارسی )
      9:15 تا 10:05 = ریاضی
      10:05 تا 10:50 = زیست
      10:50 تا 11:35 = شیمی
      11:35 تا 12:10 = فیزیک

      خب ترتیب پاسخگویی من هم همینطوری بود که دیدید...توی عمومی ها با درسی که نقطه قوتم بود شروع میکردم و ادبیات رو توی دوتا پارت به صورت موضوعی میزدم و عربی رو بخش درک مطلبش رو آخراز بقیه سوالات عربی جواب میدادم...این ترتیب پاسخگویی توی عمومی ها توی آزمونای آزمایشی خیلی خیلی باعث پیشرفتم شد...

      بخش روش های مطالعه ی هردرس که من انجام دادم

      نمیدونم چرا بیشتر بچه ها از این بخش انتظارات عجیب غریبی دارن...درس خوندن اونقدرهم که فکر میکنید لازم نیست پیچیده باشه...مهم تراز همه داشتن استمرار در مطالعه هست.
      من هررزو به طور متوسط 3تا درس اختصاصی و 2 یا3 تا هم عمومی میخوندم.

      ادبیات= موضوعی میخوندم...بخش آرایه ها رو جدا جزوه نویسی کردم و بعدش فقط یه نگاه به جزوه هام مینداختم و فقط تست میزدم...بخش زبان فارسی هم همینطور...برای تاریخ ادبیات رمز گذاری کرده بودم هرچند توی کنکور به دردم نخورد چون تیپ سوال تاریخ ادبیات عوض شده بود...برای قرابت هم هرشب حدود 10 تا تست میزدم...لغت املا رو هم کمتر تست میزدم و بیشتر مرور میکردمشون...ادبیات درسی هست که حتی اگه دانشش رو داشته باشین درصد گرفتن و تستی کارکردنش سخته پس حواستون باشه توی این درس زیاد ازخودتون آزمون های زمان دار بگیرید

      عربی= درسی هست که باید لایه به لایه جلو برید...بخش ترجمه و فعل های عربی و پیدا کردن فاعل و مفعول خیلی مهم هستن...برای ترجمه مستمر تست میزدم...با فعل ها بدجوری مشکل داشتم ولی با شروع یادگیری از صفر و جزوه نویسی بیشتر مشکلات حل شد...برای درک مطلب هرروز یکی رو کارمیکردم...برای کنکور98 تعداد تست های عربیم خیلی کم بود ولی برای کنکور99 جبران کردم و تعداد تست هام رو بیشتر کردم...نکات مهم وغلط های مکررم رو یادداشت میکردم و برای آزمونا مرورشون میکردم...این درس روهم میشه گفت موضوعی خوندم...ترتیب پاسخگوییم توی آزمونا برای عربی اینطوری بود : ترجمه_تحلیل صرفی_قواعد_درک مطلب

      دینی= رابطه ی خوبی با این درس وتست هاش نداشتم...زیادهم نمیخوندمش و معمولن درصدام کم میشد...آیات رو زیاد مرور کردم و خلاصه های درسنامه ها رو نگاه مینداختم...تعداد تست هام توی این درس کم بود...رمز موفقیت توی دینی یادآوری ریز به ریز آیات و حدیث هاست و تسلط هرچه بیشتر روی متن کتاب درسی

      زبان= چون کلاس رفته بودم دامنه لغاتم خوب بود...فقط بخش گرامر و ریدینگ رو کارمیکردم...توی آزمونای آزمایشی درصدام بالا بود نمیدونم چرا توی هردوتا کنکور زبان رو خراب کردم....برای ریدینگ تست زمان دار کارمیکردم ...برای گرامر جزوه نوشتم و مهمترین نکات رو توش یادداشت کردم و با مرور کردنشون میرفتم سراغ تست

      برای عمومی ها حتمن کتاب دوردنیا گاج رو بخرید و سوالای عمومی کنکورای هنر وزبان وانسانی وریاضی رو ازخودتون با درنظرگرفتن زمان آزمون بگیرید البته این کار برای بعداز عید یا اواخر زمستونه

      ریاضی= چی بگم والا...نزدیک 500 صفحه جزوه نوشتم....تست های مهم و خط فکری هام و رفع اشکال هام و بعضی از بخش های درسنامه ها به همراه مثال هاش رو توی دفتر مینوشتم و با مرور کردنشون سریع به تسلط قبلی برمیگشتم و بقیه زمان رو به حل تست بیشتر میگذروندم ...انقدر سوتی ها و اشتباهات مکررم رو یادداشت کرده بودم که دیگه تعداد غلط هام خیلی کم شد...

      زیست= بازهم جزوه نویسی...بیشتراز10 تا دفتر پرکردم....دفترها پربود از اشتباهات رایج و رفع اشکال ها و نکات مهم و دسته بندی های خودم...زیست رو هرروز توی برنامه ام داشتم...برای مرور سعی میکردم به جای مطالعه برم سراغ تست زدن و ازطریق تست های ترکیبی نکات رو مرور میکردم...تست تکراری زیاد زدم...تست شمارشی زیاد کارکردم...شکل های کتاب رو زیاد مرور و تحلیل میکردم...توی ماه آخرکنکور هم فقط دفترهای خودم رو خوندم...معمولن اول متن کتاب رو میخوندم و هرجاش که برام نامفهوم بود به درسنامه های کتاب تست ها رجوع میکردم و خط فکری ای که به دست میاوردم رو توی دفتر یادداشت میکردم.

      فیزیک= حرفی برای گفتن ندارم...اول مفاهیم رو درست درک کنید و تا میتونید تست بزنید...توی این درس خیلی از یادگیری ها توی همون تست زدن اتفاق میفته...

      شیمی= درک صحیح پیدا کردن نسبت به مباحث توی این درس حیاتی هست یه درسنامه یا معلم خوب داشتن ضروریه...حتمن برای پاسخگویی به سوالات مفهومی و مسایل شیمی شما باید درک درستی از موضوع داشته باشید...تا میتونید این درس رو مفهومی بخونید و اگه جایی رو لنگ زدید یا درست متوجه نشدید بی خیالش نشید...برای اینکه بتونید ازپس مسایل بربیاد تنها راهش تست وتمرین زیاده...حتمن اول استوکیومتری رو خیلی خوب درک کنید و زیاد تمرینش کنید...من خودم وقتی به اوج درک و فهم نسبت به یه مثال یا مسعله پیدا میکردم صورت سوال رو توی دفتر یادداشت میکردم و زیرش کل تحلیل ها و درکم رو از سوال و روش حلش مینوشتم ...یه چیزی تو مایه های دفترچه راهنما برای خودم درست کرده بودم.

      چگونه برای آزمون های دوهفته یکبار برنامه ریزی روزانه میکردم
      اول برنامه بودجه بندی آزمون رو میذاشتم جلوم...یه برگه آچهار رو به چهار قسمت تقسیم میکردم هرکدوم برای یه درس اختصاصی...برای هرکدوم از برگه ها روزای یک هفته رو مینوشتم از شنبه تا جمعه...بعد مشخص میکردم قراره برای هرکدوم از دروس توی هرروز کدوم بخش هارو بخونم...مثلن فک کنید دوهفته ی دیگه برای زیست آزمون دارم و بودجه بندی آزمون از فصل تبادلات گازی و گردش مواد هست (ازاونجایی که زیست توی برنامه هرروزم بود توی برگه مخصوص زیست همه ی روزای هفته رو مینویسم) :

      شنبه = تبادلات گازی گفتار 1و2 ازروی متن کتاب خوانده شود + تست
      یک شنبه= تست از خوانده های دیروز + مرور نکات جزوه + خوندن گفتار3 از روی کتاب
      دوشنبه = تست از قسمت های خوانده شده + خوندن گفتار1 گردش مواد
      سه شنبه= مرور نکات جزوه + خوندن گفتار 1 گردش مواد
      چهارشنبه= تست از گفتار1 گردش مواد+ تست از فصل تبادلات گازی+ خوندن گفتار2 گردش مواد
      پنجشنبه = تست از گفتار1و2 گردش مواد + خوندن گفتار3 گردش مواد
      جمعه = مرور نکات جزوه فصل های تبادلات گازی و گردش مواد
      حالا برای هفته دوم
      شنبه = خوندن گفتار4 گردش مواد + تست
      یکشنبه= مرور و تست فصل گردش مواد
      دوشنبه= مرور و تست فصل تبادلات گازی
      سه شنبه= تست ترکیبی از دوفصل+مرور جزوه
      چهارشنبه= مرور بخش های جانوری و فراموش شده
      پنجشنبه = آزمون شبیه سازی شده

      این یک مثال از نحوه برنامه ریزی آزمونای دوهفته یکبارم بود....تقریبن برای همه دروس تا دوشنبه ی هفته دوم خوندن ویادگیری رو تموم میکردم و حدود دو روز برای مرور وقت میذاشتم و روز آخر رو هم درقالب یه آزمون شبیه سازی شده به اتمام میرسوندم.

      بخش پیشنهادات برای دوران جمع بندی
      یک کلام ...توی این دوران تا میتونید ازطریق تست زدن دروس رو دوره کنید.
      بدترین کار توی دوران جمع بندی داشتن تعداد تست پایین و بالاتر بردن درسنامه خوانی هست.
      سعی کنید تست هاتون رو زمان دار بزنید و تعداد آزمونای شبیه سازی شدتون رو بیشتر کنید.
      توی مرور کردن وسواس نداشته باشین...مثلن برای زیست نیاید 3 ساعت بشینید فقط درسنامه و متن کتاب بخونید و دیگه وقت برای تست زدن نداشته باشید بلکه اول یه آزمونک تستی از بخش هایی که قراره مرور کنید از خودتون بگیرید بعدش نتیجه آزمون رو تحلیل کنید و بعدازاون روی بخش هایی که به مرور بیشتری نیاز داره تمرکز کنید و بقیه قسمت هارو یه دوره ی سبک انجام بدید.
      توی این دوران آدم به خودش تلقین میکنه که همه چیز رویادش رفته....پس هرچه قدر هم که بیفته روی درسنامه خوندن این سراب رفع نمیشه...به جاش ازطریق آزمون های جامعی که ازخودتون میگیرید قسمت هایی که واقعن به مرور جدی نیاز دارن رو شناسایی کنید و اون قسمت ها رو در الویت قرار بدین.
      نقاط ضعف وقوت خودتون رو به خوبی بشناسید تا بتونید برای موقعیت های مختلف استراتژی مناسب بچینید...افکار واعتماد به نفس خودتون رو کنترل کنید نه بزارید پایین بیاد نه بیش ازحد بالا بره...اگه قبلن رفع اشکال هاتون رو جایی یادداشت کردید زیاد مرورشون کنید...مهارت های آزمون دادنتون رو حسابی تقویت کنید...حسرت گذشته رو نخورید و استرس آینده رو نداشته باشید اینا بدجوری بازده تون رو پایین میارن...سعی کنید از هر مدل و سطحی از سوالا آزمون از خودتون بگیرید و برای هر شرایطی آمادگی داشته باشید.

      بخش چطوری یک پشت کنکوری موفق بشیم یا خطرات پشت کنکور موندن

      مطمعن هستم همگی این آیه رو دیدید که میگه : وقتی گناهکاران میمرن به خدا میگن مارو به دنیا برگردن تا کارهامون رو جبران کنیم ولی خدا درجوابشون میگه حتی اگه دوباره برگردید همون کارهای گذشته رو انجام خواهید داد...

      هرساله خیلی از بچه ها تصمیم میگرن پشت کنکور بمونن اما خیلی هاشون یه ذره هم تغییر نمیکنن و دوباره همون کارها واشتباهات گذشته رو تکرار میکنن.....موفقیت درسال پشت کنکور نیاز به ایجاد تحول وتغییر در خود شما داره...باید سبک زندگی و سبک درس خوندن و رفتارهایی که موجب شکست سال قبلت شدن رو شناسایی کنی و برای جلوگیری از تکرار شدنشون برنامه ریزی کنی...باید از ریشه تغییر کنی.
      یه آفتی که گریبان پشت کنکوری هارو میگره داشتن زمان آزاد زیاد و تکراری بودن درس هاست که باعث میشه اتلاف وقت وسینوسی درس خودن به اوج خودش برسه...
      خستگی ای که از شکست قبلی توی روحت مونده + فشارهای خانواده وفامیل + حسرت های گذشته + ترست از آینده + دچارشدن به روزمره گی لعنتی تکرار و تکرار وتکرار وتکرار + ....
      آره رفیق همش رو تجربه کردم ولی بازم از زمین بلند شدم....محکم تر ایستادم....شدیدتر زمین خوردم...زخم های عمیق تری برداشتم....ولی اگه موفقیت رو میخوای باید عاشق تمام این لحظات باشی...باید عاشق سختی کشیدن باشی...نباید ازش فرار کنی باید درآغوش بکشیش تا قوی تر بشی....تا نزدیک تر بشی به هدفت....مطعن باشید هیچ کدومتون آی کیوتون ازمن پایین تر نیست پس چرا نباید از من جلو بزنید...اگه پشت کنکور موندی نمیخوام بهت انگیزه بدم تا بعداز چندساعت ازبین بره...میخوام واقعیت روببینی .

      سال قبل وقتی به پدرم گفتم میخوام پشت کنکور بمونم برگشت ازم پرسید : چه تضمینی هست که سال بعد نتیجه بهتری بگیری؟؟

      درجواب بهش گفتم : نتیجه رو تضمین نمیکم ولی یک چیز رو به قیمت زندگیم تضمین میکنم...تضمین میکنم که توی این یکسال کم نیارم و تمام تلاشم رو بکنم.

      تویی که پشت کنکور موندی نمیخوام رتبه بیاری...نمیخوام دکتر بشی نمیخوام دندون پزشک بشی...فقط یه چیز رو ازت میخوام باید باید باید و باید توی این راه روی تصمیمت عین مرد وایستی و تا لحظه آخری بجنگی....بجنگ و کم نیار...ساکن نباش به خروش بیا...تو حرکت رو بکن و هرچی به خیرت باشه اون بالایی برات رقم میزنه


      ببخشید که نوشته هام بخش آموزشی زیادی نداشت...اگه سوالی داشتید بپرسید...من علامه نیستم و نمیتونم به خیلی از سوالات جواب بدم تا لطفتون رو جبران کنم ولی درحد دانشم اگه کاری ازدستم بربیاد کمکتون میکنم.
      براتون سلامتی و سخت کوشی رو آرزو میکنم تا به هدفتون برسید.
      ویرایش توسط Zero_Horizon : 24 خرداد 1402 در ساعت 17:59

    2. Top | #2
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      به به دکتر بالاخره نوشتیشباید دوروز وقت بزاریم بخونیمشدمت گرمبا آرزوی موفقیت

    3. Top | #3
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      ببخشید....عجله ای شد....باید یکم بیشتر براش وقت میذاشتم ... خیلی بهتروآموزشی تر میتونست بشه

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      یا خداااااااااا

    5. Top | #5
      کاربر نیمه فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      تبریک میگم ممنون عالی بود فقط کارنامه هاتونو نشون نمیده میگ فایل پیوست وجود ندارد

    6. Top | #6
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      بالاخره zero نامه هم اومد

    7. Top | #7
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Zero_Horizon نمایش پست ها
      ببخشید....عجله ای شد....باید یکم بیشتر براش وقت میذاشتم ... خیلی بهتروآموزشی تر میتونست بشه
      خیلی هم عالی ... تبریک میگم بهتون
      فقط کارنامه ها رو چرا نمیشه دید؟؟؟
      واسه زیست نظری راجب ایکیو ندارید؟

    8. Top | #8
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      یا خداااااااااا
      حالا برو خدارو شکر کن فقط نصف روز وقت گذاشتم.....میخواستم جزیی تر و آموزشی ترش کنم ولی عجله کردم...باید تا فردا روش کار میکردم

      دیگه به بزرگی خودتون ببخشید

      به چشم مصاحبه بهش نگاه نکنید.....فقط یه سری دردودل هست و شرح تجربیات
      ویرایش توسط Zero_Horizon : 10 آذر 1399 در ساعت 11:47

    9. Top | #9
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط zzzx نمایش پست ها
      خیلی هم عالی ... تبریک میگم بهتون
      فقط کارنامه ها رو چرا نمیشه دید؟؟؟
      واسه زیست نظری راجب ایکیو ندارید؟
      ممنون

      کارنامه ها برای خودم بدون مشکل نمایش داده میشه....نمیدونم چرا برای شما مشکل داره

      آی کیو رو نداشتم خبر ندارم چجوریه

    10. Top | #10
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      [QUOTE=zzzx;1644433]خیلی هم عالی ... تبریک میگم بهتون
      فقط کارنامه ها رو چرا نمیشه دید؟؟؟

      بچه ها اینقدر نگید کارنامه ها کو
      یه کدی هست پس از خرید، کارنامه ها نمایش داده میشه.
      در صورت تمایل پیام خصوصی بدید

    11. Top | #11
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      واقعا ازتون ممنونیم که اینقدررررر وقت و انرژی گذاشتید
      سپاس فراااااوان

    12. Top | #12
      کاربر نیمه فعال

      Sheytani
      نمایش مشخصات
      کارنامه ها که دیده میشه .
      سلام گل پسر ، خیلی ماهی خیلی، از شدت ماه بودن ت اشکام سرازیر شد ... حرف هایی ک زدی از ۹۹٪ مصاحبه ها خیلی بهتر بود خیلی خیلی بهتر .
      فکر نمی کردم این رو بگم ولییییی خیلی بهت افتخار می کنم با این ک ی غریبه ام و روت تاثیری نداره ، اما دم ت خیلییییییییی خیلیییییییی گرم
      از کنار نظرات مردم ساده گذر کن ، هفت میلیارد آدم و هفت میلیارد عقیده و نظر ، لازم نیست با تک تک شون مخالفت کنی ، نه عمر تو قد میده و نه مردم علاقه ای به تحمیل شدن عقاید تو دارن ! شاید اون که در اشتباهه خود تو باشی


    13. Top | #13
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      خیلی عالی و صمیمی نوشتی برخلاف خط فکری من بود البته
      کاش سال ۹۷ این متن رو میخوندم حیف که الان خیلی دیره
      موفق باشی

    14. Top | #14
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Maryam.mz نمایش پست ها
      کارنامه ها که دیده میشه .
      سلام گل پسر ، خیلی ماهی خیلی، از شدت ماه بودن ت اشکام سرازیر شد ... حرف هایی ک زدی از ۹۹٪ مصاحبه ها خیلی بهتر بود خیلی خیلی بهتر .
      فکر نمی کردم این رو بگم ولییییی خیلی بهت افتخار می کنم با این ک ی غریبه ام و روت تاثیری نداره ، اما دم ت خیلییییییییی خیلیییییییی گرم
      ممنون...لطف دارید...

      دیگه ببخشید میتونستم تا فردا روش کارکنم خیلی بهتر بشه ولی چون قراره فردا انتخاب رشته رو نهایی کنم عجله ای شد

    15. Top | #15
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      تبریگ میگم بهتون، خیلی عالی و خوب بود
      واقعا خسته نباشید زحمت کشیدید و وقت گذاشتید تا zeroنامه رو آماده کردید برامون، با خودم میگم ای کاش این صحبتای شما رو چند سال پیش میخوندم شاید مسیرم به کل تغییر میکرد و الان تو این جایگاه و وضعیت نبودم
      آفرین به این اراده و پشتکار خوبتون حسابی جنگیدید برای هدفتون دمتون گرم
      یاد بگیر برای موفقیت دیگران دست بزنی
      به موقعه اش زمان موفقیت تو هم میرسه


    صفحه 1 از 63 1211 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن