خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 34
    1. Top | #16
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط parsa01 نمایش پست ها
      نه والا علوم پزشکی اینجوری نی ، من تو پزشکیم اتفاقا حراست خدایی خیلی خوبه ولی خب کلا بومیای قمی ، مقید و نسبتا بیشترشون باحجاب هستن
      عه پس عذر میخوام من اشتباه شنیدم
      Success is what you make it


      Take it how it come

    2. Top | #17
      کاربر فعال

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط BRUH نمایش پست ها
      والا شنیدم دانشکده هاش آقایون خانم ها جدان
      واقعا جدا میکنن؟
      الهی ...
      این بنده چه داند که چه می‌باید جُست ؟
      داننده تویی ، هر آنچه دانی ، آن ده ...
      مشاور کنکور سراسری

    3. Top | #18
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط anis79 نمایش پست ها
      واقعا جدا میکنن؟
      نه دیگه بالاتر نوشتم فقط فنی مهندسی قم جدا میکنن علوم پزشکی اینجوری نی
      گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود ، گاهی نمیشود که نمیشود که نممیشود

    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      بچه ها دارم دیووووونه میشم. وقتی به قیافه ی غمگین مامان و بابام نگاه میکنم اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم. نمیدونم باید چیکار کنم. هر لحظه تصمیمم عوض میشه. من ۴ سال کنکور دادم به خاطر پزشکی. نیاوردم. حالا خودم از اینکه امسال پرستاری میارم راضی ام. اما یه چیزی داغوووووونم میکنه. اونم اینه که مامان و بابام اصلا خوشحال نیستند. من پرستاری هم برم موفق ترین دختر فامیل حساب میشم.حتی از شاخ ترین پسر فامیل که میکروبیولوژی خونده بود همه بهش میگفتند دکتر هم موفق ترم. اون ۱۹۰۰۰ شده بود ، اونم کنکور تجربی ۱۵ سال پیش. من رتبم تو سختترین کنکور قرن ۵۷۰۰ شده. در اصل خانوادم باید خوشحال باشند ، اما نیستند.
      من اشک شوق مادرم و ندیدم، من ذوق و خوشحالی بابام و ندیدم. این قضیه داره نابووووودم میکنه. دارم از پا درمیام. دیگه حق پشت کنکور موندن هم ندارم. من چه شکلی تو این چهارسال تو چشای مامان بابام نگاه کنم‌ . چه شکلی این چهارسال و تحمل کنم؟؟؟!!! مگه من چندسالمه که حس میکنم ، دیگه توان ادامه ی این زندگیو ندارم.
      خدایا خودت یه راهی بزار جلوپام. همه درا به روم بستس.خودت راه درستو نشونم بده. خودت یکاری کن مامان بابام خوشحال باشند.

    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      بچه ها دارم دیووووونه میشم. وقتی به قیافه ی غمگین مامان و بابام نگاه میکنم اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم. نمیدونم باید چیکار کنم. هر لحظه تصمیمم عوض میشه. من ۴ سال کنکور دادم به خاطر پزشکی. نیاوردم. حالا خودم از اینکه امسال پرستاری میارم راضی ام. اما یه چیزی داغوووووونم میکنه. اونم اینه که مامان و بابام اصلا خوشحال نیستند. من پرستاری هم برم موفق ترین دختر فامیل حساب میشم.حتی از شاخ ترین پسر فامیل که میکروبیولوژی خونده بود همه بهش میگفتند دکتر هم موفق ترم. اون ۱۹۰۰۰ شده بود ، اونم کنکور تجربی ۱۵ سال پیش. من رتبم تو سختترین کنکور قرن ۵۷۰۰ شده. در اصل خانوادم باید خوشحال باشند ، اما نیستند.
      من اشک شوق مادرم و ندیدم، من ذوق و خوشحالی بابام و ندیدم. این قضیه داره نابووووودم میکنه. دارم از پا درمیام. دیگه حق پشت کنکور موندن هم ندارم. من چه شکلی تو این چهارسال تو چشای مامان بابام نگاه کنم‌ . چه شکلی این چهارسال و تحمل کنم؟؟؟!!! مگه من چندسالمه که حس میکنم ، دیگه توان ادامه ی این زندگیو ندارم.
      خدایا خودت یه راهی بزار جلوپام. همه درا به روم بستس.خودت راه درستو نشونم بده. خودت یکاری کن مامان بابام خوشحال باشند.
      حتما نباید همه پزشک بشن...
      متاسفانه جو فرهنگی کشور ما طوریه که انقدر همه عزت نفس و اعتماد به نفس ندارن فکر میکنن همه باید دکتر بشن تا موفق شن
      یا حتی فکر میکنن فقط دکترها پولدارن
      در صورتی که هیچی اطلاع ندارن و به قول معروف خارج گود نشستن و میگن لنگش کن
      دیروز داشتم با فامیل صحبت میکردم سر همین قضیه که مثلا پزشکی این سختی ها رو داره بعد اونا میگفتن ها چیه تنبلی میخوای بخوری بخوابی
      مهم اینه که آدم تو هر رشته ای میره تلاش کنه و بهترین خودش بشه
      شاید موقع اشک شوق نرسیده
      شاید برای شما وقتیه که یک سرپرستار موفق توی یکی از بهترین بیمارستان های ایران بشید
      یا وقتی رفتید آزمون RN دادین و رفتین آلمان و بریتانیا و...
      فقط به حس درونیتون توجه کنید ببینید واقعا پرستاری رو دوست دارید از صمیم قلب؟
      من خودم سال قبل برای پرستاری زحمت کشیدم چون با دوستم قرار گذاشته بودیم با هم بریم و بریم خارج کشور و اینا ولی خودم هیچ علاقه ای نداشتم
      ولی خلاصه ایشون قبول نشد و اصلا براش مهم نبود
      اگر واقعا پرستاری رو دوست داری انتخابش کن و اصلا دیگه برات مهم نباشه حرف بقیه
      چند تا کتاب روانشناسی هم بخون عزت نفس و اعتماد به نفست رو تقویت کن تا حرف بقیه برات مهم نباشه
      Success is what you make it


      Take it how it come

    6. Top | #21
      کاربر انجمن

      Geryeh
      نمایش مشخصات
      لطفا 15تا رشته ی متفاوتی که دوستشون داری و طبق شرایطی که دراون هستی،اولویت بندی شده باشه.
      صفر و صد بودن خوب نیست یعنی این که بگی فقط رشته اولی میارم یا هیچی دیگه!!
      همه انسان ها،علاقشون ابعاد زیادی داره.بدی قضیه اینه که ما چسبیدیم فقط به یک نوع رشته!
      این ویژگی:صفر یا صد بودن،بدترین ضرر رو به عمر و جوانی و زندگیمون میزنه

    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      قم نیا


    8. Top | #23
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      بچه ها دارم دیووووونه میشم. وقتی به قیافه ی غمگین مامان و بابام نگاه میکنم اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم. نمیدونم باید چیکار کنم. هر لحظه تصمیمم عوض میشه. من ۴ سال کنکور دادم به خاطر پزشکی. نیاوردم. حالا خودم از اینکه امسال پرستاری میارم راضی ام. اما یه چیزی داغوووووونم میکنه. اونم اینه که مامان و بابام اصلا خوشحال نیستند. من پرستاری هم برم موفق ترین دختر فامیل حساب میشم.حتی از شاخ ترین پسر فامیل که میکروبیولوژی خونده بود همه بهش میگفتند دکتر هم موفق ترم. اون ۱۹۰۰۰ شده بود ، اونم کنکور تجربی ۱۵ سال پیش. من رتبم تو سختترین کنکور قرن ۵۷۰۰ شده. در اصل خانوادم باید خوشحال باشند ، اما نیستند.
      من اشک شوق مادرم و ندیدم، من ذوق و خوشحالی بابام و ندیدم. این قضیه داره نابووووودم میکنه. دارم از پا درمیام. دیگه حق پشت کنکور موندن هم ندارم. من چه شکلی تو این چهارسال تو چشای مامان بابام نگاه کنم‌ . چه شکلی این چهارسال و تحمل کنم؟؟؟!!! مگه من چندسالمه که حس میکنم ، دیگه توان ادامه ی این زندگیو ندارم.
      خدایا خودت یه راهی بزار جلوپام. همه درا به روم بستس.خودت راه درستو نشونم بده. خودت یکاری کن مامان بابام خوشحال باشند.

      ببین من پزشکی می خونم
      در یک کلام تو این مملکت در هیچ جا برامون naridan که خوشحال باشیم و دلمون خوش کنیم
      ببین پزشکی بخونی
      7 سال عمومی
      4 سال تخصص (بهترین بهترین بهترین حالت)
      4 سالم یک جای خیلی بد باید طرح بدی
      بعدش هم 2 سال باید بیای تهران کار کنی
      بعدش میتونی مطب بزنی
      پس از انتخابت راضی باش به خونوادت بگو نمی خوام 40 سالگی به کار برسم پرستاری بعد 4 سال میری دنبال کارت!!!!

      در مورد قم: مزخرف ترین شهر ایران هستش
      در حد کابل
      فقط یک خصلت داره نزدیک به تهرانه
      اگر خونوادت میتونند برو پردیس ایران شهید بهشتی تهران


    9. Top | #24
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط After4Ever نمایش پست ها
      ببین من پزشکی می خونم
      در یک کلام تو این مملکت در هیچ جا برامون naridan که خوشحال باشیم و دلمون خوش کنیم
      ببین پزشکی بخونی
      7 سال عمومی
      4 سال تخصص (بهترین بهترین بهترین حالت)
      4 سالم یک جای خیلی بد باید طرح بدی
      بعدش هم 2 سال باید بیای تهران کار کنی
      بعدش میتونی مطب بزنی
      پس از انتخابت راضی باش به خونوادت بگو نمی خوام 40 سالگی به کار برسم پرستاری بعد 4 سال میری دنبال کارت!!!!

      در مورد قم: مزخرف ترین شهر ایران هستش
      در حد کابل
      فقط یک خصلت داره نزدیک به تهرانه
      اگر خونوادت میتونند برو پردیس ایران شهید بهشتی تهران
      آره ممنون از راهنماییتون، پردیس شهید بهشتی نیارم، نهایتا البرز قبولم

    10. Top | #25
      کاربر فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      سلام رفقا
      ۱- پرستاری مازاد تهران- پردیس شهیدبهشتی
      ۲- پرستاری روزانه البرز یا قم
      به نظر من تهران

    11. Top | #26
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط After4Ever نمایش پست ها
      ببین من پزشکی می خونم
      در یک کلام تو این مملکت در هیچ جا برامون naridan که خوشحال باشیم و دلمون خوش کنیم
      ببین پزشکی بخونی
      7 سال عمومی
      4 سال تخصص (بهترین بهترین بهترین حالت)
      4 سالم یک جای خیلی بد باید طرح بدی
      بعدش هم 2 سال باید بیای تهران کار کنی
      بعدش میتونی مطب بزنی
      پس از انتخابت راضی باش به خونوادت بگو نمی خوام 40 سالگی به کار برسم پرستاری بعد 4 سال میری دنبال کارت!!!!
      کسی رو برای انتخاب رشته زور نکردن حتمن پزشکی بزنه......انتخاب رشته براساس شناختی که از رشته ها به دست میاریم و با درنظرگرفتن علاقه حاصل میشه

      خب کسی که قراره پزشکی انتخاب کنه باید قبلش از سختی هاش هم خبر بگیره....

      اگه آدم واقعن بدونه داره وارد چه رشته ای میشه و برای چی داره اون رشته رو انتخاب میکنه احتمال پشیمون شدنش تقریبن صفره.....

    12. Top | #27
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      خب دوستان اینم نتیجه گیری نهایی که با مشورت خانواده انجام شد
      1_ پرستاری روزانه تهران
      2- پرستاری روزانه بهشتی
      3- پرستاری روزانه ایران
      4- پرستاری مازاد تهران
      5- پرستاری پردیس شهید بهشتی
      6- پرستاری روزانه البرز

      علی برکت الله

    13. Top | #28
      کاربر انجمن

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      این رو هم توجه داشته باشید که پردیس علاوه بر شهریه سرسام اورش در کارت دانشجوییتون هم پردیس ذکر میشه.شاید بعضیا بدشون بیاد

    14. Top | #29
      کاربر باسابقه

      Romantic
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط m.m.k نمایش پست ها
      این رو هم توجه داشته باشید که پردیس علاوه بر شهریه سرسام اورش در کارت دانشجوییتون هم پردیس ذکر میشه.شاید بعضیا بدشون بیاد
      ممنونم از یادآوریتون.
      چون مامانم بیماره و باید تو کارای خونه کمک کنم و از طرفی تک فرزندم اگه شهرستان بزنم مامانم باید تنهایی زیادی و تحمل کنه. ترجیح میدم همین تهران برم.

    15. Top | #30
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Bahar1377 نمایش پست ها
      بچه ها دارم دیووووونه میشم. وقتی به قیافه ی غمگین مامان و بابام نگاه میکنم اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم. نمیدونم باید چیکار کنم. هر لحظه تصمیمم عوض میشه. من ۴ سال کنکور دادم به خاطر پزشکی. نیاوردم. حالا خودم از اینکه امسال پرستاری میارم راضی ام. اما یه چیزی داغوووووونم میکنه. اونم اینه که مامان و بابام اصلا خوشحال نیستند. من پرستاری هم برم موفق ترین دختر فامیل حساب میشم.حتی از شاخ ترین پسر فامیل که میکروبیولوژی خونده بود همه بهش میگفتند دکتر هم موفق ترم. اون ۱۹۰۰۰ شده بود ، اونم کنکور تجربی ۱۵ سال پیش. من رتبم تو سختترین کنکور قرن ۵۷۰۰ شده. در اصل خانوادم باید خوشحال باشند ، اما نیستند.
      من اشک شوق مادرم و ندیدم، من ذوق و خوشحالی بابام و ندیدم. این قضیه داره نابووووودم میکنه. دارم از پا درمیام. دیگه حق پشت کنکور موندن هم ندارم. من چه شکلی تو این چهارسال تو چشای مامان بابام نگاه کنم‌ . چه شکلی این چهارسال و تحمل کنم؟؟؟!!! مگه من چندسالمه که حس میکنم ، دیگه توان ادامه ی این زندگیو ندارم.
      خدایا خودت یه راهی بزار جلوپام. همه درا به روم بستس.خودت راه درستو نشونم بده. خودت یکاری کن مامان بابام خوشحال باشند.
      مگه نمیخواسی بری مازاد سال دیگه هم کنکور بدی؟؟؟

    صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن