باران می بارد امشب دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته ره می سپارد امشب
باران رحمت خدا همیشه می بارد
تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم!
باران می بارد امشب دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته ره می سپارد امشب
باران رحمت خدا همیشه می بارد
تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم!
دست تو و یک غروب آبان کافی ست
حالا که دلم گرفته، باران کافی ست
مثل دوقلوهای به هم چسبیده!
یک چتر ، برای هر دوتامان کافی ست..!
باران می بارد چشم هایم را می بندم و سعی می کنم لبخند خدا را مجسم کنم
شاید لبخند کویر وقتی تشنه می شوند یا لبخند گل ها وقتی سیراب می شوند
ترنمی از لبخند خدا باشد
خدایا از لبخند کویر و گلها چیزی هم نصیب دل شکسته ی من کن!
کاش بشه مشهد هم بارون بیاد که بتونم دلم رو باهاش بشورم
کاش مشهدم بارون بیاد که درختای تشنه آب بخورن
توی پیاده رو ها آب جمع بشه که چغک ها و موسی کو تقی های تشنه برن آب بخورن
کاش مشهدم بارون بیاد که از این آلودگی نجات پیدا کنیم
البته ما به 2 قطره راضی نیستیم. حد اقل یک آب گرفتگی بشه
آب رو که میگن ممکنه سهمیه بندی کنن
ولی خدای مهربون
نعمتت رو بر ما نازل کن
توضیحات :
چغک : گنجشک ( معادل مشدی ) - موسی کو تقی : قمری ( معادل مشهدی )
به امید موفقیت...
فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعُوا اَمرَکُم وَ شُرَکائَکُم ثُمَّ لا یَکُن اَمرُکُم عَلَیکُم عُمَّهً
وااااااااای عاشق بارونم یاد عشقم میفتم میگین بارون
چقدر دوست داشتنی هستند...
آدم هایی که شبیه حرف هایشان هستند...
ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت
ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی
ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد
ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است
ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی
ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر ...
ببار ای باران ...
ببار که از بارش تو من شادم
ببار که عطر تو را می طلبم
ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود
ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش
ببار که دلم دلتنگ اوست
ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم
ببار ای باران . . .
چقد بزرگ شدین شماها !!! خخخ ! دم همه بچه های انجمن کنکور گرم
به او گفتم
باران که بباردعادت خواهی کرد به گریستن در بارانو اشک های توبارانی خواهد شد
هم چون تمام باران ها ،خندید؛ او عادت را نمی فهمید ...
باران خیال تو آخر می کشد مرا …
ای کاش بر تن خـیسم چتر میشدی …
هی باران !
دلت را خوش نکُن به ذوق مردم از باریدنت
این جماعت زمانی تورا میخواهند که برایشان صرف داشته باشی
وقتی دلشان تورا میخواهد که هوا گرم باشد
زمین خُشک باشد
باران خیال تو آخر می کشد مرا …
ای کاش بر تن خـیسم چتر میشدی …
خیس است همچون زمین باران خورده
این شعر ها که من در نبودنت سروده ام
میبینی ؟ بُغضی شده ام که جز به سر و روی واژه ها جایی برای گریستن ندارم !
باران خیال تو آخر می کشد مرا …
ای کاش بر تن خـیسم چتر میشدی …
چـــه بــارانـــی !
امـــا چـــه فــایده !
تـــــو نیستی و بــاران ِ بـــی تو ...
یعـــنــی ســـوزانــدن تــَــن ِ ســیگـــار !
باران خیال تو آخر می کشد مرا …
ای کاش بر تن خـیسم چتر میشدی …
باران از جنس من است و من از جنس باران ...
هر دو بی هدف می باریم به امید رویش یک امید از جنس عطر تنت !
زود برگرد ؛ باران نزدیکــ است !
باران خیال تو آخر می کشد مرا …
ای کاش بر تن خـیسم چتر میشدی …
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)