خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 15 از 21

    موضوع: کمالگرایی

    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

      کمالگرایی

      کمال گرایی چطور عملکرد ما رو بدتر میکنه؟

      کمال‌گرایی میتونه هم خوب باشه هم بد. افراد کمال‌گرا خودشون استانداردهای بالایی رو بر خودشون تحمیل میکنن و این رو در موقعیت‌هایی مثل والد یا معلم، بر دیگران هم تحمیل میکنن.

      برای کمال‌گراها "به اندازه‌ی کافی خوب" معنی نداره و هرچیزی باید یا ایده‌آل باشه یا قابل پذیرش نیست و یک شکسته. کمال‌گرایی میتونه و قراره باعث بشه فرد با بیشترین توانش برای

      دستیابی به یک هدف‌ایده‌آل تلاش کنه، ولی معمولا برعکس، باعث ناتوانی فرد میشه. کمال‌گراها معتقدن پذیرششون از جانب دیگران منوط به این هست که هیچ اشتباهی نداشته باشن و این

      باعث استرس میشه. کمال‌گراها همیشه حس شکست‌خورده بودن دارن و ناتوانی در تصمیم‌گیری سریع، عوامل هم‌بسته با اون یعنی تنبلی و شرم رو به همراه میاره.

      چرخه‌ی معیوب و خودتخریب‌گر کمال‌گرایی به این شکل هست:
      قرار دادن اهداف غیرقابل دست‌یابی ← ناکامی در رسیدن به اون‌ها ← افسرده و بی‌رمق شدن ← انرژی کمتر داشتن و حس عمیق شکست‌خورده بودن ← کاهش عزت نفس و افزایش سرزنش خود.

      ریشه‌ی کمال‌گرایی هم معمولا والدینی هستن که ازفرد توقع "بهترین" و "خاص" بودن رو داشتن و بعدا این توقعات اون‌ها به صورت "صدای سرزنش‌گر درونی" در درون فرد به حیات

      ادامه میده. کمال‌گراها 51 درصد بیشتر احتمال داره که در سن پایین جونشون رو از دست بدن و احتمال خودکشی در اون‌ها بیشتره.

      کمال گرایی در 4 قالب بروز میکنه که همه بر اساس خودفریبی هستن:

      1. به صورت تنبلی:
      وقتی میخوایم یه کاری به شکل ایده‌آل انجام بشه و بنابراین زمان انجامش بیشتر و بیشتر میشه و در این فرآیند، انگیزه‌های ما برای انجامش کمتر و کمتر میشه.

      2. به صورت برآورد زیادی از توانایی‌های واقعی‌مان، در مورد اینکه چه میزان کار میتونیم انجام بدیم.

      3. به صورت برآورد زیادی از توانایی‌های بالقوه‌مان:
      بر این اساس که من قبلا در زمینه‌های دیگری یا زمینه‌های مشابهی موفق بودم، دلیل نمیشه که در یک زمینه جدید هم همون‌قدر موفق باشم. گاهی این مشابهت زمینه‌های فعالیت رو بیش از میزان واقعی تخمین میزنیم.

      4. تخمین بیش از حد از میزانی که میتونم دنیای اطرافم رو عوض کنم.
      یکی از عوارض این نگرش اینه که فرد، هر کسی رو که میبینه، به عنوان اخلال‌کننده در راه پیش‌برد برنامه‌هاش میبینه و یا اینکه همون نگرش رو برمیگردونه به سمت خودش، و خودش رو یک شکست‌خورده از لحاظ اخلاقی میبینه.

      ایشالله که هممون واقع گرا باشیم

      منبع: کانال سایک تودی

      ویرایش توسط ha.hg : 25 فروردین 1399 در ساعت 10:28

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      مراحل غلبه بر کمال گرایی:
      مرحله 1: کمال گرایی را بشناسیم
      1-آیا در دستیابی به معیارهای ذهنی تان با مشکل مواجه میشوید؟
      2-آیا وقتی سعی در دستیابی به معیارهای تعیین شده ذهنیتان دارید، اغلب احساس ناکامی، افسردگی، اضطراب و یا خشم میکنید؟
      3-آیا تا به حال کسی به شما گفته است معیارهایی که برای خودتان تعیین میکنید خیلی سطح بالا هستند؟
      4-آیا به پایان رساندن یک تکلیف در یک مقطع زمانی خاص برایتان دشوار است؟
      5-آیا معمولا سعی میکنید اشتباه نکنید؟
      6-آیا کارهایتان را مرتبا به تعویق می اندازید؟
      7-آیا در تصمیم گیری ها دچار مشکل (تردید) هستید؟
      اگر جوابتان تنها به یکی از سوالات بالا بله است، به احتمال بسیار قوی شما یک فرد کمال گرا هستید


      کمال گرایی بر احساس، تفکر و رفتار شخص تاثیر میگذارد.
      -احساسات مرتبط با کمال گرایی:


      باعث احساس افسردگی، ناکامی، اضطراب و خشم میشود.مخصوصا زمانی که خود را مرتبا سرزنش میکنید که علی رغم وقتی که برای یک تکلیف خاص گذاشته اید نتوانسته اید آن را به بهترین نحو ممکن انجام دهید.

      -تفکر مرتبط با کمال گرایی:
      الف)روش فکری همه یا هیچ(سیاه و سفید): هر فعالیتی که کمتر از کیفیت تعیین شده در ذهنم انجام شود شکست تلقی میشود و اگر از دیگران کمک بخواهم ضعیف هستم.
      ب)افکار فاجعه آمیز: اگر در مقابل همکارانم اشتباه کنم و یا وقتی مهمان دارم نتوانم غذای خیلی خوبی درست کنم و یا نتوانم چندین نوع غذا درست کنم، فاجعه است.
      ج)پیشگویی آینده: اگرچه من تمام شب را بیدار ماندم تا پروژه کاری خوبی ارائه دهم ولی مطمئنم که فردا عملکرد خوبی که دقیقا از خودم انتظار دارم را نخواهم داشت.
      د)جملات باید و نبایدی: من نباید هیچ وقت اشتباه کنم. من باید همیشه کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهم. من نباید انرژی کمی صرف این فعالیت کنم. من باید خواسته دوستم را حتما انجام دهم.


      -رفتار مرتبط با کمال گرایی:
      • در موارد مزمن کمال گرایی،تکمیل کردن فعالیت ها سخت میشود یا کارها را به تعویق می اندازید و یا به راحتی تسلیم میشوید و از انجام فعالیت های روزانه و حتی فعالیت های مهم زندگی دست میکشید.
      • بیش از حد محتاط بودن و وسواس به خرج دادن در انجام فعالیت ها و تکالیف: به عنوان مثال صرف 3 ساعت برای تکلیفی که عملا فقط نیم ساعت وقت نیاز دارد.
      • وارسی و چک کردن بیش از حد: مثلا صرف وقت زیاد برای خواندن یک ایمیل کوتاه به رئیس مبادا اشتباه تایپی داشته باشید.
      • به طور مکرر سعی در بهبود تکالیف و فعالیت ها از طریق انجام مکرر آن: به این معنی که آنقدر یک تکلیف یا فعالیت را انجام میدهید که کاملا مسلط شوید و جایی برای اشتباه نماند.
      • تردید بر سر تصمیم های کوچک.مثلا کدام شال را بخرم؟ کدام جوراب را بخرم؟ کدام مانتو را بپوشم؟
      • اجتناب از انجام فعالیت های جدید و یا ریسک کردن در موقعیت های جدید از ترس اشتباه.



      مرحله 2: ابزارهایی جهت غلبه بر کمال گرایی
      ابزار 1:
      الف)تفکر واقع گرایانه:
      -چون افراد کمال گرا مرتبا در حال انتقاد از خود و خودسرزنشگری هستند، یکی از راههای مقابله با آن، جایگزین کردن جملات واقع گرایانه با افکار کمال گرایانه و انتقاد از خود میباشد.
      -خوب است که این جملات کمکی را مرتبا با خود تکرار کنید. حتی اگر اوایل به آنها اعتقاد ندارید، تکرار بیش از حد باعث میشود این جملات به یک عادت تبدیل شود و گفتگو های ذهنی منفی خودتان با خودتان را از بین ببرد.
      مثال هایی از جملات واقع گرایانه:
      -هیچکس کامل نیست
      -من سعی خودم را میکنم تکالیفم را انجام دهم حتی اگر اشتباه داشته باشم.
      -اشتباه کردن به این معنا نیست که من یک شکست خورده هستم.فقط به این معنی است که من هم مثل بقیه انسان هستم و هر انسانی اشتباه میکند
      -اشکالی ندارد که برخی مواقع نتوانم کارهایم را خوب انجام دهم. این مسئله برای همه پیش می آید
      -اشکالی ندارد بعضی افراد از من خوششان نیاید.قرار نیست همیشه و همه وقت، همه از من خوششان بیاید
      جملات واقع گرایانه را بر روی کارت های کوچکی بنویسید و همه جا با خود همراه داشته باشید
      ب)دیدن مسائل از زاویه دید دیگران:
      افراد کمال گرا برایشان سخت است که مسائل را از دید دیگران ببینند. دیدن مسائل از زاویه دید دیگران به شما کمک میکند تا حدی انعطاف پذیرتر باشید. از خودتان بپرسید آیا از دید یک دوست اوضاع همانقدر بد به نظر میرسد که من میبینم؟ آیا میتوانم همین مسئله را از زاویه دیگری ببینم؟ فرض میکنم یکی از دوستان نزدیکم همین مشکل را داشت، به او چه توصیه ای میکردم؟
      پ)کلی نگری:
      افراد دارای تفکر کمال گرایانه تمایل دارند درگیر جزییات شوند و وقت زیادی را صرف نگرانی درباره چیزهای کوچک میکنند(مثلا چه فونتی برای ایمیل زدن به رئیسم استفاده کنم؟).یک راه کمک کننده جهت کم کردن نگرانی درباره جزییات این است که از خودتان چند سوال بپرسید:
      -چقدر اهمیت دارد از چه فونتی استفاده کنم؟
      -بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟
      -اگر بدترین اتفاق ممکن بیفتد آیا میتوانم درستش کنم؟
      -آیا این مسئله انقدر مهم است که من را فردا یا هفته بعد هم درگیر کند؟
      ج)سازش یا به توافق رسیدن با خود: به عنوان مثال اگر باور دارید که اشتباه کردن در طول ارائه یک تکلیف به این معنی است که شما آدم بی کفایتی هستید، از خودتان بپرسید که "چه میزان انعطاف را در معیارهای سخت گیرانه ام میتوانم تحمل کنم؟". سپس معیارهای منطقی تر و واقعی تری برای خود درنظر بگیرید. چون خیلی برایتان اضطراب آور خواهد بود که به طور ناگهانی معیارهایتان را تغییر دهید، مرحله به مرحله این کار را انجام دهید. به عنوان مثال در مرحله اول به جای اینکه 5 ساعت از وقت خود را به یک تکلیف اختصاص دهید، 3 ساعت از وقتتان را به تکلیف مورد نظر اختصاص دهید. اجازه دهید یکبار از هر 5 بار اشتباه کنید. سپس در مراحل بعدی معیارها را آسانتر و دسترسی به آنها را برای خودتان راحت تر کنید.


      ابزار 2: تغییر رفتارهای کمال گرایانه:
      داشتن کمال گرایی در واقع داشتن نوعی ترس یا فوبیا از مرتکب اشتباه شدن و یا کامل نبودن است. بنابراین روبه رویی با ترس ها به صورت تدریجی و مداوم یکی از راههای موثر جهت غلبه بر ترسها و فوبیاها است. به عنوان مثال کسی که از سگ میترسد باید به صورت مداوم و تدریجی با سگها در ارتباط باشد تا متوجه شود که سگها آنطور که او در ابتدا تصور میکرد ترسناک نیستند. این روش بدین صورت است که شما به صورت تدریجی خود را در موقعیت هایی قرار میدهید که احتمال اشتباه وجود دارد و در گذشته از آنها از ترس اینکه مبادا اشتباه کنید، اجتناب میکردید.
      از مثال های زیر جهت مواجهه با ترسهایتان میتوانید استفاده کنید:
      -به کیفیت انجام کارها توجه نکنید.مهم این است که شما کارها را بتوانید انجام دهید. نه اینکه حتما کامل انجام دهید
      -اگر خسته یا ناراحت هستید به دیگران بگویید.این ضعف تلقی نمیشود.
      -خود را در موقعیت هایی قرار دهید که احتمال اشتباه وجود دارد.
      -از قصد چند اشتباه کوچک در انجام کارها داشته باشید.مثلا ایمیل هایی دهید که چند غلط تایپی داشته باشند
      -وسواس زیاد در انجام تکالیف نداشته باشید. فقط یک بار هر تکلیف را چک کنید.نه بیشتر
      -وقتی قرار است برایتان مهمان بیاید فقط 2 نوع غذا را در ذهنتان بیاورید و روی آن خیلی تمرکز نکنید و بلافاصله دست به کار شوید.
      -وقتی میخواهید وسیله ای بخرید فقط یک ارزیابی کلی کنید و زود تصمیم بگیرید. حتی اگر وسیله ای که خریده اید خیلی باب میلتان نباشد.(مهم نیست
      -فعالیت های جدید و موقعیت های جدید را امتحان کنید(بدون اینکه از قبل خود را آماده کنید).
      نکته: اگر وقت زیادی را برای وارسی یک تکلیف انجام میدهید که مطمئن بشوید خوب انجام داده اید یا نه، کم کم مثلا از یک ساعت به 30 دقیقه و سپس به 15 دقیقه تقلیل دهید
      تمرین، تمرین و تمرین تکنیک ها:
      شما باید بارها و بارها این تکالیف را انجام دهید تا با آنها احساس راحتی کنید. در ابتدا ممکن است از ترس اینکه اشتباه کنید بسیار اضطراب بالایی داشته باشید. کاملا طبیعی است. فقط باید با تمرین زیادِ این تکنیک ها، بر ترس خود غلبه کنید.


      آیا شما از اینکه معیارهایتان را کمی انعطاف پذیرتر کنید میترسید؟چون میترسید اشتباهات زیادی را مرتکب شوید؟ دو نکته زیر میتواند به شما کمک کند
      نکته 1: به یاد داشته باشید که کاهش سطح معیارهایتان به هیچ وجه به معنی این نیست که شما هیچ معیاری ندارید. هدف این نیست که شما تبدیل به یک آدم بیخیال شوید که همیشه عملکرد ضعیفی دارد. معیارهای واقعی معیارهایی هستند که به شما کمک میکنند فعالیت هایتان را به بهترین نحو ممکن انجام دهید بدون اینکه لطمه ای به خودتان و زندگی شخصیتان بزنید. اگر نمیدانید چگونه شروع کنید سعی کنید ابتدا مزایا و معایب انعطاف دادن به معیارهایتان را بنویسید و آنها را به ذهن بسپارید. زیرا به شما کمک میکند شجاعانه در جهت انجام آنها قدم بردارید.
      نکته 2: هیچ ایرادی ندارد از کسی کمک بخواهید. اگر در تعیین معیارهای جدید و سطح پایین تر با مشکل مواجه هستید از یک شخص حمایت کننده کمک بخواهید تا برای خودتان معیارهای جدیدتری در نظر بگیرید.


      ابزار 3: غلبه بر کمال گرایی:
      -تقسیم فعالیت های بزرگ به فعالیت های کوچک تر:
      تکالیف بزرگ و سخت را به تکالیف کوچک تر و قابل کنترل تر تقسیم کنید. در یک تقویم هدفتان را و همچنین زمان مشخص شده برای انجام آن را یادداشت کنید و سپس قدم های کوچک جهت رسیدن به آن هدف را بنویسید(مرحله به مرحله). فراموش نکنید وقتی به هر مرحله رسیدید به خودتان پاداش دهید. همچنین تعیین مقدار وقتی که برای هر مرحله لازم است را نیز یادداشت کنید. یادتان باشد هدف فقط انجام تکلیف است نه اینکه آن را به بهترین نحو ممکن انجام دهید.
      -اولویت بندی کردن فعالیت ها
      افراد کمال گرا اصولا در اینکه کدام فعالیت مهم تر است مشکل دارند. میتوانید کارهایتان را اولویت بندی کنید تا بدانید کدام از همه مهم تر است. یادتان باشد ایرادی ندارد که هر تکلیف را لزوما به طور 100% درست و کامل انجام دهید.

      مرحله3: به خودتان پاداش دهید
      یادتان باشد مواجه شدن با ترسها و تغییر شیوه های رفتاری گذشته کار آسانی نیست. پس همیشه برای خودتان پاداش یا تقویت هایی را در نظر بگیرید. پاداش یا تقویت میتواند هرچیزی باشد که شما را خوشحال میکند. مثل یک شب در رستوران شام خوردن، زنگ زدن و دیدن دوستان قدیمی یا حتی گزارش موفقیت هایتان به همسرتان و یا مشاورتان و گرفتن بازخورد مثبت از آنها.
      منبع:http://women.tums.ac.ir/portal/fa/ed...8C%D9%85%D8%9F


    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      1001.jpg یه کتاب عالی برای مطالعه درباره این موضوع.




    4. Top | #4
      کاربر انجمن

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      رنج میبریم متاسفانه ...
      بجنگ ...

    5. Top | #5
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط mehrzad.ch نمایش پست ها
      رنج میبریم متاسفانه ...
      امیدوارم مفید باشه مطالب


    6. Top | #6
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      یکی از افراد کاملا کمال گرا من هستم متاسفانه
      جوری که هی میخوام برنامه ریزی بکنم اونم با تمام جزئیات
      مثلا مینویسم تست 1~100 و اگه تا تست 99 زده بشه و 1 تست باقی بمونه بدجوری اعصابم به هم میریزه و حس میکنم خیلی ضعیفم
      وقتی برنامه میریزم ساعت مطالعه های نجومی میذارم که هیچ وقت نتونستم انجامش بدم
      از طرفی وقتی برنامه نمیریزم همه ش تو ذهنم این فکر وول میخوره که کی قراره چی بخونی و ...
      یه ماه هم مشاور گرفتم که اصلا نتونستم به برنامه مشاورم اعتماد کنم چون از نظرم خیلی ناقص بود
      همیشه دوست دارم همه دوستم داشته باشن به خاطر همین با همه مهربونم و سعی میکنم به همه کمک کنم و خیلی وقتا از این مورد آسیب دیدم
      تازه یه موردی هم هست هی میخوام نتیجه کارم رو سریع ببینم و نمیدونین پروسه کنکور چقدر عذاب آوره واسه من
      به شدت هم از اشتباه میترسم
      خیلی بده این شرایط خیلیییی

    7. Top | #7
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      دوستان یه سوال
      صبح ها بعد صبحونه شما هم تجربه بیحالی و کسلی داشتین ؟ اینی که میگم فراتر از خستگیه لامصب داغون میکنه آدمو راهکاری براش دارین ؟خواهشا راهکار عملی و خوب بدین نه اینکه بشین به هدفت فکر کن اینا

    8. Top | #8
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amirsh23 نمایش پست ها
      دوستان یه سوال
      صبح ها بعد صبحونه شما هم تجربه بیحالی و کسلی داشتین ؟ اینی که میگم فراتر از خستگیه لامصب داغون میکنه آدمو راهکاری براش دارین ؟خواهشا راهکار عملی و خوب بدین نه اینکه بشین به هدفت فکر کن اینا
      تجربش کردم منم که به نظرم چند دلیل اصلی داشت این کسلی و اینا:
      1. اخر شب کارم فقط شده بود نت گردی. پارسال یه بار که نتم تموم شد تصمیم گرفتم نت نگیرم کلا و حدود دو ماه نداشتم با این که چیزی نمیخوندم ولی خیلی سرحال تر بودم و کیفیت خوابم هم بهتر شده بود
      2. ریختن برنامه های سنگین( این خودش باعت میشه طرف هیچ کاری نرید): بعضی روزا ممکن بود فقط تو اتاق به در و دیوار نگاه کنم .ولی الان که برنامه خاصی ندارم فقط می رم کلاس فتوشاب بازم بهترم نسبت به قبل.


    9. Top | #9
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amirsh23 نمایش پست ها
      دوستان یه سوال
      صبح ها بعد صبحونه شما هم تجربه بیحالی و کسلی داشتین ؟ اینی که میگم فراتر از خستگیه لامصب داغون میکنه آدمو راهکاری براش دارین ؟خواهشا راهکار عملی و خوب بدین نه اینکه بشین به هدفت فکر کن اینا
      من اولا فک میکردم مشکل از منه . چون همیشه تو اینترنت برنامه میدیدم که صبحا هم درس میخونن . اما من بعد صبحونه که بشه ساعت 9 اینا تا 12 خلسه بودم کلا . بعد 4 ماه درگیری باهاش فهمیدم چیکار باید کرد . سه تا راه داره . یا اینکه صبح زود پاشی و تایم 9 تا 12 تو از 6 تا 9 بخونی بعد صبحونه بزنی بعد اون 2 3 ساعتو بخوابی که این یه مشکلی داره اونم اینه که تایم 7 بعد ظهر تا 10 شب و خسته میشی اما با یه قهوه یا انداختن دروس عمومی اوکی میشه

      یا باید شبا درس بخونی صبحا بخوابی که من توصیه نمیکنم

      یا هم باید همون تایمو به زور و با قهوه یا دوش آب سرد اینا بگذرونی که بازم خراب میشه کلا . من همون اولیو انجام دادم .
      im just a Kid . but Awkward one
      تلگرام : xlycan@

    10. Top | #10
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mobin. نمایش پست ها
      من اولا فک میکردم مشکل از منه . چون همیشه تو اینترنت برنامه میدیدم که صبحا هم درس میخونن . اما من بعد صبحونه که بشه ساعت 9 اینا تا 12 خلسه بودم کلا . بعد 4 ماه درگیری باهاش فهمیدم چیکار باید کرد . سه تا راه داره . یا اینکه صبح زود پاشی و تایم 9 تا 12 تو از 6 تا 9 بخونی بعد صبحونه بزنی بعد اون 2 3 ساعتو بخوابی که این یه مشکلی داره اونم اینه که تایم 7 بعد ظهر تا 10 شب و خسته میشی اما با یه قهوه یا انداختن دروس عمومی اوکی میشه

      یا باید شبا درس بخونی صبحا بخوابی که من توصیه نمیکنم

      یا هم باید همون تایمو به زور و با قهوه یا دوش آب سرد اینا بگذرونی که بازم خراب میشه کلا . من همون اولیو انجام دادم .
      تصمیم گرفتم اولی رو انجام بدم ولی میگن ظاهرا توی کنکور مشکل ایجاد میکنه و چون توی روز کنکور باید صبح بیدار باشی اذیت میشی . البته اینجاشم هست که این عادتو دوماه به کنکور میشه تغییر داد

    11. Top | #11
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ha.hg نمایش پست ها

      تجربش کردم منم که به نظرم چند دلیل اصلی داشت این کسلی و اینا:
      1. اخر شب کارم فقط شده بود نت گردی. پارسال یه بار که نتم تموم شد تصمیم گرفتم نت نگیرم کلا و حدود دو ماه نداشتم با این که چیزی نمیخوندم ولی خیلی سرحال تر بودم و کیفیت خوابم هم بهتر شده بود
      2. ریختن برنامه های سنگین( این خودش باعت میشه طرف هیچ کاری نرید): بعضی روزا ممکن بود فقط تو اتاق به در و دیوار نگاه کنم .ولی الان که برنامه خاصی ندارم فقط می رم کلاس فتوشاب بازم بهترم نسبت به قبل.
      واقعا فکر نمیکنم به برنامه باشه چون اون باعث حواس چرتی اینا میشه . اینی که من میگم خیلی فراتره ولی من اولش فکر میکردم مشکل خاصی دارم و بخاطر کرونا هم نمیتونستم برم دکتر خیلی اذیتم میکرد ولی یه روزه دارم پرسو جو میکنم دیدم مشکل یه عده دیگه هم هست برا همین تصمیم گرفتم تو انجمن مطرح کنم که هم خودم جواب بگیرم هم دیگرانم استفاده بکنن . بازم ممنون ازت

    12. Top | #12
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      البته یه سری دوستانم ورزش پیشنهاد میدادن که اونم حالا وقت گیر بودنش به کنار ( چون صبحا بهترین موقع درس خوندنه و وقتی ورزش میکنی وقت زیادی از دست میدی برای این مشکلم که نمیشه شب ورزش کرد ) همیشه جواب نمیده!

    13. Top | #13
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amirsh23 نمایش پست ها
      تصمیم گرفتم اولی رو انجام بدم ولی میگن ظاهرا توی کنکور مشکل ایجاد میکنه و چون توی روز کنکور باید صبح بیدار باشی اذیت میشی . البته اینجاشم هست که این عادتو دوماه به کنکور میشه تغییر داد
      میبینم که با مکانیزم کنکور خوب آشنایی داری

      آفرین . دقیقا مشکل اولی اینه . تا خوده کنکور که عالیه . اما دقیقا منم احساس میکردم همین مشکلو داشته باشم . اما چیکار کردم؟

      من تا روزه قبل کنکور شبا 1 میخوابیدم صبحا 12 اینا بیدار میشدم . درواقع کلا صبحا درس نمیخوندم . اما خب فرض کنیم شما عادت داری شبا 1 یا 12 بخوابی صبحا 6 بیدار شی دوباره 9 بخوابی تا 12 . بدنت عادت کرده ساعت 9 تا 12 خواب باشه . اما یه چیزی هست که تو نوشته اولم نوشتم برات . این کسلیه صبح کی اتفاق میفته؟ دقیقن بعد صبحونه . چرا؟ چون گردش خونت بیشتر میره سمت معده تا اونو هضم کنه . حالا اگه ما روز کنکور صبحونمون رو تغییر بدیم چی میشه؟ اینجاست که مشکل حل میشه . اگه تا دیروزه کنکور من صبحونه املت یا عدسی یا هرچیز سنگینی میخوردم . روز کنکور فقط 5 یا 6 تا لقمه کوچیک کره و عسل خوردم . این باعث شد کلا کسلی نیاد . درضمن . منی که شب 1 میخوابیدم تا ساعت 12 صبح . روز قبل کنکور صبح ساعت 6 بیدار شدم . رفتم کوه و یه پیاده روی سبک داشتم . ظهر هم با وجود خستگی خیلی خیلی زیاد نخوابیدم و فقط تو خونه راه میرفتم . این خستگیه خیلی زیاد باعث شد شب ساعت 10 و 30 سرمو بزارم رو بالش و علیرغم اون استرسی که همه کنکوریا دارن مثل خرس گریزلی خوابیدم . ترکیب این خواب خوب 11 شب تا 6 صبح و صبحونه سبک باعث شد اصلا مشکلی رو حس نکنم . خیلی روز کنکور من از این لحاظ عالی بود .

      بازم خوشم اومد از این آینده بینیت . موفق باشی
      im just a Kid . but Awkward one
      تلگرام : xlycan@

    14. Top | #14
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Amirsh23 نمایش پست ها
      البته یه سری دوستانم ورزش پیشنهاد میدادن که اونم حالا وقت گیر بودنش به کنار ( چون صبحا بهترین موقع درس خوندنه و وقتی ورزش میکنی وقت زیادی از دست میدی برای این مشکلم که نمیشه شب ورزش کرد ) همیشه جواب نمیده!

      با قاطعیت بهت میگم بهترین راه درمانش همینه این حس رو منم خیلی تجربه کردم
      صبحا نیم ساعت وقت بذار و هر روز منظم ورزش کن بعدشم در حد 10 مین دوش بگیر تاثیرشو روی سرحال بودنت طی روز می بینی
      این که میگی وقت میگیره رو درک نمیکنم تو خودت داری میگی بعد صبحانه دو سه ساعتی بیحالی خب ارزش داره 40 دقیقه صبح ورزش کنی ولی به جاش بقیه روزت سرحال باشی

    15. Top | #15
      کاربر اخراجی

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mobin. نمایش پست ها
      میبینم که با مکانیزم کنکور خوب آشنایی داری

      آفرین . دقیقا مشکل اولی اینه . تا خوده کنکور که عالیه . اما دقیقا منم احساس میکردم همین مشکلو داشته باشم . اما چیکار کردم؟

      من تا روزه قبل کنکور شبا 1 میخوابیدم صبحا 12 اینا بیدار میشدم . درواقع کلا صبحا درس نمیخوندم . اما خب فرض کنیم شما عادت داری شبا 1 یا 12 بخوابی صبحا 6 بیدار شی دوباره 9 بخوابی تا 12 . بدنت عادت کرده ساعت 9 تا 12 خواب باشه . اما یه چیزی هست که تو نوشته اولم نوشتم برات . این کسلیه صبح کی اتفاق میفته؟ دقیقن بعد صبحونه . چرا؟ چون گردش خونت بیشتر میره سمت معده تا اونو هضم کنه . حالا اگه ما روز کنکور صبحونمون رو تغییر بدیم چی میشه؟ اینجاست که مشکل حل میشه . اگه تا دیروزه کنکور من صبحونه املت یا عدسی یا هرچیز سنگینی میخوردم . روز کنکور فقط 5 یا 6 تا لقمه کوچیک کره و عسل خوردم . این باعث شد کلا کسلی نیاد . درضمن . منی که شب 1 میخوابیدم تا ساعت 12 صبح . روز قبل کنکور صبح ساعت 6 بیدار شدم . رفتم کوه و یه پیاده روی سبک داشتم . ظهر هم با وجود خستگی خیلی خیلی زیاد نخوابیدم و فقط تو خونه راه میرفتم . این خستگیه خیلی زیاد باعث شد شب ساعت 10 و 30 سرمو بزارم رو بالش و علیرغم اون استرسی که همه کنکوریا دارن مثل خرس گریزلی خوابیدم . ترکیب این خواب خوب 11 شب تا 6 صبح و صبحونه سبک باعث شد اصلا مشکلی رو حس نکنم . خیلی روز کنکور من از این لحاظ عالی بود .

      بازم خوشم اومد از این آینده بینیت . موفق باشی
      ممنانمالان به نظر شما من شبا 11 اینا بخوابم صبح 6 پاشم تا 9 یا 10 بخونم بعد صبحونه بعد خواب تا 12 اینا بعد درس بخونم و روزای قبل کنکور اینکارا بکنم حله؟ والا سر این بحث و کمال گرایی من بیشتر تابستونمو از دست دادم چون تا ظهر نمیشد بعد ظهرم میشد از فردا . برا همین تو همین تاپیک زدم واقعا دیگه امیدوار شدم
      ویرایش توسط Amirsh23 : 28 شهریور 1399 در ساعت 21:34

    صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. مصلایی یا بابایی یا شیروانی؟
      توسط KARIMASADI در انجمن منابع شیمی
      پاسخ: 17
      آخرين نوشته: 11 دی 1401, 12:37
    2. با رتبه 1500 میشه دبیری شهید رجایی قبول شد؟!(اضطراری لطفا راهنمایی کنید)
      توسط MohammadMahdi14 در انجمن رتبه مورد نیاز قبولی در رشته و دانشگاه
      پاسخ: 11
      آخرين نوشته: 03 مهر 1401, 02:28
    3. پاسخ: 4
      آخرين نوشته: 17 اردیبهشت 1400, 03:19
    4. پاسخ: 9
      آخرين نوشته: 22 دی 1396, 10:12
    5. ???درخواست راهنمایی برای «امتحانات نهایی سوم» - معرفی کتاب؟؟؟
      توسط Sleeplife در انجمن امتحانات سال یازدهم
      پاسخ: 10
      آخرين نوشته: 18 شهریور 1395, 09:04



    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن